کد خبر: 79063

پس از معاهده ایران

زمانی که جو بایدن، رئیس‌جمهور کنونی ایالات‌متحده به قدرت رسید، مصمم به احیای توافق هسته‌ای 2015، موسوم به برنامه جامع اقدام مشترک (برجام)، با ایران بود که سلف او، دونالد ترامپ، به‌طور یکجانبه ایالات‌متحده را در سال 2018 از آن خارج کرده بود. او به‌سرعت یک نماینده ویژه برای آغاز مذاکرات با تهران و پنج قدرت بزرگی که همچنان طرف توافق هستند -چین، فرانسه، آلمان، روسیه و بریتانیا- منصوب کرد.

سجاد عطازاده، مترجم:سوزان مالونی، معاون موسسه بروکینگز و مسئول بخش سیاست خارجی این موسسه، در مقاله‌ای با عنوان «پس از توافق با ایران: طرح بی ‌برای مهار ایران» که در شماره آخر نشریه فارن افرز منتشر شده، به بررسی سیر تاریخی از توافق هسته‌ای بین جمهوری اسلامی ایران و آمریکا پرداخته است. مالونی معتقد است بهترین راه پیش‌روی آمریکا برای مهار ایران، حمایت از اغتشاشات و دامن زدن به آنهاست. 
مالونی در نوشتار خود به‌طور آشکاری از نیات ضد ایرانی آمریکا در حمایت از اغتشاشات پرده برداشته و منافع ملی‌ای را که تهران در فردای اغتشاشات از دست خواهد داد برمی‌شمارد. ناکام گذاشتن تلاش تهران برای بهره‌گیری از تحولات جهانی و‌گذار آن به چندقطبی، تضعیف بازدارندگی ایران، به عقب راندن برنامه هسته‌ای و نفوذ منطقه‌ای، بخشی از دستاوردهایی است که اغتشاشات می‌تواند برای آمریکا داشته باشد و به همین دلیل به‌زعم این شخصیت، باید توسط واشنگتن مورد حمایت بیشتری قرار گیرد؛ حمایت‌هایی که حتی می‌تواند شامل مواردی مانند تهدید به حمله نظامی و تشدید تحریم‌ها شود. 
مالونی در قسمتی از مقاله خود می‌گوید ایران پس از انقلاب اسلامی به مساله‌ای بزرگ در سیاست خارجی آمریکا تبدیل شد. او در جای دیگری نیز اذعان می‌کند با وجود تمام فشارها، تهران همچنان در آینده نیز این وضعیت را حفظ خواهد کرد. اشاره وی به انرژی‌ای که ایران از آمریکا به تحلیل برده، اعترافی بزرگ به نقش موثر تهران در مبارزه با سیطره شیطانی واشنگتن بر جهان و مهار این قدرت اهریمنی است. با این وجود مالونی درگیری میان ایران و آمریکا را بر گردن تهران می‌گذارد و اشاره نمی‌کند به چه دلیل جمهوری اسلامی به‌عنوان حکومت برآمده از انقلاب وارد تخاصم با آمریکا شد؛ او این سوال را مطرح نمی‌کند آیا مخاصمه شکل‌گرفته ابتکار جمهوری اسلامی بود یا این حکومت به ناچار خود را در مبارزه‌ای بزرگ با واشنگتن دید. در سال 1953 محمد مصدق سیاستمدار طرفدار آمریکا که قصد داشت با استفاده از نفوذ این کشور، سلطه انگلیس را مهار کند، توسط سازمان سیا سرنگون شد و ایران به یکی از تاریک‌ترین دوره‌های دیکتاتوری خود وارد شد؛ جایی که قدرت شاه افزایش یافته و اندوخته‌های مبارزات چندین‌دهه‌ای برای ایجاد، اجرا و حفظ مشروطه به فنا رفت. این واقعه که تنها یکی از رخدادهای تاسف‌برانگیز در رابطه آمریکا با ایران به شمار می‌رود نشان می‌دهد آمریکا دست‌کم سه دهه قبل از وقوع انقلاب، سر ناسازگاری با خواست‌ها و منافع ملت ایران داشته است. 
مالونی در بخش دیگری از نوشته خود ایران را به وقت‌کشی و کارشکنی در احیای برجام متهم می‌کند؛ بدون آنکه این نکته را پررنگ کند که آمریکا طرف خارج‌شده از توافق بوده و ایران حتی پس از این عهد‌شکنی به مدت یک‌سال بدون کم‌وکاست توافق را اجرا کرده است. این پژوهشگر آمریکایی حتی ناکامی در توافق طی ماه سپتامبر 2022 را نیز بر گردن ایران می‌اندازد درحالی‌که به گفته منابع آگاه، نقل‌قولی از جوزف بورل، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا خطاب به برخی از طرف‌های سیاسی وجود دارد که برمبنای آن رابرت مالی مسئول میز ایران در وزارت خارجه آمریکا و نماینده این کشور در مذاکرات هسته‌ای در پاسخ به میانجیگری وی برای تسریع در احیای توافق به او می‌گوید تنها دو هفته صبر کند تا ایرانی‌ها برای دادن امتیازات باورنکردنی به میز مذاکره بیایند. 
 مقامات ایران نیز بارها اعلام کرده‌اند فارغ از مساله فوت مهسا امینی، که به‌عنوان جرقه‌ای برای آغاز اغتشاشات عمل کرد، آمریکا برای شروع التهابات از اوایل مهرماه در کشور برنامه‌ریزی کرده بود. بر همین اساس بود که آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب در سخنرانی ۱۴ خرداد در حرم حضرت امام خمینی - رحمت‌الله‌علیه – از این نقشه خبر داده و به‌صراحت به کلید خوردن طرح قریب‌الوقوعی برای به آشوب کشیدن خیابان‌ها و تلاش برای مقابل یکدیگر قرار دادن مردم، اشاره کردند. در ادامه ترجمه این مقاله را می‌خوانید. 

