کد خبر: 81443

حجت الاسلام والمسلمین دکتر رضا غلامی

ضعف حکمرانی علمی، دانشگاه‌ها را به بنگاه تولید مدرک تبدیل کرده است

متن سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین دکتر رضا غلامی، رئیس پژوهشگاه مطالعات فرهنگی، اجتماعی و تمدنی وزارت علوم در مهمانی شام برگزیدگان چهاردهمین جشنواره بین المللی فارابی

متن سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین دکتر رضا غلامی، رئیس پژوهشگاه مطالعات فرهنگی، اجتماعی و تمدنی وزارت علوم در مهمانی شام برگزیدگان چهاردهمین جشنواره بین المللی فارابی، 19 تیرماه 1402، تهران، تالار فارابی پژوهشگاه مطالعات فرهنگی، اجتماعی و تمدنی

 

بسم الله الرحمن الرحیم

خدمت شما محققان،‌ نخبگان و دانش پژوهان ارجمند و برگزیده چهاردهمین جشنواره بین‌المللی فارابی سلام و خیر مقدم عرض می کنم و از حضورتان در این ضیافت که مطابق سنت همه ساله، به افتخار شما عزیزان ترتیب یافته است، تشکر می کنم. ضمنا جا دارد خدمت برگزیدگان جشنواره، مجدداً انتخابشان را تبریک عرض کنم. در این نشست خیلی قصد تصدیق ندارم اما از باب مقدمه و باز شدن باب گفتگو، علاقمندم چندین نکته مهم را به اختصار با شما گرامیان در میان بگذارم.

یکم. در شرایطی به سر می بریم که گذار از حکمرانی سنتی و محاسبه‌ناپذیر به حکمرانی علمی و محاسبه‌پذیر، به امری اجتناب ناپذیر بدل شده است. من ابایی از بیان این واقعیت ندارم که نداشتن ابتکار عمل در جهت تحول در حکمرانی و شکل دهی به حکمرانی علمی، نه تنها به حجم ناکارآمدی های دستگاه‌های گوناگون خواهد افزود، بلکه ممکن است مدیریت کشور را در آینده نزدیک، به صحنه‌ای آشوبناک و بی‌ثبات تبدیل کند. ما امروز به برکت انقلاب اسلامی، اهداف بزرگ و افتخارآمیزی داریم اما با این نوع و شکل از حکمرانی، هم فرصت چندانی برای تحقق این اهداف فراهم نخواهد شد، و هم روز به روز بر حجم مشکلات و گره‌ها افزوده خواهد شد.

دوم. اینکه حکمرانی علمی و محاسبه پذیر چیست و چه مختصات و مولفه هایی دارد، یک پرسش مهم علمی از رشته های گوناگون علوم انسانی است؛ یا اینکه چگونه و در چه بستری می توان به این حکمرانی رسید؟ یک پرسش مهم از علوم انسانی است و ما باید زمینه پاسخ قوی به این پرسش را مهیا کنیم. البته گام اول در پاسخگویی به این پرسش، رسیدن به تحلیلی علمی، واقع بینانه و بدور از سیاست‌زدگی از وضع کشور با همه جزئیات و همچنین، گمانه‌زنی درباره آینده است؛ چیزی که امروز به دلایل گوناگون وجود ندارد‌. البته از نظر من، نبود این تحلیل، سه علت عمده دارد : اولاً، عدم تولید یا در دسترس نبودن اطلاعات دقیق و روزآمد (‌یعنی ما فاقد نظام‌ تولید و پردازش اطلاعات در ایران هستیم ) ثانیاً، نبود تحلیل وضع کشور در دستور کار دانشگاهها به علاوه‌ی عدم مواجهه روشمند با تحلیل در مواردی که قصد تحلیل وجود دارد و ثالثاً، کمبود انگیزه و اشتیاق‌ کافی.

