ابوالقاسم رحمانی، دبیر گروه جامعه:«تمام کار پزشک را من میکردم، از درآمد بهدستآمده 20 درصد را به من میداد و 80 درصدش را خودش میگرفت. کارمان هم که بعد از مدتی تمام شد و من از آنجا رفتم، چندده میلیون طلبم را نمیدهد و وقتی پیگیری میکنم، میگوید برو هر جا که میخواهی شکایت کن!» این جملات را میتوان به آدمهای زیادی نسبت داد، یعنی به دلیل قوانین و شرایط عجیبوغریبی که در مشاغل مختلف وجود دارد، هرکسی و هر کارفرمایی میتواند کاری کند که یک نفر اینطور استثمار بشود و عاقبت دستش به هیچ جایی هم بند نشود. منتها اینها درددل یک پزشک جوان با ماست که بهدلیل عدم امکان حضور در مناطق دورتر کشور مجبور به کار در شهر خودش بوده و نتوانسته امتیاز لازم جهت مجوز طبابت و مجوز تاسیس مطب را کسب کند و حالا بعد از کلی کار کردن و دریافت حداقل درآمد، پولش را هم خوردهاند و او هم دستش به هیچ جایی بند نیست. همیشه قوانین با چشماندازهای متعالی نوشته و وضع میشوند، اما همیشه آن چشماندازها عملی نیست و قوانین همانطور ثابت عمل نمیکنند. آنقدر بند و تبصره به خیک قانون میبندند که اولا کارکرد اصلیاش را از دست بدهد و بعد برای فرار مدام به همان نگارش اولیه ارجاع میدهند که مبادا کسی مچ قانونشکن را بگیرد. ماجرای قانون مجوز تاسیس مطب و به تبع آن ماجرای مجوز طبابت و حواشی پیرامون آن از همین جنس است. مدتها قبل عدهای با هدف مشخصی قانونی را وضع کردهاند و حالا همان قانون که روزگاری شاید کارکردهایی داشت، بلای جان پزشکان جوان کشور شده و عایدیاش جز سرخوردگی و سختی تحمیلی به پزشکان جوان، مهاجرت تعداد زیادی از آنها، رواج امضاهای طلایی و درنهایت نقص در دسترسی مردم به خدمات بهداشتی و درمانی است. البته یکسال است که تلاشهایی در جهت بهبود وضعیت موجود صورت گرفته اما سنبه مخالفان تغییر آنقدر پرزور بوده که تا الان جز روی کاغذ، اتفاق عملیاتی خاصی نیفتاده و پزشکان جوان چشمانتظار گشایشی در جهت انجام طبابتشان هستند.
متن کامل را اینجا بخوانید.