آراز مطلبزاده، منتقد سینما:اول بهمن سال یک هزار و چهارصد و یک بود که محمدرضا شرفالدین از اعضای هیات انتخاب چهلویکمین جشنواره فیلم فجر طی مصاحبهای اعلام کرد امسال در بخش سودای سیمرغ هیچ فیلم سیاهنمایی وجود ندارد. اصطلاح فیلم «سیاهنما» یکی از پرتکرارترین عناوین موجود در فضای رسانهای سینمای ایران در یک دهه اخیر بوده است. اصطلاحی که جنجالهای فراوانی به راه انداخته و جریانهای موجود در سپهر سیاسی ایران براساس اغراض سیاسی و غیرسینمایی خود درباره آن صحبتهای فراوانی کردهاند. اما هیچگاه مترومعیاری مشخصی برای ارزیابی و تعیین حدودوثغور آن وجود نداشته است. بهطورمثال برخی رسانههای اصولگرا همیشه فیلمهای فیلمسازانی از قبیل اصغر فرهادی، رخشان بنیاعتماد و سعید روستایی را بهعنوان مصادیقی از فیلم سیاهنما معرفی کردهاند و از آن طرف هم رسانههای اصلاحطلب از فیلمهایی همانند فیلم «لاتاری» ساخته محمدحسین مهدویان و فیلم «رسوایی» ساخته مسعود دهنمکی را بهعنوان فیلمهایی سیاهنما یاد کردهاند. خلاصه آن که جدلهای موجود بر سر این اصطلاح سالهاست که ادامه دارد. تا اینکه امسال بالاخره یکی از اعضای هیات انتخاب رسما اعلام کرد که برآیند تلاشهای آنها منجر به این شده است که جشنواره فیلم فجر که از آن بهعنوان ویترین سینمای ایران یاد میشود تهی از هرگونه فیلم سیاهنما بوده باشد. همین مصاحبه تبدیل به یکی از جذابیتهای این دوره از جشنواره شد تا بالاخره ببینیم سینمای تراز خالی از سیاهی از دید حکمرانان فرهنگی ما چگونه چیزی است؟! با این حال تماشای فیلمهای این دوره از جشنواره منجر به این شد که بیشتر درباره محتوای محمدرضا شرفالدین، عضو هیات انتخاب جشنواره فجر متمرکز شویم. حقیقت امر این است که فیلمهای امسال جشنواره هم تفاوت شگرفی با موضوعاتی که فیلمهای دوران قبل به آن میپرداختند، ندارند. اگر فیلمهای دفاع مقدس و انیمیشن «بچه زرنگ» را مستثنی کنیم، سایر فیلمها چندان درون مایه بهاصطلاح سفیدنمایی ندارند. اتفاقا در این دوره از جشنواره بسیاری از قهرمانها دارای یک نوع خشم فراگیر نسبت به وضعیت خود هستند. عصبانیت و یک روحیه انتقامجویانه در آنها به چشم میخورد. از خود بسیار متنفر هستند و در استیصالی تلخ زندگی خود را از سر میگذرانند. در فیلم «استاد» ساخته عمادحسینی، شخصیت علیرضا با بازی سجاد بابایی در قامت یک منتقمِ شورشی علیه وضعیت قیام کرده است. شخصیت استاد دانشگاه هم مردی هوسران و سوءاستفادهگر به تصویر کشیده میشود. در فیلم «جنگل پرتقال» ساخته آرمان خوانساریان شخصیت سهراب بهاریان با بازی میرسعید مولویان از خود و زندگیاش متنفر است. در فیلم «یادگار جنوب» به کارگردانی پدرام پورامیری و حسین دوماری، شخصیت وحید با بازی وحید رهبانی سویههای غلیظی از احساس گناه، خودگریزی و انتقامجویی را در خود دارد. در فیلم «کت چرمی» به کارگردانی حسین میرزامحمدی، شخصیت عیسی فرهمند با بازی جواد عزتی هم وضعیت مشابهی دارد. از زندگی و وضعیت خود تنفر دارد و با احساس گناه دستوپنجه نرم میکند. چند فیلم دیگر هم وجود دارند که میتوان دقیقا همین نشانهها را در آنها ردیابی کرد. لذا میتوان اذعان کرد اتفاقا داستان اکثر این فیلمها در یک سیرِ سیاه میگذرد و چندان نشانی از سفیدی نیست. لذا دقیقا مشخص نیست نیت موجود در پشت ادعای محمدرضا شرفالدین چه بود است. شاید اگر از ایشان بپرسیم ادعای خود را چنین توضیح دهند که فیلمها در پایانبندی سیاهنما نیستند. این ادعا کمی گزاره اولیه ایشان را فهمپذیرتر میکند اما اینجا هم دو بحث پیش میآید! نخست آنکه فیلمهای امسال در پایانبندی عمدتا بلاتکلیف و ناتوان هستند. یقینا بلاتکلیفی را نمیتوان بهعنوان پایان امیدبخش تعبیر کرد. بارزترین نمونه این بلاتکلیفی هم در فیلم «استاد» دیده میشود! و بحث دوم هم اینکه فارغ از پایانبندی نمیتوان انکار کرد وضعیتی که خود فیلمها بازنمایی