سوم. بنده جزو کسانی هستم‌ که نسبت به کم کیفیتی علوم انسانی همواره معترض بوده‌ام. واقعاً درباره کیفیت علوم‌ انسانی شرایط قابل توجیهی نداریم. باید اعتراف کرد که بخشی از دانشجویان ما به ویژه در مقاطع تحصیلات تکمیلی، حتی در دانشگاههای مشهور آموزش با کیفیتی را دریافت نمی کنند و بعضی از دانشگاهها به بنگاه ارائه مدرک تبدیل شده اند. از طرف دیگر، وضع پژوهش در دانشگاهها و پژوهشگاههای علوم انسانی وخیم است چراکه نه تنها مسائل پژوهشی با نیازهای درجه یک کشور فاصله زیادی دارد بلکه اساساً سرمایه‌گذاری در پژوهش های علوم انسانی و اجتماعی بسیار ناچیز و حتی در حد صفر است. با این حال، در اینجا یک سخن مهم دارم و آن اینکه به دلیل فقدان حکمرانی علمی، دستگاه‌های ما فاقد مساله علمی به معنای مصطلح هستند. یعنی نه فقط مساله علمی ندارند بلکه به دنبال یافتن مساله علمی هم نیستند. من قبلا حدس می زدم شکاف اجتماعی برای برخی از مسئولان یک مساله علمی است؛ کاهش سرمایه اجتماعی، تَرَک خوردن ساختمان هویت ملی، جابجایی یا به هم‌ریختگی ارزش ها، اختلال و اغتشاش در افکار عمومی، کاهش مشارکت سیاسی، وجود سطحی از قانون گریزی، وجود حد قابل اعتنایی از تبعیض و فساد و امثال این ها، مساله علمی است، اما متوجه شدم که متاسفانه خیلی از مسئولان به این موارد به چشم‌ مساله پیچیده اجتماعی نگاه نمی کنند یا آنهایی که این‌ موارد را مساله ظریف و ذواضلاع اجتماعی تلقی می کنند، راه حل های ساده‌سازی شده و محاسبه‌نشده‌ای برای آنها دارند. با این وصف، به نظر می رسد، گلایه بعضی مسئولین از علوم انسانی مبنی بر عدم‌ پاسخگویی به نیازها، عمدتاً یک‌ گلایه تشریفاتی و تزئینی است. در واقع، باید گفت که مگر شما تاکنون مساله واقعی‌ای را به دانشگاهها و پژوهشگاهها ارجاع داده‌اید که الان از ناتوانی علوم انسانی در پاسخگویی به نیازها سخن می‌گویید؟ بنابراین، بحث بر سر این است که وقتی حکمرانی علمی نباشد، دانشگاه‌ها به موجودات کم ارزش تبدیل می‌شوند و حداکثر، دیوان‌سالاری بیمار و مدرک‌گرا، آنها را به بنگاه صدور مدرک تبدیل می کند.

چهارم. ممکن است از من سئوال کنید که لازمه شکل گیری حکمرانی علمی و محاسبه پذیر در ایران چیست؟ در پاسخ عرض می کنم که دو عنصرِ در هم تنیده، مهم ترین عوامل ایجاد حکمرانی علمی به شمار می‌ روند :  یکم. داشتن خط عقلانی و واقع بینانه‌ی روشن و جزئی نگر به پیشرفت؛ و دوم، باور و عمل به تمامی حلقات زنجیره نظام مردم سالاری دینی.

شکی نیست که جمهوری اسلامی ایران، از پیروزی انقلاب اسلامی، همواره در پی پیشرفت همه جانبه بوده و تاکنون با مجاهدت های مردم و مسئولین، به توفیقات مهمی دست یافته است. با این همه، باید قبول کنیم که ما هنوز در خصوص الگوی پیشرفت خط روشنی نداریم و چیزهایی هم که تا الان به منزله الگو یا نقشه پیشرفت از سوی مرکز الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت تهیه شده است، یکسری کلی‌گویی های تزئینی و کم خاصیت است و در عمل،  اثر مشخص و قابل اعتنایی را نمی توان برای آن قائل بود. مثلاً ما بعد از ۴۳ سال از انقلاب اسلامی همچنان در ساحت عمل، تکلیف خودمان را با دو مکتب اقتصادی لیبرالیسم و سوسیالیسم روشن نکرده‌ایم. گاهی در اقتصاد لیبرال تر از لیبرالها هستیم و گاهی نیز از سوسیالیست‌ها جلو می زنیم و وارد حیطه نومارکسیست‌ها می شویم. همه این ها به خاطر این است که پاسخ شایسته‌ای برای دهها سئوال کلیدی و سرنوشت ساز فراهم نکرده ایم. از سوی دیگر، در عرصه مردم سالاری دینی که باید آن را یک موهبت الهی برای ملت ایران دانست، کاستی های نظری و به ویژه عملی کم نیست. برای نمونه، الگوی ما برای مشارکت سیاسی مشخص نیست و یا اگر مشخص است به آن به نحو کامل عمل نمی کنیم. الگوی ما در زمینه نظارت همگانی، الگوی ما در ساحت شفافیت، الگوی ما در عرصه اعتراض سیاسی و یا الگوی ما در حوزه بروکراسی روشن‌ نیست و یا اگر روشن است به شکل زیگزاکی به این الگوها عمل می‌کنیم و نهادی برای مراقبت عملی و قاطع از نظام‌ مردم‌ سالاری دینی نداریم. مطمئنا اگر این دو عنصر در کشور ما تقویت شود، خود به خود بخش عمده‌ای از بسترهای طبیعی حکمرانی علمی در کشور مهیا می‌شود.

