یکسال از آغاز جنگ روسیه و اوکراین میگذرد. روسیه در این جنگ توانسته 11 درصد از خاک اوکراین را به تصرف خود دربیاورد. فارغ از پیروزیهای ارتش اوکراین در توییتر، هم روی کاغذ و هم روی زمین، ارتش روسیه تا بدین جا پیروز میدان بوده است. درباره آینده چندان نمیتوان قاطعانه سخن گفت اما بعید به نظر میرسد ارتش اوکراین که تنها استراتژیاش، فرسایشی کردن جنگ است، بتواند ورق را بهنفع خود برگرداند. لازمه این اتفاق، ارسال حجم انبوهی از تسلیحات تهاجمی به جبهه اوکراین است اما این اقدام چندان کمهزینه نیست و احتمال دارد روسیه مجوز استفاده از ابزار تعیین کننده جنگ را صادر کند و به سراغ زرادخانه هستهای خود برود و چند بمب هستهای تاکتیکی را علیه اوکراین به کار گیرد. در ماه سپتامبر، پوتین، چهار استان شرقی اوکراین را ضمیمه خاک کشورش کرد و اعلام کرد که روسیه درصورت لزوم از زرادخانه هستهای خود برای دفاع از این سرزمین استفاده خواهد کرد. تعلیق معاهده کنترل تسلیحات از سوی ولادیمیر پوتین رئیسجمهور روسیه، نگرانیها در اینباره را تشدید کرد و نشان داد که روسها بههیچعنوان حاضر به شکست در جنگ نیستند. همین ابهامات باعث شده سرنوشت جنگ وضعیتی نامشخصی داشته باشد. با وجود حمایتهای همهجانبه غرب از اوکراین و وعدههای تسلیح این کشور، اما به نظر نمیرسد آنها هم امیدی به تغییر موازنه در جنگ بهنفع کییف داشته باشند. گفتوگوی روز گذشته «لوید آستین» وزیر دفاع آمریکا با سیانان و اشاره به اینکه «نزاع در اوکراین با مذاکرات پایان خواهد یافت»، بیارتباط با فشارهایی که سرسختترین متحدان آمریکا به اوکراین برای آغاز مذاکرات صلح با روسیه به کییف وارد میکنند، نیست. گفته میشود این مذاکرات ممکن است شامل واگذاری بخشی از سرزمین اوکراین به روسیه باشد. در این گزارش به بررسی جنگ روسیه و اوکراین پس از یک سال پرداخته شده است.
چرا جنگ آغاز شد؟
جنگ سال 2022 زائیده بذری است که غرب در سال 2014 در اوکراین کاشت. در آن سال غربگرایان با اردوکشی خیابانی و کودتا، دولت قانونی ویکتور یانکوویچ را ساقط کردند و به سرکوب مقامات برجسته دولتی به اتهام روسگرایی پرداختند. با کودتا، اوکراین که یکی از بزرگترین صادرکنندگان تسلیحات مدرن ازجمله موشکهای ضدتانک بهشمار میرفت، تبدیل به واردکننده سلاحهای سبک شد. با کودتای غربگرایان، گروهی از روستباران اوکراینی در مناطق شرقی و جنوبی اوکراین ازجمله کریمه، اعتراضاتی را علیه دولت کودتا ترتیب دادند و پرچمهای روسیه را به اهتزاز درآورده و از ورود نظامیان روسیه به این منطقه استقبال کردند. روسها در کریمه یک همهپرسی برگزار و این شبهجزیره را به خاک خود ملحق کردند. بعد از الحاق کریمه به روسیه، گرایشهای جداییطلبانه در مناطق شرقی اوکراین مثل استانهای اودسا، لوگانسک، دونتسک و منطقه دونباس شدت یافت و اختلافات کییف و مسکو به اوج رسید. دولت اوکراین پس از این اتفاقات، بهطور کامل بهسمت غرب گرایش پیدا کرد و غرب نیز با تحریک یکی از متحدان قبلی مسکو، عملا منافع و امنیت ملی روسیه را نادیده گرفته و وارد حوزه نفوذ سنتی این کشور شد. تلاشها برای عضویت اوکراین در ناتو، باعث شد تا روسیه خویشتنداری را کنار بگذارد و خود را برای جنگ آماده کند. این کشور در مرحله نخست استقلال دو جمهوری دونتسک و لوهانسک را بهرسمیت شناخت و با انعقاد پیمانهای سیاسی و دفاعی با آنها، به ارتش این کشور دستور داد برای محافظت از ساکنان این دو جمهوری براساس توافقات قانونی با دولتهای لوهانسک و دونستک وارد شرق اوکراین شود. کمی پس از این تصمیم، در ساعات اولیه 24 فوریه (5 اسفند) پوتین دستور حمله به اوکراین را صادر کرد. او در سخنرانی صبح همان روز، این حمله را یک «عملیات نظامی ویژه» توصیف کرد و گفت که هدفش «غیرنظامی کردن و نازیزدایی اوکراین» است. پوتین همچنین گفت که با این عملیات قصد دارد از گسترش بیشتر ناتو به سمت شرق و بهدست آوردن یک «جایگاه نظامی» در اوکراین، که قبل از فروپاشی آن در سال 1991 بخشی از اتحاد جماهیر شوروی بود، جلوگیری کند.