میکنند عمدتا و عمیقا سیاه است. لذا از اساس ادعای عدم وجود فیلم سیاهنما اینجا بسیار زیر سوال میرود. مجموعه موارد مطروحه و نقض ادعای محمدرضا شرفالدین ما را به اینجا میرساند که کمی جدیتر و اساسیتر درباره ریشه چنین ادعاهایی بپردازیم. ادعاهایی که میتوان آنها را برآمده از هدفی سیاسی خواند که من آن را تحت عنوان «مهندسی سینما» صورتبندی میکنم. واقعیت این است که اساسا در طول تاریخ هنر و ادبیات، تمام گونههای هنری و ادبی بهعنوان پدیدههایی پویا مسیر طبیعی خود را سیر کردهاند و میکنند. در این مسیر پویایی که اثر هنری در طی آن شکل میگیرد، اقتضائات زیست مولف و ادراک وی از وضعیت یکی از تعیینکنندهترین عوامل در شکل گرفتن داستان هستند. سینماگر هم در جامعه زیست میکند و طبیعی است که تاثیراتی که از جامعه میگیرد بر اثرش موثر واقع شود. در پاسخ به این ادعا معمولا چنین ادعا میکنند که سینماگران در سیر کار خود متاثر از جریانهای سیاسی و جشنوارههای خارجی فیلمسازی میکنند. آنها ادعای خود را اینگونه استدلال میکنند که سینماگران در طول چندسال کار از حیث اقتصادی از عموم مردم فاصله گرفته و از حیث طبقاتی فهم دقیقی از وضعیت جامعه ندارند. به همین دلیل آثارشان براساس خوشآمد سرمایههایی ساخته میشود که ریشه در خارج دارد و اهدافی سیاسی پشت آنهاست. این ادعا قابلتامل است اما ناگفته پیداست که این ادعا حداقل درباره فیلمسازان فیلماولی حاضر در جشنواره مطلقا صادق نیست. فیلمسازان اول هنوز چندان از حیث اقتصادی از بطن جامعه فاصله نگرفتهاند و درگیر جشنوارههای خارجی نشدهاند. لذا میتوان از آثارشان بهعنوان آثاری زلال یاد کرد. اتفاقا در همین آثار زلال رگههایی از سیاهی، تباهی و تلخی کاملا به چشم میخورد. فیلمهای استاد، کت چرمی و جنگل پرتقال از جمله همین فیلماولیها هستند که دو مورد از آنها در مورد جنبش میتو و یک مورد هم درباره فساد اقتصادی، اعدام و فقر است. پس درباره این آثار چه میشود گفت؟ واقعیت امر این است که این تناقض موجود بین ادعا (گفتههای هیات انتخاب) و عمل (آثار جشنواره) ریشه در نگاه غلطی دارد که عمده مدیران فرهنگی به مقوله سینما دارند. سینما پدیدهای ریاضیاتی نیست که قابلکنترل باشد. سینما آینه رنجها، دردها و مشقات جامعه است. لذا هر چقدر هم با سانسور و اعمال محدودیت سعی کنیم فیلمها را کنترل کنیم درنهایت باز حقیقت از دل سینما بیرون خواهد زد. سینما را نمیتوان براساس منویات مدیران کنترل و سامانبخشی کرد. سینما مسیر طبیعی خود را طی میکند، نشانههایی را از جامعه آشکار میسازد و درنهایت قضاوت اصلی درباره غلظت و اندازه سیاهی یا سپیدی آن به مخاطب است. درواقع در وهله اول این قضاوت باید توسط مردم صورت بگیرد نه مدیران فرهنگی و رسانهها، چون مردم اثر را با گوشت و پوست و استخوان خود تماشا میکنند و مدیران و رسانهها اثر را از عینکی مینگرند که فریم آن آغشته به سیاست هم هست. در اثبات حقانیت و اعتبار قضاوت مردم میتوان به آثار متعددی از هر دو سمت اشاره کرد که بهواسطه بیتوجهی عموم مردم به فراموشی سپرده شدهاند. عمده آثار محمد رسولاف چنین وضعیتی دارد. از طرف دیگر آثار ابوالقاسم طالبی هم وضعیت مشابهی دارد. بنابراین افکار عمومی چندان به جریان سیاسی توجه نمیکند بلکه بازنمایی اثر و میزان مطابقت اثر با وضعیت زیسته خود اوست که در قضاوت او موثر واقع میشود. حاکمان فرهنگی باید به این حقیقت بدیهی و مهم پی ببرند که سینما و اساسا فرهنگ بهمانند سیاست قابل مهندسی نیست که اگر بود اینقدر سریع گزاره عضو هیات انتخاب جشنواره سریع نقض نمیشد.
۰۰:۰۰ - ۱۴۰۱/۱۱/۲۳
کد خبر: 77914
خیال خامِ مهندسی سینما
اول بهمن سال یک هزار و چهارصد و یک بود که محمدرضا شرفالدین از اعضای هیات انتخاب چهلویکمین جشنواره فیلم فجر طی مصاحبهای اعلام کرد امسال در بخش سودای سیمرغ هیچ فیلم سیاهنمایی وجود ندارد.
مرتبط ها