سیدمهدی موسویتبار، دبیر فرهیختگانآنلاین: وقتی بازی تیمت بعد از مدتها با حضور تماشاگران برگزار میشود و قرار است در همین بازی هم جام قهرمانی سوپرجام را بعد از حدود پنجماه اهدا کنند (مگر نباید جام را در همان روز بدهند؟) و از طرفی هوا هم خوب و مطبوع است، دیگر دلیلی نمیماند که بازی را از تلویزیون تماشا کنیم، پس باروبندیل را جمع و عزم سفر میکنیم به مقصد آزادی. ترافیک روان عصرگاهی باعث میشود که زودتر از موعد به ورزشگاه برسیم اما خیالمان راحت است که وقتمان تلف نمیشود. وسیله را در پارکینگی قرار میدهیم که نور زیادش آزاردهنده است و چشم را اذیت میکند. از پارکینگ پیادهروی میکنیم بهسمت در ورودی و همچنان شدت نور، تنها مورد آزاردهنده است. آنقدر هوا روشن است که شک تمام وجودت را میگیرد که مبادا زمان بازی را به پیش از ظهر منتقل کردهاند. در تمام فاصله پارکینگ تا ورزشگاه دلت میسوزد برای سارقان و زورگیرانی که با این وضعیت نانشان آجر شده و بازارشان کساد. غرفههای منظمی در مسیر پارکینگ تا ورزشگاه وجود دارند که خوراکیهایی باکیفیت بالا عرضه میکنند و البته قیمت مناسبی هم دارند. ساندویچهای ورزشگاه را اگر قبلا خورده باشی، دلت میخواهد باز هم امتحانشان کنی و ببینی چگونه حجم بالای کالباس و تعداد معتنابه گوجه و خیارشور، هم سیرت میکند و هم بهداشت را با غلظت بالا به خونت جاری میکند. در صف میایستیم تا برادریمان را برای بار اول ثابت کنیم. آنهایی که در صف هستند و شیپور به دست دارند میدانند که شیپور را برای تشویق در داخل ورزشگاه تهیه کردهاند و دلیلی نمیبینند که داخل صف و بیخ گوش دیگران، صدای آن را دربیاورند. پس از اثبات اولین برادری، همراه دوستان شیپور به دست، وارد ورودی دیگری میشویم که قرار است مورد «گردش» قرار بگیریم. از داخل دستگاهی عبور میکنیم و تمام لوازم داخل جیبمان را روی مانیتور میبینیم و از ما تشکر میکنند و وارد محل اثبات سومین برادری میشویم. نظم حاکم بر ورود تماشاگران و البته بهداشت روی زمین و بنرهای جدیدی که با سلیقه خاصی نصب شدهاند آنقدر توجهمان را جلب کرده که حواسمان به ساعت شروع بازی نیست. بعد از اثبات سومین مرحله از برادری، بالاخره وارد ورزشگاه میشویم.
قرار بوده خانمها هم بدون محدودیت تعداد، در ورزشگاه باشند. بهترین مکان ورزشگاه را برای آنها درنظر گرفتهاند و تمام امکانات لازم و کمترین فاصله رسیدن به داخل ورزشگاه را هم به آنها اختصاص دادهاند. حق دارند با این شرایط، چند ده هزارنفر بیایند و نیمی از ورزشگاه را مال خودشان کنند. وقتی وارد میشویم و جای آنها را نگاه میکنیم حسادتمان گل میکند اما چون قرار است به این مساوات عادت کنیم سکوت میکنیم. یکی از اولین نکاتی که داخل ورزشگاه مجذوبمان میکند تمیزی کف زمین و دیوارها و حتی میلههاست. هر قدر به سکوها نزدیکتر میشویم عطر «گلها»ی خوشبو بیشتر به مشاممان میرسد و فضا را برایمان دلپسندتر میکند. طبق شماره روی بلیت و راهنمایی یکی از لیدرها یا عوامل ورزشگاه روی صندلیمان مینشینیم. صندلی را شاید ثانیههای قبل از حضور ما تمیز کرده بودند. برق میزد و بهشدت راحت بود. همانطور که حدس زده بودیم برنامههایی برای قبل از بازی ترتیب داده بودند تا حوصله تماشاگرانی که زود آمده بودند سر نرود. پخش سرودها و موسیقیهای زنده و ماندگار، پخش فیلمها و لحظات جذاب از بازیهای قبلی این دو تیم از نمایشگر استادیوم ازجمله این برنامهها بودند. آنقدر این برنامهها جذاب بودند که اصلا یادمان رفته بود برای دیدن فوتبال آمده بودیم.
