کد خبر: 92091

چرا باید از خواندن عامه‌پسندها استقبال کرد؛

بفرمایید پاستیل میوه‌ای‌ سق بزنید!

در سلسله مراتب رسانه‌ای و تقدم و تاخری که رسانه‌ها در نسبت با معنا دارند، کلمه، زبان و رسانه‌ هایی نظیر کتاب که ماده و متریال اصلی آنها کلمه است فاصله کمتری با معنا دارند نسبت به رسانه‌هایی که فی‌المثل ماده اصلی رسانه‌ ای‌شان تصویر است.

محمدصادق علیزاده، روزنامه‌نگار: یک جور دامن کشیدن، یک جور ما هستیم حالا اینها هم هستند، یک جور حالا همین دور و بر باشند و بپلکند به هر حال اینها هم گونه‌ای از موجوداتند که هستند... . اینها نمونه عباراتی است که ادبیات و کتب عامه‌پسند را با آن توصیف می‌کنند. انگار که این‌گونه ادبیات و کتاب زائده خلقت باشد و در فرآیند مراحل هفت‌گانه خلفت (خلقت هفت مرحله بود؟!) از زیر‌دست حضرت باری تعالی در رفته یا انگاری که خدا اگر در خلق سایر گونه‌های ادبی زمان گذاشته و حسابی هنرمندی به خرج داده، عامه‌پسند‌ها در حکم تکه‌پاره‌ها و گل‌های اضافه‌ای باشند که توی دیوار پرتاب شده و در ادامه هم خشک شده و افتاده‌اند.
در سلسله مراتب رسانه‌ای و تقدم و تاخری که رسانه‌ها در نسبت با معنا دارند، کلمه، زبان و رسانه‌‌هایی نظیر کتاب که ماده و متریال اصلی آنها کلمه است فاصله کمتری با معنا دارند نسبت به رسانه‌هایی که فی‌المثل ماده اصلی رسانه‌‌ای‌شان تصویر است. کمتر شدن فاصله با معنا هم یعنی تبدیل شدن کتاب به رسانه خواص. خواص هم که عموما با مخاطب صرف عام داشتن سر سازگاری چندانی ندارند. علت اینکه کتاب را رسانه فرهیختگان می‌دانند همین است. حالا حساب کنید این جنس و گونه ادبی و کتابی که عامه‌پسند می‌نامیم‌شان بن‌مایه داستان‌های عشقی و کوچه و بازاری داشته باشند.
این یک صورت مساله کلی از نسبت کتاب با ادبیات عامه‌پسند است. ضدروایت‌هایی که علیه این‌گونه ادبی تولید می‌شود هم کافی است تا برای کسانی که عمق شناخت کافی از کتاب و مخاطب کتاب ندارند، نوعی هراس شکل بگیرد از نزدیک شدن مخاطب به عامه‌پسندها. رسانه‌های رسمی که هم نسبت به این‌گونه ادبی سکوت مطلق رادیویی در پیش گرفته‌اند و این ابهام به هراس مزبور دامن می‌زند. همه اینها باعث شده این تصور به‌وجود ‌آید که نزدیک شدن به این ژانر ادبی برابر است با مصرف کراک، شیشه، ال‌اس‌دی و حتی اطعمه و اشربه بدتر! یکی از اهالی همین قبیله هر نوع کتاب خواندنی غیر از کتب علمی و فلسفی را اصولا مطالعه هم نمی‌دانست.