روسیه چه میخواست؟
در ابتدا اهداف روسیه در اوکراین بهطور دقیق مشخص نبود اما نقشه تهاجم این کشور به خاک اوکراین و سرعت پیشروی نشان میداد آنها نخست بهدنبال جداسازی مناطق با اکثریت روسنشین در اوکراین مانند دونباس و لوهانسک و در مرحله بعدی نیز در قالب پاکسازی اوکراین از نئونازیهای، بهدنبال پایان دادن به موضوع عضویت کییف در ناتو با ساقط کردن دولت غربگرا در این کشور بودند. ارزیابیها نشان میدهد روسیه در حوزه نخست به موفقیتهایی دستیافته اما در حوزه دوم یعنی سرنگونی دولت، اوضاع آنگونه که مسکو برنامهریزی کرده بود، پیش نرفت. بخشی از این ناکامی نشاتگرفته از مقاومت اوکراین و همچنین حمایتهای گسترده غربی و بینالمللی از آن است. گروههای ملیگرای افراطی مانند نئونازیها از فرصت جنگ استفاده کرده و از طریق سربازگیری بر شدت حضور خود در صحنه سیاسی اوکراین افزودهاند. در سوی دیگر ناتو نیز سیلی از کمکهای نظامی را روانه اوکراین کرد. بااینحال اظهارات روز گذشته دیمتری مدودف، معاون شورای امنیت ملی روسیه اگر لفاظی رسانهای نباشد، نشان میدهد مسکو تصمیمات بزرگتری را برای جنگ گرفته است. او با تاکید بر لزوم ریشهکن شدن نئونازیسم در جهان، گفت که برای جلوگیری از وقوع جنگ جهانی جدید باید اهداف عملیات نظامی ویژه در اوکراین محقق شود. او تصریح کرد: «جنگ در اوکراین با پیروزی به پایان خواهد رسید یا ممکن است با توافق هم باشد. ما باید تا آنجا که ممکن است تهدیدها را از کشورمان دور کنیم، حتی اگر لازم باشد تا مرزهای لهستان پیشرویم.»
کدام کشورها از هرطرف حمایت میکنند؟
ایالات متحده، بریتانیا، اتحادیه اروپا، ژاپن و استرالیا، همه با میلیاردها دلار کمکهای نظامی و بشردوستانه از کییف حمایت کردهاند. بسیاری از متحدان ناتو در خط مقدم تلاشها برای مسلح کردن کییف به سلاحهایی که قادر به عقب راندن نیروهای روسیه هستند، بودهاند. حامی اصلی روسیه همسایه و متحد نزدیک آن، بلاروس است. متحدان سابق شوروی در آسیای مرکزی، خطمشی محتاطانهای را لحاظ میکنند. در طول یکسال اخیر بیشتر آنها خواستار صلح و حفظ روابط دیپلماتیک با روسیه شدهاند. درعینحال، بسیاری از کشورها -مانند چین، هند و ترکیه- از حمایت کامل از هریک از طرفین اجتناب کردهاند.
میلیاردها دلار کمک به ارتش اوکراین
از آغاز جنگ، اوکراین میلیاردها کمک نظامی، بشردوستانه و مالی دریافت کرده است. با بیش از 70 میلیارد دلار بودجه، ایالات متحده در صدر فهرست کشورهای کمککننده قرار دارد. اتحادیه اروپا و کشورهای عضو آن بیش از 50 میلیارد یورو به جنگ اختصاص دادهاند. در اروپا آلمان یکی از بزرگترین تامینکنندگان تسلیحات به اوکراین است. علاوهبر این، ناتو حضور نظامی خود را در جناح شرقی خود افزایش داده است. گروههای نبرد چندملیتی در کشورهای بالتیک مستقر شدهاند و نظارت بر حریم هوایی در منطقه تقویت شده است.
350 میلیارد دلار برای بازسازی
جنگ و هزینههایش محدود به میدان نبرد و خرید تسلیحاتی همچون تانکها، سلاحها و زرادخانههای نظامی نیست. براساس گزارش بانک جهانی، دولت اوکراین و کمیسیون اروپا، تهاجم روسیه بیش از 97 میلیارد دلار خسارت مستقیم به اوکراین وارد کرده است، اما بازسازی این کشور ممکن است نزدیک به 350 میلیارد دلار هزینه داشته باشد. این حدود 1.6 برابر تولید ناخالص داخلی 200 میلیارد دلاری اوکراین در سال 2021 است. علاوهبر این با هرحمله جدید، هزینه بازسازی کییف افزایش مییابد. با توجه به پایان مبهم جنگ در هفته و ماههای آتی، احتمالا این رقم به بیش از 500 میلیارد دلار افزایش پیدا کند.
میلیونها فراری و کوهی از کشته
واقعیتهای جنگ در اوکراین بهطور بسیار سرسختانهای با سانسور همراه است. کییف به کمک رسانههای غربی، در یکسال گذشته اخبار دروغینی را با هدف کسب حمایتهای بینالمللی منتشر کرده است. این وضعیت، یادآور گفته چرچیل است که «اولین قربانی جنگ» را «حقیقت» میدانست. طبق یافتههای موثق در جنگ روزانه بین 300 تا 400 سرباز اوکراینی کشته و زخمی میشوند. این عدد در یکسالی که از جنگ میگذرد، به نزدیک 140 هزار نفر میرسد. دولت ایالات متحده مدعی است که بیش از 130 هزار سرباز اوکراینی در جنگ کشته یا زخمی شدهاند. علاوهبر کشتهها و زخمیها، تقریبا از هر 3 شهروند اوکراینی یکنفر از کشور خارج شدهاند. امروزه 8 میلیون اوکراینی پناهنده بینالمللی هستند. به گفته آژانس پناهندگان سازمان ملل متحد (UNHCR) تاکنون 6.3 میلیون اوکراینی در اروپا پناه گرفتهاند. در داخل کشور نیز، 6.6 میلیون نفر دیگر آواره هستند.
