سیدشایان ابهری، خبرنگار:قریب به 41 سال از زمانی که حاج احمد متوسلیان برای تهیه گزارش از وضعیت پیشروی نیروهای اسرائیلی و شیعیان لبنان عازم بیروت شد میگذرد اما اکنون سالهاست مردم یک کشور چشم به راه ماندهاند تا بلکه یک نفر گزارشی از زنده بودن خود او یعنی نخستین فرمانده جنگ علیه رژیمصهیونیستی بیاورد. درحالیکه مادر او سالها در انتظار خبری از جگرگوشه خویش چشم به در دوخته هر بار به بهانهای گمانهزنیها درمورد شهادتش سروصدایی به راه میاندازد. جدیدترین گمانه درمورد شهادت حاج احمد متوسلیان را نیز اخیرا سردار سلامی در دیدار با خانواده شهید مطرح کرد. مطابق آنچه در رسانهها بازنشر یافت فرمانده کل سپاه در دیدار نوروزی خود با خانواده حاج احمد متوسلیان اعلام کرد: «شهید جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان، اولین شهید ایرانی در راه فتح قدس است. به امید خدا، در چهلویکمین سالگرد شهادت شهیدانحاج احمد متوسلیان، تقی رستگار، کاظم اخوان و سیدمحسن موسوی، باقیمانده پیکرهای مطهر آن عزیزان، بر دوش ملت مقاوم ایران، تشییع شود.» این اظهارات که سردار سلامی که بهنوعی تایید خبر شهادت حاج احمد متوسلیان بود بلا فاصله توسط برادر شهید و نیز سخنگوی سپاه تکذیب شد. سردار رمضان شریف عبارت شهید جاویدالاثر که در اظهارات سردار سلامی به کار گرفته شده بود را تجلیل و تمجید از شخصیت «جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان» توصیف کرده و با بیان اینکه از صحبتهای فرمانده کل سپاه سوءبرداشت شده است گفت: «در وضعیت ایشان و همراهان تغییری صورت نپذیرفته و پرونده سرنوشت آنان همچنان مفتوح و توسط مراجع سیاسی و حقوقی کشور درحال پیگیری است.» گمانهها درمورد شهادت حاج احمد متوسلیان چندین بار دیگر نیز مطرح شده بود. در نمونه دیگری از این گمانهها حمید داودآبادی، نویسنده دفاع مقدس میگوید: «بنده در اسفند 97 در مراسمی خدمت سردار سلیمانی رسیدم و این اتفاق گرهگشای پرونده حاج احمد بعد از 37 سال برای من بود، به حاج قاسم عرض کردم «بنده 25 سال روی پرونده حاج احمد متوسلیان کار کردم.» حاج قاسم فرمودند «طی این تحقیقات به چهچیزی رسیدی؟»، که بنده عرض کردم که «حاج احمد و همرزمانش همان روز شهید شدند.» و حاج قاسم نیز تاکید فرمودند «بله، هر 4 نفر همان شب شهید شدند.» فارغ از بررسی صحتوسقم این گمانهها آنچه در ماجرای حاج احمد متوسلیان بیش از هرچیزی نمود دارد اشتیاق زیاد مردم به شنیدن کوچکترین خبری از این فرمانده جاویدالاثر است. اشتیاقی که جایگاه والا حاج احمد متوسلیان را در بین مردم نشان میدهد. دلایل به وجود آمدن چنین جایگاهی را تنها در ویژگیهای اخلاقی و رفتاری این فرمانده شهید باید جستوجو کرد.
