کد خبر: 79742

«فرهیختگان» از آخرین تحرکات آمریکا در مذاکرات گزارش می‌دهد

بسته هسته‌ای مشاور بایدن؛ صفر پشت عدد

 اظهار پشیمانی از خروج یکجانبه ترامپ از توافق برجام و تلاش برای رسیدن به یک نتیجه دیپلماتیک با ایران آخرین پیامی است که طرف آمریکایی در مورد مذاکرات با ایران از خود ساطع کرده است.

 اظهار پشیمانی از خروج یکجانبه ترامپ از توافق برجام و تلاش برای رسیدن به یک نتیجه دیپلماتیک با ایران آخرین پیامی است که طرف آمریکایی در مورد مذاکرات با ایران از خود ساطع کرده است. پنجشنبه هفته گذشته جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی آمریکا در اندیشکده‌ واشنگتن برای سیاست خاور نزدیک اظهاراتی را مطرح کرد که علی‌رغم محتوای ضدایرانی، حاوی یک اعتراف مهم نیز بود. سالیوان در این جلسه ضمن انتقاد از خروج ترامپ از برجام گفت: «ما به موقعیتی بازگشته‌ایم که قبلا در آن قرار داشتیم.» مشاور امنیت ملی آمریکا همچنین ضمن اشاره به ارسال پیام روشن درباره هزینه‌ها و پیامدهای آنچه که او آن را «زیاده‌روی ایران» خواند اعلام کرد که آمریکا مسیر دیپلماتیک را برای رسیدن به نتیجه پیگیری کرده و به دنبال یک توافق دیپلماتیک «درازمدت» با ایران است. سالیوان در این جلسه اگرچه بهترین راه برای جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای را رسیدن به یک توافق موثر برشمرد اما مطابق مشی سایر دیپلمات‌های آمریکایی برای راضی نگه‌داشتن رژیم‌صهیونیستی و جناح‌های تندروی مخالف توافق، از تهدید نظامی نیز صحبت به میان آورده و می‌گوید: «آمریکا اقدامات لازم برای متعهد ماندن بر این اظهارات را انجام خواهد داد، ازجمله به رسمیت شناختن آزادی عمل اسرائیل.» این اظهارات سالیوان که به‌وضوح خلاف توافق بوده و اقدامات خرابکارانه رژیم‌صهیونیستی را مورد حمایت قرار داده است، اما در جلب رضایت طرف صهیونیستی نیز کفایت نکرد تا جایی که مشاور امنیتی کابینه رژیم‌صهیونیستی در واکنش به اظهارات مشاور امنیت ملی آمریکا درباره لزوم دیپلماسی در قبال ایران گفت: «آمریکایی‌ها در انتظار تغییر جهت دیپلماسی ایرانی‌ها هستند اما واقعیت این است که ایرانی‌ها با همه ما بازی می‌کنند.» این مقام صهیونیستی همسو با مواضع همتای آمریکایی خود از ادبیات تهدیدآمیز نظامی نیز بهره برد و گفت: «اسرائیل آماده است تا به تنهایی مقابل ایران بایستد.» طرف آمریکایی در حالی مانور رسانه‌ای روی دیپلماسی را آغاز کرده که تا پیش از این مدعی بود تمرکز دولت این کشور بر التهابات خیابانی در ایران است. حال که التهابات فروکش کرده و اهرمی برای امتیاز‌گیری بیشتر در میز مذاکره به نفع واشنگتن حاصل نشده است، کاخ سفید رویکرد خود را تغییر داده و ادبیات ترامپ مبنی‌بر لزوم تحقق «توافق بلندمدت» را برای راهبرد فشار خود برگزیده است. البته کاخ‌سفیدنشینان پیش از این چندین بار اعلام کرده بودند که برجام دیگر در دستور کار دولت این کشور قرار ندارد و آنچه که اکنون جیک سالیوان نیز تحت عنوان توافق بلندمدت مطرح می‌کند، پیرو همین ادعاهاست اما این ادبیات تهدیدآمیز فارغ از اهدافی که دارد نشانه عقب‌نشینی طرف آمریکایی و شکست پروژه ماهیگیری از آب گل‌آلود آشوب است. آمریکا که ابزارهای فشار خود را تا حد زیادی ازدست‌رفته می‌بیند و به‌عنوان طرف خاطی برجام وجهه مناسبی نیز برای قرارگرفتن در موضع کنترلگر ندارد، به جای اینکه در راستای اعتماد‌سازی قدمی بردارد ترجیح داده رویکرد فرار رو به جلو را درپیش گرفته و مطالبه زیاده‌خواهانه دیگری را تحت عنوان توافق بلندمدت روی میز قرار دهد. در ادامه ضمن بررسی ایده توافق بلندمدت که بایدن آن را از روی دست ترامپ کپی‌برداری کرده است، اهداف و پیامدهای آن را نیز مورد ارزیابی قرار داده‌ایم. 

