سردار حسن طهرانیمقدم، یکی از نمونههای ایرانی این دسته و یک قهرمان ملی و به عبارت بهتر «فراملی» است. او با نام شخصیتهای فراموشنشدنی تاریخ، در قهرمانی و شهرت مشترک است اما یک تفاوت اساسی با آنها دارد؛ نام این قهرمانان غربی، با عملشان در حین زندگی همراه بوده است اما طهرانیمقدم در زمان حیاتش، به جای خودش و نامش، تنها دستاوردهایش بودند که به معرض عمومی درمیآمدند. دهه 1380 دوران اوجگیری پرتابهای موشکی ایران بود. کمتر ماهی بود که بتوان تلویزیون ملی ایران را روشن کرد و موشکها را در آن خاموش دید. هربار موشکی جدید آزمایش میشد؛ شهاب-3، فاتح 110، قدر-1، سجیل، کروز ضدکشتی نور، کروز ضدکشتی کوثر، کاوشگر-1، ماهوارهبر امید، ماهوارهبر سفیر-2.
در تمام این دوره، طهرانیمقدم در گوشهای از این صحنههای پرتاب حضور داشت اما هیچ دوربینی این مرد قدرتمند و مرموز را نمیدید. او با ظاهری آرام و درونی نگران، آزمایشها را به دقت نظاره میکرد. آزمایشهایی که شکستهایی پیدرپی داشت اما او و همکارانش را ناامید نمیکرد و درنهایت هم به نتیجه میرسید. طهرانیمقدم بیشتر پیروز میدانها بود تا بازنده. باختهایش هم عمر کمی داشتند؛ عمری تا پیروزی سریع بعدی. او برای نخستین بار در 21 آبان 1390 شناخته شد. یک انفجار مهیب در پادگان شهید مدرس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در روستای بیدگنه شهریار، نام او و کار او را بر سر زبانها انداخت. شدت انفجار به اندازهای بود که مناطقی از استانهای البرز، مرکزی و تهران لرزید. مشخص بود این لرزش برای یک انفجار معمولی نیست. ابعاد انفجار به اندازهای بود که صدای واقعی آن در واشنگتن، پاریس و لندن نیز شنیده شد؛ انفجاری که منطقهای به این بزرگی را بلرزاند، باید ناشی از چند 10 تن سوخت موشک باشد. هیچکدام از موشکهای رونماییشده ایران، این میزان سوخت را حمل نمیکردند. پس پای موشک بزرگتری در میان بود.
ادامه گزارش سیدمهدی طالبی خبرنگار گروه جهانشهر را میتوانید از طریق این لینک بخوانید.