حریت
در صحبتها و مطالب احمد متوسلیان همواره رنگوبویی از صراحت و رکگویی میبینیم که این موضوع در نوارهای موجود هم ثبت گردیده است. متوسلیان بههمراه محمد بروجردی و چند تن دیگر در گروه توحیدی صف بودند و به مبارزه با رژیم شاه میپرداختند و بعد از پیروزی انقلاب گروههای هفتگانه بدر، امت واحده، صف، فلاح، فلق، منصورون و موحدین تحتعنوان سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی تجمیع شدند که آنها بنا بود کار پاسداری از نظام درمقابل اقدامات غربیها را انجام دهند که حوادثی همچون کودتای ۲۸ مرداد شکل نگیرد که در این زمینه موفق هم بودند. اما درون این گروهها تفکرات متفاوتی وجود داشت. بعد از تشکیل سپاه امام تاکید کرده بود برای اینکه افراد این گروهها در جهت اندیشه خود کار نکنند، باید میان سپاه و گروه متبوعشان یکی را انتخاب کنند که درصورت همزمانی عضویت ممکن است از امکانات نظامی برای اهداف سیاسی استفاده شود، لذا برخی در سازمان مجاهدین انقلاب ماندند و برخی به سپاه رفتند. حاجاحمد متوسلیان اعلام میکرد برخی از آنهایی که از عضویت در سازمان استعفا داده و به سپاه آمدهاند، درواقع استعفای امضایی دادهاند و مقیدند همان تفکرات و ارتباطات سازمانیشان را هنوز حفظ کنند و درمقابل میگفت ما کاملا استعفا دادهایم و درحال خدمت نظامیِ صرف هستیم. همین ویژگی حریت و عدم وابستگی باعث میشود تا متوسلیان علاوهبر جایگاه یک فرمانده و مدافع امنیت کشور در جایگاه یک منتقد نسبت به ایرادات ساختاری و رفتارهای غلط کارگزاران امر نیز بنشیند. این ویژگی متوسلیان وی را به شخصیتی تبدیل کرده است که جای خالی او بهویژه در شرایط فعلی کشور بهشدت حس شود؛ کشوری که سالهاست آماج تهدیدهای خارجی است و برای هرچقدر قدرتمندتر ایستادن درمقابل این تهاجم گریزی جز رفع ایرادات ساختاری و رفتاری با هدف تقویت جبهه خودی ندارد.
اقناعسازی نه تحکم
از آنجا که بخش زیادی از چالشهای اجتماعی امروز ایران ناشی از عدم تعامل سیاستگذار با افکار عمومی است نیاز به وجود شخصیتهایی که این خلأ را درک کنند و با رویکرد اقناعی و با توجه به جایگاه مردم به اجرای سیاستها بپردازند بهشدت احساس میشود. رویکردی که احمد متوسلیان چه در سخنرانی معروف خود در مسجد جامع پاوه و چه در میدان نبرد نشان داده به آن پایبند است. در فاصله بین مرحله سوم و نهایی عملیات بیتالمقدس، رزمندگان گردانی که فرماندهانش به شهادت رسیده بودند، اعلام کرده بودند که قادر به ادامه رزم نیستند و قصد عقبنشینی دارند. در آن شرایط که بهلحاظ تعداد نیرو نیز وضعیت مساعدی توصیف نمیشد، حاجاحمد گفت: «من میروم و با آنها صحبت میکنم اگر ماندند فبها! اگر نه که مرخصشان میکنیم.» حدود ساعت ۲ بامداد بود، احمد متوسلیان در گردانی که لبه خط بود و در محل مناسبی و مصون از آتش دشمن، با پای مجروحش بهصورت ایستاده، سخنرانی میکند و میگوید: «یک گام تا فتح خرمشهر داریم و نباید پا پس بکشیم. دشمن در اهدافش مستحکم است ما هم باید چنین باشیم.» حاجاحمد متوسلیان که به روش اقناعی اعتقاد داشت برای تصمیمگیری حتی امکان گفتوگو با نیروها را نیز فراهم آورده و پرسشها و ابهامات آنها را شخصا پاسخ داد که این موضوع کاملا برخلاف رویههای تحکمی نظامی بوده و نکته جالبتوجهی در میدان نبرد است.
سخنرانی اعتراضی تاریخی حاجاحمد در مسجد جامع پاوه با موضوع بیتالمال
ماجرای سخنرانی تاریخی حاجاحمد متوسلیان در ماههای ابتدایی سال ۵۹ در مسجد جامع پاوه که در بحبوحه تحرکات جریانات تجزیهطلب ضدانقلاب انجام شد، شاید اولینبار در سال ۹۴ و در فیلم سینمایی ایستاده در غبار بود که به اطلاع چندین میلیون مخاطب ایرانی رسید. سخنرانی اعتراضی و آرمانخواهانهای که کوتاه اما سرشار از پیامهایی بود که بیش از هرچیز روحیه این فرمانده جاویدالاثر در مواجهه با مردم را بهنمایش میگذارد. در مقطعی که شاید بسیاری بهبهانه امکان سوءاستفاده ضدانقلاب، در لاک محافظهکاری فرو میرفتند و از بیان برخی موارد صرفنظر میکردند، بهنظر میرسد حاجاحمد متوسلیان محرم دانستن مردم و تلاش برای رشد دادن فکر آنان را بر هرچیز دیگری ترجیح داده بود. در شرایطی که شهرهای غرب کشور درگیر چالشهای امنیتی بود، حاجاحمد متوسلیان بهقول خودش «بهعنوان یک سپاهی اعزامی» صحبت با مردم را یکی از راههای پیروزی بر این چالش امنیتی میداند.
