کد خبر: 77847

نگاهی به کتاب «محمد؛ مسیح کردستان» به بهانه رونمایی از فیلم سینمایی غریب

کتابی که «غریب» شد

سردار محمد بروجردی در سال 1333 در روستای «دره گرگ» از توابع شهرستان بروجرد متولد شد.

عاطفه جعفری، خبرنگار:سردار محمد بروجردی در سال 1333 در روستای «دره گرگ» از توابع شهرستان بروجرد متولد شد. وقتی در 6 ‌سالگی پدرش را از دست داد به تهران مهاجرت کرد و در کنار تحصیل، به کار کردن روی آورد. جوانی‌اش با فعالیت‌های سیاسی و تبلیغاتی بر ضد رژیم شاه سپری شد. وی از اعضای گروه توحیدی «صف» بود. وقتی امام خمینی(ره) وارد میهن شد، با دستور آیت‌الله بهشتی و با نظارت حاجمهدی عراقی، مسئولیت حفاظت از امام را برعهده گرفت و پس‌ از آن نیز یگان حفاظت از محل سکونت امام در تهران را سازماندهی کرد. تاسیس یک ایستگاه تلویزیونی به نام «ایستگاه انقلاب»، پخش پیام‌ها و اعلامیه‌های حضرت امام، شنود مکالمات توطئه‌گران، دستگیری عوامل شکنجه و اختناق رژیم پهلوی، جمع‌آوری اطلاعات و اسناد مربوط به آنها و همچنین سرپرستی زندانیان زندان اوین نیز از مسئولیت‌های او در اوان انقلاب اسلامی ایران بود. بروجردی از بنیانگذاران اصلی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود و با شروع غائله کردستان و فعالیت‌های چریک‌های فدایی خلق و حزب دموکرات به کردستان رفت. فعالیت‌های دلسوزانه وی، سبب محبوبیتش در میان مردم کردستان شد؛ چنانکه وقتی نصرت‌الله محمود‌زاده کتاب  مسیح کردستان را درباره فعالیت‌های او در کردستان نوشت، گویی تخلص خود را در همین نام یافت و شاید نام این کتاب بیش از خودش شهره عام‌و‌خاص شد. بروجردی یکم خرداد 1362 در‌حالی‌که با شماری از همرزمانش در مسیر جاده مهاباد- نقده حرکت می‌کرد بر اثر انفجار مین به شهادت رسید و محمود‌زاده در اثر تازه‌اش با نام «محمد؛ مسیح کردستان» باز هم به شهید بروجردی پرداخته است. درباره شهید بروجردی در جشنواره امسال فیلم «غریب» آماده نمایش شده است و به بهانه این فیلم به سراغ کتابی رفتیم که براساس زندگی این شهید نوشته شده است. 

