کد خبر: 85533

در گفت‌و‌گو با نویسنده کتاب «نظریات شکست مشروطه»؛

مگر می‌شود یک جنبش یا تحرک اجتماعی بدون اثر باشد؟

اخیرا کتاب «نظریات شکست مشروطه (از منظر آرای ژاک لکان)» توسط محمد باقری، پژوهشگر و دانش‌آموخته سیاست منتشر شده که در آن سعی کرده نشان دهد که از منظر این روان‌پزشک و روان‌کاو برجسته فرانسوی می‌توان ذهنیت شکست مشروطه را دگرگون کرد و نشان داد که متفکران و نخبگان عصر مشروطه که شکست را پذیرفته‌اند در چه افقی زیست می‌کرده‌اند. او با چهارچوب نظری که از ژاک لکان به عاریت می‌گیرد، تلاش دارد تا نشان دهد که آنچه در مشروطه رقم خورده، نوعی حرکت از ساحت تخیلی یا فانتزی به ساحت نمادین بوده است و از آنجایی که این ساحت با خواسته‌های اهل فکر و نخبگان آن مقطع همخوانی نداشته، از آن مقطع به شکست تفسیر و تعبیر می‌کنند. باقری تلاش دارد تا بگوید که بیرون از ساحت شکست هم می‌توان به آن مقطع تاریخی توجه کرد.

سیدجواد نقوی، خبرنگار گروه اندیشه: بحث پیرامون مشروطه همیشه جذابیت‌های خاص خود را داشته است. صحبت از شکست مشروطه و چرایی آن بین اهالی تاریخ و تاریخ‌نگاران نیز همواره مورد بحث بوده تا جایی که این چهارچوب نظری را می‌توان یکی از پرتکرارترین بحث‌های دهه اخیر در مورد مشروطه دانست. با رشد نگاه‌های میان‌رشته‌ای در مباحث علوم انسانی اما، اندیشمندان تلاش کرده‌اند جامعه‌شناسی، فلسفه و روانکاوی را نیز به مثابه یک پیوست تاریخی به کار بگیرند تا تحولاتی در روایت‌ها و فهم وضعیت تاریخی پدید آورند.
در همین رابطه اخیرا کتاب «نظریات شکست مشروطه (از منظر آرای ژاک لکان)» توسط محمد باقری، پژوهشگر و دانش‌آموخته سیاست منتشر شده که در آن سعی کرده نشان دهد که از منظر این روان‌پزشک و روان‌کاو برجسته فرانسوی می‌توان ذهنیت شکست مشروطه را دگرگون کرد و نشان داد که متفکران و نخبگان عصر مشروطه که شکست را پذیرفته‌اند در چه افقی زیست می‌کرده‌اند. او با چهارچوب نظری که از ژاک لکان به عاریت می‌گیرد، تلاش دارد تا نشان دهد که آنچه در مشروطه رقم خورده، نوعی حرکت از ساحت تخیلی یا فانتزی به ساحت نمادین بوده است و از آنجایی که این ساحت با خواسته‌های اهل فکر و نخبگان آن مقطع همخوانی نداشته، از آن مقطع به شکست تفسیر و تعبیر می‌کنند. باقری تلاش دارد تا بگوید که بیرون از ساحت شکست هم می‌توان به آن مقطع تاریخی توجه کرد. جهت فهم بهتر این ایده، گفت‌و‌گویی با او ترتیب دادیم که در ادامه می‌خوانید.

*مگر ما می‌توانیم بگوییم که یک جنبش یا تحرک اجتماعی یا یک انقلاب بدون اثر باشد؟ مگر چنین چیزی ممکن است؟ حتما یک تاثیری داشته است. حداقل اینکه در گفتمان جامعه تاثیر داشته است یا اینکه گفتمانی شکل گرفته و آن جنبش را به وجود آورده است.

*در علوم انسانی ما وقتی می‌آییم و از چهارچوب‌های نظری و روش‌های متفاوت استفاده می‌کنیم، می‌خواهیم واقعیت را بهتر فهم کنیم. این به آن معنا نیست که من ادعا می‌کنم که حقیقت را کشف کرده‌ام و الا و لابد همین است که من الان گفتم.

*مشروطه را از بین همه اتفاقاتی که در تاریخ ما افتاده است انتخاب کردم به خاطر اینکه از همان ابتدای شکل‌گیری مشروطه، زمزمه‌های شکستش شروع شد تا به امروز.

*در بحبوحه مشروطه، «نسیم شمال» آمد و گفت که مجلس ختم مهیا سازید و «رحمه الله علی مشروطه». یعنی از همان موقع گفتند مشروطه مرد و از بین رفت و خیلی از کسانی که در بطن جنبش بودند، گفتند جنبش شکست خورده و به نتیجه نرسیده  و اهداف جنبش محقق نشده است.

*در مشروطه اتفاقات کمی نیفتاد. مجلس تشکیل شد. قانون نوشته شد و عدالت‌خانه تاسیس شد و اتفاقات متعددی افتاد و اصلا واژه‌های بسیار زیادی وارد کشور شد و این گفتمان در عرصه عمومی تغییر کرد و اینها اتفاقاتی بود که در عرصه مشروطه افتاد ولی به‌محض اینکه فرمان امضا شد و مجلس تشکیل شد، یک عده شروع کردند و گفتند که نه، مشروطه این نیست و اصلا چه کسی گفته که مشروطه این است؟ 

*ما امروزه شاهد ضعف ایدئولوژی هستیم. ما اگر می‌بینیم که همچنان سر مفهوم آزادی همچنان از بطن انقلاب تا به امروز دعوا هست یا در دوره مشروطه نیز «آزادی» آفت جان مشروطه‌طلبان شد یعنی آزادی، هرج‌ومرجی را به وجود آورد که هزار مشکل ایجاد کرد. این به‌خاطر این است که ایدئولوژی این نقطه پرچ را بزند و جلوی لغزندگی دال را بگیرد. 

برای خواندن متن کامل گفت‌وگو، اینجا را بخوانید.

مرتبط ها