با هدف بررسی زمینهها و پیامدهای عزل و نصبهای صورتگرفته اخیر در کابینه دولت، با علی مروی کارشناس اقتصاد سیاسی گفتوگو کردهایم که در ادامه میخوانید.
عزل و نصبهای اخیر چه پیامی برای افکار عمومی خواهد داشت؟
بهنظرم یکی از مسائل مهم در تغییر و تحولات اخیر، بیشتر نگاه دولت به یکسانسازی خودش بوده است تا پاسخ به سوالات افکار عمومی. یعنی به عبارتی آقای رئیسی بهعنوان رئیسجمهور و احتمالا حلقه نزدیکان ایشان، یکسری توقعات از برخی مسئولان داشتهاند که این توقعات محقق نشده و چون این اتفاق نیفتاده است، ایشان تصمیم گرفته این تغییرات را رقم بزند. الزاما به معنای این نیست که مثلا افکار عمومی فشار آورده، فلان مسئول خوب عمل نکرده و به همین دلیل او را عزل کردهاند. اگر قرار بود از این زاویه به مساله نگاه بشود مورد خاص وزارت صنعت، معدن و تجارت مثال خوبی است. شاید به قدری که افکار عمومی بر وزارت صمت برای بحث خودرو فشار آورده، روی هیچ چیز دیگری این فشار را شاهد نبودهایم. حداقل الان شاید کمتر دستگاه و وزارتخانهای به اندازه وزارت صمت تحت فشار افکار عمومی باشد. اما در این شرایط شاهد آن هستیم که نگاه دولت برای تغییر، به جای آقای فاطمیامین، روی آقای میرکاظمی قرار میگیرد. مگر آقای میرکاظمی چقدر در مواجهه با افکار عمومی قرار داشت؟ اوج مواجهه ایشان بر سر مساله رتبهبندی معلمان بود که به دعوای بین وزارت آموزشوپرورش و سازمان برنامه و بودجه تبدیل شده بود و در شرایط فعلی دعوای بین آموزشوپرورش و سازمان برنامه و بودجه، لذا دولت در این تغییر و تحولات نگاهش این نبود که کسانی را عزل کند که مردم مطالبه میکنند. بنابراین بعید است تغییری در دال مرکزی گفتمانی دولت رخ دهد و برعکس این تغییرات به تقویت آن نگاه سابق میانجامد.
مثلا پارسال آقای رئیسجمهور در دوگانهای بین حذف ارز 4200 یا ادامه سیاستهای مرتبط با آن قرار گرفته بود. نگاهی بود که یک عدهای نزدیک به آقای رئیسجمهور که آقایان میرکاظمی و ساداتینژاد هم جزء آنان بودند، اعتقاد داشتند دولت میتواند تصمیم به حذف ارز4200 بگیرد، بدون آنکه این تصمیم بار تورمی ایجاد کند. این عده پارسال ازجمله آقای ساداتینژاد و آقای میرکاظمی معتقد بودند باید این اتفاق بیفتد. درصورتیکه رئیسجمهور بیشتر دغدغهاش بحث عدالت است تا این بحثهای تکنیکال اقتصادی. با توجه به این مساله و گذشت یک سال از اجرای طرح و نمایان شدن اثر تورمی آن، این احتمال وجود دارد که شاید رئیسجمهور دارد با کسانی که این نسخهها را میپیچیدند برخورد میکند. با این حال شاید بتوان گفت تغییری که خواسته مردم باشد اتفاق نیفتاده است، بلکه اینها تغییراتی است که رئیسجمهور برای یکدست کردن کابینه درحال انجام آن است.
در این فضا که کشور چند ماه درگیر التهابات اجتماعی بوده و مردم مطالباتی اقتصادی از دولت دارند، چه وظایفی را متوجه دولت میدانید؟
بههرحال رئیسجمهور بعد از این تغییر و تحولات، باید توضیح قانعکنندهای به مردم بدهد. چه بخواهند، چه نخواهند بالاخره مردم سوالاتی دارند و اگر جواب آن سوالات را نگیرند رفتارشان به گونه دیگری خواهد بود، یا اعتراضشان به شکل التهابات اجتماعی بروز میکند یا صبر میکنند و از طریق سازوکارهای انتخاباتی نظر اعتراضیشان را بروز میدهند. اگر شخص رئیسجمهور به معنای رئیس دولت نتواند پاسخ قانعکنندهای بدهد، همه اعضای کابینه را هم عوض کند، بالاخره باز سوالات مردم متوجه آقای رئیسی است و رئیسجمهور باید به سوالات پاسخ دهد. نکته دیگر آنکه این اتفاقات و تغییرات تا الان پاسخگوی سوالات مردم نبوده است. با اینکه مثلا شخصا معتقدم آقای منظور خیلی از میرکاظمی بهتر است و این تغییر حرکتی رو به جلو محسوب میشود، اما در برآیند کلی سوالات مردم هنوز روی زمین است و اقدامات اخیر دولت این پرسشها را پاسخ نداده. دولت برای پاسخ دادن به سوالات مردم باید فرآیند پاسخگوییاش را اصلاح کند.
مساله اینجاست که این سبک پاسخگویی سبک درستی نیست. فرآیند آن باید اصلاح شود. برای مثال در همین بحث خودرو که ابتدای بحث به آن گره خورد، رئیسجمهور و فاطمیامین، از ابتدای دولت گفتند ما به جای اینکه تنظیم بازار خودرو را پیگیری کنیم، میرویم روی تولید خودرو متمرکز میشویم. درحالیکه سوال مردم الان این نیست که چه تعداد خودرو دارد تولید میشود، سوال مردم این است که چرا قیمت خودرو اینطور دارد در بازار افزایش پیدا میکند.
