کد خبر: 79180

پیرامون سینما رفتن و آدابش

همان لذتی که حرفش بود...

برای جماعتی، لذت در سینماست. سینما رفتن... فیلم دیدن... فرو رفتن در تاریکی... گوش سپردن به صدای قژ و قژ دستگاه آپارات... دیدن گردوغبار سینما در تشعشع نور... نشستن کنار آدم‌هایی که هر کدام به دلایلی به سینما پناه آورده‌اند. یکی برای دیدن... یکی برای ندیدن... یکی برای نشنیدن... بعضی آمده‌اند تا با فیلم سرگرم شوند. بعضی‌ها هم سرشان گرم خودشان است. هرکسی به دلیلی به تاریکی سالن پناه آورده. 

هومن جعفری، خبرنگار:برای جماعتی، لذت در سینماست. سینما رفتن... فیلم دیدن... فرو رفتن در تاریکی... گوش سپردن به صدای قژ و قژ دستگاه آپارات... دیدن گردوغبار سینما در تشعشع نور... نشستن کنار آدم‌هایی که هر کدام به دلایلی به سینما پناه آورده‌اند. یکی برای دیدن... یکی برای ندیدن... یکی برای نشنیدن... بعضی آمده‌اند تا با فیلم سرگرم شوند. بعضی‌ها هم سرشان گرم خودشان است. هرکسی به دلیلی به تاریکی سالن پناه آورده. 
دنیای ما، دنیای آدم‌هایی است که یک روزی، یک جایی، زیر سقف سالنی، به دام افتادند. به دام عشق، پرده نقره‌ای... به سالن‌های سینما... ‌به ستارگان هنری... به هنر هفتم... به عشق ورزیدن، به نور در تاریکی... ‌مثل پلنگ‌هایی که شب‌ها به ماه حمله می‌کنند...  
همه اینها را نوشتم تا برسم به این چند نکته: 

  سینما باید زنده باشد
مهم نیست چه کسی رئیس‌جمهور است و مهم نیست دلار را در صرافی‌ها با چه قیمتی تهیه می‌کنیم! تحت هر شرایطی، سینما باید زنده بماند. با هر وضعیت سیاسی یا با هر میزان از رضایت یا نارضایتی سیاسی، سینما باید زنده بماند همان‌طور که فوتبال و کشتی یا دانشگاه‌ها! این زنده ماندن هم صد‌البته قواعد و قوانین خاص خود را دارد. یک زمان در مورد بقا صحبت می‌کنیم و یک زمان پیرامون بالندگی و رشد! سینمای ایران به حدی از فروش برای پرداخت حقوق کارمندان و کارگران و زنده نگه داشتن چراغ سالن‌های خود نیاز دارد. واقعیتی است انکارناپذیر. 

  چرا تعطیلی سینماها خبر بدی است؟
چندی پیش خبری آمد که هنرمندان حرفه موسیقی ناچار به فروش سازهای خود شده‌اند. در سینما شاید همین فرصت هم گیر بسیاری از هنروران نیاید. لوازم گریم را می‌شود فروخت؟ نورپردازها چه کنند؟ مسئولان صدا چطور؟ دستیار صحنه چه بفروشد؟ فیلمبرداران چه کنند؟ سیاهی‌لشکرها یا به اصطلاح هنرورها و بازیگرهای نقش‌های مختلف چه کنند؟ همه که سوپراستار نیستند پول‌های خوب به جیب بزنند. بقیه باید کار کنند تا کرایه خانه بدهند. تا بتوانند زندگی کنند.  وقتی می‌گویم چرخ باید بچرخد، اینها هم هست. همان‌طور که در ورزش باید حواست به تدارکات و نگهبان ورزشگاه و کارمند باشگاه و مربی تیم‌های پایه هم باشد، در سینما هم باید همه را ببینی. به همین خاطر، وسط هر بحران سیاسی یا اجتماعی یا اقتصادی، سینما باید به حیات خودش ادامه بدهد. این موضوع از هر چیزی که فکرش را بکنید مهم‌تر است. 

