کد خبر: 79263

ترکیب جمعیتی شب‌های قدر و روز قدس تئوری قدرت بنیه درونی کشور را تقویت کرد

ایرانِ قدس و قدر

اینکه فردای شب احیا روز قدس باشد یک نکته مثبت دارد و آن اینکه می‌توان مطمئن بود در همه مراسمات دعا یادی از فلسطین هم خواهد شد. مردمی که دست به دعا برداشته و از آتش به معبود منزه خود پناه می‌برند حتما برای برادران و خواهران‌شان که این روزها زیر آتش ظلم رژیم‌صهیونیستی هستند نیز طلب یاری و پناه کرده‌اند. برای من که قرار است مراسم راهپیمایی روز قدس را روایت کنم.

اینکه فردای شب احیا روز قدس باشد یک نکته مثبت دارد و آن اینکه می‌توان مطمئن بود در همه مراسمات دعا یادی از فلسطین هم خواهد شد. مردمی که دست به دعا برداشته و از آتش به معبود منزه خود پناه می‌برند حتما برای برادران و خواهران‌شان که این روزها زیر آتش ظلم رژیم‌صهیونیستی هستند نیز طلب یاری و پناه کرده‌اند. برای من که قرار است مراسم راهپیمایی روز قدس را روایت کنم اما در کنار این حسن یک نگرانی هم وجود داشت. نگرانی اینکه نکند شب‌بیداری مومنان و خستگی باعث شود مراسم راهپیمایی روز قدس امسال کم‌شور برگزار شود. راهپیمایی‌ای که به‌ویژه با اقدامات ضدانسانی صهیونیست‌ها اهمیت دوچندانی یافته و اکنون چشم جهانیان به این است که واکنش جامعه مسلمانان به این اقدامات را ببینند. واکنشی که تماشاگران مراکشی مسابقات فوتبال در چند روز اخیر جلوه‌ای زیبا از آن را به نمایش گذاشته‌اند. برای اینکه فضای راهپیمایی را با نگاه کامل‌تری بتوانم روایت کنم همان ساعت 9‌وربع صبح از میدان فردوسی که نقطه شروع یکی از مسیرها به سمت دانشگاه تهران است، راهپیمایی را آغاز کردم. برخلاف معمول همه راهپیمایی‌ها که این ساعت غرفه‌ها برپا شده و مردم هم کم‌کم وارد مسیر می‌شوند، در ابتدای مسیر به غیر از چند ماشین نیروی انتظامی چیز دیگری که نشان از راهپیمایی داشته باشد نمی‌بینم. 50 متر که جلو‌تر می‌روم چند نفری را می‌بنیم که درحال تکمیل کردن غرفه‌ها و سکوهای حاشیه خیابان هستند. دو گردان هم از نیروهای بسیجی پیر و جوان را می‌بینم که در دو دسته خواهران و برداران درحال منظم کردن خود برای شروع حرکتند. با این استدلال که هنوز ساعت اولیه راهپیمایی است خودم را قانع می‌کنم اما به خیابان حافظ که می‌رسم بازهم اثری از جمعیت نیست. دیگر قانع شده بودم که بیداری شب گذشته کار خودش را کرده و احتمالا باید راهپیمایی کم‌جمعیتی را شاهد باشیم. از چهارراه ولی‌عصر کم‌کم جمعیت را می‌بینم که پرچم به دست مسیر را در پیش گرفته و می‌روند. دیگر داشتم به این نتیجه می‌رسیدم که باید به جمعیتی نصف همیشه اکتفا کنم. این تصور اما خیلی دوام نداشت. ساعت ده‌ونیم بود که دیگر مسیر فردوسی تا دانشگاه تهران و بعد از آن هم تا میدان انقلاب پر از جمعیت شد و تراکم این جمعیت هم هر لحظه بیشتر شد. 
