کد خبر: 92304

باید تلاش کرد جامعه در دام قطبی‌سازی‌های خطرناک نیفتد؛

اکثریت علیه اقلیت داعشی

عملیات خون‌بار در کرمان که موجی از غم و احساسات میهن‌پرستانه در طیف‌های مختلف ایران ایجاد کرد، همزمان باعث افشای چهره واقعی یک اقلیت ترسناک از اپوزیسیون برای ملت شد.

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ: کسانی که به جهنم می‌روند، دو نوع جرم مرتکب شده‌اند؛ یک قسم از اعمال مجرمانه اصطلاحا اعمال جارحه است و یک قسم اعمال جانحه. کسانی که اعمال جارحه انجام داده‌اند تا ابد در جهنم نمی‌مانند اما درمورد آنهایی که تا ابد در جهنم می‌مانند، استاد فرزانه حضرت آیت‌الله جوادی‌آملی می‌فرمایند: «مخلَّدینِ در نار کسانی‌اند که به‌حدی برسند که (جَحَدُوا بِها وَاسْتَیقَنَتْها أَنفُسُهمْ) یعنی این کافر لجوج که حق برای او روشن شد مع‌ذلک نپذیرفت، معجزات انبیا را دیدند و نپذیرفتند، براهین عقلی برایشان تثبیت شد ولی نپذیرفتند، بعد از روشن‌شدن حق حقیقت را نپذیرفتند (اهل لجاج و عناد بودند)، به تعبیر قرآن (وَتُنذِرَ بِه قَوْما لُّدّاً)، اینها جزء انسان (أَلَدُّ الْخِصَامِ)و امثال ذلک بودند که بعد از تمام‌شدن حجت بالغه حق مع‌ذلک انکار کردند، اینها هستند که اهل خلودند و مخلَّد در نار.»