توافق بلندمدت
دونالد ترامپ بعد از خروج از برجام در راستای سیاستی موسوم به «فشار حداکثری» علاوه‌بر بازگرداندن تحریم‌های متوقف‌شده ذیل این توافق و اعمال تحریم‌های جدید به سیاست‌هایی تحریک‌آمیز مانند ترور سردار «قاسم سلیمانی»، فرمانده سابق نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی روی آورد. تئوری ترامپ این بود که این سیاست‌ها می‌تواند جمهوری اسلامی ایران را به مذاکره بر سر توافقی جدید به جای «برجام» وادار کند. توافقی که به‌زعم ترامپ هم قوی‌تر باشد و هم برای مدت طولانی‌تری دوام داشته باشد. توافقی که ترامپ آن را به‌عنوان توافق قوی‌تر توصیف می‌کرد توافقی بود که در آن برنامه هسته‌ای ایران برای مدت طولانی‌تری و حتی دائمی به حالت کنترل دربیاید. کنترلی که برای همیشه سطح غنی‌سازی ایران را در سطح محدودی مشابه میزانی که در برجام آمده است یعنی 3 درصد نگه دارد. طبعا چنین پیشنهادی آن هم در زمانی که بندهای غروب برجام یک به یک درحال فرارسیدن بوده و محدودیت‌های هسته‌ای ایران قرار است کمتر شود نباید از جانب تهران پذیرفته شود. ترامپ همچنین تمایل داشت تا دامنه توافق با ایران را از مسائل هسته‌ای فراتر برده و به مسائل موشکی و منطقه‌ای تعمیم دهد. طبعا این امر نیز از جانب ایران که از ابتدا هرگونه مذاکره بر سر مسائل دفاعی را برنتافته نباید مورد قبول واقع می‌شد. حال با شکست پروژه آشوب دولت بایدن تصمیم گرفته تا مسیر فشار را مطابق ایده شکست‌خورده ترامپ ادامه داده تا بلکه برگ برنده‌ای برای خود در میز مذاکرات ایجاد نماید.

