کد خبر: 83637

ابراهیم گلستان، نویسنده مشهور ایرانی درگذشت

مرداد؛ ماه آخر گلستان

دقایق پایانی مرداد‌ماه، در لحظاتی که برخی خود را برای پیام تبریک روز پزشک برای رفقای حوزه بهداشت خود آماده می‌کردند، خبر درگذشت پیرمرد 101 ساله‌ای در لندن ناگهان همه چیز را دگرگون کرد.

احسان زیورعالم خبرنگار: دقایق پایانی مرداد‌ماه، در لحظاتی که برخی خود را برای پیام تبریک روز پزشک برای رفقای حوزه بهداشت خود آماده می‌کردند، خبر درگذشت پیرمرد 101 ساله‌ای در لندن ناگهان همه چیز را دگرگون کرد. استوری‌ها و پست‌های فضای مجازی به‌جای انتشار تصویری از ابن‌سینا، ناگهان چهره متبسم و البته پرغرور پیرمردی همه‌جا را فرامی‌گیرد. برخی زبان به لعنش می‌گشایند –‌برخی به‌خاطر همراهی‌اش با حزب توده در جوانی و برخی به‌سبب همکاری‌اش با رژیم پهلوی در همان جوانی‌– و کثیری با انتشار جملاتی از نوشتار و مصاحبه‌هایش از نقش بی‌بدیلش در جریان نقد ادبی و هنری و البته روشنفکری یاد کردند. ابراهیم گلستان، خوب یا بد، چهره‌ ویژه‌ای در تاریخ فرهنگ معاصر ایران است. او نیز همچون بسیاری از همدوره‌هایش در یک حوزه متخصص نبود و بر سیاق زمانه، هر دم بر سبیلی بود و شاید کوچ ناگهانی‌اش از ایران و استقرارش در انگلستان نیز محصول چنین رویه‌ای باشد.  سیدابراهیم تقوی‌شیرازی که چون پدرش نوشتن را با روزنامه‌نگاری در روزنامه گلستان آغاز کرده بود، سریع‌تر از آنچه خیال می‌کرد راه سخت موفقیت را طی کرد. قلم شیوایش که شاید محصول تمایلش به شاعری چون سعدی باشد و البته شناختش از ادبیات غرب، تا به امروز محل بحث میان پژوهشگران و منتقدان ادبی بوده است. در این نوشتار قصد ندارم به تحلیل نوشتار یا فیلم‌های گلستان بپردازم، بلکه صرفا قصد دارم مروری به کارنامه ادبی و هنری او داشته باشیم.  گلستان، طبق آنچه در تاریخ ثبت شده است، نوشتار را با ترجمه آثار مارکسیستی به‌سبب رابطه‌اش با حزب توده آغاز کرده است. «مارکس و خلاصه‌ای از مارکسیسم» نوشته ولادیمیر لنین و «خصوصیت بین‌المللی انقلاب اکتبر» ژوزف استالین، آثاری که گلستان جوان برای ارگان حزب توده ترجمه کرد؛ اما پیش از آنکه گام‌های بلندتری برای ترجمه چنین آثاری بردارد با ترجمه «زندگی خوش کوتاه فرنسیس مکومبر» و نوشتن مجموعه داستان «آذر، ماه آخر پاییز» مسیر خود برای ورود به ادبیات را هموار کرد. البته گلستان برخلاف هم‌نسلان خود چندان در بند ادبیات نبود، با اینکه در نشریات مختلف به نقد آثار ادبی، چه داستان و چه شعر می‌پرداخت، فاصله نوشتارهای او بسیار زیاد بود. او «شکار سایه» را در 1334 می‌نویسد و تا 1346 از او کتاب ادبی منتشر نمی‌شود. سال 1348 گلستان «مد و مه» را مشتمل بر سه داستان می‌نویسد تا پایانی بر داستان‌های کوتاه او باشد. 1353 «اسرار گنج دره جنی»، نخستین رمان خود را می‌نویسد که همان سال تبدیل به فیلم سینمایی با طعم کنایه به اوضاع زمانه می‌شود. اگرچه گلستان با کوچ همیشگی‌اش در 1356 تقریبا از فضای فرهنگی فاصله گرفت، اما ناگهان در 1374 رمان دومش منتشر می‌شود. البته «خروس» یک پروژه قدیمی بود، حتی قدیمی‌تر از اسرار گنج دره جنی. به گفته خودش خروس را در سال‌های نوشتن مد و مه نوشته بود؛ اما چاپش ابتدا در مجله لوح در 1359 میسر می‌شود و بعدها به‌صورت کتاب به‌دست طرفدارانش می‌رسد. به‌زعم بسیاری خروس، مهم‌ترین اثر ادبی گلستان است که در آن به نقد نمادین یک هستی ایرانی می‌پردازد. حاشیه‌های نشر و پخش کتاب در ایران، خیلی سریع رمان خروس را به اثری محبوب برای دستفروشان و افست‌فروشان میدان انقلاب بدل کرد. مطالعه نقدهای حول رمان خروس به سبب نگرش فاقد زمان و مکان گلستان در روایت، آن را بدل به یکی از آثار محبوب ناقدان کرده است، جایی‌که پای شخصیت‌های غیرهنری را نیز به دنیای پرهیاهوی گلستان باز کرد.  