کد خبر: 90376

«قاتلان ماه کامل (گل)»؛

عصر وحشت از فیلمنامه

قاتلین فلاورمون بنابر ادعای اسکورسیزی در مصاحبه‌هایش‌، می‌خواهد فریاد ملت ستمدیده اوسیج را به‌گوش همگان برساند. او گفته این بار دغدغه‌مند‌تر از همیشه‌ خود را مکلف به روایت این برهه قربانی‌شده تاریخ آمریکا دیده و چه چیزی برای روایت ظلم علیه سرخپوستان در آن برهه خاص زمانی، مناسب‌تر از سینما؟

ابراهیم محلوجی، منتقد سینما: «به گل‌های مینیاتوری شکفته‌شده در تپه‌های بلک‌جک و مرغزار‌ها «فلاورمون» می‌گویند. فرهنگ عامه قبیله اوسیج‌ فراوانی آنها را حاصل عنایت واکان‌تا (پروردگار)‌، لبخند و خوش‌سلیقگی او در تزئین می‌داند.» با استناد به این اطلاعات که در جایی از نریشن ارنست (لئوناردو دیکاپریو) دستگیرمان می‌شود‌، می‌توان نتیجه گرفت که فلاورمون یک اسم خاص است و ترجمه‌ناپذیر‌، لذا شاید بهتر باشد نام فیلم را «قاتلین فلاورمون» ترجمه کنیم. پس‌ قاتلین فلاورمون بنابر ادعای اسکورسیزی در مصاحبه‌هایش‌، می‌خواهد فریاد ملت ستمدیده اوسیج را به‌گوش همگان برساند. او گفته این بار دغدغه‌مند‌تر از همیشه‌ خود را مکلف به روایت این برهه قربانی‌شده تاریخ آمریکا دیده و چه چیزی برای روایت ظلم علیه سرخپوستان در آن برهه خاص زمانی، مناسب‌تر از سینما؟
اسکورسیزی از جهتی که مرعوب این تکه تاریخی شده باشد یا از حیث شدت میزان ایمان و وفاداری‌اش‌ تصمیم گرفته تقریبا تمام داستان‌های اصلی و فرعی موجود را در اثرش بگنجاند و هیچ خرده‌قصه‌ای را از دست ندهد. این تصمیم می‌تواند تصمیم محترمی باشد‌؛ به شرطی که پرداخت سینمایی و فرمال جملگی این موارد به نحو احسن انجام گیرد. اما با وجود زمان طولانی فیلم‌ او قادر به اجرای این مهم نیست. بیایید بپذیریم این میزان از تعدد داستان‌ها برای یک فیلم سینمایی طبیعتا دارای محدودیت زمانی‌، مناسب نیست. کارگردان به حذف یا حداقل کاستن زوائد و شاخه‌های اضافی راضی نشده و به بیان تک‌تک وقایع از سرگذشته اصرار دارد. یکایک این رویدادهای هولناک، به پرداخت دقیق و شخصیت‌پردازی‌ ظریف و عمیق محتاج است. چیزی که حتی یک فیلم سینمایی 208 دقیقه‌ای هم مجال آن را ندارد. مدیوم مناسب این همه داستان، یک مینی‌سریال چند قسمتی است که تمرکز روی هرکدام از این اتفاقات و روابط برایش مقدور باشد. ثمره پافشاری روی چنین سیاستی‌، فیلمنامه را به سراسیمگی در ارائه اطلاعات در یک‌سوم ابتدایی مبتلا کرده است. این دوندگی فیلمنامه‌نویس برای بنا کردن جهان فیلم‌، ریتم و سطح روایت را به یک گزارش ژورنالیستی نزدیک کرده است. به‌گونه‌ای که انگار درحال تماشای ادامه کلیپ‌های خبری سیاه‌وسفید با قطع برابر ابتدای فیلم هستیم که ناگهان به کادر اصلی فیلم کات خورده و تدریجا به جلوه بصری (رنگی) اصلی هم انیمیت (animate) می‌شوند.
در روایت، دو ضعف شخصیت‌پردازی و راوی نامشخص در فیلمنامه از یکدیگر لطمه خورده‌اند. دو شخصیت اول قصه یعنی ارنست و هیل، تخت‌‌ و فاقد ویژگی‌های متناقض درونی‌اند و در یک کلام «تیپ» باقی می‌مانند. ارنست از یک تیپ منفعل سست بله‌قربان‌گو که همواره آماده خدمت‌رسانی و سواری دادن است‌، فراتر نمی‌رود. اینکه در پایان با مرگ فرزندش متحول می‌شود و دست به کنش می‌زند و علیه هیل شهادت می‌دهد هم به منحنی و سیر تغییر طولی و عرضی احتیاج دارد که در فیلم خبری از آن نیست. در طرف دیگر هیل با بازی دنیرو‌، یک شیاد طماع نوچه‌پرور است که هیچ روزنه و جنبه دیگری غیر از گرگ‌صفت بودن از او نه می‌بینیم و نه می‌شناسیم. این دو نفر در ارتباط با یکدیگر یک رابطه تیپیکال شکل می‌دهند. یک نسبت غالب و مغلوب سطحی تا نقطه گره‌گشایی فیلمنامه. اما به‌نظر می‌رسد روی مالی‌، همسر ارنست‌ بیشتر کار شده است. شخصیتی که شیوه پرداخت فصل شدت یافتن بیماری‌اش و تزریق آن سم تحلیل‌برنده به او‌، مرا به یاد مسموم کردن آلیسیا در «بدنام» هیچکاک می‌اندازد. یک زن سرخپوست موقر‌ که استقلال شخصی و تمایل به وابسته بودن را همزمان دارد. نقش‌آفرینی اکثرا کنترل‌شده‌، برازنده و متکی بر نگاه لی‌لی گلدستون حتی تا حدودی حفره‌های موجود در متن این کاراکتر را هم پوشانده است. چگونگی احساسات میان او و ارنست در سکانس‌های آغازین که به ازدواج آنها منجر می‌شود‌، به‌دلیل داستان‌سرایی عجولانه‌ای که پیش‌تر توضیح داده شد‌، دچار خلل‌های فراوان است. مجموعه این نقصان‌های شخصیت‌پردازی که اساسا از فیلمنامه سرچشمه می‌گیرند‌، از تاثیر قصه برای همراه کردن مخاطب و درگیر کردن احساسات او می‌کاهند. به‌علاوه اینکه در مشخص کردن راوی ماجرا هم دچار یک نوع شلختگی هستیم‌. به‌طورکلی خط داستانی را از زاویه دید دانای کل وارسی می‌کنیم، اما گاهی اوقات مالی‌ نریشن می‌گویند، گاهی ارنست و حتی پس از کشته شدن هنری‌، جان رامسی که قاتل اوست‌. یک فیلم می‌تواند چندین نریتور داشته باشد اما منطق این تعدد باید از اول در فیلم بنا و در ادامه هم حفظ شود. قاتلین فلاورمون را از جنبه‌های مختلفی می‌توان تحلیل کرد و آن را به نقد کشید. فیلم از لحاظ کارگردانی‌، بازیگری‌، تدوین‌، موسیقی متن‌، صدابرداری و صداگذاری بسیار قابل‌بحث است. من در این یادداشت سعی کردم صرفا چند نکته از فیلمنامه اثر را مطرح کنم‌ تا شاید راهگشای گفت‌وگو و تبادل‌نظر شود.

مرتبط ها