احسان حجتی؛ سینمای ایران دهههاست به اسم موضوعات احساسی و حس برآمده از اجتماع با برچسب سینمای اجتماعی، آشفتگیهای درونی فیلمسازانش را بهعنوان فیلم روی پرده نقرهای سینما بهنمایش درمیآورد. آنقدر از اصالت این فضا دور مانده است که معدود فیلمهایی که سعی دارند روی خط درست فیلمسازی حرکت کنند در بیان از قدرت کافی برخوردار نیستند ولی همین ناتوانی در بیان، نوید روزهایی را میدهد که سینمای ایران میتواند به فیلمهایی با رنگوبوی احساسات ناب خود بازگردد؛ «خیلیدور خیلینزدیک»، «خواهران غریب»، «رنگ خدا» و «مادر».
فیلم سینمایی «عطرآلود» که در چهلویکمین جشنواره فیلم فجر روی پرده نمایش نقش میگیرد، روایتی احساسی است از یک اتفاقی که شاید حافظهمان از فیلمهای مشابه آن پر است، یعنی سرطان. اما از دریچه و نگاهی متفاوت برآمده از یک احساس واقعی انسانی، نه احساسات بدلی. دریچه نگاه اثر به سرطان از منظر عطر است و شخصیت اصلی آن نیز در همین حرفه فعالیت دارد. شاید تصویرگری، موسیقی یا هر چیز دیگری برای عرضه شدن در یک فیلم شدنیتر جلوه کنند تا عطر. اما گروه سازنده این اثر، سراغ یک ماموریت غیرممکن رفته و سینما را عطرآلود کرده است.
از نکاتی که در این فیلم خیلیزود خودش را نشان میدهد، چالش درگیری شخصیت داستان با پدیده سرطان است. تماشاگر منتظر است که ببیند این فردی که با سرطان دستوپنجه نرم میکند، چه واکنشهایی را در مسیر قصه بروز میدهد. تلاش برای بهبودی، وادادگی برابر بیماری، تجربه آخرین آرزوهایی که شاید هرگز فرصتی برایشان نداشته باشد. اما شخصیت داستان مسیر دیگری را میپیماید که برای مخاطب امروز سینمای ایران، بیگانه است. تلاش برای کسب درآمد بیشتر برای بهبودی و زندگی کردن؛ نه برای خود که برای فرزندی که قرار است به دنیا بیاید. تلاشهای پدری که از وقتی متوجه در راه بودن فرزندش میشود، طوفانی از فداکاری و احساس نگرانی برای آینده فرزندش، سراسر وجودش را دربرمیگیرد.
در فیلمهای مشابهی که در این موضوع دیدهایم، نوعی پوچگرایی و ناامیدی دربرابر شکست بیماری سرطان موج میزند اما از لحظهای که پدر با چالش خود مواجه میشود، به نوعی مرگش را میپذیرد و تمام فکر و ذکرش، فرزندش است و آینده همسرش بهعنوان مادر. داستان این فیلم که میتواند از همان ابتدا مانند فیلمهای مسموم سینمای ایران درگیر تلخیهایی شود، خیلی زود از کنار تلخیها عبور میکند و تمام مراحل قصه با وجود سختیها، سرشار است از احساس و رنگ و امید. در لحظاتی که ما منتظر اتفاقات تلخ و ناگواری هستیم که بالاخره شخصیت فیلم از تلاشش دست بکشد، برعکس ذهن شرطیسازی شده ما توسط سینمای مسموم اجتماعی ایران، ما تلاش مضاعف شخصیت را شاهد هستیم.
در سوی دیگر فیلم، تقابلی شکل میگیرد از انسان ایرانی امروز که درگیر روزمرگیهای دنیای پرتکاپوی مدرن شهری است با زندگی، اصالت و آزادی روان تکتک ایرانیها که جایی در سنتهای قدیمیاش جا مانده است. هویتی که اینبار از دریچه خاطرات گذشته به آن پرداخته میشود. آنچه انسان ایرانی با آن دستوپنجه نرم میکند، نه مشکلات روزمره و زندگی است و نه حوادث روزگار. مساله جدایی از یک اصالت است که هرچه دستوپا میزند دیگر آن را نمییابد؛ مانند ماهی دورافتاده از دریا. در این فیلم با شخصیتی مواجه هستیم که در تکاپوی روزگار با احوالات درونی خود در جنگ است. نوعی سرگشتی که هرچه تلاش میکند نمیداند مشکل کجاست تا جایی که مسیر خود را دوباره در گذشتهاش مییابد.
عطر آلود فیلمی است که در فضای غبارآلود و قصههای مسموم سینمای ایران، چیزی را میجوید که شاید برای مخاطب عجیب و غیرقابلباور باشد. مساله شاید تکرار همان قصه دباغی باشد که روزی از بازار عطرفروشان گذر کرد و از بوی عطرها حالش بد شد؛ چراکه او به بوی تعفن دباغی عادت کرده بود و تا دوباره آن بو را به مشامش نرساندند به هوش نیامد. این فیلم هم در چنین فضایی دست به این روایت متفاوت زده است. گرچه فیلم خالی از ایراد نیست- و اگر دقیقتر آن را نگاه کنیم، میتوان مشکلات تکنیکی و روایتی کار را فهرست کرد- اما چیزی که بیش از فضای فنی و فرمی کار بهچشم میخورد، بحث زاویه نگاه اثر است. عطرآلود یک تلنگر است؛ تلنگری برای نگاه کردن از یک دریچه متفاوت به زندگی و احوالات درونی انسان ایرانی. انسانی که در مشکلات مالی و کاری غرق است و تمام زندگیاش را اشغال کرده است. تضاد دیگری که در این فیلم بهتصویر کشیدهشده، دوگانگی طلا بهعنوان نمادی از مشکلات مالی و حرص برای کسب درآمد بیشتر است با عطر که یک احساس است؛ احساسی که با هیچ طلایی خریدنی نیست و تجربه لحظاتی که با این احساس ناب شکل میگیرد، تکرارنشدنی هستند.
فیلم بهگونهای پیش میرود که از جایی به بعد با حس فداکاری شخصیت همراه میشویم. بهگونهای که دیگر سرنوشت شخصیت از درجه اهمیت خارج میشود و مسیر قصه بهسویی میرود که موفقیت شخصیت در مسیری که برای ساخت زندگی بهتری برای همسر و فرزندش میپیماید برای مخاطب بهعنوان چالش اصلی دنبال میگردد. فیلم عطرآلود شاید برای کسب جایزه شانسی نداشته باشد، شاید برای اکران هم فروش موفقی در گیشه را شاهد نباشد، اما از آن دست فیلمهاست که مخاطب وقتی از سینما خارج میشود حس رهایی و آسودگی به خود میبیند. حسی که در فضای غبارآلود شهرها در برخی فضاهای سبز یا برخی روزهای سال حس میشود. مجالی برای نفس کشیدن در جایی که هوایی نیست. آنچه انسان سرگشته امروز بهدنبال آن میگردد و هرچه میجوید آن را نمییابد.
هرکسی کو دور ماند از اصل خویش/ بازجوید روزگار وصل خویش
۰۹:۳۴ - ۱۴۰۱/۱۱/۱۳
کد خبر: 77662
یادداشتی درباره فیلم سینمایی عطرآلود
حسی در سینمای بیاحساس
سینمای ایران دهههاست به اسم موضوعات احساسی و حس برآمده از اجتماع با برچسب سینمای اجتماعی، آشفتگیهای درونی فیلمسازانش را بهعنوان فیلم روی پرده نقرهای سینما بهنمایش درمیآورد.
مرتبط ها