احتمال تصرف یکسوم اوکراین
از زمان حمله به اوکراین در 24 فوریه 2022، نیروهای روسیه 11 درصد دیگر از خاک اوکراین را تصرف کردهاند. هنگامی که این عدد با زمینهای تصرف شده از الحاق کریمه به روسیه در سال 2014 جمع شود، این بدان معناست که روسیه اکنون تقریبا یکپنجم اوکراین را کنترل میکند. براساس پژوهشی که مدرسه حکمرانی کندی دانشگاه هاروارد به قلم «گراهام آلیسون» و «کیت دیویدسون» منتشر کرده است، با تداوم جنگ اوضاع میتواند برای اوکراین بدتر از این هم بشود. آنها نوشتهاند: «درحالیکه مطبوعات غربی به برجسته کردن موفقیتهای اوکراین ادامه میدهند، باید بدانیم که اگر سال دوم جنگ اساسا مشابه سال اول پیش برود، در فوریه 2024 روسیه تقریبا یکسوم اوکراین را کنترل میکند.»
اقتصاد در دوسوی جنگ
در این یکسال اقتصاد اوکراین درهم شکسته شد و تولید ناخالص داخلی آن بیش از یکسوم کاهش یافت. اوکراین اکنون نهتنها برای تحویل هفتگی اسلحه و مهمات بلکه برای پرداخت حقوق ماهانه سربازان، مقامات و بازنشستگان خود به ایالات متحده و اروپای غربی وابسته است. اطلاعات دریافتی نشان میدهد در یکسال گذشته 35 درصد از تولید ناخالص داخلی اوکراین کاهش یافته است. جنگ البته هزینههای هنگفتی را نیز به روسیه تحمیل میکند. اما تاکنون پوتین هیچ تردیدی در پرداخت هرآنچه لازم است نشان نداده است. مسکو انعطافپذیری چشمگیری را در انطباق با تحریمهای جامع بیسابقه نشان داده است. علیرغم اینکه دولتهای غربی در تبلیغات خود، این تحریمها را فلجکننده تبلیغ میدانند، درآمد روسیه از صادرات نفت و گاز در سال گذشته بهجای کاهش، افزایش یافت. برخلاف پیشبینی اکثر مفسران غربی، اقتصاد روسیه دچار فروپاشی نشده است. طبق جدیدترین دادههای صندوق بینالمللی پول (IMF)، اقتصاد روسیه در سال گذشته بسیار کمتر از آنچه پیشبینی میشد افت کرد.
روسیه و استفاده از سلاح هستهای؟
تحلیلگران غربی درباره نتیجه پایان جنگ تقریبا بر این مساله مشترکند که روسیه درصورت قرار گرفتن در بنبست، راه خود را با بهکارگیری تسلیحات هستهای خواهد گشود. آنها پس از فرسایشی شدن جنگ، تاکید داشتند احتمال دارد روسیه برای خارج ساختن جنگ از حالت فرسایشی برای خود، بهسمت استفاده از تسلیحات هستهای تاکتیکی گام بردارد. بااینحال زمان مشخص ساخت مسکو نیز بهدنبال فرسایشی ساختن جنگ است تا در آن توان اوکراین و ناتو را بهمرور نابود سازد. تسلیحات هستهای تاکتیکی، برخلاف تسلیحات هستهای استراتژیک که علیه شهرها بهکاررفته و خسارات زیادی بهبار میآورند، برای استفادههای تاکتیکی علیه پادگانها یا مراکز تجمع نیروهای دشمن است. تسلیحات هستهای تاکتیکی، قدرت کمتری نسبت به تسلیحات هستهای راهبردی دارند و قدرتشان نیز قابلتنظیم در سطوح پایین است تا بتوانند اهداف کوچکتری را بدون آسیب به دیگر نواحی نابود سازند.
روسها 5 هزار کلاهک هستهای دارند که تقریبا 3 هزار مورد از آنها کلاهکهای هستهای تاکتیکی هستند. مسکو درصورت نیاز میتواند بدون آنکه شهرها و غیرنظامیان اوکراینی را با تسلیحات هسته راهبردی آسیب برساند، تعدادی از پادگانها، فرودگاه و مراکز مهم اوکراین را با تسلیحات هستهای تاکتیکی درهم بکوبد. این مساله باعث میشود چندهزار سرباز ارتش اوکراین در یک روز کشته شوند و با ادامه تهدید هستهای، کییف در مضیقه قرار گیرد. بهعبارتیدیگر اوکراین میتواند بهجای آنکه افغانستانی دیگر برای روسها باشد و به فرسایش کشورشان تبدیل شود، مانند ژاپن در پایان جنگجهانی دوم شود. توکیو پس از آنکه دستکم دوبار با تسلیحات هستهای راهبردی توسط آمریکا مورد هدف قرار گرفت، دربرابر واشنگتن تسلیم شد. روسها اگر در بنبست قرار گیرند، دشوار است فروپاشی مجدد را بپذیرند و بهسمت استفاده از سلاحهای ویژه نروند. با وجود این تاکنون شرایط جنگ بنبستی برای مسکو نیافریده و این کشور با توجه به نبرد در خاک اوکراین با جبهه غرب و حتی متحدانش، از خود خویشتنداری نشان داده و آنگونه که میگوید بهدنبال کشاندن تواناییهای ناتو به نزدیکی خاک روسیه و نابود ساختن آنهاست.