شاید تلخ‌ترین خاطره‌ای که از اتفاقات سال ۱۴۰۱ برای ما باقی‌مانده، دوقطبی شدن شدیدی است که جامعه به خود دید. خون‌های زیادی ریخته شد و افراد متعددی رنج کشیدند. چه آنها که از گروه و دسته سیاسی ما بودند و چه دیگران، هرکس که جانش را از دست داد یا رنجی متحمل شد در یکی از دو قطب اصلی قرار گرفت و از دست رفتن جانش یا رنجی که دید، توسط عده‌ای از افراد گروه مقابل با پوزخند و شادمانی همراه بود. این هولناک‌ترین صحنه‌ای است که یک جامعه بشری می‌تواند به خودش ببیند. همزمان با این رویدادها حضور تیم ملی فوتبال ایران در جام‌جهانی قطر رقم خورد و عده‌ای صدا بلند کردند و بازیکنان تیم را شماتت می‌کردند که چرا سرود ملی را خوانده‌اید؟ بعد درجه وقاحت لجوجانه‌ای که فضا را آکنده بود تا شادی خیابانی بابت باخت ایران از تیم‌های آمریکا و انگلیس بالاتر رفت. احتیاج به موشکافی جامعه‌شناختی عجیبی وجود نداشت برای اینکه علت این وضع را به لجاجت‌بخشی از جامعه ربط بدهیم. تفکیک خودخوانده‌ای که آنها بین جمهوری اسلامی و کشور ایران قائل شده بودند این اجازه را به آنان می‌داد که حتی علیه منافع عمومی ایران، به بهانه مخالفت با جمهوری اسلامی رفتار کنند. جایی که می‌توانستند یک جنایت واضح را انکار کنند و اساسا وقوع آن را زیرسوال ببرند، چنین می‌کردند. اما اگر خبر وقوع آن جنایت قابل‌انکار نبود، مثل حادثه تروریستی حرم شاهچراغ، می‌گفتند کار خودشان است، یعنی کار حکومت بوده و نهایتا جایی که حتی این توجیه هم ممکن نبود، مثل قتل وحشیانه شهید آرمان علی‌وردی، هنوز عده‌ای باقی مانده بودند که از رو نمی‌رفتند و به چیزی اعتراف نمی‌کردند و می‌گفتند حق‌شان بود که با آنها چنین شود. اینکه چه رویدادهایی درطول زمان کار را به اینجا کشاند تحلیل مستوفایی می‌طلبد و از زاویه‌های مختلف، به آن بسیار پرداخته‌اند اما آن وضعیت به هر دلیل که پیش‌آمد، می‌شد درباره‌اش تحلیل و راه‌حل‌یابی عاجلی با توجه به مفهوم «مارپیچ سکوت» داشت. آن لجبازی عمومی که صحبتش شد، فقط در گفتار و رفتار لجوج‌ترین جماعت یا به‌اصطلاح تریبون‌های حامی جنایت نمود پیدا نمی‌کرد. آنچه اهمیت اصلی‌تر داشت و به چنین دیوانه‌هایی جرات و اعتمادبه‌نفس می‌داد تا اینچنین بی‌پروا رفتار کنند، رفتار جماعت بزرگ‌تری بود که به آنها می‌گوییم ساکتان لجوج. افراد زیادی که نه‌تنها به زبان، بلکه در دل هم به هیچ‌وجه نمی‌توانستند آنچه در شاهچراغ رخ داد، آنچه در جاده کرج دیده شد یا چیزی را که بر سر کسانی از قبیل شهید عجمیان و شهید علی‌وردی آمد، بپذیرند اما به‌قدری سر لج افتاده بودند که حاضر نمی‌شدند سکوت را بشکنند و چنین مواردی را محکوم کنند. چیزی که به دیوانه‌های لجوج جرات و اعتمادبه‌نفس می‌داد تا لجن‌پراکنی کنند همین سکوت بود که آن هم از سر لجاجت ادامه می‌یافت. وقتی توهمات ابتدایی راجع‌به سرنگونی نظام به صخره واقعیت خورد، طبیعتا آن دیوانه‌های لجوج و پرسروصدا حرارت درونی بیشتری پیدا کردند و بی‌تعارف‌تر از قبل شدند اما به‌مرور مارپیچ سکوت در بین باقی جماعت شکست. سر مسائلی که بعد از طوفان الاقصی در غزه به وجود آمد، از هاروارد تا هالیوود حتی خیلی از شهروندان سفیدپوست غربی واکنش‌های شدیدی نشان دادند. رئیس دانشگاه هاروارد برکنار شد و ستاره فیلم «جیغ» را از پروژه کنار گذاشتند اما آنها سر مواضع‌شان در مورد غزه باقی ماندند. بااین‌حال از هنرمندان و ورزشکاران ایرانی که نمادها، الگوها و تریبون بخشی از طبقه متوسط شهری هستند صدای چندانی درنیامد. این آخرین جایی بود که می‌شد آن سکوت لجوجانه را ادامه داد و انبان شرم بخش بزرگی از جماعت کم‌کم داشت پر می‌شد. بخشی از این عدم موضع‌گیری هم البته بابت وجود ترس از هوچی‌گری دیوانه‌های مجازی پدید آمده بود. ماجرای حمله تروریستی به زائران مزار شهید سلیمانی در کرمان دیگر جای چون وچرایی باقی نمی‌گذاشت. اینجا همان جایی بود که مرزها را کاملا روشن و مشخص می‌کرد و اساسا فرصتی فراهم می‌آورد برای آنها که خودشان هم دیگر از این سکوت لجوجانه خسته شده بودند. شاید آنها زاویه انتقادی‌شان را با حاکمیت همچنان حفظ کرده بودند اما دیگر تاب نداشتند که هر جنایتی را از لج جمهوری اسلامی جنایت نبینند. از اینجا به بعد بین صفوف عموم معترضان و منتقدان حاکمیت با دیوانه‌های لجبازی که تحت هیچ شرایطی ذره‌ای کوتاه نخواهند آمد و به کوچک‌ترین حقیقتی اعتراف نمی‌کنند، شکاف ایجاد شد. موج محکومیت آنچه در کرمان رخ داده فضای فارسی‌زبان را دربرگرفت و البته آن دیوانه‌های عجیب‌وغریب هم که تاب این وضع را نداشتند، این بار عصبانی‌تر از هر بار و وقیح‌تر از هر دفعه موضع گرفتند. حالا ما مانده‌ایم و خالدین ابدی جهنم. کسانی که به هیچ صراطی مستقیم نیستند و هرقدر بینه‌ و دلایل واضح‌تر شود به‌جای کوتاه آمدن وقیح‌تر می‌شوند و اتفاقا از اینجا به بعد است که با جدا شدن صف این عده از باقی منتقدان و معترضان حاکمیت، یک‌سری انتقادها و اعتراض‌ها می‌تواند محمل توجیه‌پذیر‌تری برای طرح پیدا کند. وقتی امثال علی کریمی و اشکان خطیبی با این لحن گزنده و چندش‌آور درباره قربانیان یک حمله تروریستی حرف می‌زنند، خودبه‌خود از دایره تاثیرگذاری عام روی طبقه متوسط هم خارج می‌شوند و اثرشان صرفا روی کسانی باقی می‌ماند که دنبال میدانی برای لجبازی ابدی می‌گردند و به نتیجه هم فکر نمی‌کنند. این افراد که عموما توانسته‌اند اختلالات روحی و روانی‌شان را به بهانه التهابات ۱۴۰۱ در قالب و پوسته سیاسی فرو ببرند و از این طریق برای تخلیه آنها همصدا پیدا کنند، افراد آنرمال جامعه هستند که هر جامعه‌ای برای سامان داشتن، لازم است دفع‌شان کند. غیر از هر نوع اقدام فرهنگی که بایسته است برای مهار این دشنام‌گویی‌های لجوجانه و بی‌منطق صورت بگیرد، لازم است محافل حقوقی کشور هم برای برخورد با امثال کریمی و خطیبی که در خارج از کشور حامی یک حرکت تروریستی واضح بوده‌اند، اقدامی انجام دهند. از طرفی باید تلاش کرد تا حد امکان جامعه مجددا در دام قطبی‌سازی‌های خطرناک نیفتد و چیزی نتواند این موج لجاجت را دوباره بلند کند.

مرتبط ها