بیداری سحر اثرش را گذاشته بود. مردم کمی دیر آمدند اما آمدند، مثل همیشه پرشور. این حضور پرشور برای جمعیت روزه‌داره و شب‌بیدار عیاری دوچندان به ارزش راهپیمایی روز قدس امسال بخشید. خیالم که از حضور جمعیت راحت می‌شود با ذهن راحت‌تری به سراغ زیبایی‌هایی می‌روم که باید روایتش کنم. بعد از فراگیر شدن سرود «سلام فرمانده» کودکان دیگر آموخته‌اند که برای هر مناسبتی آماده اجرا باشند و چه بسیار پدر و مادرهایی که تمام ذوق‌شان به راهپیمایی این است که سلام نظامی دلبندشان به حضرت ولی‌عصر را ببینند. نهضت سرودخوانی اما به سلام فرمانده محدود نمانده و انبوهی از سرودهای ابداعی فراگیر، دیگر خود را به بخشی از هویت راهپیمایی تبدیل کرده‌اند. تنور پرچم‌سوزی هم داغ داغ است. آنقدر داغ که گاهی باید نگران بود دود بلند شده به حلق ننشسته و منجر به بطلان روزه نشود. همیشه وقتی این جمله امام که گفته بود مملکتی که 20 میلیون جوان دارد باید 20 میلیون تفنگ‌دار داشته باشد را با خودم مرور می‌کنم این سوال برایم به وجود می‌آید که آیا حرکت به سمت چنین ایده‌آلی اصلا شدنی است؟ این ابهام اما با حضور در راهپیمایی روز قدس تا حد زیادی برایم حل شد، زمانی که دیدم بخش زیادی از مردان و زنان سرزمینم برای رساندن صدای خود به قدس اشغالی با افتخار لباس بسیج را برتن کرده و در راهپیمایی حاضر شده‌اند. کمی آن طرف‌تر چشمم به وزیر صمت می‌افتد، به غیر از من چند پسر جوان هم او را دیده‌اند. یکی از آنها که داشت شعار «مرگ بر اسرائیل» می‌داد به یکباره شیطنت می‌کند و می‌گوید «خودرو دیگه شد رویا، وزیر صمت استعفا». چشم برگرداندم تا واکنش وزیر را ببینم اما میان جمعیت گمش کردم. جمعیتی که اکنون دیگر نه‌تنها خیابان را کاملا پر کرده است بلکه دامنه‌اش به بالای پل کالج هم رسیده است. در این میان اما جای یک چیز خالی است. شاید بد نبود یکی از دستاوردهای نظامی ترجیحا موشک دوربردی هم به معرض نمایش درمی‌آمد تا پیام روشنی به ساکنان اجاره‌ای سرزمین‌های اشغالی باشد. البته جای خالی چنین پیامی را گروه‌های مقاومت در نوار غزه پر کرده و آتش موشک‌های خود را به سمت شهرک‌های صهیونیستی نشانه رفته تا شعار مرگ بر اسرائیل جریان مقاومت را هرچه بیشتر عینیت بخشند. به سمت دانشگاه تهران یعنی محل اصلی راهپیمایی حرکت می‌کنم. حوالی دانشگاه یک جوان بالای نرده‌های وسط خیابان ایستاده و چون مسیر در اصلی دانشگاه تهران مسدود شده مردم را از مسیر در خیابان قدس به سمت محل نمازجمعه هدایت می‌کند و داد می‌زند: «نمازجمعه روز قدس از خیابان قدس!» چون برای آماده کردن روزنامه شنبه باید روز جمعه در محل روزنامه حضور داشته باشم مطابق معمول هر هفته نمی‌توانم در نماز جمعه شرکت کنم. مسیرم را به سمت انقلاب ادامه می‌دهم و در طول مسیر دلم می‌خواهد جمعیت شعار واحدی بدهد تا این حماسه مردمی بازتابی فراتر از یک قاب تصویر پیدا کند اما فقدان بلندگو در طول مسیر چنین امکانی را کاملا سلب کرده و به ناچار باید به انبوهی از صدا‌های پراکنده و غیرمنظم اکتفا کرد و به پیاده‌روی ادامه داد. پیاده‌روی روز قدسی‌ام را پایان می‌دهم و به سمت روزنامه بازمی‌گردم. به پل حافظ که می‌رسم تقریبا یک ساعت از زمان تعیین‌شده راهپیمایی گذشته اما انبوه جمعیت خیال ترک خیابان را نداشته و گویا قصد دارد خلوتی ساعت اولیه راهپیمایی را جبران کند. پیر و جوان، زن و مرد. همه آمده بودند. خانمی که شال روی سرش کمی بیشتر از نیمه افتاده بود هم آمده بود و مرگ بر اسرائیل را هم طوری داد می‌زد که نمی‌شد توجهت به او جلب نشود. همه آمده بودند تا نشان دهند عابدان شب و احیا‌کنندگان نفس همان شیرانی هستند که روز را برای احیای آرمان‌شان عرصه فریاد می‌سازند.