هومن جعفری، خبرنگار:این روزها آواتار2 بهشدت میتازد و مردم در کشورهایی مثل ایران منتظرند تا نسخه ویدئویی با کیفیتش بیرون بیاید. همه دلشان میخواهد شاهکار جدید جیمز کامرون را ببینند و متوجه شوند که استاد، این بار چه معجونی را آماده کرده است. آواتار از همان روزهای اکران قسمت اولش، بهشدت بحثبرانگیز شد و موافقان و مخالفان سینهچاکی پیدا کرد. عمده بحثهای منتقدان این بود که کامرون حرف تازهای نزده و یکبار دیگر یک آمریکایی را بهعنوان ناجی یک قوم ضعیف نشان داده و از همینرو، این اثر را باید اثری به نفع سیستم هالیوود و آمریکا دانست. موافقان فیلم نیز به مسائل زیستمحیطی و حتی انتقادات آشکار فیلم از غارت محیطزیست و تاراج ثروت ملی کشورهای ضعیفتر توسط کشورهای استعمارگر مثل آمریکا اشاره داشتند. جلوههای تکنیکی ساخت فیلم نیز صدالبته مورد اشاره منتقدان و علاقهمندان قرار داشت. نمیشود انکار کرد که آواتار، صنعت سینمای نوین را یک گام به جلو هدایت کرده است. فارغ از اینکه شما منتقد فیلم باشید یا موافق آن، و اینکه آن را بپسندید یا نفیاش کنید، فیلم به حیات خود ادامه میدهد و با هر قسمت، رکوردهای فروش بیشتری را میزند. آواتار برای سالها یکی از بحثبرانگیزترین فیلمهای دنیا خواهد ماند و نظرات من و شما نمیتواند سرنوشت فیلم را تغییر بدهد. کامرون جسارت خلق یک دنیای جدید و یک قصه جدید را داشته و از کاری که کرده، هم بهره مالی سنگین خواهد برد و هم اینکه اسمش را بار دیگر در کتاب تاریخ سینما ثبت میکند. اما آواتار، درمورد چیست و چرا باید این فیلم را جدی بگیریم؟ دلیل مهم بودن این فیلم چیست؟منتقدان زیادی در سراسر دنیا، نظرات خود پیرامون این فیلم را منتشر کردهاند که صدالبته طبیعی است. کسی هم انتظاری غیر از این ندارد. فیلم بهشدت منتقدان را به سمت خود دعوت میکند؛ چراکه همه مولفههای لازم برای نقد شدن را دارد. مهم نیست شما از فیلم بدتان میآید یا عاشقش میشوید. مهم این است که مجبورید آواتار را ببینید و درموردش بنویسید. چرا؟ دلایل زیادی هست که نشان میدهد چرا آواتار را باید جدی گرفت. بیایید آنها را بررسی کنیم.
اعتبار مولف
جیمز کامرون اسم معتبر و بزرگی است. هر فیلمی ساخته، جذاب و تماشایی و همچنان سرزنده باقی مانده. شما هنوز هم میتوانید تایتانیک را ببینید و از دیدن این تراژدی بزرگ لذت ببرید. هنوز میتوانید در دنیای ترمیناتورها، سرگرم شوید. درحقیقت هر چیزی او ساخته، تاریخ مصرف ندارد و میشود با لذت تماشایش کرد. کارگردان کانادایی، در تمام طول فعالیتهای هنری خودش، فعال و پویا مانده. او طراحی صحنه کرده، ساخت و طراحی جلوههای ویژه را میشناسد و حتی در نوشتن فیلمنامههای مختلف با کارگردانان مختلف همکار بوده. اسم کامرون، برند کامرون، یعنی تضمین کیفیت! وقتی فیلمی از کامرون بیرون میآید، نمیتوانید نسبت به آن بیتوجه باشید.