     روایتی دقیق از بروجردی 
«محمد؛ مسیح کردستان» به صورت زندگینامه داستانی درباره شهید محمد بروجردی نوشته شده است. او از فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در جنگ تحمیلی بود که توانست با حُسن برخورد و ابتکار‌عمل‌هایی که داشت، کنترل منطقه کردستان را به ایران باز گرداند. از این‌رو، وی را مسیح کردستان می‌نامند. فرماندهان شهیدی چون صیاد شیرازی، متوسلیان، همت، ناصر کاظمی و کاوه برخی از چهره‌های شاخصی هستند که از آنها در کتاب «محمد؛ مسیح کردستان» سخن رفته است. 
محمد؛ مسیح کردستان، صرفا یک کتاب نیست؛ هرچند در نگاه ژرف‌اندیشان و غورکنندگان در ساحت کتاب و کتاب‌خوانی، کتابی است در تراز کتاب‌های خواندنی و تاثیرگذاری که جان‌مایه‌ نویسنده و راویان، در طول بیش از پانزده سال تحقیق و روایت و نگارش، در آن تبلور عینی یافته است؛ بلکه برگ درخشانی است از تاریخ انقلاب اسلامی، از نقطه آغازین آن تا فصل پیروزی و بالندگی. شهید محمد بروجردی که در این کتاب فصل‌های برجسته زندگی‌اش هنرمندانه به تصویر کشیده شده، خود تجسم سال‌ها محرومیت و مظلومیت، تعصب و غیرت دینی، ایثار و شهادت و احساس وظیفه ناشی از شناخت عمیق اسلام ناب محمدی(ص) است. 
بزرگ‌ترین ویژگی شهید محمد بروجردی، شناخت دقیق اقتضائات زمان و عمل به‌هنگام بود. او با توجه به ارتباطات عمیقی که با کانون اسلام یعنی روحانیت داشت توانسته بود تکالیف خود را به‌درستی دریافته، براساس آن عمل کند. اما در این عرصه نیز آنچه قابل تأمل است اقدام و عمل به‌هنگام است که نشان‌دهنده‌ روحیه‌ با ثبات بروجردی است و این برجستگی او را از همگنان خود ممتاز می‌سازد. برخی با وجود درک درست از تکالیف خود، یا مرد عمل و اقدام نیستند یا در هنگام‌هایی که باید عمل کنند، عمل نمی‌کنند. اما شهید بروجردی ضمن شناخت دقیق تکالیف خود در هر برهه‌ زمانی، بدون کوچک‌ترین تردید و تعلل و تأخیری به یافته‌های خود عمل می‌کرد، چه در کارزار تمشیت زندگی خود و خانواده‌ خود در بحبوحه‌ فقر و تنگدستی، چه در تدبیر ورود در صحنه‌ مبارزه با رژیم طاغوت و چه در مقام انجام وظیفه در جبهه‌های غرب کشور و تعامل صمیمانه با اکراد محروم و مستضعف. شهید محمد بروجردی آن‌گونه که در این کتاب به تصویر کشیده شده آینه‌ تمام‌نمای انسان خودساخته‌ای است در تراز انسان مومن و انقلابی که اولیای خدا (سلام‌الله علیهم) همواره اشتیاق دیدار آنان را داشتند.
 
