کد خبر: 78691

چرا نمایش جدید براندازان حتی در فضای مجازی هم نگرفت؟

اپوزیسیون زیر ضرب تحولات جدید خاک شد

از آغاز التهابات داخلی در ایران براندازان بارها اقداماتی پر‌سروصدا را در دستورکار قرار داده و اجرا کردند. اقداماتی که درنهایت آورده‌ای جز تمسخر برایشان به همراه نداشته است.

از آغاز التهابات داخلی در ایران براندازان بارها اقداماتی پر‌سروصدا را در دستورکار قرار داده و اجرا کردند. اقداماتی که درنهایت آورده‌ای جز تمسخر برایشان به همراه نداشته است. به زور پایین کشیدن کرکره بازار و بعد باز‌نشر تصاویر آن به اسم اعتصاب یا فاکتور کردن تصاویر بالارفتن از کیوسک نگهبانی به‌عنوان فتح قهرمانانه نمونه‌هایی از همین مسیر مضحک بود. براندازان در امتداد همین مسیر با مقامات غربی به دیدار نشسته و به دنبال تلقین این گزاره بودند که دنیا درحال قطع رابطه با ایران است. تلقینی که خیلی زود با بازگشت اروپایی‌ها به میز مذاکره با ایران در کنفرانس بغداد به شکست انجامید. آنطور که به نظر می‌رسد توهم براندازی اما هنوز از سر جریان اپوزیسیون نپریده است. روز جمعه ۱۹ اسفند (۱۰ مارس) متنی با عنوان «منشور همبستگی و سازماندهی برای آزادی» منتشر شد که شش تن از چهره‌های برانداز یعنی عبدالله مهتدی، رضا پهلوی، مسیح علی‌نژاد، نازنین بنیادی، حامد اسماعیلیون و شیرین عبادی آن را امضا کرده بودند. چهره‌های بد‌سابقه اپوزیسیون و فعالان پروژه تحریم علیه ملت ایران پیش از این در نشستی در دانشگاه جورج تاون وعده انتشار چنین منشوری را داده بودند. این منشور اما برخلاف زمینه‌چینی و جو‌سازی‌ای که برای آن شده بود در فضای رسانه‌ای دیده نشد تا عیار واقعی براندازان علاوه‌بر خیابان این‌بار در سطح رسانه نیز به چالش کشیده شده و مورد تمسخر قرار گیرد. 

 معادلات جهانی را اتفاقات میدانی رقم می‌زند
نه گنده‌گویی‌های منشوری

مطابق یکی از بندهای متنی که تحت‌عنوان منشور از جانب اپوزیسیون منتشر شده، انزوای جهانی ایران ازطریق رایزنی با دولت‌های به‌اصطلاح دموکراتیک برای اخراج سفرای جمهوری اسلامی و وابستگان جمهوری اسلامی در کشورهای متبوع مورد پیگیری قرار می‌گیرد. اپوزیسیون درحالی در این بند از انزوای بین‌المللی ایران سخن به میان آورده که در آخرین تلاش خود با شکست مضحکی مواجه شده است. دیوار واقعیت باعث شد تا دولت‌های اروپایی به جای کاخ‌های ریاست‌جمهوری چهره‌های برانداز را به حاشیه سالن‌های همایش هدایت کرده و خود نیز در میز مذاکره با ایران حاضر شدند. نکته جالب توجه دیگر این است که درست در همان روزی که اپوزیسیون منشور انزوا منتشر کرده است ایران در آن سوی کره زمین در چین با عربستان سعودی به توافقی برای عادی‌سازی روابط و بازگشت سفرای دو کشور رسیده است تا نشان دهد این اتفاقات عینی است که به معادلات جهانی جهت می‌دهد نه اظهارنظرهای رسانه‌ای سیاستمداران غربی و کمدین‌های گوش به فرمان آنها. 