شاید بتوان این سخنرانی تاریخی را با این توضیحات به دو بخش مهم تقسیم کرد. یکی نکات حاجاحمد متوسلیان درباره لزوم اطلاع پیدا کردن مردم نسبت به هزینهکرد بیتالمال و دیگری، تلاش این فرمانده جاویدالاثر برای توضیح معنای «مردمی بودن» در ساختار انتخاب فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی برای مردم آن منطقه که بخشی از آنها نسبت به تصمیم کنار گذاشته شدن چهرههای منتسب به گروهک کومله از سپاه سوالاتی داشتند.
حاجاحمد سخنرانی خود را با این کلمات آغاز میکند: «نمیخواستم مسائل را به این صورت عمومی مطرح کنم. شخصی را در بخش تحقیقات گذاشته بودند و خودسرانه ایشان را کرده بودند عضو شورای سپاه. اولا کسی که عضو شورا میشود باید مستقیما از تهران حکم داشته باشد. ایشون که بود؟ کسی بود که خود شما بهتر از من میشناسیدش. بنیانگذار کومله در اینجا بوده. نبوده؟ (تایید حضار) آیا این فرد، ولو اینکه برگشته باشد صلاحیت این را دارد که در حساسترین رکن سپاه یعنی تحقیقات مشغول به کار باشد؟» این فرمانده جاویدالاثر در ادامه نکتهای تکمیلی دراینباره میگوید و با این عبارات، به بحث لزوم پرسشگری مردم نسبت به کیفیت هزینهکرد بیتالمال میپردازد: «مسائلی رو از اون جنبه که سپاه باید پایگاه مردمی داشته باشه من بهعنوان یک سپاهی اعزامی که باید روی این موضوع تکیه داشته باشم به شما ابلاغ میکنم.
آقای فرماندار گفتن که سپاه باید مردمی باشه. بله. به این نحو سپاه مردمی میشه، که هرکسی رو که مردم گفتن، هرکی رو مردم تایید کردن داخل سپاه باشه. خیلی از افراد سپاه هستن که الان مردم باهاشون مخالفن. نیستن؟ (تایید حضار)
توجه کنید آقا!
آقای فرماندار! دیروز جلسه کاری بود در کرمانشاه، من یه لیستی رو دیدم. نوشته بودن برای عملیات گرفتن بایندان، فقط یک قسمتش، ۱۳۸ جعبه ۱۰۰۰ تایی فشنگ ژ-۳ مصرف شده. کجا رفته؟
(با فریاد) ۱۳۸ هزار فشنگ مصرف شده! اونم برای ژ-۳. ۵۸ جعبه فشنگ برنو مصرف شده، اونم برای گرفتن بایندان. دروغ میگید! مردم اینو شما باید بدونید...
مردم! شما باید بخواید که بودجه سپاه در عرض ماه برای شما پخش بشه. چطور سپاه پایگاه مردمی پیدا میکنه؟ به این ترتیب که حتی همه حسابها برای مردم روشن بشه. که آقا یه قرون داده شد مثلا اینقدر گوشت خریدیم. هان؟ من از شما میپرسم چرا باید سپاه اینجا ماهی یک میلیون و خردهای الی دو میلیون تومن خرج داشته باشه؟ کجا میره این پولا؟
ببینید برادرا! من در لباس سپاه، با کارت سپاه، با همه چیز سپاه دارم به شما میگم که شما باید از سپاه توضیح بخواید. به هر ترتیب ما داریم از خدمت شما مرخص میشیم ولی شما موظف هستید بنا به وظیفه اسلامی که به گردن شما است، حتی از سازمان پیشمرگان و از سپاه باید توضیح بخواین که این بودجه صرف چی شد (تکبیر مردم).»