     روشنگری ابهامات زندگی بروجردی 
نصرت‌الله محمودزاده، که نویسنده کتاب «محمد؛ مسیح کردستان» است، این کتاب را ثمره چندین سال زحمت می‌داند و می‌گوید: «برای اولین بار باید نکته‌ای را اعتراف کنم و آن اینکه من هیچ‌گاه با شهید بروجردی ملاقاتی نداشته‌ام و هیچ‌وقت او را از نزدیک ندیده‌ام. نزدیک به 5 هزار صفحه نوار پیاده شده یاران شهید بروجردی را در کنگره این شهدای استان تهران به من ارائه و از من درخواست شد که برای شهید بروجردی اثری بنویسم. با منابع بسیار وسیع و ناقصی مواجه شدم که توسط مصاحبه‌گران غیرحرفه‌ای انجام شده بود. پرسش‌ها بسیار غیرحرفه‌ای و سطحی بودند. این بود که با چند یار اصلی شهید بروجردی ارتباط گرفتم و آنها با توجه به رزومه‌ای که از من سراغ داشتند به من اعتماد کردند. با انجام این مصاحبه‌ها به این نتیجه رسیدم که شهید بروجردی تا 22 بهمن سال 1357 یک نوع شخصیت داشت و از آن به بعد، شخصیت او پوست می‌اندازد. یعنی اینکه تا 22 بهمن او بر علیه حکومت شاهنشاهی بود. من هم کتاب مسیح کردستان را بر مبنای شخصیت بروجردی تا 22 بهمن سال 57 نوشتم که ماجرای زیادی داشت. همان زمان اعلام کردم که نگارش جلد دوم کتاب، کار زیادی می‌برد زیرا ابهام‌هایی تا زمان شهادت بروجردی وجود داشت. حلقه‌های مفقود شده‌ای در زندگی شهید بروجردی وجود داشت که باید کشف می‌شد و من در پی حلقه‌های وصل بودم. اینکه چرا با وجود پیشنهاد فرماندهی سپاه، آن را نپذیرفت؟ من 6 ماه با افراد مختلف در این‌باره صحبت کردم تا به نتیجه‌ درستی برسم. از شخصیتی که از خود آثار مکتوب یا صوتی به‌جا نگذاشت و اسنادی نیست، در آوردن ابهامات فکری بسیار کار سختی است. تحریف‌ها همیشه از اینجا‌ آغاز می‌شود که نویسنده از روایت یکی از شخصیت‌ها بهره می‌گیرد. بنابراین، تصمیم گرفتم این کتاب را به‌عنوان یک پروژه‌ درازمدت در دستورکار خود قرار دهم و چون به کسی وامدار نبودم، قرارداد نداشتم و سرمایه‌گذاری کار را نیز خودم برعهده داشتم، کوشیدم با حوصله ابهامات چند مرحله از مراحل سخت زندگی شهید بروجردی را به‌درستی روایت کنم؛ از جمله حکم مسئولیت سپاه غرب که از سوی شورای انقلاب به وی اعطا شد یا دلیل رجوع بهشتی و مطهری که در برهه‌های حساس از شهید بروجردی نظر می‌گرفتند. او از لایه‌های حساس انقلاب عبور کرده بود و باید همه روایت‌ها به‌درستی به یکدیگر پیوند زده می‌شد. این باعث شد که تحقیقات وسیعی را در دستور کار خود قرار دادم. به‌گونه‌ای در این اثر کار کردم که گویی خودش راوی همه‌ وقایع است. منابع زیادی در اختیار داشتم که هر یک را می‌توانستم در قالب یک جلد جداگانه تدوین کنم اما ترجیح دادم با پیدا کردن روابط میان منابع، آنها را در یک مجله تدوین کنم. معتقدم که آدم‌های بزرگ و برجسته را باید با آثار خوب و متناسب با شأن آنها به جامعه معرفی کرد و در مواجهه با انسان‌ها و شخصیت‌های برجسته نباید هول شد. درواقع، جلد اول، مقدمه‌ جلد دوم بود یعنی از کتاب 730 صفحه‌ای فقط 160 صفحه به مطالب قبلی می‌پردازد.» 

     19 سال زمان برای نوشتن کتاب 
در پشت جلد این کتاب آمده است: «از میان قریب به 10 هزار عنوان کتاب منتشرشده در حوزه دفاع مقدس، شاید به سختی بتوان صد عنوان اثر پیدا کرد که هم از نظر فرم و نگارش کم‌عیب‌ونقص باشد و هم از نظر محتوا، قابل اعتنا قلمداد شود. متاسفانه اغلب این آثار، یا در بخش دولتی تولید شده‌اند یا در بنگاه‌های انتشاراتی مورد حمایت نهادهای فرهنگی و هنری، به بازار نشر روانه شده‌اند. 
در این میان، تعداد بسیار اندکی نیز، کار ارزشمند وجود دارد که علاوه‌بر نگارش خوب، از تحقیقات جامعی برای جمع‌آوری اطلاعات اولیه برای نگارش بهره برده‌اند. اما این آثار اندک نیز، در لابه‌لای انبوه آثار ضعیف، گم شده‌اند و علاوه‌بر اینکه خوب و درست معرفی نشده‌اند، از تجدیدچاپ به‌موقع هم بی‌نصیب بوده‌اند و از این نظر، سخت مورد بی‌مهری قرار گرفته‌اند.» 
این کتاب حدود 19 سال زمان برد تا نوشته شود، سال 76 تا 95 بر روی این اثر کار کردم. همیشه دوست دارم مخاطب خودش قضاوت کند. هیچ چاره‌ای نداشتم که بی‌سروصدا، چراغ‌خاموش و البته با همکاری و هماهنگی یاران شهید بروجردی به این اثر بپردازم. گاهی یاران شهید بروجردی به مزاح می‌گفتند که تو حتی حوصله ما را هم سر بردی! خود شهید بروجردی تا این حد وارد جزئیات نمی‌شد. مثلا من جنگ دوم سنندج را دوباره بازسازی کردم. حتی دوستان و یاران شهید بروجردی نیز گاهی ابراز خستگی می‌کردند اما به نتایج خوبی رسیدم. تاکنون با چنین شیوه‌ای به شهید بروجردی پرداخته نشده بود و از نوع کار خود برای این شهید به‌هیچ‌وجه پشیمان نیستم. 
650 ساعت مصاحبه مفید برای این کتاب انجام شد. مصاحبه 120 تن به‌صورت 4ـ 3 هزار نوار پیاده‌شده در اختیارم قرار گرفت. خودم 70ـ 65 تن از دوستان و همرزمان شهید بروجردی را که ارتباط نزدیک‌تری با شخصیت شهید بروجردی داشتند، انتخاب کردم و مصاحبه گرفتم. گاهی سه ماه طول می‌کشید که بتوانم با فرد مورد نظر قرار ملاقات بگذارم. در پایان کتاب نیز آورده‌ام که با چه فردی و چقدر گفت‌وگو داشته‌ام.
 