 کلی‌گویی؛ راهکار فرار از پاسخگویی
یکی از تناقضات جالب توجه منشور اپوزیسیون درخواست علنی آنها از دولت‌های خارجی برای مشارکت در پروژه براندازی است. در همین راستا به‌عنوان یکی از گام‌های لازم برای انزوای جهانی در منشور براندازی آمده است: «رایزنی با دولت‌های دموکراتیک برای حمایت از این منشور و سازماندهی پس از آن». ایفای نقش دولت‌های خارجی در سازماندهی آشوب و براندازی رسما به معنی دخالت در امور داخلی کشور به‌شمار می‌رود. اما جریان اپوزیسیون برای رهایی از این اتهام تنها در یک بند اشاره کرده است که تاثیرگذاری این دولت‌ها باید به نحوی صورت بپذیرد که آنها حق دخالت در امور داخلی و تصمیمات مردم ایران را نداشته باشند. در این بیانیه البته اشاره نشده است که دقیقا از چه طریقی قرار است چنین مانعی ایجاد شود. این شیوه نگارش نشان می‌دهد جریان برانداز در برابر بی‌شمار سوالی که درمورد ماهیت آن وجود دارد هیچ پاسخی جز کلی‌گویی و تاکید بر بدیهیات ندارد. همین امر نیز باعث شده تا سوالاتی همچون ارتباط براندازان با گروه‌های تجزیه‌طلب نیز بی‌پاسخ بماند. 

 انقلاب همجنس‌گراها
عدم حمایت از پروژه براندازی باعث شده است تا جریان اپوزیسیون برای ایجاد اندک موج حمایتی از خود به سراغ فعالسازی همه ظرفیت‌های تضاد سیاسی، اجتماعی و فرهنگی برود. جریان برانداز در همین راستا بدون توجه به فضای فرهنگی کشور به همجنس‌گرایان نیز تریبون داده تا خود را نماینده آنها معرفی کند. پیش از این شاهد بودیم که در راهپیمایی هزار پرچم برلین در کنار حامد اسماعیلیون و مسیح علی‌نژاد میکروفون گروه‌های حامی همجنس‌گرایان نیز روشن شده بود. اکنون نیز در همین راستا براندازان بار دیگر با عنوان «احترام به گرایش‌های جنسی مختلف» تلاش برای قبح‌زدایی از همجنس‌گرایی را در دستور کار قرار داده و در متن بی‌نظمی که آن را منشور نام نهاده‌اند نوشته‌اند: «باید همه‌ شهروندان از هر باور و قوم و جنسیت و گرایش جنسی در پیشگاه قانون، از حقوق و احترام برابر برخوردار باشند.»

 پیش به سوی تجزیه ایران 
یکی از بخش‌هایی که در منشور براندازان آمده، حکمرانی دموکراتیک است. در این بخش به چندین بند اشاره شده ازجمله «حفظ یکپارچگی سرزمینی ایران با پذیرش گوناگونی زبانی، قومی (اتنیکی)، مذهبی و فرهنگی آن» یا در بند دیگر می‌گوید «تمرکززدایی از قدرت با سپردن اختیارات مالی، اداری و سیاستگذاری به نهادهای منتخب استانی، شهری و ناحیه‌ای» یا بند دیگری که به «پذیرش تکثر و تنوع در جامعه ایران و تلاش برای رفع تبعیض‌های تاریخی و کنونی» اشاره می‌کند. در وهله‌ اول این نوشته‌ها شاید معقول به نظر بیاید اما آیا پشت این ادبیات بزک‌شده، برنامه‌ای معقول و انسانی وجود دارد؟ هر انسانی با هر مذهب و قومی، اگر با عینک عرق ملی به کشورش نگاه کند، به ادبیات این منشور شک می‌کند؛ چراکه کسانی دست به نوشتن این منشور برده‌اند که سالیان سال به‌دنبال تجزیه ایران بوده‌اند. مثلا آنجا که این منشور ادعا کرده می‌‌خواهد تلاش کند تا تبعیض‌های تاریخی علیه ایران را رفع کند، سوالی که پیش می‌آید این است که چطور کسانی‌که خودشان بخشی از دست‌اندرکاران تبعیض علیه مردم ایران هستند، می‌خواهند برای رفع تبعیض‌های تاریخی ایران اقدام کنند؟ کسی حامی و از نویسندگان این منشور است که هنوز از پولی ارتزاق می‌کند که پدرش از مردم ایران در سال 57 دزدیده و از ایران خارج کرده است. همین‌ها که روزی پول ملت ایران را بالا کشیده‌اند اکنون پرچمدار «حفظ یکپارچگی سرزمینی ایران با پذیرش گوناگونی زبانی، قومی(اتنیکی)، مذهبی و فرهنگی آن» شده‌‌اند، کسان دیگری مانند عبدالله مهتدی که همه او را به‌عنوان چهره‌ای تجزیه‌طلب می‌شناسند، نیز در این منشور دم از یکپارچگی می‌زند، مهتدی‌ای که عملا هیچ‌گاه از جدایی کردستان از ایران، عقب نکشیده و به‌طور یقین اکنون نیز با سران برانداز برای حمایت از این منشور سر کردستان معامله‌ای انجام داده و سهم‌خواهی کرده است.  بگذارید برای فهم این معادله کمی به عقب‌تر برگردیم، جایی که تازه براندازان شروع به تولید ادبیات جدید کرده و اکنون به این منشور رسیده‌اند. چندوقت پیش صوتی از رعنا رحیم‌پور، مجری بی‌بی‌سی منتشر شد که در آن خبر تجزیه‌طلبی روسای اینترنشنال وایرال شد؛ چراکه روسای اینترنشنال صرفا با رهبران احزاب تجزیه‌طلب گفت‌وگو می‌کردند. صوت رحیم‌پور علیه براندازان هجمه‌ای به وجود آورد، بعد از آن بود که براندازان به فکر تولید ادبیات شیک و بزک‌کرده شدند تا حداقل کمی از حجم هجمه‌های سوی خود کم کنند. در همان زمان ادعای تشکیل حکومت فدرال را مطرح کردند. اکنون در منشور فعلی نیز با جملاتی شبیه به «تمرکززدایی از قدرت با سپردن اختیارات مالی، اداری و سیاستگذاری به نهادهای منتخب استانی، شهری و ناحیه‌ای» باز ندای حکومت فدرال داده‌اند، این درحالی است که این ایده سال‌ها پیش در عراق و با محوریت کردستان پیاده شده و نتیجه‌ای جز آشوب و تنش برای مردم آن کشور نداشت. براندازان بدون اینکه اشاره کنند نسخه پرآسیب‌شان چه بلایی بر سر عراق آورده، با ادبیات سانتی‌مانتال تحت عنوان کشور دموکرات همین نسخه را برای ایران می‌پیچند و به جای اینکه از یکپارچگی کشور بگویند، از یکپارچگی سرزمینی صحبت می‌کنند.

