کد خبر: 90510

آوی شلایم مورخ یهودی؛

بازگشت به سرزمین موعود با قوانین بین الملل همخوانی ندارد

آوی شلایم تاریخ شناس یهودی و ضد صهیونیست با الجزیره به گفتگو نشسته و ایده جعلی بازگشت یهودیان به سرزمین موعود را تحلیل کرده است.

زینب مرزوقی؛ فرهیختگان آنلاین: در حالی که جنگ7 اکتبر وارد سومین ماه خود می شود، آوی شلایم، مورخ یهودی ضد صهیونیست؛ بر خلاف آنچه در روایت رسمی اسرائیل تبلیغ می شود، تاکید می‌کند که ریشه‌های این درگیری به ابتدای اشغال باز می‌گردد. ادعای مشروعیت مالکیت زمین بر مبنای مذهب یک ادعای کاملاً نادرست در عصر مدرن است. او وضعیت فعلی صهیونیست را تروریسم دولتی اسرائیل می‌نامد و از ایده "اگر زور جواب نداد، از زور بیشتر استفاده کن" انتقاد می‌کند.

شلایم یک مورخ اسرائیلی-بریتانیایی و البته عراقی الاصل است که به دلیل آثار علمی برجسته، در زمره برجسته ترین مورخان جهان قرار می‌گیرد.

پروفسور شلایم عضو کالج سنت آنتونی و استاد روابط بین‌الملل دانشگاه آکسفورد است و در سال‌های (1993-1995) و (1995-1995) و (1998-2001) مدیر تحصیلات تکمیلی روابط بین‌الملل بوده است. استاد پژوهشی در (2003-2006) و در سال 2006 به عضویت آکادمی بریتانیا انتخاب شد و دارای کتب دانشگاهی فراوانی است که برجسته‌ترین آنها کتاب «دیوار آهنین: اسرائیل و جهان اعراب» است. الجزیره درباره اتفاقات این روزهای فلسطین و اسرائیل و ریشه تاریخی این درگیری‌ها با او به گفتگو نشسته است. متن زیر، ترجمه بخشی از گفتگوی الجزیره با پرفسور آوی شلایم است.

صهیونیست ها برای تأسیس کشور خود در فلسطین بر چه پایه هایی تکیه کردند؟ چرا آن را ضعیف می بینید؟

ادعای صهیونیست ها درباره فلسطین بر پایه‌های بسیار ضعیف و تحریف واقعیت فلسطین استوار بود و در پایان قرن نوزدهم شعار بسیار هوشمندانه صهیونیستی به کار رفت: «وطن بدون مردم، برای مردم بدون وطن». شعار به این معناست که یهودیان مردمی بی‌وطن هستند و این یک واقعیت است. اما بازاریابی برای یک ایده نیز است. اینکه فلسطین سرزمینی بدون مردم است و البته این درست نیست. در فلسطین یک ملت عرب و جامعه‌ای سرزنده با قرن‌ها قدمت بود. بنابراین این ادعای صهیونیست‌ها درباره فلسطین قانع کننده نیست. زیرا صهیونیسم یک جنبش سکولار است که با وجود عدم اعتقاد آن‌ها به خدا اما «وعده الهی به یهودیان سرزمین موعود» را به این ایده مذهبی استناد می‌کنند. تنها برای یافتن توجیهی برای گرفتن زمین از صاحبان فلسطینی آن بود.

در اینجا به این نکته اشاره کنم که تئودور هرتزل، فردی که رؤیای دولت یهود داشت، یهودی اهل وین بود. پس از نوشتن کتابچه‌ای در توضیح ایده‌اش درباره دولت یهود در فلسطین، با خاخام‌های وین ملاقات کرد. مقداری پول جمع‌آوری کردند و دو نفر از آن‌ جمع برای راستی آزمایی ادعاهای هرتزل به فلسطین رفتند. دو خاخام تلگراف معروفی فرستادند و گفتند: عروس زیباست اما با مرد دیگری ازدواج کرده است. به عبارت دیگر، فلسطین زیباست، اما مردمان واقعاً سرزنده‌ای در آن زندگی می کنند.