     وقتی برای امروز کتاب می‌نویسی
محمودزاده به گفته خودش دغدغه‌اش در این کتاب نوشتن متنی بوده است که برای مخاطب امروز هم جذابیت داشته باشد و می‌گوید: «من نگران مخاطب عام کتاب نیستم؛ چراکه خیلی از آنها منتظر چاپ شدن این کتاب بودند. دغدغه من مخاطبان خاص این کتاب است، از این‌رو که اگر رزمندگان ما می‌خواهند در «حلب» وارد عمل شوند آیا می‌توانند با تئوری شهید بروجردی وارد شوند یا خیر. در این کتاب با شخصیت چند‌بعدی شهید بروجردی سروکار داریم. اگر می‌خواهید بدانید که شهید بروجردی در ابتدای انقلاب و در وقایع کردستان چگونه عمل می‌کرد در کتاب «محمد؛ مسیح کردستان» می‌توانیم با آن آشنا شویم. مخاطب در این کتاب با اطلاعات دست اولی مواجه خواهد شد و حرف‌هایی از نظام می‌خواند که برای اولین بار گفته می‌شود. اینکه چرا بروجردی مسئولیت رسمی در هنگام شهادتش نداشت، چرا پیشنهاد فرماندهی سپاه را قبول نمی‌کند، هسته اولیه رزمی سپاه را چه کسانی تشکیل می‌دادند یا چگونه شهید بروجردی 10 گردان اولیه سپاه را شکل می‌دهد؟ در این کتاب آمده است.» 