زمانی که جو بایدن، رئیس‌جمهور کنونی ایالات‌متحده به قدرت رسید، مصمم به احیای توافق هسته‌ای 2015، موسوم به برنامه جامع اقدام مشترک (برجام)، با ایران بود که سلف او، دونالد ترامپ، به‌طور یکجانبه ایالات‌متحده را در سال 2018 از آن خارج کرده بود. او به‌سرعت یک نماینده ویژه برای آغاز مذاکرات با تهران و پنج قدرت بزرگی که همچنان طرف توافق هستند -چین، فرانسه، آلمان، روسیه و بریتانیا- منصوب کرد. بایدن در اولین سخنرانی خود در برابر سازمان ملل اعلام کرد که دولتش «آماده بازگشت به پایبندی کامل»  است و از طریق دیپلماسی تلاش دارد ایران را هم متقاعد به بازگشت کند. دستیابی به یک توافق جدید دشوار بود. مقامات ارشد دولت بایدن و بسیاری از کارشناسان خارجی به یک توافق «طولانی‌تر و قوی‌تر» امیدوار بودند. اما تهران برنامه هسته‌ای خود را از زمان خروج دولت ترامپ پیش برده بود و برای عقب انداختن این پیشرفت، بهای سنگینی را طلب کرد. بایدن با این‌وجود امیدوار بود که تیمش بتواند تفاهم جدیدی ایجاد کند که خطر گسترش سلاح‌های هسته‌ای را کاهش دهد. 
علی‌رغم همه این چالش‌ها، تلاش برای نجات برجام از نظر بایدن بسیار منطقی بود. او مشتاق بود تا درگیری‌هایی را که ایالات‌متحده پس از 11 سپتامبر در خاورمیانه وارد آنها شده بود پایان بدهد و می‌خواست به جهان نشان دهد که پس از دوران پرآشوب ترامپ، واشنگتن دوباره به دیپلماسی متعهد است. احیای مجدد این توافق در برنامه بایدن برای بازگرداندن ایده رهبری ایالات‌متحده در جهان نقش اساسی داشت؛ گامی ملموس در جهت رفع آسیب‌هایی که ترک برجام توسط ترامپ به اعتبار آمریکا وارد کرده بود. 
اما همان‌طور که مایک تایسون، بوکسور معروف اظهار داشته است: «هر فرد تا زمانی که مشتی بر صورت او فرود نیامده است، برنامه‌ای دارد.» آرمان‌های بایدن برای ایران هم دچار ضربات متعددی شد. اولین ضربه در فوریه 2022 رخ داد، زمانی که روسیه به اوکراین حمله کرد و هماهنگی قدرت‌های بزرگ را که امکان تحقق توافق هسته‌ای را فراهم کرده بود، به‌طور غیرقابل جبرانی از بین برد. ضربه دوم در ماه اوت بود که ایران ارسال هواپیماهای بدون سرنشین به روسیه را آغاز کرد و خود را به دشمنی برجسته‌تر و مضر تبدیل کرد. سومین ضربه هم در سپتامبر وارد شد؛ زمانی که اعتراضات در سراسر ایران علیه دولت به راه افتاد، جهان را مجذوب خود کرد، کنترل دولت را تضعیف کرد و نیل به هرگونه توافقی را که نتیجه آن می‌توانست دریافت حجم عظیمی از منابع جدید از سوی تهران باشد، خطرناک و ناخوشایند ساخت. هر یک از این اتفاقات برای قرار دادن برجام در آستانه سقوط کافی بود و ترکیب هر سه باهم ضربه ناک‌اوت را به این قرارداد وارد کرد. 
بااین‌حال، دولت بایدن تاکنون تجدیدنظر جدی در سیاست‌های خود در قبال ایران انجام نداده است. این دولت که غرق در مسائل مربوط به جنگ در اوکراین و رقابت با چین است، به دنبال گذر از این بافتار جدید با استفاده از ابهام هدفمند است، به‌طوری‌که از معترضان حمایت نمادین می‌کند و دورنمای توافق هسته‌ای جدید را کم‌اهمیت جلوه می‌دهد (اما علنا رد نمی‌کند.) این راهبرد ممکن است به‌طور موقت از بروز بحران بر سر ایران جلوگیری کند، اما نمی‌تواند به‌طور نامحدود جلوی فاجعه را بگیرد. درواقع، این توقف ممکن است با تشویق ایران به ابتکار عمل یا تشویق اسرائیل به بی‌شکیبایی منجر به بحران شود. 
زمان آن فرارسیده است که دولت بایدن اذعان کند که برجام قابل احیا نیست و راهبرد جدیدی طراحی کند که به کلیت چالش ایران و نه‌فقط موضوع هسته‌ای، بپردازد. شکست توافق هسته‌ای چیزی بیش از پایان یک ابتکار دیپلماتیک خاص است. این اتفاق نشان‌دهنده شکست نهایی دهه‌ها تلاش آمریکا برای تعامل با جمهوری اسلامی است. سیاست ایالات‌متحده در قبال ایران مدت‌ها بر این باور بوده است که واشنگتن می‌تواند با بسیاری از دولت‌های دیگر - ازجمله دشمنانش - برای کاهش تخاصم تهران همکاری کند، رهبری ایران مایل است به‌طورجدی با ایالات‌متحده گفت‌وگو کند و قدرت این رژیم خلل‌ناپذیر است. اما اگر هم این مفروضات زمانی اعتباری داشتند، اکنون به‌وضوح دیگر کاربردی ندارند. دوره‌ای که واشنگتن و اروپا می‌توانستند تهران را وسوسه کنند تا رفتار خود را تعدیل کند، دیگر گذشته است. امروزه کشورهایی که بیشترین اهرم را روی ایران دارند روسیه و چین هستند که‌انگیزه چندانی برای برهم زدن وضعیت موجود ندارند. دولت ایران ممکن است زمانی به دنبال یک  آتش‌بس محدود با ایالات‌متحده بوده باشد، اما این رژیم اکنون از خیر دستیابی به روابط با غرب گذشته و آینده ایران را برمبنای روابط با سایر کشورهای اقتدارگرا قرار داده است. در همین حال، مردم عادی ایران که ماه‌ها باوجود خطرات بسیار در اعتراضات خیابانی با رژیم مقابله کرده‌اند، راه را برای آینده‌ای متفاوت برای کشور خود هموار می‌کنند. 