مسکو اگر میدانست جنگ در اوکراین بهخاطر مقاومت اوکراینیها طولانی شده، احتمال میرفت بهسمت استفاده از سلاح هستهای گام بردارد اما برداشت امروز روسها قرار داشتن دربرابر صفآرایی سراسری جبهه غرب است.
لحظه چندقطبی فرا رسیده؟
در جهان تکقطبی، آمریکا طراحی میکرد و دیگران یا اجرا میکردند یا مجبور به اجرا میشدند و یا در برابر اجرا سکوت میکردند. در جهان تکقطبی، قطب مسلط مبتکر اقدامات بود و کمتر میپذیرفت دیگران دست به تحرکات بزرگ بزنند.
در دوران تکقطبی، آمریکا بهجز تحولاتی در بالکان که با چراغ سبز و سکوت رضایتآمیز آنها در کشتار مسلمانان بوسنیوهرزگووین همراه بود، واشنگتن مبتکر اقدامات نظامی بهشمار میرفت و اجازه نمیداد دیگران دست به اقدامی بزنند.
در سال 2008 نیز روسها در اوج گرفتاری غرب در بحران اقتصادی و بروز دشواری در جنگهای افغانستان و عراق، تحرکات کوچکی در گرجستان به صورت نظامی انجام دادند.
آغاز جنگی به بزرگی اوکراین، نشان میدهد آمریکا قدرت بازدارندگی خود را از دست داده است. از سوی دیگر، بسیاری از کشورها فارغ از نگاه آمریکا، یا به حامی فعال و غیرفعال روسیه تبدیل شدهاند، یا ارزشی برای تبلیغات ضدروس غرب قائل نمیشوند. آمریکا امروز هرچه هست، دیگر تکقطب جهان نیست. وقتی قدرت واشنگتن توسط چین، روسیه و ایران در آسیا و شرق اروپا به چالش کشیده شده، متحدان سنتی غرب مانند اعراب منطقه برخلاف خواست کاخ سفید با چین رابطه برقرار میسازند و دولتهای مخالف واشنگتن در آفریقا و آمریکای لاتین قدرت یافتهاند، سخن گفتن از اینکه آمریکا هنوز تکقطب جهان است، بیهوده به نظر میرسد. پیشتر بر مبنای آنچه «تله توسیدید» نام داشت، تاکید میشد هژمون درحال سقوط (آمریکا) با مدعی هژمونی (چین) در لحظه تعویض با یکدیگر وارد جنگ میشوند. با این وجود، شرایط امروز جهان نشان میدهد، واشنگتن بهجز پکن، دیگران را نیز در تله توسیدید خود برای مبارزه دارد. آمریکا نه در جنگی فراگیر که پیشتر تلقی میشد، بلکه در کارزاری وسیع علیه شرق و قدرتهای در حال ظهورش قرار دارد. آنچه در تله توسیدید مانع از دست رفتن جایگاه هژمون میشود مبادرتش به جنگ است. در تله توسیدیدی که آمریکای قرن بیستویکمی خود و دیگران را در آن گرفتار ساخته است، نه جنگ بلکه کارزارهای جنگ ترکیبی به کار گرفته شدهاند، بیشتر به این دلیل که واشنگتن قادر به برافروختن و تحمل جنگی فراگیر نیست. با این وجود، کارزارهای ترکیبی، نمیتوانند همانند جنگها نتایجی قاطع به بار آورد. آمریکا اگرچه با جنگ شاید بتواند از سقوط خود در نظام تکقطبی جلوگیری کند، اما با کارزار ترکیبی، حتی اگر دشمنان آسیب ببینند، قادر به حفظ موثر جایگاه خود نیست.
جنگ غرب را متحدتر و قدرتمندتر ساخت؟
غربیها مدعی هستند که جنگ اوکراین، باعث اتحاد غرب شده و بهجای تضعیف ناتو، حس ماموریت و عزم آن را برای ایجاد قابلیتهای نظامی برای بازدارندگی یا شکست هرگونه تهدیدی در آینده از جانب روسیه احیا کرده است. آنها مدعی هستند پوتین بهجای تضعیف ائتلاف ترانس آتلانتیک، واکنش غرب به رهبری ایالات متحده -که قویتر از زمان جنگ سرد بوده است- را برانگیخت. اما دقت در این جنگ واقعیتهای دیگری را به نمایش میگذارد.
