کد خبر: 82820

هومن جعفری

در قدرت و بی‌قدرتی بی‌قدرتان

به بهانه فیلمی که دوباره وایرال شد!

هومن جعفری، خبرنگار: قدرت بی قدرتان کتاب جذابی است برای هر آدمی که در کره زمین زندگی می کند و با ایدئولوژی یا نظام های سیاسی یا دستکم نظام حاکم بر کشورش مشکل دارد. این کتاب مجموعه ای از نامه های «واسلاو هاول» نویسنده و رهبر سیاسی اکنون متوفای چک است که در زمان خودش خوب دیده و خوانده شد. اصل صحبت های هاول این بود که توده یا افراد حاضر در جامعه اگرچه به خودی خود و به تنهایی قدرتی ندارند اما ایستادن آنها در کنار همدیگر باعث می شود تا به یک قدرت تبدیل شوند.

قصدی برای نقد این کتاب و فرضیه و نظریه ندارم و آنچه می خواهم از آن صحبت کنم، به وقت و جا و آدم های دیگری برمی گردد. به بی قدرتانی که در یکجا قدرت پیدا می کنند و آن مواجهه با بی قدرتان ضعیف تر است! حتما شما هم در روزهای اخیر فیلم برخوردهای خشونت آمیز نگهبان یک مجتمع سالمندان با بیمار بستری خود را دیده اید و بسیار ناراحت شده اید. این حقیقت که فیلم برای یک سال پیش است و دوباره وایرال شده هم از تلخی آن نخواهد کاست. قصه نه مربوط است به ایران و نه مربوط است به پرستاران یا نگهبانان و زورگویی شان به بیماران ضعیف تر و نه به زمان حال و گذشته مربوط می شود و نه اینکه می توان اطمینان داشت در آینده از اینگونه رفتارها خبری نخواهد بود.
قصه در قدرت گرفتن انفرادی بی قدرتان و تلاش برای سواستفاده از بی قدرتان دیگر است که باید به آن پرداخت. نمونه این نوع رفتار را در کوچه و خیابان هر روز می بینیم. خشونت علیه کودکان کار توسط کارفرمایان آنها یا حتی کودکان بزرگتر و قوی هیکل تر یا حتی شهروندان عادی امری است تلخ ولی واقعی. همین خشونت ها را قضایای خشونت خانگی هم می بینیم. پدری که در جامعه یک بازنده تمام عیار است، حرص خود را سر همسر و کودکان خود خالی می کند. این ربطی به طبقه اجتماعی یا ثروت یا حتی سواد هم ندارد. در میان ثروتمندان و طبقه مرفه هم همین نوع تمایل به خشونت علیه ضعفا وجود دارد. این حقیقت وجود دارد که انسان بی رحم ترین موجود کره خاکی است چون هم نوع خود را به بردگی و بیگاری می گیرد و انواع و اقسام خشونت ها را علیه همنوع خود به کار می گیرد. رفتاری که شاید در حیوانات وحشی هم شاهدش نباشیم. 

به هرحال قدرت گرفتن بی قدرتان همانقدر که می تواند به تحولات اجتماعی منجر شود، می تواند به خشونت اجتماعی نیز بینجامد. نمونه اش رفتارهای مردم در خیابان های فرانسه است که در وسط یک اعتراض عمومی به بالا رفتن مالیات یا نرخ بنزین یا افزایش سن بازنشستگی، از غارت کردن فروشگاه های شیک برندهای گران قیمت نیز ابایی ندارند طوری که متوجه نمی شوی آنچه در حال رخ دادن است، اعتراض به بی عدالتی است یا رقم زدن بی عدالتی های بیشتر.
فارغ از جنبه اعتراض عمومی که خود بحث دیگری است، بیایید برگردیم به آنچه در ابتدا مطرح شد. چگونه می توانیم مقابل خشونت و سواستفاده قدرتمندان یا بی قدرتان از یکدیگر را بگیریم؟ شاید با افزایش نظارت اجتماعی و آگاهی دادن به طبقه قربانی که می توانند شکایت کنند، می توانند از نهادهای دولتی و اجتماعی کمک بگیرند و می توانند از قربانی ماندن دست بکشند. مراقب بی قدرتان باشیم و آنها را مقابل بی قدرتان یا قدرتمندان سواستفاده گر حمایت کنیم. از زمانی که دیدن کودکان کار در خیابان ها برای من و شما عادی شد، بازی عدالت اجتماعی را باختیم. بیایید این بازی را دوباره تکرار کنیم.

مرتبط ها