کد خبر: 78124

مجید محمدزمانی

زن، سینما، جشنواره!

اگر نگاهی کلی به 24 فیلم سودای سیمرغ بیندازیم، بازتابی از حضور محسوس و سازنده زنان در تغییرات و تحولات اجتماعی نیست؛ با اینکه واقعیت دیروز و امروز جهان اجتماعی ما، خلاف این مطلب را نشان داده است. 

مجید محمدزمانی، کارشناس مدیریت رسانه: جشنواره فیلم فجر را با کم و زیادش می‌توان چشم‌اندازی از وضعیت سال آتی سینمای ایران و میزان استقبال مخاطبان آن دانست. علی‌رغم آنکه فیلمسازان با هر ضرب و زوری بالاخره آثارشان را در میان ناآرامی‌های پاییز و زمستان به جشنواره رساندند، اما روی هم رفته کیفیت فرمی فیلم‌ها رضایت مخاطبان را به‌همراه نداشت و به‌لحاظ محتوایی نیز نسبتی جامع بین این آثار با مسائل روز جامعه خصوصا مساله زنان -به‌عنوان نیمی از جمعیت این سرزمین- برقرار نبود. جشنواره خنثایی که نه قدرت طرح مسائل را داشت و نه دغدغه‌ای برای ترسیم راه‌حل. و به‌واقع باید دید این سینمای خنثی چقدر توانسته تنوع و تکثر جامعه زنان را بازتاب دهد و برای خروج از بی‌عدالتی‌ها و نابرابری‌های جامعه خصوصا در حوزه زنان راهکار ارائه دهد؟
اگر نگاهی کلی به 24 فیلم سودای سیمرغ بیندازیم، بازتابی از حضور محسوس و سازنده زنان در تغییرات و تحولات اجتماعی نیست؛ با اینکه واقعیت دیروز و امروز جهان اجتماعی ما، خلاف این مطلب را نشان داده است. 
علی‌رغم حضور زنان در برخی فیلم‌ها، بود و نبود آنان در روند داستان و لنز دوربین فیلمسازان بی‌اهمیت یا کم‌اهمیت بوده است، نظیر «کاپیتان» و «هوک» و حتی اگر در واقعیت تاریخی، زنان حضوری موثری در تغییرات اجتماعی داشته‌اند، اما فیلمساز نتوانسته نقشی فعال و باورپذیر از وی برای مخاطب ایجاد کند. در «های‌پاور» نقش کلیشه‌ای همسر سرلشکر ستاری چقدر در موفقیت او موثر بوده؟ نقش غیرفعال خانواده بروجردی چقدر در حماسه آن شهید سهم داشته؟ در «شماره ده» دغدغه خانواده چقدر امیدبخش رزمنده برای فرار از زندان بوده؟ در «سینما متروپل» سهم عشق چقدر عامل فداکاری‌ها بوده؟ و در «گلهای باوارده»، خانواده و زن نه‌تنها نقشی در عملیات، بلکه گاهی عاملی مداخله‌گر نیز بوده‌اند!
و البته حال و روز فیلم‌هایی که زنان در آن نقش فعال داشتند، از آنچه گفته شد، بهتر که نه بلکه وخیم‌تر هم هست؛ زنانی که یا قربانی فقر و نابرابری‌اند که توان و‌ انگیزه تغییر این میهمان ناخوانده را ندارند، نظیر «آنها مرا دوست داشتند»؛ یا قربانی فریب، خشونت و تعرض گاه و بیگاه دنیای مردانه‌اند، که در این وضعیت یا باید با سکوت و خودفراموشی ناخواسته آرامش خود و خانواده را به نابودی بکشند، نظیر «در آغوش درخت» و «استاد» یا باید عادت کنند به تسلیم شدن. نظیر «یادگار جنوب»، و به غیر از این دو راه سومی نمی‌ماند؛ چراکه با هرگونه مقاومت ساختارهای حقوقی مردانه بر سر آنان آوار می‌شود. نظیر «کت چرمی» که عاقبت مقاومت اعدام بود و خودکشی! یا در «روایت ناتمام سیما» که زن به یک جامعه بدهکار می‌شود. 