توافق بلندمدت و مدیریت بحران سیاسی
از آنجایی که پیشنهادهای جدید آمریکا ایده‌ای تازه محسوب نشده و ایران نیز بارها موضع قاطع و پاسخ منفی خود نسبت به چنین زیاده‌خواهی‌هایی اعلام کرده است نمی‌توان برای اظهارنظرهای تکراری نیز توقع ارائه پاسخ‌های جدیدتری از جانب تهران داشت. واضح است که این مواضع از جانب طرف آمریکایی نیز قابل پیش‌بینی بوده اما اینکه چرا با این وجود چنین راهبردی از جانب واشنگتن اتخاذ شده است مساله‌ای است که پاسخش را باید در مدیریت بحران سیاسی دولت باید دانست. جناح‌های مختلف سیاسی آمریکا که همواره در فضای رسانه‌ای از فعالیت هسته‌ای ایران یک دیو وحشتناک ساخته و برای بهره‌برداری سیاسی قول مهار آن را داده‌اند همیشه باید پاسخی نیز برای مدیریت این بحران ساختگی ارائه دهند. تا چند ماه قبل حمایت از آشوب‌های خیابانی گزاره تهدیدآمیزی بود که واشنگتن با استفاده از آن سعی در تسلیم کردن ایران در میز دیپلماسی داشت تا درپی این اقدام بتواند یک مانور قدرت در فضای افکار عمومی خود به نمایش بگذارد. این سناریو اما مطابق مدل مشابه و کامل‌تر آن در زمان اوباما و انتخابات 88 سرنوشتی جز شکست پیدا نکرد. آمریکا که همواره در مواجهه با ایران رویکرد لفاظی نظامی را در پیش گرفته است بعد از شکست پروژه پاییز 1401 نیز مجدد این لفاظی‌ها را در دستور کار قرار داده اما همچون گذشته برگ جدیدی جز تحریم و فشار دیپلماتیک رو نکرده است. در عرصه دیپلماسی اما دست آمریکا بیش از گذشته خالی بوده و بازگشت به میز مذاکرات احیای برجام به‌ویژه پس از پروژه آشوب 1401 پاسخی نیست که بتواند برای دموکرات‌ها آورده سیاسی داشته باشد؛ چراکه این پروژه شکست خورده و صرفا باعث شده زمان به نفع ایران و در امتداد غروب‌بندهای برجام سپری شود. حال اگر دولت آمریکا به برجام بازگردد عملا چندین سال بدعهدی خود را بی‌نتیجه کرده و در موعد امتیازدهی به تهران عملیات اجرای برجام را کلید زده است. طبعا این اتفاق به لحاظ سیاسی دولت دموکرات آمریکا را از جانب جناح رقیب تحت فشار قرار می‌دهد. البته که راه گریز از این فشار ارائه پیشنهادهای فرابرجامی نیز نیست؛ زیرا درصورت ارائه هرگونه پیشنهاد فرابرجامی تهران نیز با آن مخالفت کرده و سرعت توسعه صنعت هسته‌ای خود را افزایش می‌دهد که این امر نیز به لحاظ سیاسی به نفع دولت مستقر در کاخ سفید تمام نمی‌شود؛ چراکه عملا نشان‌دهنده انفعال واشنگتن دربرابر هیولای خودساخته‌ای به نام سلاح هسته‌ای است. هردو این مسیرها باعث می‌شود تا دولت آمریکا برای فعال نشان دادن خود به سمت ارائه پیشنهادهایی تحت عنوان توافق بلندمدت برود تا ضمن ارائه چهره‌ای قدرتمند در کنترل فعالیت‌های هسته‌ای ایران از اتهام بستن یک توافق ضعیف با تهران نیز خود را تبرئه کرده و این گونه بازنمایی کند که برای مهار قدرت موشکی و منطقه‌ای ایران نیز برنامه دارد. چنین پیشنهاد زیاده‌خواهانه‌ای اگرچه منطقا از جانب ایران رد خواهد شد اما شاید قدرت این را داشته باشد که فضای رسانه‌های غربی را برای عقبگرد به روزهای پیش از آشوب آماده کند. 