البته روشن است که تغییر مسیر هرگز آسان نیست و سرمایه‌گذاری سیاسی و دیپلماتیک بایدن در امر برجام، ترک این توافق را دشوار می‌کند. اما برجام دیگر مسیری واقع‌بینانه برای کاهش تهدیدات تهران ارائه نمی‌دهد. اگر بایدن می‌خواهد فعالیت‌های هسته‌ای ایران را در معرض نظارت و دید بین‌المللی قرار دهد، باید کشورهای همفکر را برای اطمینان از پایبندی تهران به تعهدات خود براساس معاهده منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای گرد هم آورد. اگر واشنگتن تمایل دارد جلوی رفتار شرورانه ایران در داخل و خارج را بگیرد، باید فضا را برای اعتراضات حفظ کند. اعتراضات مردمی ایران نشان‌دهنده بهترین ابزار جهان برای ایجاد تغییر مثبت و پایدار در نقش این کشور در جهان است. 

  تاریخچه نکبت‌بار
ایران از زمانی که محمدرضا پهلوی، آخرین شاه این کشور و شریک راهبردی واشنگتن، در انقلاب سال 1979 سرنگون شد، جایگاه اصلی را در سیاست خارجی ایالات‌متحده به خود اختصاص داده است. حکومتی که پس از سرنگونی پهلوی شکل گرفت و خود را به‌عنوان «جمهوری اسلامی» معرفی کرد، به دنبال برهم زدن نظم منطقه از طریق ترور و براندازی بود و در خصومت با ایالات‌متحده غرق‌شده بود. گروهی از دانشجویان مبارز ایرانی هم در نوامبر 1979 برای اعلام خصومت جدید ایران با واشنگتن و هنجارهای روابط بین‌الملل، سفارت آمریکا در تهران را تصرف و 66 نفر از کارکنان دولت آمریکا را به گروگان گرفتند و برای آزادی آنها خواستار دریافت امتیازات اقتصادی و سیاسی از واشنگتن شدند. 
نجات گروگان‌ها در پی مذاکره 15 ماه طول کشید؛ البته پس از چندین بار شکست در مذاکرات و عدم موفقیت برنامه نجات گروگان‌ها از طریق نظامی. اما تقریبا بلافاصله پس از حمله به سفارت، دولت جیمی کارتر، رئیس‌جمهور ایالات‌متحده، یک راهبرد دومسیری ایجاد کرد که سیاست واشنگتن در قبال ایران را برای چندین دهه تعریف کرد. ایالات‌متحده از یک‌سو، ایران را به دلیل رفتار بی‌ثبات‌کننده‌اش مجازات کرده و از سوی دیگر درها را برای مذاکره باز نگه داشت. در 40 سال آتی، همه روسای جمهور ایالات‌متحده این مسیر دوگانه را دنبال کردند ضمن تحدید و تحریم ایران، پیشنهاد گفت‌وگو با رهبران این کشور را مطرح کردند. حتی ترامپ که در سال 2020 مجوز کشتن یک مقام ارشد نظامی ایران را صادر کرد، در سال 2019 احتمال دیدار با حسن روحانی، رئیس‌جمهور ایران را مطرح کرد. 
همه این اقدامات منتج به سود چندانی نشده است. کارنامه آمریکا در قبال ایران در بهترین حالت متوسط بوده است. واشنگتن و شرکای آن تلاش 30ساله تهران برای به دست آوردن منابع موردنیاز برای ساخت تسلیحات هسته‌ای را کند کرده و همین اتفاق را برای نیروهای نیابتی ایران نیز رقم‌ زده‌اند. اما پیشرفت‌ معنی‌دار یا معکوس‌ چندانی در مشکل‌سازترین سیاست‌های ایران رخ نداده است؛ به‌علاوه نزدیک‌ترین شرکای واشنگتن معمولا نشان داده‌اند که تمایلی برای به خطر انداختن روابط تجاری یا دیپلماتیک خود با تهران ندارند. بعضا نیز اقدامات آمریکا حتی به جمهوری اسلامی کمک نیز کرده است، مثلا آمریکا با از بین بردن دشمن اصلی ایران در حمله به عراق در سال 2003 به‌طور قابل‌توجهی ظرفیت و آمادگی جمهوری اسلامی برای دامن زدن به بی‌ثباتی و خشونت در داخل و خارج را تقویت کرد.  حل‌ناپذیری ظاهری چالش ایران، این کشور را به یک موضوع همیشگی در مناقشات جناحی ایالات‌متحده تبدیل کرده است؛ مساله‌ای که اوج آن را در منازعات داغ بر سر توافق هسته‌ای دولت اوباما با ایران در سال 2015 شاهد بودیم؛ طرفداران برجام معتقد بودند که این توافق استفاده از دیپلماسی چندجانبه به‌عنوان ابزاری برای حل‌وفصل حتی سخت‌ترین چالش‌های وارده از سوی ایران را تایید می‌کرد. اما برای منتقدان، این واقعیت که محدودیت‌های توافق درنهایت منقضی می‌شد، حکایت از تسلیم غیرقابل‌تصوری بود. پس از خروج ترامپ از توافق در سال 2018، ایران مداخلات منطقه‌ای خود را افزایش داد و بسیاری از اصول توافق را زیر پا گذاشت. 
دولت بایدن به دنبال خنثی کردن اقدامات ترامپ بود، اما تلاش‌های آن برای احیای برجام به‌سرعت با مشکل مواجه شد. تهران از تعامل مستقیم با دیپلمات‌های آمریکایی خودداری کرد و واشنگتن مجبور شد از طریق شرکای اروپایی خود مذاکره کند. ایران اصرار داشت که دولت بایدن تضمین کند که هیچ رئیس‌جمهوری در آینده نمی‌تواند از توافق خارج شود، شرطی که بایدن قدرت انجام آن را نداشت. هر زمان هم که دو طرف به توافق نزدیک می‌شدند، تهران درخواست امتیازات بیشتری را مطرح می‌کرد و پیوسته هرگونه توافق را به تعویق می‌انداخت. 