1 -جنگ هزینه اتحاد
جبهه غرب به خود مباهات میکند که حمله روسیه به اوکراین باعث شده این جبهه که از نافرمانی اعضا رنج میبرد، بار دیگر متحد شود. این اتحاد تا حدودی بیشتر شده اما آنچه پنهان مانده، هزینه سنگینی است که غرب برای این اتحاد پرداخت کرده و همچنان درحال دست در جیب کردن برای آن است. از 24 ژانویه 2022 تا 15 ژانویه 2023 کشورهای غربی (مجموعا 20 کشور) حدود 150 میلیارد دلار کمک مالی، بشردوستانه و نظامی به اوکراین کردهاند. عامل اتحاد دربرابر روسیه حملهای سنگین و بیسابقه به ساختارهای ناتو در اوکراین است که اگر این جبهه با شرایط جدید در برابر آن دست بسته بنشیند در دیگر نقاط نیز دچار هزیمت خواهد شد.
2 -اتحاد تاکتیکی و کوتاهمدت
غرب بهدلیل وقوع یک جنگ خشونتبار متحد شده که نشان میدهد تا چه میزان این اتحاد از سطوح کوتاهمدت برخوردار است. جهان در آستانه جنگ جهانی دوم شاهد نزدیکی آلمان نازی به شوروی برای تقسیم لهستان بود و سپس جنگ این دو کشور با یکدیگر را ثبت کرد. همچنین آمریکا و شوروی در جریان این جنگ با یکدیگر متحد شده اما بلافاصله پس از جنگ دچار جدایی شدند. هرچند کشورهایی مانند آلمان و ژاپن پس از پایان جنگ به متحدان آمریکا تبدیل شدند، اما اتحاد پس از پیروزی، با اتحاد برای شکست نخوردن متفاوت است. اگر جنگ اوکراین به زیان روسیه به پایان برسد، مسکو نیز در فردای جنگ چارهای جز کوتاه آمدن دربرابر واشنگتن ندارد، اما آیا اگر به پیروزی برسد، پس از آن اتحاد غرب به شکل امروز خواهد بود؟
اگر غرب متحد شود و سپس در جنگ اوکراین ناکام شود، حتی اگر مسکو بهطور مستقیم به اعضای ناتو حمله نکند، این اتحاد بر اثر فشار مسکو شروع به فروپاشی میکند. با آشکار شدن نتیجه شکست غرب در جنگ اوکراین، با توجه به تفاوت آسیبهای آمریکا و اروپا از این جنگ، این مساله به بروز جدایی میان دوسوی آتلانتیک و حتی میان اروپاییها خواهد انجامید.
3- اتحاد در زمان ضعف
حمله روسیه به اوکراین باعث شده تا غرب بر اثر تحمل فشار یک تهدید نظامی و هستهای دچار ضعف شود. این جبهه تاکنون دستکم دو تریلیون دلار هزینههای مستقیم و غیرمستقیمی را متحمل شده است. به عبارت دیگر، حمله روسیه به اوکراین به تضعیف کشورهای غربی منجر شده و سپس این کشورهای تضعیف شده با یکدیگر متحد شدهاند؛ وضعیتی که با اتحاد کشورهای قدرتمند با یکدیگر متفاوت است. اتحاد کشورهای تضعیف شده با یکدیگر شاید قدرت مقاومتی ایجاد کند اما از تولید قدرت مضاعف عاجز است.
4 -اختلافاتی که در هنگامه اتحاد رخ دادند
این جنگ با تبعاتزاییهایش به اختلافاتی نیز بین این کشورها دامن زده که میتوان آن را در نافرمانی مجارستان، گستاختر شدن لهستان (صحبت نخستوزیر درباره لزوم بازگرداندن حکم اعدام) و درگیری اقتصادی میان اتحادیه اروپا و آمریکا بر سر قانون حمایتیاش از صنایع خودروسازی اشاره کرد.
ویکتور اوربان، نخستوزیر مجارستان و اعضای دولتش اگر نگوییم درحال دفاع از روسیه هستند، بهطور مداوم انتقادهایی را روانه شرکای غربی خود میسازند. در روزهای اخیر ویکتور اوربان در سخنرانی سالانهاش در بوداپست با مقصر دانستن اتحادیه اروپا در طولانی شدن جنگ، گفت: «اتحادیه اروپا بهجای ایجاد صلح از طریق مذاکرات، وضعیت را با اعمال تحریمهایی علیه روسیه و ارسال تسلیحات به اوکراین بدتر میکند. هنگامی که روسیه حمله را آغاز کرد، غرب این درگیری را آرام نکرد و درعوض بیشتر کشورهای اروپایی را درگیر آن کرد.» در آمریکا نیز جمهوریخواهان بسیاری درحال پیوستن به صف مخالفان ارائه کمک به اوکراین هستند. کوین مک کارتی، رئیس مجلس نمایندگان آمریکا که پس از انتخابات میاندورهای کنگره در نوامبر 2022، به ریاست این مجلس رسید، پیش از انتخاب تاکید کرده بود نظارتهای بیشتری بر این کمکها اعمال خواهد کرد. اخیرا نیز دونالد ترامپ جونیور، فرزند دونالد ترامپ رئیسجمهور سابق آمریکا با اعلام خبر سفر پدرش به شهر فلسطینشرقی در ایالت اوهایو، پس از وقوع انفجار در قطار حامل مواد شیمیایی خطرناک، در حساب توئیتری خود نوشت: «[دونالد] ترامپ در اوهایو حضور دارد و دولت فدرال را به اقدام مجبور میکند. جو بایدن در اوکراین است که دلارهای شما مالیاتدهندگان را برای ثروتمند کردن مجتمعهای صنعتی- نظامی و ثروتمندتر کردن مقامات فاسد اوکراینی خرج کند.» اینگونه موضعگیریها نشان میدهد، اختلافات عمیقی میان کشورهای غربی و میان جناحهای مختلف داخلی این کشورها درباره کمک به اوکراین وجود دارد. درحالحاضر رهبران راست افراطی غرب مانند ترامپ در آمریکا و مارین لوپن در فرانسه درحال هشدار نسبت به وقوع جنگ جهانی سوم هستند.