دنیای داستانی انحصاری
کامرون در ساختن فیلمهای چندگانه تجربه بسیار خوبی دارد. او دنیای بزرگ ترمیناتور را ساخت که تا چندین و چند قسمت ادامه پیدا کرد و با وجود ضعیفتر شدن کیفی کار در طول زمان، داستان همچنان ارزش تماشا کردن دارد. او همچنین در سری بیگانه نیز حضور داشت و یکی از قسمتها را ساخت و میشود گفت روی گسترش این دنیا اثربخشی خاص خودش را داشت. بیگانه ریدلی اسکات، فیلم موفقی بود و فروش خوبی هم کرد و کامرون برای تضمین فروش بیشتر یا رضایت کمپانی، فقط کافی بود داستان اسکات را ادامه بدهد اما او به این کار راضی نبود. نتیجه اینکه کامرون، بیگانه خودش را خلق کرد و دنیای ساخته شده توسط ریدلی اسکات را گسترش داد. همین قصه کمک کرد تا بیگانه به یک فرنچایز دنبالهدار تبدیل شود و تا همین سالها به حیات خود ادامه بدهد. هرچند اسکات دوباره پروژه را در دست گرفت اما میتوان حدس زد که اگر کامرون قسمتهای بعدی را کارگردانی میکرد، چقدر دنیای متفاوتی انتظار ما را میکشید. اما آواتار یک زیستبوم به کلی متفاوت است. او دنیای دیگری را طراحی کرده که از اساس به خودش تعلق دارد. یک دنیای کاملا جدید که در ساختن آن شریکی ندارد. او این فرصت را پیدا کرده تا آواتار را به آخرین کار بزرگ خودش تبدیل کند. او از حالا برنامه ادامه دادن این فرنچایز تا قسمت پنجم تا سال 2028 را نهایی کرده و حالا مشغول ساخت و تولید قسمتهای بعدی است. یکی از دلایل مهم بودن آواتار این است که این مجموعه بهصورت کامل عصاره و چکیده پنج دهه کار کامرون در سینماست. تمام تجاربی که او از ساختن تایتانیک، بیگانه، ورطه و... به دست آورده، در دنیای داستانی آواتار خلاصه میشود. یادمان باشد همه فیلمهایی که اسم بردیم، در زمانه خود اثرگذار و پرفروش و همچنین تاریخساز بودهاند و همچنان بخشی از فیلمهایی هستند که تماشای آنها همچنان و با قدرت توصیه میشود.
بحث تلخ استعمار و استثمار
آواتار را از این زاویه هم باید دید. این داستان ماجرای استعمار است. درست همانطور که سری فیلمهای تلماسه – که قسمت دومش بهزودی منتشر میشود – یا حتی مجموعه قدیمیتر جنگ ستارگان، داستان همین استعمارند.
استعمار بخش مهمی از تاریخ بشری است و بدون تعارف، بخش مهمی از آینده بشری هم خواهد بود. تمام نویسندگان داستانهای علمی-تخیلی در آینده بشر استعمار را دیدهاند. عمده نویسندگان اینگونه داستانها آینده بشر را به استعمار گره زدهاند. تاریخ آینده بشر در فضا اینگونه پیشبینی شده. ما یا سیارات دیگر را کشف میکنیم و درصورتیکه معادن و ذخایر ارزشمندی داشته باشند آنها را مورد استثمار قرار خواهیم داد یا خودمان مستعمره سیارات دیگر خواهیم شد و برای از دست نرفتن منابع طبیعی و استقلال خود باید بجنگیم. آواتار هم خارج از این ماجرا نیست.
سیاره پاندورا، ماده ارزشمندی به نام آنایتانیوم دارد که باید استخراج شود تا حفظ حیات روی کره خاکی امکانپذیر باشد. از همین رو ارتش آمریکا – یا با نوعی پیمانکاران خصوصی ارتش که شبیه شرکتی مثل بلک واتر فعالیت میکنند – میکوشند تا به هر شکل ممکن، یعنی از طریق دیپلماسی یا در صورت لزوم نسل کشی سازمان یافته، این ماده معدنی را بهدست بیاورند.
به این ترتیب درست مانند همه فیلمها و مجموعههای علمی تخیلی، آواتار داستان یک امپراتوری رو به زوال است که میکوشد با تحمیل زور و غارت منابع طبیعی ملتها و سرزمینهای تحتتسلط خود نابودی اجتناب ناپذیرش را کمی بیشتر بهتعویق بیندازد. جنگ ستارگان هم این پیرنگ را دارد و قطعا مجموعه تلماسه همین پیرنگ را در قسمتهای بعدی خود به نمایش خواهد گذاشت. حتی سریال بنیاد که بر مبنای رمان بزرگ ایزاک اسیموف، ساخته شده نیز همین امپراتوری رو به زوال و سیارات مستعمره مانند تحت استثمار را به نمایش میگذارد.