بااین‌حال در اولین سال ریاست‌جمهوری بایدن، دیپلمات‌های آمریکایی امیدوار بودند که درنهایت این بند را بشکنند. به‌هرحال توافق اولیه هم نزدیک به دو سال طول کشیده بود تا به نتیجه برسد. اما حمله روسیه به اوکراین در فوریه 2022 زیست‌بوم بین‌المللی را که توافق در آن پابرجا مانده بود، متحول کرد. توافق هسته‌ای اولیه به همکاری غرب با مسکو بستگی داشت زیرا مسکو در گسترش زیرساخت‌های هسته‌ای ایران نقش‌آفرینی کرده بود و به همین دلیل این قدرت را داشت که تهران را ترغیب، متقاعد و بعضا مجبور کند تا با غرب کنار بیاید. این جنگ نه‌تنها اشتهای روسیه برای هماهنگی با ایالات‌متحده را از بین برد بلکه به مسکو‌ انگیزه داد تا این قرارداد را به‌طور کامل خاتمه دهد زیرا هرگونه کاهش تحریم‌ها برای ایران به این کشور اجازه می‌دهد دوباره نفت خود را در بازارهای جهانی بفروشد و درآمد نفتی روسیه را کاهش دهد. این درحالی است که طولانی شدن بحران هسته‌ای ایران به سوق دادن تهران به مدار کرملین کمک می‌کند. 
به نظر می‌رسد مقامات ایران نیز محاسبه مشابهی انجام داده‌اند. رئیس‌جمهور ایران، ابراهیم رئیسی چند هفته قبل از حمله روسیه به اوکراین به مسکو سفر کرد؛ سفری که او و دیگر مقامات آن را «نقطه عطفی» در روابط دوجانبه طرفین توصیف کردند. ایران از آن زمان هزاران هواپیمای بدون سرنشین به مسکو فروخته است که روسیه از آنها برای تخریب زیرساخت‌های حیاتی اوکراین استفاده کرده است. ایران همچنین به آموزش سربازان روسی و انتقال سامانه‌های تولید پهپاد به روسیه کمک می‌کند و به گفته دولت بایدن، ممکن است در مرحله بعدی ارسال موشک‌های بالستیک به روسیه را آغاز کند. در مقابل مسکو به ایران وعده صادرات بالگرد، سامانه‌های دفاع هوایی و جت‌های جنگنده داده است. خلبانان ایرانی درحال آموزش برای کار با هواپیماهای جنگی سوخو-35 روسی هستند که قرار است به کشور آنها داده شود. مسکو همچنین گفته است که 40 میلیارد دلار برای توسعه صنعت نفت و گاز ایران سرمایه‌گذاری خواهد کرد (اگرچه اماواگرهایی درباره این سرمایه‌گذاری وجود دارد) و قول داده است که کریدورهای تجاری و سازوکارهای مالی ضدتحریم بین دو کشور ایجاد کند. 
تصمیم ایران برای همسو شدن با جنگ روسیه چیزی بیش از یک فرصت‌طلبی کوتاه‌مدت را منعکس می‌کند: این تصمیم نشان‌دهنده یک تحول چشمگیر در نگرش‌ها و منافع نخبگان حاکم جمهوری اسلامی است. ده سال پیش، رژیم ایران دسترسی به بازارها و سامانه‌های غربی مانند سرویس پیام‌رسانی مالی سوئیفت در اروپا را آنقدر برای اقتصاد کشور و ثبات خود حیاتی می‌دانست که بر بیش از 30 سال بیزاری از مذاکره مستقیم با واشنگتن غلبه کرد. همان‌طور که خود رهبر ایران آیت‌الله علی خامنه‌ای در سال 2015 گفت: «دلیل اینکه ما وارد مذاکره شدیم و برخی امتیازها را دادیم، لغو تحریم‌ها بود.» اما امروز، جمهوری اسلامی دیگر غرب را مجرایی ضروری - یا حتی قابل‌دوام - برای منافع اقتصادی نمی‌بیند. آیت‌الله خامنه‌ای در سخنرانی خود در نوامبر گذشته در مراسم بزرگداشت تسخیر سفارت آمریکا اعلام کرد: «امروز آمریکا قدرت مسلط بر جهان نیست.» وی ادامه داد: «برخی از تحلیلگران سیاسی دنیا معتقدند که آمریکا دارد رو به افول می‌رود، ذره‌ذره دارد آب می‌شود.» او و دیگر رهبران ایران در عوض شاهد تغییر قدرت جهانی به سمت شرق هستند. وی افزود: «آسیا به مرکز دانش، اقتصاد، قدرت سیاسی و قدرت نظامی تبدیل خواهد شد؛ ما هم در آسیا هستیم.»
سیاستگذاران ایرانی سعی کرده‌اند چشم‌انداز موردنظر رهبر ایران را با ایجاد روابط نزدیک‌تر با چندین کشور آسیایی، به‌ویژه چین، عملیاتی کنند. پکن و تهران در جولای 2021 یک قرارداد اقتصادی گرانبها به ارزش 400 میلیارد دلار منعقد کردند. یک سال بعد تهران موافقت کرد که به سازمان همکاری شانگهای بپیوندد؛ گروهی که چین، هند، روسیه و چندین کشور آسیای مرکزی و جنوب آسیا را به هم متصل می‌کند. روزنامه بانفوذ ایرانی کیهان این اقدام را با توصیف آن به‌عنوان یک همگرایی جدید میان «سه قدرت بزرگ» یعنی چین، روسیه و ایران، جشن گرفت. اگرچه تصور اینکه پکن یا مسکو ایران را همتای خود ببینند سخت است، اما همکاری تاکتیکی برای آنها حائز بعضی امتیازات اقتصادی و راهبردی است. برخلاف ایالات‌متحده یا اروپا، پکن و مسکو به‌ندرت گسترش روابط تجاری یا دیپلماتیک را به وجود هنجارهای لیبرال در سیاست داخلی یا خارجی مشروط می‌کنند. برای دین‌سالاران ایرانی، روابط با این کشورها بسیار راحت‌تر است. 