5- آسیا، آفریقا و آمریکا از واشنگتن حرفشنوی ندارند
جنگ آشکار کرد که دستکم سه قاره آسیا، آفریقا و آمریکا (بهجز آمریکا و کانادا) حرفشنوی چندانی از غرب ندارند و برخلاف گذشته در بلوکبندیها دستهبندی نمیشوند.
این کشورها تا حد زیادی بهدلیل عدم توانایی برای مقاومت در برابر نظام مالی غرب، چارهای جز همراهی با تحریمهای اعمالی علیه روسیه ندارند و در نشستهای سازمان ملل نیز آرایی به زیان مسکو به صندوق میاندازند، اما بیشتر از این اقدامات که اغلب از سر ناچاری صورت میگیرند، گامی در راستای تحرکات غرب برنمیدارند تا بتوان آنها را متحد غرب دانست. این موضوع دستمایه انتقادهایی در غرب علیه کشورهایی شده که آنها را پیشتر متحدان قابلی برای خود در جهان میدانستند. اوایل بهمنماه گوستاوو پدرو، رئیسجمهوری کلمبیا اعلام کرد مقامات آمریکایی ازجمله ژنرال «لائورا ریچاردسون» رئیسستاد فرماندهی جنوبی آمریکا، از او خواستهاند تا تسلیحات ساخت روسیه خود را برای اوکراین ارسال کند. پدور با رد این درخواست به واشنگتن گفته بود: «ما طرف هیچکس را نمیگیریم. ما طرف صلح هستیم. به همین دلیل است که هیچکدام از تسلیحات و تجهیزات روسی در کلمبیا بدون توجه به شرایط آنها، در این درگیری در اوکراین مورد استفاده قرار نخواهد گرفت.» چندی بعد نیز «لوئیز ایناسیو لولا داسیلوا» رئیسجمهور برزیل در مصاحبه با شبکه «سی.ان.ان» با رد درخواست آمریکا برای ارسال کمک نظامی به اوکراین گفت: «درصورتیکه از ارسال مهمات حرف بزنم، به این ترتیب به جنگ وارد شدهام. من میخواهم به این جنگ پایان دهم. من به این کار متعهدم.»
6 -روسیه شوروی نیست
رسانههای غربی اینگونه تبلیغ میکنند که روسها برخلاف برداشتهایی که معتقد بود آنها به میزان زیادی قدرت زمان شوروی را حفظ کردهاند، دیگر قدرت نظامی قابل توجهی به حساب نمیآیند، زیرا نتوانستند به سرعت سراسر اوکراین را تصرف کنند. هرچند روسیه بهوضوح دیگر دارای قدرت زمان شوروی نیست، اما همزمان آشکار شده غرب نیز دیگر غرب گذشته نیست. باید توجه داشت غرب نه در برابر شوروی بلکه در برابر روسیه به وضعیتی دشوار دچار شده و مقامات آن درحال هشدار درباره اتمام مهمات خود هستند. بهعبارتی دیگر روسیه ابرقدرتی در سطح شوروی برای همتایی دربرابر غرب و ایجاد نظام دوقطبی نیست، اما هنگامی که تمام غرب و متحدانشان قادر به رویارویی با چنین روسیهای نباشند، سخن گفتن از نظام تکقطبی بیهوده است؛ چه اینکه کل غرب قادر به ایجاد نظام تکقطبی نیست چه رسد به آمریکا.
7- غرب بیرون از گود جنگ، سالم نمانده
غرب اینگونه تبلیغ میکند که روسیه را به مخمصه جنگ انداخته و خود بیرون گود سالم مانده است. این درحالی است که خاک اصلی روسیه شاهد جنگ نیست، وضعیت اقتصادی آن همچنان پایدار است و موج مهاجرتی نیز شکل نگرفته، اما در غرب بیرون از جنگ، تنها اروپا یک تریلیون دلار در حوزه انرژی زیان دیده است.
8- جسور شدن دیگر رقبای غرب
حمله روسیه، به دیگران نیز نسبت به آمریکا جرأت داده و دست و بال این کشور را در تایوان و غرب آسیا بسته است. چین در این مدت بر شدت تنشها علیه تایوان افزوده و آسمان این جزیره بهصورت هفتگی و حتی روزانه شاهد ورود جنگندههای چینی است. در غرب آسیا نیز گروههای مقاومت بر میزان تهدیدات خود علیه غرب افزودهاند و واشنگتن نگران رشد التهابات در این منطقه است.
9 -افزایش احتمال اشاعه هستهای
بهدلیل حمله یک قدرت هستهای به کشوری غیرهستهای، اشاعه هستهای که میتواند توان قدرتهای فعلی جهانی را کاهش دهد، ناگزیر بهوقوع خواهد پیوست. این اشاعه لزوما به معنای آزمایش نهایی و انبار تسلیحات هستهای توسط کشورها نیست اما موجب تقویت ظرفیت هستهای آنها خواهد شد.