     ابهام‌هایی که برطرف می‌شود
ابهامات زیادی در زندگی و نوع عملکرد شهید بروجردی وجود داشت که خیلی‌ها از آن بی‌خبرند. در کتاب «محمد؛ مسیح کردستان» به این ابهامات پاسخ داده شد است. محمودزاده در مورد این موضوع می‌گوید: «در زمانی که کردستان به‌طور کلی خودمختار شده بود او با نگاهی متفاوت وارد کردستان شد و معتقد بود که باید آنقدر متفاوت و درست عمل کرد که کُردها به سپاه و نیروهای انقلاب اعتماد کنند. بروجردی چه کار کرد که موفق شد مسیح کردستان شود؟ این کتاب استراتژی حکومت بر قلب‌های مردم است. او فرماندهی سپاه را رد می‌کند چون معتقد است که اگر بتوان بر قلب‌های مردم کُرد حکومت کرد دیگر کسی نمی‌تواند بر مردم کردستان حکومت کند. بروجردی با رسوخ در قلب مردم نیازی به فرماندهی سپاه نداشت. اینجا بحث جدیدی مطرح می‌شود و آن اینکه آیا این شیوه فرماندهی اکنون به کار ما می‌آید؟ آیا ما با همین نگاه وارد کردستان شدیم؟ البته نمی‌خواهم بگویم این‌گونه نبوده است اما پرسش این است که چند درصد به این شیوه عمل کرده‌ایم؟ آیا همین الان مردم تهران را با نگاه شهید بروجردی می‌نگریم؟ بروجردی معتقد بود که نباید در مقابل دموکرات‌ها مقابله‌به‌مثل کرد، باید هوای مردم کردستان را داشت. اگر ما تاکنون نتوانسته‌ایم چنین نگاهی داشته باشیم حتما جایی از کار ما ایراد دارد. بروجردی آدم‌شناس بود و می‌توانست تشخیص دهد که چه کسی می‌تواند در آینده فرمانده شود. بسیاری از شخصیت‌های جنگ را او معرفی کرد. مجموعه‌ای از این ویژگی‌ها می‌تواند عاملی باشد که مخاطب با مطالعه زندگینامه داستانی شهید بروجردی بسیاری از ابهامات دوران انقلاب و جنگ تحمیلی را کشف کند. هر فصل این کتاب حرف نویی دارد و ابعاد تازه‌ای از شخصیت شهید بروجردی را که فقط هشت کلاس سواد داشت را به ما معرفی می‌کند. من همه فرماندهان را دعوت می‌کنم که با مطالعه این کتاب بحث‌های جدی درباره نحوه فرماندهی بشنوند.» 

     بروجردی چطور فرماندهی بود؟
محمود‌زاده سعی کرده است در این کتاب چگونگی فرماندهی شهید بروجردی را بیاورد که به یکی از موضوعات جذاب کتاب تبدیل شده است و در مورد این موضوع می‌گوید: «کادرسازی وی نیز از نکات خواندنی در این باره است. او در کادرسازی بسیار موفق بود و یکی از دلایل آن این بود که توانست به مردم کُرد هویت دهد. پیش از آن، این مردمان همواره ابزاری در دست حکومت‌ها بودند. او هویت مردم کُرد را به آنها بازگرداند و کردها باور کردند که بروجردی آنها را در معاملات سیاسی تنها نمی‌گذارد. 
یکی از نکاتی که درباره شهید بروجردی وجود دارد این است که اتفاقات به سرعت در زندگی او رخ می‌دهد. رمز موفقیت او این بود که هیچ‌گاه درگیر حاشیه‌ها نمی‌شد و تا می‌دید در حال خارج شدن از متن است به سرعت و زیبایی خود را از حاشیه دور می‌کرد. در کتاب «محمد؛ مسیح کردستان» این ویژگی او را پررنگ می‌بینیم. بسیار مطرح بود که بروجردی، فرمانده سپاه شود اما او با این سمت خود را در حاشیه می‌دید. اگر بتوانیم همین روش مدیریتی او را پی بگیریم می‌توانیم در مدیریت بهتر عمل کنیم. می‌بینیم که چقدر از مدیران کشور درگیر حواشی هستند. با مطالعه کتاب «محمد؛ مسیح کردستان» می‌توانید یاد بگیرید که چگونه همواره در متن باشید و حرفه‌ای عمل کنید، البته حرفه‌ای بودن نه به این معنا که معروف شوید و در قله مسئولیت قرار بگیرید. 
بروجردی بدون هیچ حکمی بر قلب‌ها حکومت می‌کرد. شهید بروجردی شخصیتی بود که در بحبوحه عملیات، اشعار اقبال لاهوری و مولانا را می‌خواند و از طرفی تفسیر المیزان علامه طباطبایی را مطالعه می‌کرد. آنقدر آثار بزرگان را خوانده بود که در منطقه کردستان به سختی برایش کتاب نخوانده پیدا می‌کردیم.» 

مرتبط ها