پنجم. قبول کنیم که حکمرانی علمی و دانشگاه، دو شریک صمیمی هستند. حکمرانی علمی به رشد کیفی دانشگاه در عرصه علوم انسانی و اجتماعی کمک می‌کند و دانشگاه نیز به تحقق و اعتلای حکمرانی علمی مدد می رساند. پس ما به هر دو نیاز داریم. یکی بدون دیگری بی معناست.

ششم. من معتقدم به طور کل، گفتگوهای نخبگانی در کشور ما کم است و این کمبود و فقر گفتگو، مع الاسف به محیط دانشگاه که به واقع مهد و سرای گفتگوست نیز سرایت کرده است. یعنی اگر دقت نمایید گفتگوهای علمی از یک طرف، میان خود اساتید، از طرف دیگر، میان اساتید و دانشجویان و از زاویه مهم تر، میان دانشگاهیان و حکمرانان ناچیز است. به نظر می رسد : چند عنصر در کاهش این گفتگوها تاثیرگذار بوده است : اولاً، سیاست‌زدگی و وارد شدن سمّ دعواهای جناحی و منیت های حزبی در گفتگو؛ ثانیاً، ایدئولوژی زدگی و تقسیم صحنه گفتگو به دو بخش حق و باطل؛ ثالثاً، ضعفِ واقع بینی و احاطه ایده‌آل‌گرایی مبهم بر گفتگوها؛ رابعاً، کمبود انگیزه و امید؛ خامساً، رواج بی‌تفاوتی و مسئولیت ناپذیری اجتماعی و سادساً، کم سو شدن شعله اخلاقِ گفتگو.

هفتم. همین مشکل، یعنی ضعف مفرط گفتگو، در ساحت نقد آزاد هم وجود دارد. یعنی به طور کل، نقد آزاد در کشور کم است و در دانشگاهها نیز حتی در عرصه های علمی ناچیز است، چه رسد در باب امور عمومی کشور. البته دانشگاهها در علوم انسانی و اجتماعی، قاعدتاً می بایست در نقد و بررسی همه جانبه شرایط کشور و شیوه حکمرانی، پیشتاز باشند. یعنی هیچ‌ جا به اندازه دانشگاهها سزاوار نقادی اوضاع جامعه و نظام حکمرانی نیست. نقدی که دانشگاه از پایگاه علمی می کند، برای نظام‌ حکمرانی یک ثروت بزرگ است ضمن آنکه دانشگاه نیز برای اشراف به وضع کشور و جزئیات آن، چاره ای جز بهره گیری از مزیت های منحصربفرد نقد ندارد. در اینجا دو چیز نیاز است : یکی “نقد پذیری” از سوی حاکمیت و نخبگان سیاسی و دیگری، علمی و روشمندتر کردن نقادی از سوی دانشگاه. اینکه برخی سیاسیون و مسئولان تحمل نقد ندارند و فوراً به ناقد برچسب های ارزشی می زنند و او را به خاطر نقد تحت فشار و تنگنا قرار می دهند، یک ایراد بزرگ است؛ در نقطه مقابل، اینکه برخی از دانشگاهیان ما، متاثر از رفتار غلط حزبی، به جای نقد علمی و روشمند، تخریب و اتهام زنی را جایگزین نقد می کنند‌ نیز یک ایراد بزرگ است. امروز یکی از مسئولان محترم فیلمی را به من نشان داد که در آن، یکی از اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی به نام نقد نظام‌ آموزش عالی، به او ناسزا گفته است. خیلی ناراحت شدم. وقتی می توان با منطق، استدلال و به شیوه اخلاق‌مدارانه سخن گفت، پس چرا باید به سمت رفتارهایی می رویم که نه تنها نتیجه‌ای در پی نخواهد داشت بلکه تولیدکننده سوء تفاهم، کدورت و تنش خواهد بود؟ همه باید بدانیم، فحش و توهین و برچسب زنی نشانه ضعف است و کسی که منطق و استدلال قوی دارد از این شیوه‌ها برای نقد استفاده نمی کند.

از توجه شما سپاسگزارم.

والسلام علیکم و رحمة الله

مرتبط ها