کد خبر: 86152

صهیونیست‌ها با دروغ‌های بزرگ به جنگ با افکارعمومی آمده‌اند؛

رژیم فتوشاپی

تصویر رویین‌تن اسرائیل و به تبع آن بلوک غرب در صحنه نظامی‌گری شکسته است اما رویین‌تنی آنها در عرصه رسانه هم باید بشکند تا فتح نهایی حاصل شود و بتوان گفت که در عرصه نظم بین‌المللی، گردش محسوسی رخ داده است. غرب درباره افغانستان دروغ گفت، درباره عراق دروغ گفت، درباره کویت دروغ گفت و درباره سوریه و سودان و لیبی هم دروغ گفت؛ همچنان که خارج از مناطق اسلامی و عربی، از سال‌ها پیش درباره صدها رویداد مختلف در جای‌جای دنیا دروغ گفته بود.

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ: تصویر رویین‌تن اسرائیل و به تبع آن بلوک غرب در صحنه نظامی‌گری شکسته است اما رویین‌تنی آنها در عرصه رسانه هم باید بشکند تا فتح نهایی حاصل شود و بتوان گفت که در عرصه نظم بین‌المللی، گردش محسوسی رخ داده است. غرب درباره افغانستان دروغ گفت، درباره عراق دروغ گفت، درباره کویت دروغ گفت و درباره سوریه و سودان و لیبی هم دروغ گفت؛ همچنان که خارج از مناطق اسلامی و عربی، از سال‌ها پیش درباره صدها رویداد مختلف در جای‌جای دنیا دروغ گفته بود. این بار اما نبرد طوفان‌الاقصی یا جنگ اکتبر ۲۰۲۳ غزه، یک تفاوت عمده با موارد قبلی دارد. پیش از این عموما چنین دروغ‌هایی بیان می‌شدند تا پیش‌زمینه‌ای باشند برای حمله نظامی، اما این‌بار رسانه‌های جریان اصلی در یک تاکتیک واکنشی بود که به چنین دروغ‌هایی رو آورده‌اند‌. یک نفر از آنهایی که در حملات ۱۱ سپتامبر دست داشتند، افغانستانی نبودند، اما این کشور مورد هجوم قرار گرفت و ۲۰ سال زیر چکمه ناتو باقی ماند. پس از سقوط صدام حسین کوچک‌ترین اثری از سلاح‌های کشتار جمعی در عراق کشف نشد، حال آنکه بهانه حمله آمریکا به عراق همین بود و آنها هنوز پایگاه‌های نظامی‌شان را در این کشور حفظ کرده‌اند. ۲۳ سال پیش در چنین روزهایی، در ۱۰ اکتبر ۱۹۹۰ دختری ۱۵ ساله که خود را نیره معرفی می‌کرد، در برابر فراکسیون حقوق بشر کنگره ایالات متحده با اشک و آه سخنانی راجع‌به جنایات عراق در حمله به کویت ایراد کرد که دستمایه تبلیغاتی حمله آمریکا را فراهم کرد و دوسال بعد معلوم شد دخترک، فرزند سفیر کویت است و هرچه می‌گفت نمایشی دروغین بود. دروغ‌های رسانه‌های غربی و دستگاه دیپلماسی‌شان که هرکدام زمینه‌ساز زیر و رو شدن سرنوشت یک ملت برای چند دهه و چند نسل بوده‌اند، یکی دوتا نیست اما نه‌تنها این روند متوقف نشده یا لااقل کاهش پیدا نکرده، بلکه هر روز با اعتمادبه‌نفس بیشتری دنبال می‌شود.
اگرچه رسانه‌های غربی پرتعداد و باسابقه و به لحاظ فنی قوی هستند، اما دلیل اینکه دروغ‌هایی تا این اندازه واضح تا به حال اساس کار آنها را بر هم نزده، صرفا به مهارت فنی‌شان برنمی‌گردد، بلکه قدرت اصلی این رسانه‌ها از میدان تامین می‌شود. در یک عبارت ساده و سرراست می‌شود موضوع را چنین توضیح داد که آنها همیشه رسانه‌های طرف برنده دعوا بوده‌اند و برای همین سخن‌شان و جهت‌گیری‌شان اعتبار بیشتری پیدا می‌کرد.