بازی داشت شروع میشد که آقایی با یک بلندگو شروع به صحبت کرد. حتما قبلش تحقیق کرده بودند که بلندگوی داخل ورزشگاه را به فردی بدهند که هم بیان خوبی دارد و هم مسلط است و هم اهلیت دارد برای مدیریت این بازی روی سکوها. بازی شروع شد اما صحبتهای عمیق این مرد بلندگو به دست اجازه نمیداد حواسمان معطوف به بازی باشد. بهموقع و با یک ادبیات صحیح و پاکیزه، موارد لازم را به تماشاگران روی سکوها منتقل میکرد. یکی از بازیکنان تیم محبوب ما آنقدر از وضعیت خوب چمن، ذوق زده شد که فشارش افتاد و مجبور شدند تعویضش کنند. چقدر درباره ضرورت ظرفیت بازیکنان قبلا گفتیم. بازی هرقدر جلوتر میرفت، فضای سالم و بهتری برای کودکان و زنان میشد و چراغ ادبیات روی سکوها، «فروزان»تر میشد. مهاجم تیم محبوبمان چند موقعیت خطرناک را گل نکرد اما تماشاگران همچنان او را تشویق میکردند و آنقدر او را تشویق کردند که بالاخره گل زد. مرد بلندگو به دست پس از گل تیمش از فضا سوءاستفاده نکرد و آرامش روی سکوها را با حرفها و تصمیماتش بیشتر کرد. نیمهاول تمام شد و رفتیم سمت سرویسهای بهداشتی که مانند همیشه تمیز و وسایل داخلش هم سالم و جدید بودند. عطر گلها در بین دو نیمه بیشتر هم شده بود. تماشاگران طبقه دوم برای نیمهدوم میتوانستند به پایین بیایند و سکوهای خالی را پر کنند. باز هم غبطه خوردیم به مکان مطلوب حضور خانمها؛ خوش به حالشان.
نیمهدوم شروع شد. بازی هرقدر جلوتر میرفت فضای روی سکوها بیشتر رنگ و بوی احترام و شعرها و شعارهای زیبا و شایسته را میگرفت. در یک صحنه، روی دروازه تیم محبوب ما حملهای شد و توپ را دروازهبان تیم ما برگرداند. صحنهای که مشکوک بود و تیم حریف اعتقاد داشت توپ از خط رد شده است. داور پس از مشورت از طریق گوشی و از طریق ویایآر، صحنه را چک کرد و متوجه شد که توپ گل شده و وسط زمین را نشان داد. تماشاگران از فدراسیون تشکر میکردند که چنین امکاناتی را وارد فوتبال ما کرده است. بازی درنهایت با تساوی یک بر یک تمام شد و بخشی از تماشاگران درنهایت آرامش از ورزشگاه خارج شدند و برخی دیگر ماندند تا جشن قهرمانی را تماشا کنند. هوا همچنان روشن بود و زمین همچنان تمیز و تماشاگران مرتب خدا را شکر میکردند که ویایآر هست و انتقاد میکردند به بازیکنی که بهخاطر بیظرفیتی، در نیمه اول مصدوم شد.
۰۲:۵۳ - ۱۴۰۲/۰۷/۱۸
کد خبر: 85961
حاشیهنگاری بازی پرسپولیس و گلگهر سیرجان؛
این گزارش میتوانست واقعی باشد!
وقتی بازی تیمت بعد از مدتها با حضور تماشاگران برگزار میشود و قرار است در همین بازی هم جام قهرمانی سوپرجام را بعد از حدود پنجماه اهدا کنند (مگر نباید جام را در همان روز بدهند؟) و از طرفی هوا هم خوب و مطبوع است، دیگر دلیلی نمیماند که بازی را از تلویزیون تماشا کنیم، پس باروبندیل را جمع و عزم سفر میکنیم به مقصد آزادی.
مرتبط ها