سهیلا عباسپور، خبرنگار گروه اندیشه: همزمان با برگزاری کنگره ملی شیخ شهید در تهران، قم و نور به مناسبت سالروز مشروطه و بازخوانی آن دوران مهم تاریخی و نقش شیخفضلالله نوری و اندیشههای آن شهید مشروطه، در گفتوگو با سیدمقداد نبویرضوی، تاریخ پژوه و نویسنده کتابهای «تاریخ مکتوم» «میزا مهدی اصفهانی» «اندیشه اصلاح دین در ایران» و «مکتب شیخیه» به بررسی اندیشه شیخفضلالله نوری و موضع وی در قبال مشروطهخواهان و حوادث آن دوران پرداختهایم.
* شیخفضلالله نوری از خانوادهای علمی بهپاخاست. پدرش از علمای سرشناس زمان خود و بهویژه پدربزرگ مادری ایشان علامه محمدتقی نوری، عالم بزرگ خطه مازندران و مورد احترام زیاد مردم آن منطقه بود.
* شیخفضلالله نوری و محدث نوری و ملافتحعلی که استاد اخلاق آن دو بود، اولین مهاجران به سامرا بودند که هر سه نزد میرزایشیرازی جایگاه والایی داشتند. حوزه علمیه سامرا در این مسیر شکل گرفت که این کار درحقیقت احیای شهر منسوب به امام حی شیعه بود. هدف میرزایشیرازی احیای شهر سامرا، محل تولد و غیبت امامزمان(عج) و بارگاه عسکریین(ع) بود؛ خانه امام هادی(ع) و امام حسن عسکری(ع) بود و به ارث به حضرت عصر(عج) رسید و در دیوان شیعی عراق به نام حضرت سند خورده و ثبت شده است.
* هدف میرزایشیرازی استاد شیخ فضلالله نوری، شیعی کردن سامرا و پایتخت معنوی شدن آن شهر سنینشین بود. البته مقاومتهایی از جانب ساکنان سامرا در برابر این امر بوده که به دو جنگ میان ساکنان آنجا و شیعیان مهاجر انجامید.
* انگلیسیها که در آن زمان قصد نفوذ در عراق را داشتند، کما اینکه 30 سال بعد سامرا را تصرف کردند. انگلیسیها که دیدند میان اهل سنت سامرا و شیعیان مهاجر جنگ پیش آمده تصمیم گرفتند از آب گلآلود ماهی بگیرند برای نفوذ در عراق عثمانی و برای واسطه شدن به میرزایشیرازی مراجعه کردند که وی نپذیرفت و آن را یک درگیری و دعوای داخلی شمرد که انگلیسیها نباید در آن دخالت میکردند.
* در کتاب «المآثر و الآثار» که منسوب به اعتمادالسلطنه وزیر انطباعات قاجار است، او را برترین شاگرد میرزا معرفی کردهاند. ناظمالاسلام کرمانی که هم از نظر فکری با شیخفضلالله نوری مغایرت دارد در کتاب «تاریخ بیداری ایرانیان» اذعان کرده که شیخفضلالله نوری اگر اندکی در عتبات توقف کند شخص اول عالم اسلام خواهد شد، چون هم دانش کلان دارد و هم نکات مدیریتی را بهتر از بقیه میداند و هم مردمدار است.
* بابیها مدعیان تجدد از نگاه دینی بودند؛ یعنی آنها در نظام فکری خودشان از آنجا که اسلام و مسلمانان را خرافهزده میدانستند و معتقد بودند که اینها از اصل و اساس اسلام فاصله گرفتهاند و خرافات دینی وارد سنتهای دینیشان شده است. حرف اساسی اینها این بود که «اسلام به ذات خود ندارد عیبی، هر عیب که هست از مسلمانی ماست.»
* در مشروطیت شیخ فضلالله از ارکان بود و خود ایشان نیز این را به سیدمحمد طباطبایی و سیدعبدالله بهبهانی گفته بود اگر من نبودم مهاجرت کبرای شما عملی نمیشد، زیرا شیخ واسطه شد و پول فراهم کرد تا آنها یکماه به قم بروند که سرانجام این مهاجرت همراه با بستنشینی که در سفارت بریتانیا انجام شد، سبب امضای حکم مشروطیت توسط مظفرالدین شاه قاجار شد؛ یعنی بهتعبیر خودشان کسی بهاندازه شیخ فضلالله مدخلیت نداشته است.
* رباعی سروده شده بعد از اعدام شیخ:
چون شیخ بیخبر ز خدا زیب دار شد/ عنوان کفر بر سر دار آشکار شد
بر امر شهریار همی فتنه ساز کرد/ تا داد دین ز دست سرافراز دار شد
اینجا متن کامل گفتگوی فرهیختگان با سیدمقداد نبویرضوی، تاریخ پژوه و نویسنده را بخوانید.