درمورد به‌خصوصی مثل طوفان‌الاقصی، نقشه از پیش تعیین‌شده‌ای وجود ندارد تا آن رسانه‌ها، اندیشکده‌ها و دیپلمات‌های غربی بدانند که در موضع‌گیری‌هایشان اصطلاحا کدام سمت بایستند تا هم ضربه حیثیتی نخورند و هم منافع‌شان تامین شود. اولین واکنش به چنین اتفاقاتی آن بود که طوفان الاقصی را با حملات ۱۱ سپتامبر همانندسازی کنند تا از حماس تصویری شبیه القاعده ساخته شود. این مدل فقط روی ذهن کسانی کار می‌کرد که از قبل تصمیم گرفته بودند ضدفلسطین و طرفدار اسرائیل باشند و دنبال دستاویزهایی برای حق دادن به خودشان می‌گشتند، وگرنه تفاوت رفتار القاعده با حماس از روز روشن‌تر است و به‌علاوه، دلایل کنشگری این دو گروه به شکلی عیان و بدون نیاز به توضیح، تفاوت دارد. فلسطینی‌ها و در این مورد خاص گروه حماس، به اشغالگری صهیونیست‌ها و محاصره غیرانسانی غزه معترضند و مثل گروهک القاعده، با یک خوانش تکفیری از اسلام، به دنبال القای عقایدشان با ابزار ارعاب و زور نیستند. وقتی در همان اوایل کار دیده شد که چنین همانندسازی‌هایی به‌راحتی جا نمی‌افتند، باران دروغ‌های رسانه‌ای نازل شد تا کار منحرف‌سازی افکار عمومی را تکمیل کند. همه‌جا جار زدند که نیروهای حماس تجاوز کردند، دختری را برهنه کردند و پشت وانت به اسارت بردند، ۴۰ کودک اسرائیلی را سر بریدند و... . واکنش رسانه‌های غربی، دستگاه‌های دیپلماسی غرب و اندیشکده‌های روابط بین‌الملل اروپا و آمریکا به اتفاقات پس از طوفان ‌الاقصی بسیار گسترده، افراطی، نسنجیده، عصبی و رسواکننده است که همه اینها به غافلگیر شدن جهان غرب و نداشتن یک نقشه راه مشخص برای موقعیتی اینچنینی برمی‌گردد.
قمار بر سر حقیقت و اعتبار
اما چرا وضع به اینجا رسید؟ قضیه به یک دوگانه متناقض برمی‌گردد که سویه‌هایش به‌طور همزمان و با یک همپوشانی ناهمساز برای بلوک غرب رخ نموده‌اند. رژیم‌صهیونیستی بخش قابل توجهی از موجودیت نامشروع خود را مرهون تصویر قدرتمند و بادوامی می‌داند که قصد دارد از خودش بسازد و تک‌دفاع نیروی مقاومت این تصویر را در هم می‌شکند. حالا طلسم شکسته است و تصویر رویین‌تن اسرائیل فرو ریخته و خیلی‌ها همین موضوع را بزرگ‌ترین دستاورد عملیات اخیر مقاومت فلسطین می‌دانند، درحالی‌که اسرائیل برای همدل کردن افکار عمومی جهان به مظلوم‌نمایی هم نیاز دارد. چیزی که کار اسرائیلی‌ها را سخت می‌کند، به اجرا گذاشتن همزمان مرثیه‌هایی برای مظلوم‌نمایی در برابر حماس و حفظ ژست مقتدر این رژیم است و وضعیت دوگانه متناقضی که از آن صحبت شد، چیزی جز همین نیست. رسانه‌ها و دولتمردان غربی برای مواجهه با چنین وضعیتی در عمل چه کردند؟ هر نوع تجمعی برای حمایت از مردم فلسطین در آلمان، فرانسه، انگلستان و بسیاری از کشورهای دیگر غربی ممنوع شد. اینستاگرام متون و تصاویری که راجع‌به غزه و فلسطین هستند را به‌شدت سانسور می‌کند و در عوض دست رسانه‌های جریان اصلی را کاملا باز گذاشته تا هرچه خواستند در دفاع از اسرائیل بگویند و راوی اصلی ماجرای آنها باشند. از آن سو اتحادیه اروپا پلتفرم X یا همان توییتر را به تحریم شدن تهدید کرده زیرا مثل اینستاگرام که مدیر آن تبعه رسمی رژیم‌صهیونیستی است، در جعل اخبار مربوط به نبرد غزه فعال نیست. مجموع این قضایا وضعیت غریبی را رقم زده است. دروغ از صدر تا ذیل اخبار می‌بارد و ماجرا تا جایی می‌رود که ویدئویی بیرون می‌آید و خبرنگاران cnn را مشغول تمرین یک صحنه‌سازی از حضور جعلی در صحنه نبرد نشان می‌دهد اما نه کسی در آن رسانه‌های سرتاپا مدعی شرمنده می‌شود، نه لااقل یک عذرخواهی ساده بیرون می‌آید. قرار است فلسطین، هم سرکوب شود و هم ظالم به نظر برسد و چون جا انداختن چنین چیزی بی‌اندازه سخت به نظر می‌رسد، این رسانه‌ها چاره‌ای ندارند جز آنکه بر سر حقیقت و اعتبارشان قمار کنند و خبر جعل کنند. درحقیقت اسرائیل می‌خواهد همان چیزی باشد که امروز نیروی مقاومت در جایگاه آن است؛ مظلوم مقتدر. در عوض آنها جایگاهی پیدا کرده‌اند که حس می‌کنند به لحاظ تبلیغاتی برایشان خطرناک است؛ زبون و ظالم.

برای خواندن متن کامل گزارش، اینجا را بخوانید.

 

مرتبط ها