  درس‌های اکران 1402
سینمایی که توانسته در یک فرصت کوتاه یک‌ماهه، یک میلیون نفر را فقط به تماشای فیلم «فسیل» دعوت کند، سینمای مرده‌ای نیست اما وقتی در مجموع به میزان فروش فیلم‌های دیگر نگاه کنیم متوجه می‌شویم سینما آنقدرها هم حالش خوب نیست. زنده است و نمرده ولی شرایط خیلی خوبی هم ندارد. قصه سینما اینجاست که نمی‌شود یک فیلم را یک میلیون نفر ببینند و بقیه فیلم‌ها را دویست هزار نفر! 
نمی‌شود کل گیشه نوروز نزدیک به شصت میلیارد باشد که پنجاه و یکی دو میلیاردش سهم یک فیلم باشد و هفت تا هشت میلیاردش سهم فیلم‌های دیگر! 
سینمای متوازن سینمایی است که حتی در اکران رمضان هم بتواند اندکی از رقابت را تجربه کند. چیزی که ما دیدیم رقابت نبود. کورس یک‌طرفه یک فیلم کمدی بود و بقیه صرفا تماشاچی بودند!
کلا سینمای ما در نوروز یک میلیون و دویست و نود هزار بلیت فروخته که یک میلیون و هشتادهزارتایش سهم فسیل بوده. بقیه روی هم صد و بیست هزار بلیت فروخته‌اند. شاید اگر فیلم‌های پرسروصدای دیگری اکران می‌شدند، بازار از این یک‌طرفه بودن خارج می‌شد. یک نکته را از یاد نبریم. برای بررسی گیشه 1402 باید یادمان باشد که اکران‌های ماه رمضان معمولا کم‌رمقند و فروش امسال فسیل، قطعا یکی از بهترین گیشه‌های ماه رمضان را رقم زده. به همان نسبت، فروش امسال نسبت به اکران نوروزی هم فروش خیلی قدرتمندی نبوده چون در نوروزها ما معمولا دوگانه‌ها و سه‌گانه‌های رقابت‌‌بالایی داریم. من هنوز یاد آن سالی هستم که در نوروز اخراجی‌های 3 و جدایی نادر از سیمین رقابت بسیار فشرده‌ای را با هم داشتند. نوروز امسال هیچ رقابتی در کار نبود. 

  آیا باید به اکران فیلم خارج از سینما فکر کرد؟
سوالی که همیشه مطرح شده این است که آیا سینما تا وقتی سینما به حساب می‌آید که فیلمش را زیر سقف سینما بفروشد؟ آیا می‌شود سینما را از زیر سقف بیرون آورد؟ خب تلویزیون اولین پلتفرمی است که به ذهن می‌آید. فیلم‌های سینمایی بعد از پایان اکران به شبکه‌های تلویزیونی فروخته می‌شوند. اینکه آسان بود دیگر چه! 
تجربه «درایواین سینماها» یا سینماهای پارکینگی در ایران خیلی تجربه نشده. ایده این است که شما سینما را در یک فضای باز برگزار می‌کنید و مخاطبان می‌توانند داخل ماشین خود فیلم را تماشا کنند. ایده‌ای است و صد البته شما برای ورود به محوطه باید بلیت بخرید و شاید خوراکی. یکی دیگر از روش‌ها‌ سینماهای متحرک است که قدمتی طولانی مدت دارد. ایده این بود که با دستگاه‌های پخش از طریق اتوبوس‌ها، سینما به داخل روستاهای کوچک برده شود. پخش فیلم‌های آموزشی برای کشاورزان و خانواده‌ها و همچنین ایجاد سرگرمی برای کودکان روستا از اهداف این طرح‌ها بود. 
به تدریج سینمای متحرک به پارک‌ها، مدرسه‌ها، مساجد و حالا کافه‌ها نیز رسیده. کانون پرورش فکری کودک و نوجوان هم سابقه چند دهه پخش فیلم‌های آموزشی و سرگرم‌کننده را دارد. 
اینکه پخش فیلم در این فضاها و با این شرایط سودی برای سینما دارد یا نه، محل بحث نیست. محل بحث این است که عادت فیلم دیدن دسته‌جمعی و سینما رفتن از مردم گرفته نشود. مردم باید برای رفتن به سینما و تجربه دسته‌جمعی کنار هم بودن، وقت بگذارند. هر طرحی که به روشن ماندن چراغ سینما یا عادت دسته‌جمعی فیلم دیدن مردم کمک کند، حتما سود دارد. حتی اکران آنلاین محدود و تک‌سانس فیلم‌های تولید داخلی، به‌عنوان مثال فیلم‌های جشنواره‌های عمار هم ایده دیگری است که می‌تواند باعث هم سود بردن بخشی از جریان فیلمسازی جوان و تازه‌کار و هم آشنایی مخاطبان با آنها شود. 
سینما به هر شکلی که جریان داشته باشد، زنده می‌ماند. 
 

مرتبط ها