حق آموزش از آن جهت نسبت به باقی حقوق شهروندی ارجحیت دارد که در جایگاه مقوم دموکراسی، موید دیوانسالاری دولت و محرک پیشرفت صنعتی کشور نشانده شده است. به همین دلیل کمترین تزلزل در این امر، ممکن است به تهدید علیه کشور تبدیل شود.
*در این کتاب درباره مدیران، آموزگاران و والدین دلسوزی می گوید که تمام همت خود را بر این گذاشتند تا از طریق آمارها، شکست ایده مدارس خصوصی را اثبات کنند.
*ایده مدارس خصوصی اولین بار در سال 1980 توسط رونالد ریگان مطرح شد. سیاستی که پس از بحران اقتصادی سالهای ریاستجمهوری جرج دابلیو بوش با شعار «هیچ کودکی جا نماند» ادامه یافت.
*سال 2007 آمریکا دچار بحران اقتصادی شده بود. بحرانی که به ادعای دولت بوش، دلیل اصلی پایین آمدن رتبه کیفیت آموزشی این کشور در آزمونهای ارزشیابی پیشرفت ملی بود چراکه یکی از مهمترین عوامل ضعف تحصیلی و سیستم آموزشی فقر است. فقر موجب میشود تا حقوق معلمان و انگیزه دانشآموزان کمتر و فشار روی آنها بیشتر شده و همچنین به دنبال این اتفاق، مدارس یکی پس از دیگری بسته شوند.
* در آمریکا بنیادهای متعدد با روحیه محافظهکاری یا دموکراتیک از مدارس خصوصی حمایت میکنند. البته تا چند سال بعد، برخی ادعا میکردند این یک جنبش برای تضعیف مدارس دولتی است اما این جنبش نبود این کار نخبگان قدرتمند بود. آنها به دلیل ثروت سرشارشان نفوذ بینظیری داشتند و همه سرمایه خود را در راه اخلال مدارس دولتی به کار بردند.
*ابتداییترین خواسته اخلالگران کاهش مدارس دولتی است، آنها اعتمادی به آموزشهای دولتی و مدارس دولتی ندارند. میخواهند تا از طریق سیستم آزمونگیری، نظام آموزشی جدیدی را روی کار بیاورند.
*حالا پس از چند دهه اخلالگران برای تقسیمبندی دانشآموزان و معلمان از همین روش استفاده خواهند کرد. از طریق ارزشیابی دائمی دانشآموزان، آنان را جدا میکنند. از طریق همین آزمونها مدارس را رتبهبندی کرده و مدارس باکیفیت پایین را از رده خارج میکنند. به همین منوال، تعداد معلمان روزبهروز کاهش مییابد.
* همواره کسانی در تاریخ بودهاند که نسبت به آموزش و مسائلی از این قبیل حساسیت نشان میدهند، کسانی که ارزش ذاتی آموزش برایشان دارای اهمیت است. این افراد برعکس اخلالگران به مدارس بهعنوان بنگاههای تجاری نگاه نمیکنند. آنان معتقدند آموزگاران باید دستمزد به اندازه دریافت کرده و حقوقشان تضعیف نشود. با خصوصیسازی مدارس دولتی مخالفند.
*همانطور که در سال 1983 رسانهها توانستند با هجمه فکری در جامعه این تصور را ایجاد کنند که مدارس آمریکا شکست خورده و معلمان تنبل شدند یا سطح آموزشی روزبهروز پایینتر میآید، حالا با انتشار آمارهای مدارس خصوصی توانستند موج جدیدی در جامعه ایجاد کنند. بررسی آمارهای بهدست آمده از آزمونهای سال 2007 تا 2017 نشان میدهد که برعکس وعدههای اخلالگران و موافقان مدارس خصوصی، رتبه آمریکا تغییری نکرده و ثابت مانده و در سال 2017 حتی پایینتر از قبل هم آمده است.
*سازمانها و مدارس دولتی که بودجهای دریافت میکنند، ملزم به پاسخگویی و ارائه سند هزینه بودجه هستند. اما مدارس خصوصی از این قوانین مستثنی هستند و همین امر به خودی خود میتواند زمینهساز فسادهای مالی در این فضا شود.
*زمانی که به یک مدرسه مانند بنگاه اقتصادی تجاری نگاه میکنید، بسته شدن آن نیز تنها به دلیل اقتصادی و مانند شکست در هر صنعت دیگری است.
*خصوصیسازی به چند دلیل شکست خورد:
1. مدارسی که بهطور دولتی تامین بودجه و بهطور خصوصی اداره میشدند، در معرض سطوح غیرمعمولی از هدررفت، کلاهبرداری و سوءاستفاده مالی هستند.
2. خصوصیسازی و گزینش مدرسه، به جداسازی از هر نوع آن، براساس نژاد، درآمد، طبقه اجتماعی، و دین کمک میکند.
3. خصوصیسازی با گرفتن بودجهای که به حق ازآن مدرسههای دولتی است، آسیب میزند. این یعنی مدارس دولتی باید آموزگاران را اخراج کنند، دانشآموزان هر کلاس بیشتر میشود، از برنامه خود بکاهند و از خدمات ضروری را کنار بگذراند.
4. این طرح حمله مستقیم به دموکراسی است. شمار اندکی از شهرهای بزرگ شورای مدرسهای دارند که شهردارانشان آنها را منصوب میکنند اما بیش از 95 درصد منطقههای آموزشی را شوراهای انتخابی مدیریت میکنند.
متن کامل را اینجا بخوانید.