چرا ایران نباید به خواسته تکراری آمریکا تن بدهد
از زمان امضای توافق برجام تاکنون حدود 8 سال می‌گذرد. در طی این سال‌ها ایران بسیاری از تعهدات هسته‌ای خود را انجام داده و در مقابل از جانب طرف‌های غربی بدعهدی دیده است. اما توافق برجام به غیر از دولت‌ها، یک طرف فرادولتی نیز دارد که مطابق بندهای غروب، تعهداتی را متقبل شده است. مطابق این بندها در سال 2020 محدودیت‌های تسلیحاتی ایران برداشته شده است و در اکتبر 2023 نیز سازمان ملل باید محدودیت‌های تحقیق و توسعه (R&D) در حوزه تولید موشک‌های بالستیک ایران که قابلیت حمل کلاهک اتمی دارند را برداشته و ممنوعیت واردات و صادرات فناوری مرتبط با صنایع موشکی نظیر موشک و پهپاد با برد ۳۰۰ کیلومتر (۱۸۶ مایل) یا بیشتر را بر‌دارد. فارغ از این موارد دولت‌های اروپایی و آمریکا نیز متعهد به اجرای برخی معافیت‌های تحریمی شده‌اند که البته عدم پایبندی به این تعهدات مطابق موارد گذشته قابل پیش‌بینی است اما اجرای تعهدات سازمان ملل، دست ایران را در مبادلات تجاری با سایر دولت‌ها بازتر کرده و باب بهانه‌جویی‌ها درمورد پیشرفت فعالیت‌های دفاعی ایران را نیز می‌بندد. چنین شرایطی ایجاب می‌کند که ایران همچنان برای حفظ توافق برجام تلاش کرده و جلوی طرح ایده‌های جدید که صرفا محدودیت بیشتر ایران را منظور دارد، بایستد. چنین ایده‌ای که تحت عنوان توافق بلندمدت توسط آمریکا مطرح می‌شود همان چیزی است که طرف آمریکایی از روزهای ابتدایی مذاکرات با ایران در قالب ایده‌هایی همچون برجام 2 و 3 دنبال می‌کرده تا بتواند فعالیت‌های دفاعی ایران را مهار کند. بنابراین تن دادن ایران به مطالبات زیاده‌خواهانه‌ای که چندین سال است مطرح می‌شوند اصلا منطقی به نظر نمی‌رسد، به‌ویژه اینکه درحال حاضر این واشنگتن است که به‌عنوان طرف خاطی باید به سمت جلب اعتماد حرکت کرده تا بتواند به برجام بازگردد، نه‌اینکه به‌عنوان یک دولت بدعهد برای آینده یک توافق بین‌المللی که حتی در آن حضور ندارد تعیین‌تکلیف کند. 

تلاش غربی‌ها برای ایجاد هراس
اینکه ایران به‌ویژه با نزدیک شدن به موعد بندهای غروب برجام از مطالبات زیاده‌خواهانه سر باز بزند امری طبیعی است و طرف غربی نیز به آن واقف است به همین جهت نیز همزمان با طرح پیشنهادات از پیش رد شده، رویکرد هراس را نیز آغاز کرده تا بلکه بتواند بخش‌هایی از مطالبات خود را محقق کند. در همین راستا در چند روز اخیر اخباری در رسانه‌ها منتشر شد مبنی‌بر اینکه سه کشور اروپایی با دعوت از 10 عضو منتخب شورای امنیت سازمان ملل آنها را در جریان رایزنی‌ها در مورد استفاده از «مکانیسم ماشه» در قطعنامه 2231 برای بازگرداندن تحریم‌های سازمان ملل قرار داده‌اند. این خبر را نخستین بار علی واعظ، مشاور رابرت مالی به زبان فارسی در توییتر خود منتشر کرد. در گزارشی که با عنوان «آمریکا مدیریت پروژه ترس را به خبرنگار ایرانی داد» به بررسی دلایل چنین اظهارنظرهایی پرداختیم. اما اجمالا باید گفت مهم‌ترین هدفی که از طرح چنین اظهاراتی دنبال می‌شود این است که ایران در مقابل خواسته‌های منطقی خود مبنی‌بر بازگشت تضمین‌دار به برجام کوتاه آمده و به مطالبات فرابرجامی تن دهد. هدفی ثانوی که از دل این راهبرد دنبال می‌شود این است که ایران از ترس مانع‌تراشی غربی‌ها در مسیر اعمال معافیت‌های بین‌المللی، فعالیت‌های هسته‌ای خود را کاهش دهد. مانع‌تراشی که مقدمه آن می‌تواند تصویب قطعنامه علیه برنامه هسته‌ای ایران در جلسات آتی شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی باشد. رویکرد مقابله با این سوءاستفاده سیاسی از نهادهایی همچون آژانس هرچه که باشد، عقب‌نشینی درمقابل خواسته‌های زیاده‌خواهانه طرف‌های غربی نبوده و ایران نیز بارها نشان داده که برای کنترل رویکرد سیاسی آژانس و دبیرکل آن دست‌بسته نیست. 