در شرایط امروز کشور هم تا چشم کار میکندجای متوسلیانها خالی است
هر فردی که نسبت به مسائل موضعی خنثی نداشته و با نگاهی دلسوزانه به نقد ساختارها بپردازد همواره از جانب دو گروه مورد هجمه قرار میگیرد. یک گروه محافظهکارانی که رغبتی به ایجاد تغییر و تحول ندیده و آسایش خود را در حفظ وضع موجود میبینند و با زدن انبوهی از برچسبها فرد منتقد را به سمت طرد شدن هدایت میکنند و یک گروه هم افرادی که به دنبال نابود کردن سیستم بوده و هر اقدام مصلحانهای را برخلاف هدف خود میبینند. در چنین شرایطی فرد منتقد و دلسوز باید اولا برای به حرکت درآوردن عناصر محافظهکار وارد عمل شده و انواع برچسبها را نیز متحمل شود و ثانیا به نحوی مرزبندی شده با منتقدان رادیکال و نافیان فضا مرزبندی کند. حاج احمد متوسلیان که بارها زمزمههای شهادت وی نیز شنیده شده یکی از همین منتقدان مصلحی است که اولا در جایگاه حافظ امنیت کشور قرار گرفته و هزینه آن را ولو اگر اهدای جان باشد با اشتیاق میپذیرد و ثانیا در عین دفاع از کشور در جایگاه تقابل با محافظهکاری نیز قرار گرفته و با روحیهای مملو از حریت و آزادگی به نقدهای ساختاری میپردازد.
پیش از پرداختن به نقش طرز فکر آرمانخواهانه فرماندهانی مثل حاجاحمد متوسلیان -که در بالا با بازخوانی سخنرانی تاریخی این فرمانده جاویدالاثر در مسجد جامع پاوه آن را مورد بررسی قرار دادیم- در شرایط امروز جامعه ایران، لازم است چند مساله احتمالا بدیهی اما مورد غفلت قرار گرفته -حداقل از سوی بخشی از تصمیمگیران- مرتبط با فضای اجتماعی شکل گرفته در کشور را باهم مرور کنیم. درباره شرایطی که این روزها بر جامعه ایران حاکم است حرفهای زیادی از جانب نخبگان سیاسی و دانشگاهی مطرح شده و شاید بتوان فصل مشترک عموم اظهارنظرهایی که گویندهاش بیش از هرچیز منافع ملی و تمامیت ارضی ایران را درنظر دارد یک چیز دانست و آن، پرهیز حداکثری سیاستگذاران، تصمیمگیران و صاحبان تریبون از اتخاذ سیاست و یا حتی اظهارنظرهایی است که به همدلی ملی ایرانیان خدشه وارد میکند. مسالهای که اتفاقا در سخنرانیهای اخیر رهبر انقلاب درباره شرایط روز کشور هم بارها دیدهایم. غیر از الزامی بودن پرهیز حداکثری تصمیمگیران و سیاستگذاران از دامن زدن به دوقطبیهای موجود در جامعه که پیشتر هم در «فرهیختگان» ۱۴ فروردین امسال با عنوان «با سادگی همکار مسیح علینژاد نباشیم» مفصلا به آن پرداختیم، این ضروری احساس شدن حرکت بهسمت اصلاح برخی سازوکارها از سوی بخشهایی از حاکمیت است که شاید بتوان آن را نکته الزامی دیگری در مسیر بازسازی سرمایه اجتماعی نظام دانست. مسالهای که در سخنرانی نوروزی رهبر انقلاب هم با کلیدواژه «تحول» شاهد تاکید ایشان بر ضروری بودن اعمال اصلاحات در برخی سیاستها و البته برخی رویکردها بودیم. رهبری با این جملات که «تحول یعنی دگرگونی. میخواهیم چه چیزی دگرگون بشود و تغییر پیدا کند؟ مهمترین مساله این است. دشمنان نظام اسلامی هم میگویند دگرگونی، آنها هم دنبال دگرگونی هستند، [اما] دگرگونی مورد نظر آنها درست نقطه مقابل آن چیزی است که موردنظر ما است. آنها این دگرگونی را مطرح میکنند و متاسفانه در داخل هم بعضیها بهتبع آنها یا به تقلید آنها همان حرف را با تعبیرات دیگری بیان میکنند» تحولی که از نظر حاکمیت جمهوری اسلامی یک امر ضروری است را دقیقا نقطه مقابل آن چیزی میدانند که جریانات ضدایرانی شعارش را میدهند. به این معنا که تحول مورد اشاره قرار است باطلکننده برنامهریزی ویرانیطلبان برای به جنگ و تجزیه کشاندن ایران باشد، نه تسهیلکننده آن.
