کد خبر: 77927

داستان یک دگردیسی خوش رنگ و لعاب

رسول صدر عاملی در زمانی که خودش به عنوان کارگردان در سینما به تولید اثر میپرداخت، در بسیاری از آثار خود، بازیگران فیلم اولی را به سینما عرضه میکرد.

احسان حجتی:رسول صدر عاملی در زمانی که خودش به عنوان کارگردان در سینما به تولید اثر میپرداخت، در بسیاری از آثار خود، بازیگران فیلم اولی را به سینما عرضه میکرد. حالا که چند سالیست به صورت جدی در کسوت تهیه کنندگی فعالیت دارد، کارگردانان جوان را به عنوان فیلم اولی به سینما معرفی میکند. سال گذشته صدر عاملی، محمد کارت را با شنای پروانه در اولین فیلم بلندش به جشنواره آورد و حالا در جشنواره چهل و یکم نیز این کار را با آرمان خوانساریان کرده است.
جنگل پرتقال اولین اثر آرمان خوانساریان در سمت کارگردانیست. خوانساریان سال گذشته به عنوان نویسنده در کنار مجید برزگر، کارگردان فیلم ابر بارانش گرفته در جشنواره حضور داشت و حالا خودش در کنار قلم، دوربین را نیز به دست گرفته که نوشته خودش را به صورت تصویری روایت کند.
فیلم جنگل پرتقال در بسیاری از جهات شبیه به ابر باران گرفته بود. همانند داستان ابر بارانش گرفته، شاهد روایت قصه ای ساده و خطی هستیم که با ضرب آهنگ و لحن مشابه فیلم قبلی او بازهم داستانی را در خارج از شهر تهران روایت میکند.
قاب ها در خدمت اثر هستند و در حین تصویر کردن زیبایی های اقلیمی منطقه، در دام زیاده گویی نشده است. قصه نیز از ابتدا قرار نیست تلخ باشد. همین امر هم در داستان، هم در قاب و هم در مسیر روایت داستان برای شخصیت فیلم دیده میشود. داستان شاید برای بعضی ها موضوعیت داشته باشد و البته که برای خیلی از مخاطبان موضوعیت ندارد. این نقطه ضعف داستان است که نمیتواند چالش های شخصیت را برای مخاطب همانند سازی کند. حتی گره هایی که در داستان قرار گرفته شده به گونه ای هستند که ما دقیقا میدانیم به کجا ختم خواهد شد. داستان تقریبا از اوایل فیلم لو میرود. با این حال حس خوبی که داستان با قاب های زیبایش که آن هم بخاطر اقلیم چشمنوازش هست ما را با خود به تماشای فیلم‌ نگه میدارد.
عنصر دیگری که در فیلم به چشم میخورد، تحول شخصیت است. تحول او به گونه ایست که این انسان مدرن شهری که یادگرفته برای پیشرفت باید زیر پای دیگران را خالی کند، برای بقا باید بی رحم باشد و همه را به چشم ناتوان و رانت خوار و بی سواد ببیند؛ با تغییرنگرشش به انسانی تبدیل شود که توانایی های خودش را ببیند. کسی با کسی در فیلم سر جنگ ندارد و این توهم ستیز صرفا درون شخصیت قرار دارد.
در سینمای امروز ایران با قصه های سراسر تلخی و سیاهی که هیچ‌ زیبایی و امیدی در جهان داستانهایش وجود ندارد، این فیلم میتواند حس گمشده ای را برای مخاطب یادآور شود که میتوان قصه های ساده ای را دید، پند گرفت و لذت برد.

مرتبط ها