کد خبر: 79553

در نکوهش خوانش‌های جناحی از مرحوم طالب‌زاده

به میراث حاج نادر رحم کنید

نادر طالب‌زاده مثل خیلی از کسان دیگری که معاصر ما می‌زیستند و در حوزه‌های فکری و فرهنگی فعالیت می‌کردند در هزارتوی تفسیرهای جناحی و قطب‌بندی‌های آشتی‌ناپذیر افتاده است.

میلاد جلیل زاده، خبرنگار:نادر طالب‌زاده مثل خیلی از کسان دیگری که معاصر ما می‌زیستند و در حوزه‌های فکری و فرهنگی فعالیت می‌کردند در هزارتوی تفسیرهای جناحی و قطب‌بندی‌های آشتی‌ناپذیر افتاده است. او از اصلی‌ترین چهره‌های فرهنگی جریان حزب‌اللهی به حساب می‌آمد، حال اینکه به لحاظ نوع نگرش به مسائل، حتی فکر خیلی بازتری از بعضی افراد در جریان مقابل داشت. معلوم نیست این موقعیت نادر طالب‌زاده را می‌توان نوعی ویژگی دانست که به او کمک می‌کرد تا ایده‌های مترقی‌اش را راحت‌تر جلو ببرد؛ چه اینکه با مخالفان پیشبرد چنین ایده‌هایی دوستی داشت و مورد اعتماد بود، یا برعکس به‌رغم چشم‌انداز بازی که در ذهنش بود، به دلیل محیطی که در آن قرار داشت و آدم‌هایی که دوروبرش بودند، از ابزار کافی برای اجرایی کردن این ایده‌ها برخوردار نشد. طالب‌زاده کسی بود که توانست مشکل عباس کیارستمی برای رفتن به جشنواره کن راه ‌حل کند و این حضور منجر به دریافت تنها نخل طلای ایران در رشته کارگردانی شد اما این مربوط به دورانی می‌شد که فخرالدین انوار معاونت سینمایی را به عهده داشت و محمد بهشتی مدیرعامل فارابی بود. همین نادر طالب‌زاده زمانی که عزت‌الله ضرغامی معاونت سینمایی را عهده‌دار شد، نتوانست سهراب شهیدثالث را برای یک مراسم تقدیر به جشنواره فجر بیاورد چون گفتند که این فرد کمونیست بوده است. ضرغامی در همان دوره از ساموئل خاچیکیان برای تقدیر در جشنواره فجر دعوت کرد تا به این شکل درمقابل جریان سیاسی رقیب که مدافع سینمای جشنواره‌ای و گلخانه‌ای بود، همان درون‌مایه که مورد علاقه جریان سیاسی متبوع خودش بود را تقویت کند؛ فیلمفارسی حلال. 
چنانکه می‌بینیم عملکرد طالب‌زاده در هر دوره از یک الگو پیروی کرد اما مسئولانی که با سینمای جشنواره‌ای همدل بودند کمک کردند، ایده او عملی شود و مسئولان دیگری که سلیقه‌ای خلاف آن داشتند، هرچند به لحاظ سیاسی و جناحی قرابت بیشتری با طالب‌زاده در آنها یافت می‌شد، اجازه تحقق چنین ایده‌ای را ندادند. از سوی دیگر تلاش طالب‌زاده برای تسهیل فعالیت بعضی از هنرمندان قبل از انقلاب از جمله ایرج قادری که متعلق به فیلمفارسی آن دوره بودند، در دوره مدیران جشنواره‌دوست دهه شصت و اوایل هفتاد، یعنی انوار و بهشتی ناکام ماند و در دوره ضرغامی امکان‌پذیر شد. این به معنای بی‌اثر بودن فعالیت‌های نادر طالب‌زاده به‌طور مطلق نیست اما نشان می‌دهد که تصویر ساخته شده از او، همچون خیلی از اهالی اندیشه و فرهنگ در دوره معاصر به واقع با آنچه این مرد می‌اندیشید و برای تحققش تلاش می‌کرد یکسان نیست. نه‌تنها بخش قابل توجهی از چهره اندیشمندان و اهالی هنر در روزگار ما توسط قالب‌ها و کلیشه‌های جناحی ترسیم می‌شود، بلکه کارنامه آنها هم با توجه به همین کلیشه‌ها رقم می‌خورد. 
به طالب‌زاده‌ای که علیه آمریکا برنامه می‌سازد ضریب می‌دهند و طالب‌زاده‌ای که اعتراضات خیابانی را حق مردم می‌داند یا به لزوم تاسیس شبکه‌های تلویزیونی خصوصی در ایران معتقد است، ناشناخته باقی خواهد ماند. نهایتا این اقوال او بخشی از شذوذات و حرف‌های خاص و عجیبی که هرکس ممکن است بزند ارزیابی می‌شوند. این گردونه باید کاملا معکوس می‌بود. یعنی جریان‌های سیاسی و مسئولان تقنینی و اجرایی باید از سرچشمه ایده‌ها بنوشند، نه اینکه تمام ایده‌ها را در شابلون‌ها و کلیشه‌های خودشان بریزند و هرچیز که اضافی آمد، زر بود یا زهر، بیرون بماند. فکر و ایده باید بنا به عیار درستی و کارآمدی‌اش ارزش‌گذاری و اجرایی شود، نه بنا بر اینکه چه مقدار از آن با قالب‌های از پیش تعیین‌شده دو جناح اصلاح‌طلب و اصولگرا و شعبه‌های درونی‌شان همخوان است. این بلایی است که ما با این ساختار غلط به سر تمام متفکران و هنرمندان‌مان می‌آوریم و می‌گذاریم که سرانگشت‌های مبتذل‌ترین و قطبی‌شده‌ترین سطح سیاست جناحی، چهره‌ای که باید از هر اندیشمند یا هنرمند دیده شود را ترسیم کند. حالا با نادر طالب‌زاده‌ای طرف هستیم که یکی از او خوشش نمی‌آید یا حتی احتمالا متنفر است چون از این مرد چیزی جز انتصابش به یک جریان سیاسی خاص و احتمالا تندروهای آن نمی‌شناسد و در مقابل، با عده‌ای طرفیم که طالب‌زاده را دوست دارند اما طالب‌زاده خودشان را، نه آن کسی که او به‌واقع بود. به‌عنوان یک نمونه واضح می‌شود به نظرات نادر طالب‌زاده درخصوص لزوم تاسیس شبکه‌های خصوصی اشاره کرد و درمقابل برخوردی را دید که مدعیان هواداری و شاگردی او با چنین پدیده‌ای می‌کنند. 
 

مرتبط ها