رهبران ایران با داشتن حامیان قوی‌تر، آمادگی بیشتری برای ارتکاب رفتارهای بدخواهانه نشان داده‌اند. رژیم ایران و نیروهای نیابتی آن با موشک‌ها و هواپیماهای بدون سرنشین، همسایگان خود، به‌ویژه عراق و کشورهای حاشیه خلیج‌فارس را به وحشت انداخته‌اند و به شورش‌ها و جنگ‌های داخلی در سوریه و یمن کمک کرده‌اند. براساس گزارش نیویورک‌تایمز و واشنگتن‌پست، ایران به دنبال ترور مخالفان و مقامات دولتی در ایالات‌متحده هم بوده است. تاثیر چنین اقداماتی حتی بلندتر از لفاظی‌های خصمانه تهران است و نشان می‌دهد که مسئولان ایران آماده نیستند تا با قدیمی‌ترین رقیب خود به یک توافق تاریخی دست یابند. 

  تحت‌فشار
پس از فوت مهسا امینی، دختر 22 ساله کرد ایرانی، تظاهرات تقریبا بلافاصله شروع شد و ظرف یک هفته ناآرامی به 80 شهر در سراسر ایران سرایت کرد. بسیاری از تظاهرکنندگان خواستار لغو قانون پوشش زنان در ایران و انحلال پلیس امنیت اخلاقی بودند. اما این اعتراضات به‌سرعت به فراخوانی برای سقوط رژیم تبدیل شد. از زمان درگذشت امینی، ایران سرعت تظاهرات کوچک، اعتصابات کارگری و رویارویی بین مردم عادی و مقامات ارشد را تجربه کرده است. 
کارشناسان پر‌سابقه مسائل ایران نسبت به دورنمای تغییرات سیاسی معنادار بدبین هستند. جمهوری اسلامی ظاهرا هر بحران قابل‌تصوری را تحمل کرده است؛ جنگ داخلی، تهاجم، تروریسم، زلزله، خشکسالی، بیماری همه‌گیر و دوره‌های معمول ناآرامی‌های داخلی، اما نظام حاکم همچنان پابرجاست. دلایل زیادی وجود دارد که چرا این دور از ناآرامی‌ها هم ممکن است از بین برود که ازجمله آنها می‌توان به فقدان رهبر یا سازمان مرکزی مشخص یا نبود چشم‌انداز ایجابی برای آینده اشاره کرد. 
اما آنچه این دور از اعتراضات را متفاوت کرده است، شاید شجاعت فوق‌العاده زنان ایرانی در به چالش کشیدن حجاب اجباری و به راه انداختن جنبشی با مشارکت طیف گسترده‌ای از گروه‌های قومی و طبقات اجتماعی باشد. شاید تلاش‌های بی‌سابقه معترضان برای به‌کارگیری تاکتیک‌هایی فراتر از تظاهرات، ازجمله اعتصابات کارگری و حملات سایبری به بانک‌های دولتی و رسانه‌ها، این دور را متفاوت با قبل می‌کند. آنچه واضح به نظر می‌رسد این است که معترضان امروزی کمتر از معترضان گذشته دچار ترس هستند و باوجود آگاهی قطعی مبنی‌بر اینکه خطر دستگیری و مرگ را دارند، بارها و بارها به خیابان‌ها بازمی‌گردند. ورزشکاران مشهور ایرانی، کارگردانان سینما، بازیگران و دیگر مفاخر فرهنگی نیز حتی پس از زندانی شدن برخی از همکاران‌شان، از تهدید برای دست کشیدن از حمایت از قیام سرپیچی کرده‌اند. 
این جنبش مردمی توجه و حمایت‌های زیادی را در سراسر جهان به خود جلب کرده است. در نوامبر، شورای حقوق‌بشر سازمان ملل تحقیقات مستقلی را درباره اقدامات جمهوری اسلامی آغاز کرد و در ماه دسامبر، شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل متحد گامی غیرعادی برای حذف ایران از کمیسیون مقام زن ملل متحد برداشت. در تمامی قاره‌ها، کشورهای مختلف در حمایت از تظاهرات اعلام مواضع داشته‌اند. این حمایت ضروری و مهم است، اما برجام را بیشتر از قبل تضعیف کرده است. ایران بیش از هر زمان دیگری درگیر و گرفتار است و به همین دلیل شاید زیرساخت‌های هسته‌ای خود را برای مقاومت در برابر فشار داخلی و بین‌المللی ضروری‌تر از قبل ببیند. بعید به نظر می‌رسد زمانی که دولت ایران به‌طور عمده بر بقا متمرکز است، دست به همکاری دیپلماتیک آن هم با غرب بزند. آیت‌الله خامنه‌ای اخیرا گفته است که این تظاهرات «طراحی‌شده توسط آمریکا، رژیم جعلی صهیونیستی و مزدوران آنهاست.» ‌بنابراین دشوار است نظامی که واشنگتن را مقصر خاطر بحران وجودی خود می‌داند، هر نوع توافقی با سیاستمداران آمریکایی را تایید کند. 
اما برخی از تحلیلگران آمریکایی و اروپایی نظر دیگری دارند. ازنظر آنها، آشفتگی داخلی ایران درواقع می‌تواند باعث انعطاف‌پذیری جدید در میز مذاکره شود؛ زیرا احیای توافق هسته‌ای فشارهای اقتصادی را کاهش می‌دهد و درنتیجه می‌تواند دولت را حمایت کند. آنها به تظاهرات سال 2009 ایران اشاره می‌کنند؛ زمانی که مردم به‌طور دسته‌جمعی به دلیل انتخاب مجدد محمود احمدی‌نژاد، رئیس‌جمهور ایران، به خیابان‌ها ریختند. در آن زمان هم مانند اکنون، جهان به حمایت از فریاد آزادی ایرانیان پرداخت. در آن زمان هم دولت ایران آمریکا را مقصر می‌دانست. در ماه‌های بعد، سرکوب دولت و خستگی مخالفان بر اوضاع غلبه کرد اما شبح اعتراضات مردمی و فشار شدید اقتصادی ناشی از تحریم‌های چندجانبه، رهبران ایران را واداشت تا با اکراه به مذاکره با واشنگتن که پیش‌تر غیرقابل‌تصور تلقی می‌شد، روی‌آورند. 