حالا شما هزاری هم که در آن فرآیند پاسخگویی خودتان از شورای اطلاعرسانی گرفته تا دفتر سخنگوی دولت و سخنگوی اقتصادی اینطور جواب دهید که ما داریم سطح تولیدمان را افزایش میدهیم، به سوالات اصلی مردم پاسخ داده نشده است. این فرآیند و روش پاسخگویی به سوالات غلط است. دولت اگر نتواند این مساله را اصلاح کند در ادامه دچار مشکلات بیشتری خواهد شد. حتی اگر اکثر اعضای کابینه هم تغییر کنند همچنان در این زمینه (پاسخگویی به سوالات افکار عمومی) چالش داریم.
یکی از مواردی که دولت سیزدهم در سال اول فعالیت به آن مباهات میکرد، بودن در بین مردم و گوش شنوا داشتن درمقابل مطالبات جامعه بود. بعد از جدی شدن مشکلات اقتصادی اما شاهد کمرنگتر شدن گفتوگوهای تلویزیونی و توضیحمحور مسئولان اقتصادی دولت بودیم. این موضوع را بیشتر تحتتاثیر چه مسالهای میدانید؟
در تکمیل نکته شما بهتر است اینطور بگویم که اوایل در سخنرانیهای رئیسجمهور شاهد این بودیم که ایشان مسئولان را دعوت به پاسخگویی نسبت به سوالات مردم میکرد و از آنان میخواست که بروند و به پرسشهای افکار عمومی جواب دهند اما در صحبتهای اخیر رئیسی از مسئولان میخواهد که بروند کارهای اقتصادی دولت را تبیین کنند. بروند بگویند دولت دارد چه کارهایی میکند. جهاد تبیین در پارادایم دولت، مساوی با گزارش عملکرد دادن به مردم تعریف شد. این نوع نگاه را متفاوت میکند. شما تا دیروز میگفتید من به سوالات مردم پاسخ میدهم، اما از یک مقطعی به بعد به رسانهها میگویی بیایید کارهای من را پرزنت کنید و توضیح دهید. این یعنی من دیگر سمت پاسخگویی نمیروم، سمت ارائه خودم میروم. این اتفاق دارد رخ میدهد و نشانههای آن را داریم آرام آرام در ادبیات رسانهای دولت مشاهده میکنیم و جهت حرکت به این سمت است که تبیین اقدامات دولت دارد جایگزین پاسخگویی به سوالات مردم میشود. مثلا من یکبار با یکی از وزرا گفتوگویی داشتم. به ایشان گفتم شما بیا فلان موضوع را توضیح بده اما ببین مردم چه میگویند. مثلا اگر درمورد مالیاتها توضیح میدهی و از این میگویی که مثلا مالیات بر عایدی سرمایه به اینکه توزیع درآمد بهتر شود کمک میکند اما مخاطب شما طور دیگری با خود فکر میکند. مثلا با خود میگوید دولت پول کم آورده و به دنبال آن است که از جای دیگری آن را جبران کند. نتیجهاش هم میشود همین اختلاف فازی که میان صحبت مسئولان و برداشت مردم وجود دارد. مردم با یک زبانی متوجه میشوند و مسئولان با یک زبان دیگر. این فاصله وجود دارد، تغییر و تحولات اخیر هم کمکی به پر شدن این فاصله نکرد، میتواند به یکدست شدن دولت کمک کند، اما در این زمینه کمکی نخواهد کرد.
اگر بخواهیم بهطور مصداقی عزل و نصبهای اخیر را بررسی کنیم، انتصاب شخصی مثل آقای صحرایی که شائبههایی درباره نگاه ایشان نسبت بهخصوصیسازی در حوزه آموزش مطرح بوده در بین دغدغهمندان حوزه عدالت آموزشی برخی نگرانیها به وجود آورده است. این نگرانیها را تا چه میزان جدی میدانید؟
بله، در واقعیت همینطور است. یعنی در انتصابات و بهطور مثال درخصوص همین مورد اخیر، آقای صحرایی(سرپرست وزارت آموزشوپرورش) اگر بهعنوان دولت، بخواهید به نیازهای مردم پاسخگو باشید باید در قدم نخست به سراغ بدنه آموزشوپرورش رفته و ببینید در بدنه این وزارتخانه نگاهها به کدام سمت است. مثلا در بدنه آموزشوپرورش نگاهها به فلان معاون وزیر میرسد که از بدنه این وزارتخانه بوده است. اما وقتی نام صحرایی مطرح میشود که از بدنه آموزشوپرورش نیست، برای افکار عمومی این مساله بهوجود میآید که شما(دولت)، بیشتر بهدنبال یکدست کردن تیم خود بودهاید. درمجموع بعد از عزل و نصبهای اخیر، اینطور بهنظر میرسد که نگرانی فعلی رئیسجمهور یکدست شدن کابینه بوده است، نه پاسخگویی به افکار عمومی. البته درباره عزل و نصبهای اخیر باید به این نکته هم اشاره کرد که مثلا جایگزینی منظور با میرکاظمی حرکت رو به جلویی بود. منظور هم به لحاظ بهروز بودنش، هم به لحاظ پاسخگو بودنش نسبت به میرکاظمی انتخاب رو به جلویی محسوب میشود. او در سازمان امور مالیاتی هم پاسخگو بود. از منظر پیشینه علمی هم حساب کنیم با مجموع موارد، معرفی وی برای این جایگاه حرکت رو به جلویی محسوب میشود. اما به نظر میرسد این رو به جلو بودن در جهت یکدست شدن تیم است نه در جهت پاسخگویی بیشتر به مردم.