آیا داشتن ادعای مالکیت زمین بر اساس بیش از دو هزار سال برای ایجاد یک کشور مدرن با توجه به مقتضیات عصر مدرن معتبر است؟

ادعای یهودیان مبنی بر مشروعیت مالکیت زمین بر مبنای مذهب در عصر مدرن و با توجه به وجود قوانین بین المللی، سازمان‌های بین المللی و مرزهای بین المللی کاملاً نادرست با اصول امروزی است. زیرا هر قوم دیگری قادر به احیای ادعاهای هزاران ساله است. مانند ادعای مسلمانان درباره اندلس بر مبنای تاریخی، درگیری بی پایان را در سراسر جهان زنده خواهد کرد.

من با بیان این مطلب، منکر وجود ارتباط عاطفی و تاریخی قوی بین قوم یهود و «صهیون» (صهیون یکی از نام‌های متعدد اورشلیم است) نیستم، زیرا نمادهای مذهبی بزرگی برای قوم یهود دارد. یکی از نمادهای یهودیان که قرن ها آن را انجام می‌دهند، نماز در اورشلیم است و این تجسم واقعی بازگشت نهایی به اورشلیم است. اما در مورد مالکیت زمین، هیچ مبنای قانونی برای حمایت از آن وجود ندارد.

آیا می توان سال 1948 را که شاهد تأسیس کشور اسرائیل بود، نقطه محوری در تاریخ خاورمیانه و آغاز درگیری دانست؟

درست است که سال 1948، که در آن جهان شاهد تأسیس «دولت اسرائیل» و وقوع جنگ اول اعراب و اسرائیل بود، نقطه عطفی در تاریخ مدرن خاورمیانه است. اما من این نظر را ندارم. اگر بخواهم تاریخی را انتخاب کنم که مظهر آغاز درگیری باشد، مطمئناً سال 1917 را انتخاب می کنم. سالی که در آن بریتانیا «بیانیه بالفور» را در حمایت از ایجاد یک کشور ملی به عنوان وطن یهودیان در فلسطین صادر کرد. این وعده یک سند واقعاً مهم است که در آن بریتانیا حق سیاسی تعیین سرنوشت ملی را به یهودیان اختصاص داده و آن را از فلسطینیان سلب کرده است.

این در حالی است که یهودیان در آن زمان تنها 10 درصد جمعیت را تشکیل می دادند. در حالی که اعراب 90 درصد و یهودیان تنها مالک 2 درصد از زمین بودند. اما مداخله انگلیس به جنبش صهیونیستی امکان داد تا تصرف سیستماتیک فلسطین که تا امروز ادامه دارد را آغاز کنند. بنابراین، من می‌گویم که این قیمومت بریتانیا بر فلسطین از سال 1922 تا 1948 بود که جنبش صهیونیستی را قادر ساخت تا خود را تأسیس کند، اعلام «استقلال» کند و در سال 1948 یک کشور تأسیس کند.

در اینجا به این نکته اشاره می کنم که من هرگز مشروعیت کشور اسرائیل در داخل مرزهایش را که در سال 1949 پس از پایان جنگ بین اسرائیل و همسایگانش توافق شد، زیر سوال نمی برم. این‌ها تنها مرزهای بین المللی به رسمیت شناخته شده و تنها مرزهایی هستند که بین اسرائیل و همسایگانش توافق شد. من این را مشروع می دانم، اما نمی توان انکار کرد که تشکیل کشور اسرائیل همراه با بی‌عدالتی بود. این برای فلسطینی‌ها فاجعه بار است و این فاجعه در روز «نکبت» تجسم یافته بود. در آن روز شاهد آوارگی چند میلیون فلسطینی بودیم که نماینده نیمی از اعراب در فلسطین بودند و خود را بدون هیچ پناهی در سراسر جهان دیدند. بنابراین نمی توان انکار کرد که نکبه مظهر یک فاجعه واقعی علیه بشریت و علیه فلسطینی ها است.