جذابیت چرخش عمل‌گرایانه از سوی ایران تحت‌فشار قابل‌درک است، اما تغییرات در داخل ایران و در نظام بین‌المللی احتمال وقوع آن را رد می‌کند. در دهه گذشته، اختلافات جناحی در داخل نظام کاهش ‌یافته و اجماعی از تندروها در قدرت مستحکم شده است. ادعای مشروعیت دولت به دلیل فساد و خویشاوندگرایی کمرنگ شده و توخالی بودن وعده‌های آن درباره آینده‌ای بهتر آشکار شده است. مردم عادی ایران دیگر هیچ‌گونه توهم و خیالاتی درباره پیشرفت در آینده ندارند. یک دهه پیش، مذاکره با غرب تنها راه خروج از تحریم‌های فاجعه‌بار را به تهران ارائه داد اما امروز تهران، چین و روسیه را جایگزینی جذاب می‌بیند. بدون همکاری پکن و مسکو هم واشنگتن نمی‌تواند فشار کافی بر تهران اعمال کند تا رهبرانش را متقاعد به سازش کند. 
این اعتراضات همچنین سوالات جدیدی را درباره ارزش توافق هسته‌ای ایجاد کرده است. حتی اگر دیپلماسی بتواند در احیای برجام موفق شود، چندان واضح نیست که مزایای انجام این کار بیشتر از هزینه‌های آن باشد. احیای برجام منجر به سرریز شدن منابع قابل‌توجهی برای جمهوری اسلامی ایران خواهد شد و نظام حاکم بر ایران را به قیمت ضربه دیدن معترضان آن در خیابان‌ها تقویت خواهد کرد. این عمل از سوی ایرانیان شجاعی که زندگی و معیشت خود را به امید ایجاد تغییر به خطر انداخته‌اند، به‌عنوان خیانت تلقی خواهد شد. همان‌طور که رویا حکاکیان، فعال حقوق‌بشر ایرانی آمریکایی در ماه اکتبر اظهار داشت: «بدترین کاری که ما، ایالات‌متحده، در حال حاضر می‌توانیم انجام دهیم این است که در کنار افرادی بنشینیم که به تظاهرکنندگان صلح‌جو، در خیابان‌ها تیراندازی می‌کنند.»
احیای برجام در مقطع فعلی سبب نقض یکی از اهداف اولیه خود توافق خواهد شد: متقاعد کردن تهران به دست کشیدن از بدخواهانه‌ترین سیاست‌های خود. در آن زمان، باراک اوباما، رئیس‌جمهور وقت ایالات‌متحده، اظهار داشت که بر سر تغییر رفتار ایران (در توافق 2015 شرط نمی‌بندد اما درعین‌حال اعلام کرد که تغییر در ایران) چیزی است که می‌‌تواند محصول جانبی مهم این توافق باشد. البته افرادی دیگر در ابراز این امیدواری صریح‌تر بودند. فیلیپ هاموند، وزیر امور خارجه بریتانیا در زمان انعقاد آخرین مراحل برجام، اظهار داشت: «ثمره این توافق تنها پایان این رقابت تسلیحاتی یا پایان جاه‌طلبی‌های ایران نبود. ثمره توافق بازسازی بسیار گسترده روابط ایران و غرب بود.» هر توافقی که امروزه شکل بگیرد، یعنی زمانی که رژیم درگیر جنایات گسترده در داخل است و به روسیه کمک می‌کند تا با هواپیماهای بدون سرنشین به اوکراین حملات وحشیانه انجام دهند، به تخلفات تهران پاداش می‌دهد و جلوگیری از ارتکاب تعداد بیشتری از آنها را بسیار دشوارتر می‌کند. 
چشم‌پوشی از توافق هسته‌ای ایران برای دولت بایدن آسان نخواهد بود؛ تا حدی به این دلیل که برخی از بلندپایه‌ترین مقامات سیاست خارجی دولت بایدن از معماران اصلی توافق اولیه بودند. این مقامات می‌دانند که در زمان انعقاد، برجام یک دستاورد تاریخی بود؛ اولین نمونه از مذاکرات مستمر، مستقیم و سطح بالا بین مقامات آمریکایی و ایران در دهه‌ها و موردی نادر که در آن تهران و واشنگتن درباره یک موضوع حیاتی امنیت ملی به توافق رسیدند. مقامات آمریکایی برای نیل به این توافق، در نبرد چندساله‌ای علیه مخالفان در واشنگتن و چندین شریک با نفوذ ایالات‌متحده در خاورمیانه، ازجمله اسرائیل و عربستان‌سعودی، پیروز شدند. برای آنها، این مبارزه ارزشش را داشت زیرا توافق وعده حل یکی از بزرگ‌ترین چالش‌های جهان را می‌داد و درعین‌حال بر قدرت تعامل صلح‌آمیز تاکید می‌کرد. 
ارزش توافق با نبود هر جایگزین بهتری افزایش یافت. حمله نظامی به تاسیسات هسته‌ای ایران خطر تشدید تنش منطقه‌ای بسیار پرهزینه را به همراه خواهد داشت و در بهترین حالت تنها یک مهلت موقت از تهدید یک ایران هسته‌ای ارائه می‌کند. برنامه هسته‌ای ایران بسیار پیشرفته‌تر از آن است که به‌طورقطعی از طریق حملات هوایی از بین برود؛ با تاسیسات حیاتی که برای آسیب‌ناپذیری طراحی‌شده‌اند و نزدیک به مراکز عمده جمعیتی قرار دارند. رابرت مالی، یکی از مقامات شورای امنیت ملی در دوره اوباما و نماینده ویژه کنونی ایالات‌متحده در امور ایران، در اکتبر 2022 اظهار داشت: «هیچ راه‌حل پایدار و بلندمدتی جز راه‌حل دیپلماتیک وجود ندارد.» مالی در دسامبر به رادیو اروپای آزاد گفت: «صرف‌نظر از هر اتفاقی که در چند ماه گذشته افتاده است، ما همچنان معتقدیم که بهترین راه برای اطمینان از اینکه ایران نمی‌تواند به سلاح هسته‌ای دست یابد، توافق هسته‌ای است.» مقامات شرکای اروپایی نیز مواضعی مشابه داشته‌اند. 