مهم‌ترین پیام‌های سفر قریب‌الوقوع کمالوندی به وین
آخرین سفر رافائل گروسی، مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به ایران سفر خاصی بود. از این جهت خاص محسوب می‌شد که در بحبوحه حملات روانی و رسانه‌ای جریانات ضدایرانی به جمهوری اسلامی انجام می‌شد. این سفر که در آخرین روزهای هفته دوم اسفند سال 1401 ترتیب داده شده بود، با یک نشست خبری مهم به‌پایان رسید. نشستی که محمد اسلامی معاون رئیس‌جمهور و رئیس سازمان انرژی اتمی کشورمان و رافائل گروسی مدیرکل آژانس به تشریح نتایج گفت‌وگوهایشان پرداختند. نتایجی که موجب آزار روحی و روانی جریانات ضدایرانی شده بود؛ جریاناتی که در نیمه‌دوم سال 1401 به هر دری زدند و از هر روشی استفاده کردند تا درنتیجه آن، ایران در دنیا منزوی شود اما سرآخر باید فریم به فریم حضور مقامات کشورهای خارجی و سازمان‌های بین‌المللی در تهران را می‌دیدند و ذره‌ذره آب شدن رویاها و توهمات‌شان را تماشا می‌کردند. در همان روزهایی که دیگر خبری از ناآرامی‌های خیابانی در ایران نبود و پروژه براندازی به‌طور کامل شکست خورده بود، آخرین ضربه به اپوزیسیون نیمه‌جان را سفر رافائل گروسی به آنها زد. سفری که مخاطب اولین پیامش هم جریانات ترحم‌برانگیز براندازی بودند. پیامش هم به بن‌بست خوردن پروژه منزوی‌ کردن جمهوری اسلامی در سراسر جهان بود؛ پروژه‌ای که قرار بود جریانات ضدایرانی در چهارچوب آن، مقامات کشورهای جهان را متقاعد کنند تا سفرای ایران را از پایتخت‌هایشان اخراج کرده و سطح روابط سیاسی‌شان با تهران را کاهش دهند. نشست خبری اسلامی و گروسی در روز پایانی سفر نیمه اسفند مدیرکل آژانس به ایران و حتی نشست خبری او در بدو بازگشت به وین، برعکس انتظار جریانات ضدایرانی که در چندماهه قبل از آن، برای ملتهب نگه داشتن فضای خیابان‌های ایران به آب و آتش زده بودند، نشانه‌ چندانی از تنش نداشت؛ تنشی که قرار بود زمینه‌ساز تحریم‌های بیشتر و صدور قطعنامه‌های پیچیده‌تر علیه ایران شود و سازمان‌ها و نهادهای اصطلاحا بین‌المللی مثل آژانس انرژی اتمی و شورای حقوق بشر و شورای امنیت سازمان ملل تکمیل‌کننده پازل آن باشند. یکی از توافق‌های مهمی که در آن سفر میان ایران و آژانس صورت گرفت، مربوط به تداوم روند نصب تجهیزات نظارتی در مجتمع‌های غنی‌سازی بود. همان روزها در «فرهیختگان» 14 اسفند 1401، با تیتر «گروشصت درصدی» به تحلیل جلسات و نشست‌های رافائل گروسی در ایران پرداختیم و سفر مهم او به تهران در آخرین روزهای سال گذشته و در شرایطی که براندازان قرار بود نگذارند ارتباطات بین‌المللی‌ نظام ایران توسعه پیدا کند، محصول پشتوانه خوب جمهوری اسلامی در غنی‌سازی عنوان کردیم و نوشتیم: «به‌نظر آمریکا می‌داند راهی غیر از تفاهم نیست.» حالا با گذشت حدود دوماه از آن روزها، شنیده‌ها حاکی است که بهروز کمالوندی، سخنگوی سازمان انرژی اتمی ایران سفر قریب‌الوقوعی به وین خواهد داشت. 
