کد خبر: 89029

افسار جنگ‌طلبان آمریکا کشیده شد؛

مار گزیده و ریسمان سیاه و سفید

تبعات ماجراجویی‌های آمریکا در افغانستان و عراق، افسار جنگ‌طلبان آمریکا را کشید.

سیده‌حسنا پیروان، خبرنگار گروه جهان‌شهر: 22 سال پیش که چینی‌ها خلبان یک جنگنده آمریکایی را مجبور به فرود اضطراری در خاک چین کردند و 11 روز او را در بازداشت نگه داشتند، این دیدگاه در دولت بوش تقویت شد که چین دشمن اصلی بعدی آمریکاست اما صبح روز 11 سپتامبر، القاعده با کوباندن هواپیما به مرکز تجارت جهانی در نیویورک و پنتاگون در ویرجینیا ناگهان توجه آمریکا را به‌سمت «جنگ علیه تروریسم» معطوف کرد. نیروهای ایالات‌متحده در افغانستان و غرب آسیا مستقر شدند و چالش ایجاد‌شده توسط چین برای نزدیک به دو دهه کنار گذاشته شد تا چین از این فرصت استفاده کند و تولید ناخالص داخلی‌اش را از 1.2 تریلیون دلار در سال 2001 به بیش از 14.7 تریلیون دلار در سال 2020 افزایش دهد.
22 سال پیش چین هیچ شانسی برای به چالش کشیدن ارتش ایالات‌متحده در تنگه تایوان نداشت و برنامه‌ریزان پنتاگون می‌توانستند تقریبا بر برتری هوایی کامل و توانایی انتقال ناوهای هواپیمابر به سواحل شرقی تایوان حساب کنند اما اکنون چین کشتی‌های دریایی جدید، هواپیماهای جنگی، سلاح‌های سایبری و فضایی و زرادخانه عظیم موشک‌های بالستیک و کروز دارد که برای تضعیف نیروی دریایی و هوایی ارتش ایالات‌متحده طراحی شده‌اند. عملیات «طوفان الاقصی» و به‌دنبال آن درگیری‌های مقاومت اسلامی در منطقه با رژیم‌صهیونیستی می‌تواند آمریکا را یک‌بار دیگر در شرایط انتخاب قرار دهد که آیا همچون سال 2001 باید وارد باتلاق غرب آسیا شود یا اینکه تلاش کند از سطح تنش‌ها بکاهد؟
با وجود دخالت مستقیم آمریکا در جنگ غزه و برعهده گرفتن فرماندهی میدان، واشنگتن تلاش کرد مشابه سال 2001 در منطقه رفتار نکند و از توسعه هر شکلی از درگیری خودداری کند. برای درک چرایی این تصمیم باید دید تجربه دو دهه پیش چه بر سر آمریکا آورد؟
درست در همان روزهایی که آمریکا بر جنگ در افغانستان متمرکز بود، در سوی دیگر میدان چشم‌بادامی‌های چینی خود را برای نفوذ عمیق در بازار تجارت جهانی آماده می‌کردند. به‌گفته محبوبانی، نویسنده کتاب «آیا چین پیروز شد؟» و یکی از اعضای برجسته دانشگاه ملی سنگاپور «درحالی‌که آمریکا مشغول جنگ بود، چین مشغول تجارت بود.» چین به‌عنوان جدی‌ترین رقیب اقتصادی آمریکا درآن سال رشد اقتصادی 805 درصدی را تجربه کرد و با درگیری بیشتر آمریکا در جنگ‌های خاورمیانه و بحران مالی سال‌های 2008-2007 رکورد بیشترین میزان تولید ناخالص داخلی خود را به ثبت رسانید و به رشد اقتصادی 1402 درصدی رسید. در سال‌های نخست بعد از حوادث 11 سپتامبر، بیزینس‌ویکلی هفته‌نامه‌ اقتصادی چین در گزارشی به‌درستی مدعی شد که «بهبود وضعیت اقتصادی آمریکا به‌زودی امکان‌پذیر نخواهد بود» و این فرصت به‌شدت بر «رشد اقتصادی چین» تاثیر خواهد داشت. از سال 2001 تاکنون میزان رشد اقتصادی چین میانگین 10درصد بوده و این رقم درحالی است که از همان سال تاکنون بیشترین میزان رشد اقتصادی ایالات‌متحده 5.9درصد بوده است. درگیری آمریکا در جنگ‌های خاورمیانه به چین این فرصت را داده بود تا بدون توجه و مزاحمت آمریکا به برنامه‌های اقتصادی، علمی و نظامی‌اش بپردازد. بااین‌حال در گزارش راهبرد امنیت ملی