کرهجنوبی یکی از کشورهایی است که پس از وقوع جنگ در اوکراین، بر میزان تلاشهای خود برای دستیابی به تسلیحات هستهای افزوده و این مساله را در موضعگیری مقامات سیاسی خود نمایان ساخته است.
10- رشد قدرت متحدان، مزیتی که بلا خواهد شد
آمریکا بهدلیل ناتوانی مجبور شده متحدان خود را به تقویت قوای نظامیشان فراخواند، که این مساله در آینده تاثیرات سوئی بر اجرای دستورکارهای واشنگتن خواهد گذاشت.
اگر متحدان آمریکا مانند ژاپن یا اتحادیه اروپا که از طریق فرانسه به تسلیحات هستهای دسترسی دارد، به ارتشی عظیم دست یابند، آنگاه کمتر راضی به پیروی از دستورات واشنگتن خواهند شد.
11- غرب و متحدان در معرض امواج بیثباتی
گرانی سوخت و مواد غذایی، متحدان آمریکا در غرب آسیا مانند اردن را در معرض طوفان بیثباتی قرار داده است. آسیب به دولت بر سر کار در عمان، که نقش بزرگی در تامین امنیت رژیمصهیونیستی دارد زیان عظیمی برای واشنگتن، اروپا و تلآویو است. روزنامه آمریکایی والاستریتژورنال نیز اخیرا به مردم آمریکا که از تورم شدید رنج میبرند توصیه کرده «صبحانه نخورید.» در همین راستا «آروا مهداوی» از روزنامه گاردین در مطلبی به پیشنهاد والاستریتژورنال به مردم آمریکا برای حذف وعده صبحانه واکنش نشان داده است: «بیایید روزی فقط دو وعده بخوریم»؛ این شعار کرهشمالی در قحطی دهه ۱۹۹۰ بود!» در این گزارش آمده است: «اگر یک تیتر والاستریتژورنال - که بهروشنی برای تحریک مردم نوشته شده - شما را عصبانی کند، انرژی خود را تلف کردهاید، مخصوصا که بدون صبحانه و با شکم خالی اصلا انرژی اضافهای ندارید که بخواهید به هدر بدهید. اما مشکل اصلی و تنها دلیل اینکه این تیتر ارزش پرداختن به آن را دارد، این است که این گزارش صرفا برای جذب مخاطب نوشته نشده، بلکه چکیده خوبی از وضعیت اقتصادی ما در آمریکاست.»
12 -بروز اولویت فوری و انحراف از اولویت اصلی
با حمله روسیه به اوکراین، این جنگ حالا اولویت اصلی غرب است اما در هرحال، این اولویت فوری با اولویت اصلی غرب که مهار چین است، انطباق کاملی ندارد. لوید آستین، وزیر دفاع آمریکا در این باره میگوید: «چین تنها رقیبی است که هم قصد دارد نظم بینالمللی را تغییر دهد و هم بهطور فزایندهای قدرت انجام این کار را دارد. روسیه بر خلاف چین نمیتواند در درازمدت بهطور سیستماتیک ایالات متحده را به چالش بکشد. اما تجاوز روسیه تهدیدی فوری برای منافع و ارزشهای ما به شمار میرود.»
واشنگتن با وجود اولویت بودن چین، به دلیل بروز تهدیدی فوری در شرق اروپا مجبور شده بخش بزرگی از توان خود را به این منطقه اختصاص داده و لاجرم از چین غافل شده است.
13 -بلوکبندی جهانی و مزیتبخشی به چین
آمریکا با جنگ اوکراین، جهان را به بلوکبندیهای سابق جنگ سرد سوق داده هرچند سطح این اتفاق همانند گذشته نیست. با این حال تلاش کرده چین قدرتمند را از حامیان حمله به اوکراین دور نگاه دارد. این مساله باعث شده تا با خطرناک بودن نزدیکی به آمریکا، که ضدیت با روسیه را طلب میکند و همچین نزدیکی به روسیه که انتقامجویی واشنگتن را در پی دارد، نزدیکی به چین گزینهای دارای مزیت باشد؛ همانند آنچه در سفر شیجینپینگ به ریاض و جلسه با کشورهای عربی روی داد.
14 -اهمیت یافتن «زمین» در برابر «فناوری»
با جنگ اوکراین تامین انرژی، مواد کشاورزی و مواد معدنی دشوار شده است. این درحالی است که روسیه نقشی بزرگ در تامین این موارد دارد. براساس آنچه غرب در نظر دارد برای مقابله با تغییرات اقلیمی آیندهای بدون کربن بسازد، موادی مانند مس، نیکل، پلاتین و... دارای اهمیت بالایی هستند که روسیه نقش بزرگی در تولید و ارائه آنها به بازار دارد.
تا پیش از بروز جنگ در اوکراین، مزیت فناوری شاخصتر از دیگر موارد بود، اما حالا با ایجاد اشکال در تامین مواد معدنی که در فناوریها به کار میروند، مسائلی مانند تامین مواد مورد نیاز برای راهاندازی فناوریها، اهمیتی دوچندان یافته است.