 نکته دیگری که در این رابطه جلب‌توجه می‌کند این است که عبدالله مهتدی به‌عنوان حامی تجزیه کردستان در توییتی به سراغ حمایت از منشور نوشته و می‌نویسد: «امروز بیش از هر چیز به پشتیبانی و حمایت از همدیگر و حفظ همبستگی تا روز پیروزی نیاز است.» مهتدی در توییت خود تعمدا اعتراف می‌کند که این همبستگی ظاهری بین اپوزیسیون صرفا قرار است تا روز پیروزی ادامه پیدا کند. همین امر معادلات فردای براندازی را نیز نشان می‌دهد. روزی که اپوزیسیون در تقسیم ایران به جان هم افتاده و کشوری را که شعار همبستگی آن را می‌داده‌اند به سرزمینی تکه‌پاره تبدیل می‌کنند. درست همان کاری که پهلوی و قاجار با این سرزمین کردند. 

 به اندازه مسیر جورج تاون تا کاخ سفید هم زور رسانه‌ای ندارید
اگر بخواهید اخباری که در مورد ایران در دو روز اخیر منتشر شده است را مرور کنید با انبوهی از اظهارات مقامات رسمی کشورهای مختلف در مورد توافق ایران و عربستان مبنی‌بر عادی‌سازی روابط مواجه می‌شوید. مقامات منطقه‌ای از این اتفاق استقبال کرده‌اند، مقامات غربی و عبری آن را شکست خود توصیف کرده‌اند و خبرگزاری‌های فارسی‌زبان خارج‌نشین نیز با رویکردی خنثی از کنار آن عبور کرده‌اند. وقتی یک طرف ماجرای توافق دولت سعودی نشسته باشد طبعا نمی‌توان توقع داشت اینترنشنال، رسانه وابسته به سعودی چاره‌ای جز نگاه خنثی به ماجرا داشته باشد. به هرحال تا چشم کار می‌کند فضای اخبار را این توافق در بر گرفته و فضای داخلی نیز متاثر از همین اخبار صرفا بر نتایج توافق متمرکز شده است. به قدری اخبار این اقدام ایران در شکست پروژه انزوا بر افکار عمومی غلبه پیدا کرده است که بسیاری حتی خبر انتشار منشور براندازان را نیز نشنیده‌اند. بیانیه انزوای ایران درحالی زیر انبوهی از اخبار از واقعیت عینی مدفون شده است که براندازان انتشار این منشور را به‌عنوان یکی از مهم‌ترین اقدامات خود معرفی می‌کردند و حال مهم‌ترین اقدام‌شان به اندازه یک تیتر در رسانه‌ها ارزش پیدا نکرده است چه برسد به اینکه محتوای آن بخواهد بازنشر پیدا کند. این بی‌توجهی بار دیگر عیار واقعی براندازان را مشخص کرده است. آنها که تا پیش از این پروژه‌های اعتصاب، تجمع و کشته‌سازی را شکست‌خورده دیده بودند اکنون در عرصه رسانه نیز مضحکه شده‌اند. البته این شکست رسانه‌ای کاملا طبیعی است زمانی که به خاطر بیاوریم نشست چهره‌های اپوزیسیون در دانشگاه جورج تاون نیز بدون حضور رسانه‌های خارجی برگزار شد تا برگزار‌کنندگان ناچار شوند سالن نشست را با خبرنگاران پروژه‌بگیر رسانه‌های فارسی‌زبان پر کنند و تصویری کاریکاتوری از همبستگی را به خورد مخاطب بدهند. همین ناتوانی در جو‌سازی رسانه‌ای باعث شده تا رسانه‌ای همچون اینترنشنال، به‌عنوان متصدی اصلی پوشش رسانه‌ای جنگ برای تداوم حیات حقیرانه خود چشم در چشم نتانیاهو، نخست‌وزیر رژیم‌صهیونیستی بنشیند و اقدام نظامی علیه ایران را از کسی گدایی کند که از مدیریت فضای امنیتی تل‌آویو نیز عاجز بوده و در بین شهرک‌نشینان نیز فاقد محبوبیت است. 
 