نمی توان انکار کرد که جنگ ژوئن 1967 نقطه عطف تاریخی دیگری در خاورمیانه بود، چرا که برای اولین بار اسرائیل چیزی ملموس داشت که می توانست در ازای صلح با اعراب تجارت کند. این جنگ مرزهای اسرائیل را با هزینه اعراب گسترش داد. با تصرف بلندی های جولان سوریه، کرانه باختری اردن و شبه جزیره سینا مصر. این وضعیت پادشاه اردن، ملک حسین را بر آن داشت تا در ازای عقب نشینی کامل از سرزمین های ضمیمه شده در سال 1967، پایان دادن به خصومت ها با اسرائیل را پیشنهاد کند. اما اسرائیل این را نپذیرفت و شروع به ساخت شهرک‌های خود در کرانه باختری، غزه و بلندی های جولان کرد.

یک کمپین توهین آمیز توسط رسانه های اسرائیلی و غربی در مورد حماس و تروریستی تلقی کردن آن وجود دارد، نظر شما در مورد آن چیست و حماس را چگونه می بینید؟

برای من، حماس یک جنبش مقاومت اسلامی است. این جنبش در سال 1987 در جریان اولین انتفاضه فلسطین ظاهر شد. این طنز عجیبی است که اسرائیل در ابتدا از حماس حمایت کرد تا هژمونی ملی‌گرایی سکولار در سازمان آزادی بخش فلسطین را بشکند. این تجسمی از اسرائیل است. شیوه های قدیمی رویکرد «تفرقه بینداز و حکومت کن» است. این دیدگاه من است. حماس به عنوان یک جنبش مقاومت اسلامی در برابر اشغالگری اسرائیل، در سال 2006 از طریق دموکراسی موفق شد و در انتخاباتی آزاد و عادلانه با اکثریت مطلقی که همه فلسطینی ها در آن حضور داشتند پیروز شد.

با توجه به ریشه های عراقی که دارید آیا خود را یک یهودی عرب توصیف می‌کنید؟ آیا هنوز هم می توانیم درباره یک یهودی عرب صحبت کنیم؟ مفهوم "یهودی عرب" چگونه به شما در پیش بینی آینده کمک می کند؟

من در بغداد به دنیا آمدم و تا سن 5 سالگی آنجا زندگی کردم و خودم را یک یهودی عرب می‌دانم زیرا در یک کشور عربی زندگی می‌کنم و نمی توانم به شیوه نژادپرستانه این دو را با هم جدا کنم. اما اقلیتی مانند سایر اقلیت ها هستیم. ما هرگز «الگوی دیگری» برای یهودیان اروپا نبودیم. عراق مشکلی با یهودی‌ها نداشت. زیرا با وجود تفاوت مذهبی، همزیستی حاکم بود. من نمونه زنده یک یهودی عرب هستم. و من غرور خودم نسبت به هر دو نژاد و هویت خود انکار نمی‌کنم.

در پاسخ به سوال شما «آیا مفهوم یهودی عرب هنوز وجود دارد؟» پاسخ آن متأسفانه خیر است. زیرا زمانی که ما در سال 1950 عراق را ترک کردیم؛ 135000 یهودی در عراق زندگی می‌کردند و امروز این عدد نیست. اما باید اذعان داشت که وضعیت همزیستی اسلام و یهودیت مفهومی انتزاعی و آرمانی نبود. بلکه تاریخ تأیید می‌کند که قرن ها بین آن‌ها همزیستی وجود داشته است.

با تجربه خانواده‌ام و تجربه جامعه یهودی در عراق، می‌توانم افقی برای آینده‌ای بهتر در منطقه خود بیاندیشم تا با ادعای صهیونیست‌ها مبنی بر اینکه خصومت یهودی-عربی-اسرائیلی از پیش تعیین شده است و دو طرف محکوم به فنا هستند مقابله کنم. برای من، مفهوم «یهودی عرب» کمک می کند تا در مورد امکان ایجاد یک دولت دموکراتیک واحد که در آن همه شهروندان بدون توجه به مذهب و نژاد از حقوق مساوی برخوردار باشند، فکر کنم.

 

مرتبط ها