اما فقدان یک جایگزین واضح به معنای امکان‌پذیر بودن ادامه مسیر فعلی نیست. از واقعیت‌ها نمی‌توان چشم‌پوشی نمود؛ در اثنای اعتراضات، جنگ در اوکراین و سرکشی عمومی ایران، توافق نمی‌تواند نجات یابد. بایدن قول داده است که ایران تحت نظارت او به سلاح هسته‌ای دست پیدا نخواهد کرد و اگر قصد دارد به این تعهد عمل کند، دولتش باید راه‌حل دیگری بیابد. 
دولت بایدن می‌تواند این کار را با ایجاد اجماعی با حضور فرانسه، آلمان، بریتانیا و سایر کشورهای همفکر خود با هدف ممانعت از انجام اقداماتی که تهران را به آستانه تولید سلاح هسته‌ای می‌رساند، آغاز کند. این اقدامات شامل غنی‌سازی اورانیوم با خلوص 90 درصد، پایان دادن به بازرسی‌های آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، خروج از معاهده منع گسترش تسلیحات هسته‌ای و ازسرگیری فعالیت‌های نظامی یا مرتبط با نظامی مانند افزایش تولید فلز اورانیوم است. دولت بایدن باید همراه با شرکای اروپایی، پیامدهای اقتصادی، سیاسی و نظامی قانع‌کننده‌ای را که در صورت فراتر رفتن از این خطوط در انتظار ایران است، بیان کند. این پیامدها باید شامل اقدامات تنبیه‌کننده‌تر تجاری و مالی و آمادگی ایالات‌متحده و متحدان و شرکای آن برای استفاده از زور برای تخریب زیرساخت‌های هسته‌ای ایران باشد. این خطوط قرمز و پیامدها باید بی‌سروصدا، در بالاترین سطوح و از طریق چندین واسطه مورد اعتماد به تهران اطلاع داده شود. 
این پیام باید با افزایش سرعت مانورهای نظامی مشترک در منطقه با مشارکت اسرائیل، ایالات‌متحده و کشورهای عربی که نشان‌دهنده توانایی حمله به تاسیسات هسته‌ای ایران است، تقویت شود؛ مشابه آنچه نیروهای آمریکایی در نوامبر 2022 و ژانویه 2023 با همراهی اسرائیل انجام دادند. پنتاگون باید به تقویت برنامه‌ریزی و هماهنگی امنیتی چندجانبه نوپایی که اسرائیل و کشورهای خلیج‌فارس انجام داده‌اند و همچنین سرمایه‌گذاری در تقویت سامانه دفاع هوایی منطقه‌ای یکپارچه به‌عنوان ابزاری برای تاکید بر آمادگی و تمایل ایالات‌متحده ادامه دهد تا بتواند به تعهد اعلام‌شده بایدن برای تضمین عدم دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای عمل کند. 
آلمان، فرانسه، بریتانیا و ایالات‌متحده همچنین باید برنامه‌ریزی کنند که چگونه و چه زمانی مفاد موسوم به «مکانیسم ماشه» را اجرا خواهند کرد؛ سازوکاری که به هر یک از طرف‌های توافق امکان می‌دهد تحریم‌های سازمان ملل را علیه ایران که پس از توافق به حالت تعلیق درآمده بودند، دوباره اعمال کنند. این اقدام خطر تشدید فعالیت‌های ایران را به دنبال دارد، اما به ابهام درباره احتمال بازگشت به توافق پایان می‌دهد، نیروی نمادین تحریم‌های سازمان ملل را مجددا اعمال کرده و از پایان محدودیت فروش موشک‌های بالستیک ایران در پایان امسال خودداری می‌کند. 
مکانیسم ماشه تنها اهرم اقتصادی این کشورها بر تهران نیست. بسیاری از کشورهای دیگر معتقد هستند که تجارت و سرمایه‌گذاری در ایران یک اهرم نفوذ مهم است. نقش مخرب ایران در اوکراین دیدگاه‌های اروپایی‌ها را نسبت به تهران سخت‌تر کرده است؛ اقدامی که در تصمیم پارلمان اروپا در ژانویه برای اعلام سپاه پاسداران انقلاب ایران به‌عنوان یک سازمان تروریستی نشان داده شد. کشورهای اروپایی نیز می‌توانند همان کاری را که با طبقه الیگارشی‌های روس انجام دادند، نسبت به طبقه «آقازاده» ایران اجرایی کرده و دارایی‌های آنها در غرب را مسدود کنند. 
البته ممکن است با توجه به این دیدگاه حاکم بر ایران که غرب در حال افول است، اقدامات یک‌جانبه غرب، تهران را تحت تاثیر قرار ندهد. بنابراین، واشنگتن و شرکای آن باید سخت تلاش کنند تا چین، یکی از شرکای خودخوانده تهران و خریدار عمده نفت این کشور را به همکاری وادارند. این اقدام بسیار دشوار خواهد بود. چین در طول مذاکرات هسته‌ای با ایران همواره سعی کرده است نقش یک «مفت‌خور» را داشته باشد؛ دلیلی وجود ندارد که باور کنیم رهبران چین آماده هستند تا مسئولیت بیشتری برای جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح‌های هسته‌ای به عهده بگیرند؛ آن هم به‌ویژه در هنگامی که تنش‌ها بین پکن و واشنگتن به اوج جدیدی رسیده است. 
اما چین، روسیه نیست و هنوز هم می‌تواند با غرب توافق کند. به‌علاوه، اقتصاد چین به انرژی خلیج‌فارس وابسته است و این مساله به رئیس‌جمهور چین، شی جین پینگ، ‌انگیزه قوی برای همکاری در هر طرحی می‌دهد که از بروز بحران در این منطقه جلوگیری می‌کند؛ بحرانی که یکی از عوامل آن می‌تواند دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای باشد. پکن در اقدامی خلاف برجام با واردات بیش از یک‌میلیون بشکه نفت در روز طی چند سال گذشته، نقش بسیار مهمی در حفظ اقتصاد ایران ایفا کرده است. دولت بایدن با روشن کردن این نکته که واشنگتن شرکت‌های چینی را که به خرید نفت از ایران بپردازند تحت تحریم قرار خواهد داد،  تلاش کرده میزان نفت وارداتی ایران از چین را کاهش دهد. 