گلستان با دو رمان، خودش را به عنوان یکی از چهره‌های شاخص ادبیات داستانی ایران بدل می‌کند و شاید همین مساله باشد که ترجمه‌هایش از چهره‌های مهم ادبی کمتر به چشم آمده است. «هکلبری فین» مارک تواین، «از نامه‌های فلوبر» از گوستاو فلوبر یا «دون ژوان در جهنم» جرج برنارد شاو، بخشی از ترجمه‌های گلستان است. گلستان از اوایل دهه ۱۳۳۰ به عکاسی حرفه‌ای و فیلم‌سازی مستند روی آورد و نخستین فیلمش، مستندی کوتاه است با عنوان «از قطره تا دریا»، محصول 1336. موفقیت فیلم، مورد پسند رئیس فرانسوی کنسرسیوم نفتی حاکم بر نفت ایران و آرتور التون، مستندساز سرشناس انگلیسی و رئیس بخش فیلم کمپانی شل انگلستان قرار می‌گیرد تا پای گلستان به دنیای سینمای مستند باز شود. مجموعه ‌فیلم‌های مستند «یک آتش، موج و مرجان» و «خارا» و «آب و گرما» نام گلستان را جهانی می‌کند. موفقیت «یک آتش» با بردن جایزه مرکور طلایی جشنواره و سپس شیر سن‌مارکو، گلستان را تندیس زرین سینمای ایران کرد. این نخستین‌بار بود که یک ایرانی موفق به دریافت جایزه‌ای جهانی در حوزه سینما شده بود؛ اما حالا پس از 60 سال، با گفت‌وگوی اخیر شاهرخ گلستان با شبکه BBC، نقدهای همیشگی مخالفان گلستان مستدل‌تر هم شد. شاهرخ، برادر کوچک‌تر گلستان در مستندی با عنوان «فانوس خیال» مدعی شده است که گلستان صرفا در تدوین فیلم‌ها نقش داشته است و فیلمبرداری فیلم‌ها متعلق به اوست. سال 1341 قصد ساختن فیلمی براساس «دریا طوفانی شده است» صادق چوبک می‌کند؛ اما شیوه بازی پرویز بهرام گویا مانع از ساخته شدن فیلم می‌شود. «تپه‌های مارلیک»،‌ «خرمن و بذر» و «گنجینه‌های گوهر» دیگر آثار کوتاه گلستان بودند تا آنکه در ۱۳۴۴، با اوج‌گیری فعالیت‌های استودیوی گلستان، او «خشت و آینه» را می‌سازد. فیلم که هجویه‌ای بر جامعه ایران است به‌سرعت بدل به نمادی از سینمای روشنفکرانه می‌شود با اینکه فیلم نقد صریحی نسبت به روشنفکری به تصویر می‌کشید. اگر اسرار گنج دره جنی، ورود گلستان به رمان بود اما پایان او بر سینما شد. اگرچه گفته‌هایی درباره ساختن فیلم درباره حسن صباح در کتاب «نوشتن با دوربین» مطرح شده است؛ اما گلستان دیگر دست به دوربین نشد. آنچه کمتر درباره گلستان مطرح می‌شود فعالیت او در تئاتر است. گلستان که در مقام منتقد، کیسه انتقادهایش به تن کارگردان‌های دهه 40 و 50 کشیده شده بود، خودش  نمایش  «دو ژوان در جهنم» را در 1353 در تئاتر کوچک تهران با حضور پرویز صیاد، نوذر آزادی و پروین دولتشاهی روی صحنه برد. او درباره ترجمه و اجرای این نمایشنامه گفته است «من این متن را 65 سال پیش ترجمه کرده‌ام. الان یادم نیست که چقدر طول کشید ترجمه‌اش کنم. من این ترجمه را برای شما نکرده بودم، در‌حقیقت برای خودم کرده بودم. این متن را در سال ۱۹۵۰ ترجمه کردم و مدت کمی بعد از اینکه ترجمه من تمام شد، برنارد شاو، مرد. شاید از غصه همین ترجمه.»

مرتبط ها