رهبری در ادامه توضیحاتشان، با مطرح کردن نمونهای روشن از حمله برخی جریانات اپوزیسیون به قانون اساسی، سخنانشان را اینطور تکمیل کردند: «مثلا تغییر قانون اساسی یا تغییر ساختار نظام اسلامی؛ این همان حرف بیگانهها است، همان حرف دشمنها است، منتها عنصر داخلی گاهی از روی غفلت، از روی بیتوجهی، گاهی هم با انگیزههای دیگر، آن حرف را تکرار میکند. آنچه دشمن دنبالش است و اسمش را دگرگونی میگذارد، عبارت است از تغییر هویت جمهوری اسلامی. دشمنان ایران اسلامی استکبار و صهیونیسم هستند؛ اینها با هویت جمهوری اسلامی مخالفند؛ اگر میگویند تغییر، تحول، تغییر ساختار، انقلاب و امثال اینها، مقصودشان این است که هویت جمهوری اسلامی تغییر پیدا بکند.»
ارتباط ضرورت اعمال اصلاحات جدی بر برخی سازوکارها و سیاستها که بیشتر تحت عنوان لزوم تحولآفرینی در کشور از آن یاد میشود، با روحیات آرمانگرایانه فرماندهی مثل حاجاحمد متوسلیان آنجایی است که نگاه برخی جریانات سیاسی تصمیمگیر در کشور نسبت به جامعه ایران را بهخاطر بیاوریم. نگاهی که در پیشفرض اولیه خود نهتنها مردم را بهنوعی نامحرم میداند، بلکه در قدمهای بعدی بهنظر میرسد وظیفه روشن خود در پاسخگویی به مطالبات همان مردم را هم در خوشبینانهترین حالت فراموش کرده است. روحیه حاجاحمد متوسلیان در «گفتوگو کردن با افکار عمومی» که نمونهای از آن را مورد بازخوانی قرار دادیم، از این منظر میتواند مورد توجه قرار بگیرد که میدانیم یکی از جدیترین چالشهای حالحاضر موجود میان مردم و مقامات دولتی و حاکمیتی دقیقا به همین مساله مرتبط میشود. مساله حرف نزدن با مردم. یا به بیان دیگر عدماحساس نیاز برخی تصمیمگیران و سیاستگذاران کشور نسبت به ضرورت اقناع و همراه کردن اقشار مختلف جامعه با سیاستهای تدوینی آن دستگاه تصمیمگیر.
روحیه دیگری که در رفتارهای حاجاحمد متوسلیان بروز و ظهور دارد، دوری این فرمانده جاویدالاثر از مرزهای محافظهکاری است. روحیهای که در شرایط این روزهای کشور و در مقطعی که بسیاری از دلسوزان و نخبگان ضرورت تحولآفرینی و اعمال اصلاحات بر برخی سیاستها را یکی از نسخههای نجاتبخش در کوتاهمدت میدانند، از سوی معدود دستگاههای سیاستگذاری دارای تکلیف در این خصوص، به بهانههایی مثل احتمال سوءاستفاده دشمنان و مواردی از این قبیل، پس زده میشود. دستگاههایی که گویی حفظ وضع موجود را به هرقیمتی، به اعمال برخی اصلاحات اساسی در سیاستها و سازوکارهای آزمون پس داده ترجیح میدهند. همانطورکه میدانیم امروز در بخشهایی از نظام حکمرانی کشور، با چالشهای قابلتوجهی مواجه هستیم که شاید بتوان بسیاری از این چالشها را بهنوعی تحتتاثیر زمینههای اجتماعی دانست. به این معنا که علاوهبر برخی ایرادات ساختاری و چالشهای موجود در برخی سازوکارهای سیاستگذاری و اجرایی، این ضعف قدرت مفاهمه دستگاهها با مردم است که چالشهای قابل حل را به بحرانهایی در سطح ملی تبدیل کرده است. چالشهایی که شاید بتوان مساله گشت ارشاد، محدودیتهای اینترنتی و برخی فسادهای اقتصادی موجود در بعضی دستگاهها را نمونههای گلدرشت آن دانست که هرکدام در مقاطعی افکار عمومی را با شوکهایی سنگین روبهرو میکرد و عدماحساس نیاز برخی دستگاههای تصمیمگیر نسبت به گفتوگو با مردم بود که افکار عمومی را دربرابر جریانات ویرانیطلب ضدایرانی بیپناهتر از همیشه میکرد. اتفاقی که اگر برای حل آن به الگوهایی مثل روحیه فرماندهانی نظیر حاجاحمد متوسلیان در محرم دانستن مردم و البته به حاشیه نراندن منتقدان دلسوز و نتایجی که محور قرار دادن این روحیه بر فضای جامعه درگیر دفاع مقدس در آن سالها داشت توجه میشد، شاید امروز نگرانیهای کمتری نسبت به شکافهای اجتماعی موجود میان مردم-مردم و مردم-حاکمیت داشتیم.