 اقدامات ضدایرانی را با عملیات رسانه‌ای متقابل خنثی کنید
بعد از تحولات و ناآرامی‌های پاییز 1401، کمتر کارشناس دلسوز و وطن‌دوستی را پیدا خواهید کرد که برنامه‌ریزی ایران‌ستیزان برای ناامن و بی‌ثبات نگه داشتن خیابان‌های شهرهای سراسر کشور را به کلی نفی کند. مناقشه شاید بیشتر بر سر کیفیت و میزان این برنامه‌ریزی‌ها باشد نه اصل آن. در چنین شرایطی هم که عموم دلسوزان کشور بر سر مساله‌ای با این سطح از اهمیت اتفاق نظر دارند، بیش از هرچیز باید بر سازوکارهایی متمرکز شد که از رهگذر آن می‌توان این برنامه‌ریزی‌های جریانات ضدایرانی را خنثی یا حداقل کم‌اثر کرد. اما تا زمانی می‌توان روی اثربخشی قابل‌توجه این سازوکارها حساب باز کرد و بر آن تکیه داشت که خیال تصمیم‌گیر یا سیاستگذار از سرمایه اجتماعی‌‌اش راحت باشد. به این معنا که بداند اگر قرار است تصمیمی اتخاذ کند، بدنه‌ قابل‌توجهی از میان مردم که آماده پذیرش تصمیم و همراهی با آن هستند، تصمیم‌گیر را پشتیبانی می‌کند. تا زمانی که سرمایه اجتماعی از دست رفته آن نهاد یا دستگاه سیاستگذار بازسازی نشود نمی‌توان نسبت به موفقیت و اثرگذاری تصمیمات جدید اطمینان داشت. 
در یک جمله می‌توان گفت اگر قرار است به دنبال خنثی کردن تلاش‌های تجزیه‌طلبانه و براندازانه جریانات ضدایرانی باشیم و برای آن چهارچوب‌هایی را ترسیم کنیم ابتدا همراه کردن افکار عمومی ایران است که ضروری‌تر از هر چیز دیگر به نظر می‌رسد. نکته بدیهی اما سرنوشت‌ساز آنکه رسانه‌هایی که قرار است طبق یک برنامه مشخص به مقابله با اقدامات ضدایرانی بپردازند اساسا باید پیش از هرچیز احساس کنند دست‌شان در این زمینه پر است. به این معنا که جریانات رسانه‌ای دلسوز ایران، اقدامات و سیاست‌های تصمیم‌گیران دولتی و حاکمیتی را قابل دفاع و راضی‌کننده بدانند. توطئه‌ها و جنگ رسانه‌ای طراحی‌شده از سوی اتاق فکرهای ویرانی‌طلب تنها با اقدامات ملموس و برنامه‌های عملیاتی‌شده تامین‌کننده منافع ملی خنثی خواهد شد. نمونه عینی این خنثی‌سازی را می‌توان در دفن شدن خبر انتشار منشور انزوای ایران زیر انبوهی از اخبار موفقیت دیپلماتیک ایران مبنی‌بر توافق با عربستان بر سر عادی‌سازی روابط مشاهده کرد.

مرتبط ها