جهانی فاقد مسیر دیپلماتیک برای جلوگیری از جاه‌طلبی‌های هسته‌ای ایران نیازمند اِعمال هوشیاری بسیار بالاتری از سوی ایالات‌متحده و شرکای آن در اروپا، خاورمیانه و فراتر از آن است. این واقعیت جدید تمایل دولت بایدن برای بیرون کشیدن پای ایالات‌متحده از درگیری‌های ویرانگر خاورمیانه به‌منظور تمرکز بر چالش راهبردی فوری چین را ناکام خواهد گذاشت. اما روسای جمهور نمی‌توانند از بحران‌های جاری چشم‌پوشی کنند و همان‌طور که جنگ در اوکراین نشان می‌دهد، با آینده‌نگری، هماهنگی ماهرانه و رهبری، حتی یک جهان قطبی‌شده می‌تواند به روش‌های شگفت‌انگیز و موثری برای مقابله با تهاجم گرد هم‌آید. 

  محدودیت‌های خود را بدانید
یک راه دیگر هم وجود دارد که ایالات‌متحده می‌تواند از طریق آن به توقف جاه‌طلبی‌های هسته‌ای ایران و بقیه اقدامات بدخواهانه رژیم ایران کمک کند. دولت کنونی ایران ممکن است هرگز موافقت نکند که برنامه هسته‌ای خود را از دست بدهد یا از دامن زدن به درگیری‌ها در سراسر جهان دست بردارد. اما تظاهرکنندگان ایرانی به‌صراحت اعلام کرده‌اند که خواهان یک حکومت دموکراتیک هستند که بر نیازهای مردم خود و نه ماجراجویی در خارج متمرکز باشد. چنین دولتی تقریبا به‌طورقطع علاقه کمتری به دستیابی به تسلیحات هسته‌ای یا ترویج شورش خواهد داشت، بنابراین واشنگتن باید هر چه در توان دارد برای کمک به معترضان برای رسیدن به اهداف خود انجام دهد. 
مطمئنا، قدرت واشنگتن با محدودیت‌های جدی روبه‌رو است. ایالات‌متحده کمترین نفوذ را در محافل قدرت در ایران دارد و در خیابان‌ها نیز نفوذ چندانی ندارد. آینده ایران درنهایت به خود ایرانیان بستگی دارد. اما سیاستگذاران ایالات‌متحده می‌توانند با متحدان و شرکای خود کار کنند تا اطمینان حاصل کنند که جامعه بین‌المللی به تلاش‌های قهرمانانه معترضان ایرانی توجه می‌کند. واشنگتن می‌تواند سرکوب تهران را افشا ‌کند و با همکاری نزدیک با هیات حقیقت‌یاب سازمان ملل متحد که در نوامبر برای تحقیق درباره سرکوب معترضان ایرانی تشکیل شده است، راه‌هایی برای پاسخگو کردن دولت ایران بیابد. به‌علاوه آمریکا باید بر شرکای خود در سراسر جهان فشار آورد تا آنها سطح روابط خود با تهران را کاهش بدهند. 
ایالات‌متحده همچنین می‌تواند با گسترش دسترسی مردم ایران به اطلاعات و ارتباطات به آنها کمک کند. دولت بایدن تعامل خود را با شرکت‌های فناوری افزایش داده است تا به ایرانیان کمک کند تا با یکدیگر و با جهان خارج ارتباط برقرار کنند. اما دولت باید با ارائه‌دهندگان خدمات مربوطه برای ایجاد و توزیع مجموعه وسیع‌تری از ابزارهای ارتباطی و گسترش دسترسی ایرانیان به شبکه‌های خصوصی مجازی که می‌تواند آنها را به اینترنت باز متصل نگه دارد، همکاری کند و در مواقع لازم از بودجه دولت آمریکا نیز استفاده نماید. واشنگتن همچنین با سرمایه‌گذاری در برنامه‌های فارسی‌زبان می‌تواند به از بین بردن انحصار رسانه‌ای جمهوری اسلامی کمک کند. 
البته برخلاف اظهارات تعدادی از فعالان، حمایت از معترضان به این معنا نیست که ایالات‌متحده باید همه راه‌های تعامل با ایران را ببندد. به‌علاوه، خروج از برجام هم نباید امکان هرگونه تماس دیپلماتیک را سلب کند. دولت بایدن باید به گفت‌وگو با ایران درباره موضوعات جداگانه‌ای که دو کشور می‌توانند درباره آنها توافق داشته باشند، ادامه دهد؛ ازجمله با ادامه تلاش‌های بی‌سروصدا برای آزادی شهروندان دارای تابعیت دوگانه و خارجی که توسط تهران به‌عنوان گروگان گرفته ‌شده‌اند. ایالات‌متحده همچنین نباید هیچ کاری برای دلسرد کردن گفت‌وگوهای جاری بین ایران و همسایگان آن در خلیج‌فارس انجام دهد. بعید است که این گفت‌وگوها به چیزی جز صلح سرد منجر شود، اما دیپلماسی مستقیم ممکن است به جلوگیری از تبدیل هرگونه اصطکاک به یک بحران کمک کند.  پیشگیری از بحران‌ها ممکن است بهترین کاری باشد که ایالات‌متحده در مقطع فعلی می‌تواند انجام دهد. در آینده قابل پیش‌بینی، هیچ راه‌حل تحول‌بخشی وجود ندارد که غرب بتواند آن را ابداع یا بر ایران تحمیل کند و این کشور همچنان تهدیدی عمیق و غیرقابل‌پیش‌بینی برای ثبات منطقه، منافع ایالات‌متحده و شهروندان خود باقی خواهد ماند. اعتراضات باید به جهان امید بدهد؛ برای اولین بار در یک نسل، به نظر می‌رسد حکومت دینی درخطر است. اما تا زمانی که رژیم سقوط نکند، هیچ نوشدارویی برای جلوگیری از رفتار بد ایران وجود نخواهد داشت. 

مرتبط ها