سفر مهمی که نشان می‌دهد نه‌تنها پروژه منزوی کردن نظام ایران در مجامع بین‌المللی به‌طور کامل با شکست مواجه شده، بلکه دستگاه دیپلماسی کشور برای دور نگه داشتن روابط خارجی‌اش از تنش‌های احتمالی هم برنامه‌ریزی دقیقی داشته است. نکته دیگری که اهمیت سفر کمالوندی را بیشتر می‌کند، به‌خاطر آوردن و مرور ادعاهایی ا‌ست که حدود یک‌ماه پیش رسانه‌های غربی درباره کیفیت روابط ایران و آژانس مطرح می‌کردند. آنها در گزارش‌هایی مدعی شده‌ بودند آژانس از تهران خواسته سرعت راه‌اندازی مجدد دوربین‌های نظارتی فراپادمانی را که در سفر اسفند 1401 گروسی درباره‌اش توافقاتی صورت گرفت، بیشتر کند. همچنین با مطرح کردن این نکته ادعا کرده بودند آژانس از وضعیت فعلی راضی نیست. البته چند روز بعد همان رسانه‌ها مجبور شدند ادعاهای قبلی خود را اصلاح کردند و برخلاف گزارش‌های چندهفته قبل خود اعلام کنند: «ایران درحال پیشبرد مفاد توافق و انجام تعهدات خود است.» سفر پیش‌روی کمالوندی به وین را هم می‌توان تاییدکننده واقعیت داشتن این وضعیت دانست. 
هنوز اطلاعات زیادی از جزئیات سفر سخنگوی سازمان انرژی اتمی کشورمان به وین و ابعاد دیدارهای احتمالی او در این سفر منتشر نشده اما می‌توان حدس زد گفت‌وگو درباره «جلسه شورای حکام خردادماه و محورهای گزارش مدیرکل آژانس در این جلسه» و «گام‌های اجرای توافق با گروسی درباره افزایش ابزارهای نظارتی آژانس» احتمالا از اصلی‌ترین محورهای قابل‌طرح در این دیدارها خواهد بود. 

تعامل ایران و آژانس در ریل تنش‌زدایی و عقلانیت
نکته دیگری که در آستانه سفر مهم سخنگوی سازمان انرژی اتمی ایران باید به آن اشاره ویژه‌تری داشت، روند منطقی درپیش گرفته شده از سوی تهران طی دو ماه اخیر، برای دور نگه‌داشتن رابطه ایران و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی از تنش‌هایی‌ است که بیش از هرچیز، فشارهای سیاسی آمریکا و دیگر طرف‌های غربی مذاکرات بر این نهاد بین‌المللی را افزایش می‌دهد. به بیان دیگر، برنده تیره و تار شدن روابط ایران و آژانس در مقاطع مختلف طی چند دهه اخیر در قدم اول دولت‌هایی بوده‌اند که منزوی کردن و تحت فشار قرار دادن ایران را دنبال می‌کنند. همانطور‌که به آن اشاره شد، در نیمه اسفندماه 1401 سازمان انرژی اتمی ایران و مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به توافقاتی دست یافتند که مفاد آن تا امروز به‌طور طبیعی درحال اجرایی شدن بوده و کارشناسان و تیم‌های فنی دو‌طرف هم در شرایطی عادی همچنان مشغول همکاری با یکدیگر هستند. نکته دیگر آنکه طی دو ماه اخیر، شاهد سفر کارشناسان آژانس به ایران بوده‌ایم. سفری که در توافق اسفندماه به آن اشاره شده بود. هدف تعیین‌‌شده برای سفر کارشناسان آژانس در توافق میانه اسفند سال گذشته را هم می‌توان «گفت‌وگوی بیشتر برای روشن شدن نحوه اجرایی کردن بندهای توافق و پیش‌بینی سازوکارهای آن» دانست. 