آمریکا که در سپتامبر 2002 منتشر شد، بوضوح تحولی عظیم در سیاست‌های آمریکا درقبال چین دیده می‌شد. طی این گزارش آمریکا به‌علت درگیری در خاورمیانه و نیاز به برقراری روابط با چین خواستار روابط سازنده با پکن شد و این چرخش عظیم درحالی به‌وقوع پیوست که در سال 2001 و قبل عملیات 11 سپتامبر پکن اصلی‌ترین دشمن آینده آمریکا لقب گرفته بود. همان‌طور که ایالات‌متحده در مبارزه در افغانستان، عراق و جاهای دیگر گرفتار شده بود، قدرت اقتصادی و نظامی چین به‌طور تصاعدی افزایش یافت. چین در روزهایی که هزینه‌های دفاعی‌اش را در غرب اقیانوس آرام افزایش و نیروی دریایی خود را توسعه می‌داد، پنتاگون ارتشش را برای مقابله با شبه‌نظامیان مسلح به AK-47 (کلاشینکف) در خاورمیانه گرفتار کرده بود. کارشناسان غربی می‌گویند پکن زرادخانه موشکی خود را ایجاد کرد، با ساخت جزایر مصنوعی، دامنه نفوذ خود را در دریای چین جنوبی افزایش داد، مالکیت معنوی را در مقیاس وسیع به‌سرقت برد و تاکتیک‌های تجاری غارتگرانه را دنبال کرد.
چین درست در زمانی از یک اقتصاد درحال توسعه به اقتصاد برتر جهان تبدیل شد که آمریکا ناچار بود برای درگیری‌هایش هزینه کند. براساس گزارش پروژه Costs of War در دانشگاه براون، ایالات‌متحده حدود هشت تریلیون دلار برای جنگ در افغانستان و عراق و سایر جبهه‌های مبارزه با تروریسم هزینه کرده است. به‌گفته جیمز لوئیس، معاون ارشد اندیشکده مطالعات استراتژیک و بین‌المللی «این پول می‌توانست صرف تحقیق و توسعه، نوسازی زیرساخت‌های کشور، ساخت تسلیحات با فناوری پیشرفته و همه کارهایی شود که می‌توانستیم در 20 سال گذشته انجام دهیم.»
زمانی که باراک اوباما در سال 2009 وارد کاخ سفید شد، مقامات از نیاز به شکل‌گیری یک «محور» برای تمرکز بیشتر روی مقابله با چین تاکید کردند اما تحرکات جنگی متزلزل در افغانستان و آشفتگی در خاورمیانه توجه واشنگتن را از چین دور کرد. این روند تا جایی ادامه یافت که در سال 2016 و سال‌های بعد از آن چین بالاترین سهم از تولید ناخالص جهان را به خود اختصاص داده و ایالات‌متحده در جایگاه دوم قرار گرفت. با توجه به قدرت لابی صهیونیستی در آمریکا، جنگ غزه می‌توانست پای آمریکا را مجددا به یک درگیری پرهزینه و البته بسیار وسیع‌تر از عراق و افغانستان باز کند. شاید از همین رو بود که جو بایدن، رئیس‌جمهور آمریکا در روزهای نخست جنگ راهی سرزمین‌های اشغالی شد تا به بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر رژیم‌صهیونیستی و صهیونیست‌ها بفهماند که قرار نیست آمریکا رفتارهایی شبیه سال 2001 و 2003 از خود بروز دهد. او پس از بازگشت از اسرائیل گفت که من دیروز در اسرائیل گفتم وقتی آمریکا دوزخ ۱۱ سپتامبر را تجربه کرد، ما هم احساس «خشم» کردیم. بایدن با این ادعا درحالی‌که به‌دنبال «اجرای عدالت» بودیم و به آن هم رسیدیم، «مرتکب اشتباهاتی هم شدیم». او تلویحا به طرف صهیونیست گفت که نه‌تنها انتظار یک «خشم» دیگر از آمریکا را نداشته باشد که رژیم نیز از بروز «خشم کورکورانه» پرهیز کند. دولت بایدن به‌خوبی به این نکته پی برده بود که اگر خروجی ماجراجویی‌های سال 2001، سربرآوردن یک غول چینی بود، درگیری جدید در منطقه، زمینه‌ساز تقویت و رشد بیش از پیش رقبایی همچون چین و روسیه خواهد شد.

برای خواندن متن کامل گزارش، اینجا را بخوانید.

مرتبط ها