این تبعیض حتی بر سر عشق هم جریان پیدا کرده! 
اگر عشق زنان به مردان باشد، این عشق قربانی مردان روان‌پریش و دمدمی مزاج می‌شود، نظیر آنچه در «جنگل پرتقال» و «چرا گریه نمی‌کنی؟» اتفاق افتاد؛ و اگر عشق مردان به زنان باشد، می‌تواند تا ابد ماندگار باقی بماند همچون «هفت بهار نارنج»، «وابل» و «یادگار جنوب» و حتی این عشق می‌تواند ‌انگیزه‌بخش نجات مردم باشد نظیر «اتاقک گلی». 
همچنین فعالیت‌های اجتماعی زنان در فیلم‌های امسال جشنواره خیلی تنوع و تکثر نداشت، غالبا محدود در نقش‌های کلیشه‌ای همسری و مادری و طبق معمول کمرنگ و کم‌اثر در جریان داستان و زندگی. آنجایی هم که فعالیت اجتماعی دارند، مثلا در دانشگاه نظیر «استاد»، «جنگل پرتقال» و «روایت ناتمام سیما» مورد سوءاستفاده و بی‌مهری قرار می‌گیرند؛ آنجایی هم که فعالیت اقتصادی نظیر «بعد از رفتن» دارند، فریب دنیای مردانه را می‌خورند و لطفا اجازه دهید دیگر بگذریم از اشتغال سیاه اقتصادی آنها در «یادگار جنوب» و «کت چرمی»... . 
 البته ناگفته نماند اگرچه داوران جشنواره به‌راحتی از برخی فیلم‌ها چشم‌ پوشیدند، اما این آثار از نگاه مخاطبان دورنماند، «سرهنگ ثریا»یی که با کارگردانی یک زن، در نقش یک مادر میانسال، رهبری یک جمع را علیه ظلم فرقه رجوی برعهده داشت یا نقش یک مادر در «در آغوش درخت» و یک همسر در «عطرآلود». 
این نکته هم حائز اهمیت است که حضور متنوع زنان از اقلیم‌های مختلف جغرافیایی در قاب سینما، اگرچه نقطه مثبتی است، اما نباید به این نگاه توریستی اکتفا کرد و مساله پایتخت‌نشینان را مساله آنان جا زد. 
در آخر این سوالات به ذهن می‌رسد که چرا علی‌رغم رشد حضور متنوع و افتخارآمیز زنان سرزمین ما در عرصه‌های علمی، هنری، سیاسی و اقتصادی، هنوز سینمای ما، زنان را در نقش‌های کلیشه‌ای و تکراری بازتاب می‌دهد و قادر به ساخت زن قهرمان نیست!؟ چرا سینمای ما در رسمیت‌بخشی به تنوع و تکثر جامعه زنان ما، لکنت و رودربایستی دارد؟ این حجم اغراق‌شده از بی‌عدالتی و تبعیض علیه زنان در این آثار- که به نقد عوامل داخلی پرداخته- چه نسبتی با واقعیت جامعه ما دارد؟ و چرا همیشه ظلم بازیگران خارجی و بین‌المللی از قاب دوربین‌ها مخفی است؟ علت عدم تنوع و بازتاب بی‌عدالتی حوزه زنان به‌خاطر غلبه نگاه مردسالارانه فیلمسازان و کمبود فیلمسازان زن و کم‌کاری سیاستگذاران رسانه‌ای در سینمای ایران است یا تقلید از کلیشه‌های سینمای غرب یا فرار از شکست در گیشه؟ هرچه باشد، سینما هنوز بدهکار زنان این سرزمین است. 

مرتبط ها