در بند سه این توافق اینطور می‌خوانیم: «ایران به‌صورت داوطلبانه به آژانس اجازه می‌دهد تا چنانچه مقتضی باشد، فعالیت‌های راستی‌آزمایی و نظارت بیشتر را اجرا کند.» بندی که به ادعای رسانه‌های نزدیک به دولت‌های غربی «نصب دوربین‌های نظارتی در سایت‌های هسته‌ای ایران (ازجمله در فردو)» توسط خود سازمان انرژی اتمی کشورمان را باید در راستای عمل به آن عنوان کرد. اتفاقی که می‌توان آن را اقدام فراپادمانی ایران برای به نمایش گذاشتن حسن‌نیت خود دانست. حسن‌نیتی که طی چندین سال گذشته بارها از سوی تهران به این نهاد بین‌المللی ارائه شده است، اما در مقاطع مختلف تاریخی، دولت‌های غربی سعی کرده‌اند در رویکردی تنش‌زا، از آژانس به‌عنوان ابزار فشار علیه ایران استفاده کنند. این امتیاز فراپادمانی تهران به آژانس را همچنین می‌توان اقدامی با هدف جلوگیری از صدور قطعنامه ضدایرانی در نشست ماه آینده شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی تلقی کرد. 
از همه این موارد مرتبط با کیفیت حال‌حاضر روابط ایران و آژانس که بگذریم، مساله مهمی مثل فرا رسیدن موعد توافق‌شده درباره «بندهای غروب برجام» در مهرماه امسال است که نگرانی آمریکا و دولت‌های تروئیکای اروپایی درباره بدون تنش باقی‌ماندن روابط تهران و آژانس را روز‌به‌روز بیشتر می‌کند. طبق توافقی که ایران ذیل برجام با طرف‌های 1+5 داشته، شورای امنیت سازمان ملل متحد در اکتبر 2023 که کمتر از 5 ماه تا موعد آن باقی مانده است، باید برخی از تحریم‌های نفتی، بانکی و موشکی ایران را لغو کند. همین مساله باعث شده طی هفته‌های اخیر شاهد این باشیم که طرف‌های اروپایی برجام با کمک گرفتن از ظرفیت‌های جنگ‌روانی و بازوهای رسانه‌ای دولت آمریکا به طراحی صحنه‌ای بپردازند که درنتیجه آن، ایران اسیر تله تنش‌زایی شود. یکی از روشن‌ترین ابزارهای این دولت‌ها برای ترساندن و عقب راندن ایران هم تا الان، بازی با برگ مکانیسم ماشه بوده است. چیزی که البته تا این لحظه باعث عقب‌نشینی ایران از مطالبات قانونی خود نشده است و علاوه‌بر آن هنوز نتوانسته با تحریک تهران، رویکرد مقامات کشورمان در مواجهه با نهادهای بین‌المللی مثل آژانس را هم دستخوش تغییر و تحول کند. سفر قریب‌الوقوع سخنگوی سازمان انرژی اتمی ایران به وین و گفت‌وگو با مقامات آژانس را هم می‌توان در همین چهارچوب تفسیر کرد. چهارچوبی که طراحی آن با ایران بوده و قرار است با حداقلی نگه داشتن تنش‌های موجود در روابط ایران و آژانس چند ماه باقی‌مانده تا فرارسیدن موعد بندهای غروب برجام، آنطور‌که تهران می‌خواهد به‌دور از بهانه‌جویی‌های آمریکا سپری شود.

مرتبط ها