از سوی دیگر، واردات فناوریها برای توسعه، در برابر شکمهای گرسنه و کاهش حملونقل، اهمیت سابق را ندارد. مسکو از این طریق با تغییر جهتها، با افزایش وزن ابزارهایی که در دست دارد، نقش خود را پررنگتر ساخته و بهتبع آن از اهمیت غرب کاسته است.
15 -کاهش قدرت نرم غرب با زیر پا گذاشتن شعارهای سنتی
غرب با دست زدن به اقدامات شدید علیه روسیه و دست کشیدن از شعارهایی مانند جدایی ورزش از سیاست، امنیت سرمایهگذاری و عدم نژادپرستی، قدرت نرم خود را کاهش داده و با این اعتبار کاستهشده، شاهد رشد وحشت از خود در جهان است. موضوعی که باعث میشود دیگران در نهان یا آشکار به دنبال پناهگاهی علیه فشارهای غرب باشند؛ مسالهای که میتواند به همگرایی کشورها با یکدیگر، تمرکز بر تقویت قدرت داخلی و ارتباط با قدرتهای بینالمللی-جدای از غرب- منجر شود.
16 -ظرفیت تاکتیکی غرب تخلیه شده و کار به ظرفیت استراتژیک رسیده است
اینگونه تبلیغ میشود که قوای نظامی روسیه در جنگ درحال فرسایش است. در مقابل اما حقیقتهای دیگری نیز وجود دارند. نخست آنکه کشورهای اروپایی نیروی زمینی چندانی برای مقابله با روسیه ندارند و در آسمان نیز قادر به حفظ برتری در برابر سامانههای پدافند هوایی و جنگندههای روسیه نیستند.
از سوی دیگر، ترکیه بهعنوان دومین نیروی زمینی ناتو خود را بیرون از جنگ میداند و آمریکا همانند دو جنگ جهانی قادر به گسیل صدها هزار یا میلیونها نفر به جنگ در اروپا نیست.
سوم آنکه بخشی از نیروهای زمینی غربی در قالب داوطلبان بینالمللی در اوکراین حضور یافته و درحال تحمل ضربات نظامی روسیه هستند و در فرسایش قرار گرفتهاند که همان فرسایش نظامی غرب است. به همین دلیل، ظرفیتهای متعارف و تاکتیکی غرب در اوکراین دچار فرسایش شده است و تنها ظرفیتهای استراتژیک برای این جبهه باقی مانده است.
17 -غرب از روسیه همچنان میترسند
غرب با وجود جنگ در اوکراین، همچنان به بیرون بودن خود از گود درگیری نظامی تاکید دارد؛ مسالهای که نشان میدهد آنها توان چندانی برای مقابله مستقیمتر با مسکو ندارند.
ناتو در ماههای اخیر اعلام کرد قصد دارد تانکهای لئوپارد و آبرامز را برای جنگ به اوکراین ارسال کند که این مساله نیز بیشتر از آنکه دهنکجی به روسیه باشد، ناشی از تغییر جدی شرایط نظامی است. بسیاری از ذخایر تسلیحاتی ناتو به اتمام رسیده و غرب مجبور است برای خروج از بنبست، از ذخایری بهره گیرد که تاکنون بدون استفاده مانده بودند. تانکهای غربی ازجمله ذخایری هستند که از ابتدای جنگ تاکنون به اوکراین ارسال نشدهاند.
18- غرب تسلط گذشته را بر اقتصاد جهان ندارد
غرب با وجود تلاشها نتوانسته ضربهای سنگین به اقتصاد روسیه بزند زیرا این کشور فضاهای تنفسی خارج از حیطه غرب دارد. چین و هند دو پشتیبان بزرگ اقتصاد روسیه هستند که همچنان به تامین اقتصادی مسکو میپردازند. این دو کشور از روسیه نفت و سلاح وارد کرده و درمقابل کالا و فناوری به آن صادر میکنند.
باید توجه داشت درحالیکه غرب با روسیه در اوکراین درگیر است، دشمنان قابلتوجهی در دیگر نقاط جهان نیز دارد. واشنگتن اخیرا با افزایش فشارها به عراق و تحریم 16 بانک خصوصی آن با اتهام انتقال دلار به ایران، ضمن تاثیرگذاری بر افزایش قیمت دلار در عراق و ایران، واکنشهایی را در بغداد و تهران برانگیخت.
تفاهمات ایران-چین در جریان سفر رئیسجمهور ایران به پکن واکنشی در سمت ایرانی ماجرا بود. در سوی عراقی ماجرا نیز آنگونه که رویترز میگوید، قرار بر رشد استفاده از واحد پول چین (یوآن) در مبالات میان بغداد و پکن است.
خبرگزاری رویترز چهارشنبه هفته گذشته (22 فوریه/ 3 اسفند) اعلام کرد بانک مرکزی عراق در این روز اعلام کرده در تلاش برای بهبود دسترسی به ارز خارجی، قصد دارد برای اولین بار اجازه دهد تجارت از چین بهطور مستقیم به یوآن تسویه شود. رویترز در ادامه خبر خود آورده بود: «این اقدام آخرین نشانه از نقش رو به رشد یوان در صحنه بینالمللی است، زیرا چین بهتدریج بازارهای مالی خود را توسعه میدهد و برخی کشورها نیز به دنبال تنوع بخشیدن به ارزهای خود هستند.»