یادمان نرود...
در برابر این فرهیختگان اقامت گزیده در برج عاج باید چند نکته را خاطرنشان کرد. نخست آنکه مفهوم و کانسپتی به‌نام کتاب با آنچه در سابقه فرهنگی و تاریخی جوامعی مانند ما ریشه دارد تقریبا یک اشتراک لفظی دارد. اگر سابقه فرهنگی و تاریخی ما مفهومی مانند کتاب با عناوینی مانند قشر نخبه و الیت و فرهیخته هم‌نشین بود و فقط کسی سراغ کتاب می‌رفت که بخواهد از علم یا فلسفه بهره گیرد، عصر امروز اما دایره‌المعارف گسترده‌تری برای مفهوم کتاب قائل است. کتاب در عصر فعلی بخشی از صنعت فرهنگ است و صنعت فرهنگ را هم نسبتی است با مفهوم سرگرمی.
خوب یا بد، درست یا غلط، این فرهیختگان عالم امکان بپسندند با نپسندند کتاب هم به‌عنوان بخشی از این صنعت نسبتی با سرگرمی و در ادامه هم به تعبیر جلال «مردم عادی و عامی کوچه» دارد. این قشر اصولا در وجه اول به همان دلیلی سراغ کتاب و ادبیات عامه‌پسند می‌رود که سراغ سینما و فیلم. البته که این مخاطب در نسبت با مخاطبی که صرفا به سینما می‌رود و فیلم‌فارسی می‌بیند از نظر معدل فرهنگی کمی بالاتر قرار دارد. چرا؟! به این دلیل که اصولا مصرف کتاب نسبت به مصرف سینما، سخت‌تر است و به صبر و حلم و مهارت و اقتضائات محیطی سختگیرانه‌تری نیاز دارد. فیلم را دو ساعته می‌شود تمام کرد اما کتاب این‌گونه نیست. فیلم نیازی به برخورد ذهنی و فکری مخاطب ندارد، حال آنکه مخاطب کتاب باید با آن درگیر شود، به همین علت هم نیاز به تمرکز دارد. اقتضای مصرف کتاب، قرار گرفتن در محیطی آرام و متمرکز به دور از قیل و قال‌های عادی روزمره است، حال آنکه تماشای فیلم و سریال در محیط خانه یا سینما این‌گونه نیست و قس علی هذا! نکته مهم‌ آنکه این ‌گونه و ژانر ادبی نقطه اتصال رسانه‌ای مانند کتاب با مخاطبان و افراد کتاب‌نخوان است. فرهیختگان عالم امکان اگر دغدغه عمیق‌تر کردن حوزه‌های مطالعاتی عامه‌پسندخوان‌ها را دارند باید بدانند بین قشری که اصلا کتاب نمی‌خواند با قشری که حداقل عامه‌پسند می‌خواند، دومی را بهتر می‌توان به کتاب‌هایی دعوت کرد که ذائقه مطالعاتی او را عمیق‌تر کند.

اینها لذت را چشیده و معتاد شده‌اند
عامه‌پسندخوان‌ها حداقل لذت کتاب را چشیده‌اند و گردنه سخت و صعب ارتباط برقرار کردن با کتاب و فهمیدن و یقین کردن اینکه کتاب هم می‌تواند بخشی از زندگی را پر کند، گذرانده‌اند. در‌صورتی‌که کسانی که اصلا در این مسیر قدم نگذاشته‌ و لذت کتاب را نچشیده‌اند چند مرحله قبل‌تر قرار دارند و باید برایشان تدبیری دیگر اندیشید. شما کلاه‌تان را قاضی کنید! کدام آدم عاقلی پیدا می‌شود که نسبت به عامه‌پسندخوان‌ها بی‌مهری کند و چنین مشتری دست به نقدی را از در خانه کتاب براند. گونه ادبیات عامه‌پسند نقطه شروع و اتصال کتاب‌نخوان‌ها با عالم کتابند. تمام بحث این است در همین حد هم باید از آنها توقع و انتظار داشت نه بیشتر. کسانی که از ادبیات عامه‌پسند توقع تقویت قوه پرورش فکری و فلسفی مخاطب و ارتقای آن برای اقامه براهین سینوی و صدرایی دارند، نمی‌دانند این آثار و کتاب‌ها چه ظرفیتی دارند و چقدر باید از آنها انتظار داشت و اینها کجای جدول سرانه مطالعه را پر می‌کنند. بله! در هر صنف و قشر و طبقه‌ای از آثار زهر‌ماری هم هست. مگر صرف وجود زهر‌ماری دلیلی می‌شود برای هدم و محو و ازاله آن طبقه از آثار؟! عامه‌پسندها خروس‌قندی و پاستیل میوه‌ای حوزه کتابند برای آنهایی که هنوز طعم لذت کتاب را نچشیده‌اند و در همان حد هم باید از آنها انتظار داشت.

مرتبط ها