نوعی پیشبینی تاریخ آینده بر مبنای تاریخ گذشته که ظهور و کمرنگ شدن امپراتوری بریتانیا و جایگزین شدنش با آمریکا را به پس زمینههای ذهن مخاطب منتقل میکند.
از همین رو، آواتار مهم است ،چون در زمینه استعمار و استثمار سمت قربانیان میایستد و با آنها همدردی میکند و پیروزی مستعمره مقابل استعمارگر را به نمایش میگذارد.
جنگ ستارگان زمانه ما
اما مهمترین نکتهای که باید به آن اشاره کرد، این است که آواتار میکوشد تا جنگ ستارگان زمانه ما باشد. اگر جنگ ستارگان جرج لوکاس، بهنوعی پسزمینههای جنگ سرد را داشت و خیلیها در این مجموعه، زمینههای سیاسی روز را میجستند، آواتار یک هشدار زیستمحیطی تمامعیار در زمانهای است که دیگر جنگ سرد بهپایان رسیده و وقتش است که دنیای بزرگ و احمقانه روزگار ما، وقتش را صرف چیزهایی مهمتر از رقابت دو قطب برای تصاحب دنیا کند.
پیام ضدسیاسی و بهشدت محیطزیستی فیلم، نباید در میانه نقدهای مختلف روزنامهنگاران موافق یا مخالف مجموعه نادیده بماند. آواتار اگر قرار نباشد این پیام را به دنیا مخابره کند که جای تلاش برای توسعه ارتشها باید به فکر تجدید منابع زیستمحیطی و حفاظت از گونههای نادر گیاهی و حیوانی بود.
کامرون در هیچ کدام از فیلمها و مجموعههای خود، چنین فلسفه عمیقی را پشت کار خود قرار نداده بود. آواتار خاصه با توجه به اینکه قرار است تا قسمت پنجم ادامه پیدا کند، میتواند همه رکوردها و تحسینها را مال خود کند و تاریخ سینما را خاصه از منظر تکنیکی تغییر دهد. به مولفه تکنیک و جلوههای ویژه اشاره چندانی نکردم. حقیقت این است که کامرون، همیشه در هر فیلمی که ساخته با جلوههای تکنیکیاش خودی نشان داده. چه ترمیناتور، چه تایتانیک، چه بیگانه و چه آواتار فیلمهایی بسیار تکنیکی بودهاند که باعث ایجاد تحولاتی ساختاری در این حوزه شدهاند. در این زمینه حقیقتا نیازی نیست که چیز زیادی نوشت. فقط کافی است تا تریلر آواتار دو را ببینید و متوجه بشوید که جیمز کامرون چگونه تصوراتش از بهشت را با کمک آخرین تکنیکهای ممکن بهتصویر کشیده است.
شاید جلوههای تکنیکی که از نظر خیلیها، مهمترین عنصر این مجموعه به حساب بیایند اما من دوست دارم دلم به این خوش باشد که نیت و تفکر سازنده این مجموعه چقدر ارزشمند و انسانی است.
سرباز علیه سیستم
اما یکی از مهمترین دلایل اهمیت آواتار، طغیان فرد علیه سیستم است. در مجموعه آواتار ما با یک سرباز معلول جنگی طرفیم که برای خدمت مجدد به سیستم احضار میشود. او قرار است به سیستم (شما بخوانید نظام ادارهکننده آمریکا) کمک کند تا با استخراج مادهای معدنی از سیاره پاندورا، به حفظ حیات زمین کمک کند. با این همه، او به تدریج عاشق این سیاره میشود و در پیچش نهایی داستان، علیه همرزمان خود میجنگد.
هر چند کلیشه «نجاتدهنده آمریکایی است»، اینجا باعث خشم و نقد تعدادی از مخاطبان یا منتقدان میشود اما درنهایت، فرد سیستم خود را فاسد و غارتگر میبیند و آن را ترک میکند و به نیروی مقاومت میپیوندد. چالش فرد مقابل سیستم، آنهم در کشوری مثل آمریکا که هزاران کهنه سرباز جنگی دارد، کار اثرگذاری است. بنابراین در زیست بوم آواتار، سرزمین بومی و شیوه و فرهنگ زندگی سنتی میتواند مهاجم را به بومی تبدیل کند. این را هم باید جداگانه بررسی کرد.
بازگشت به ریشهها و حفظ محیطزیست
دنیای آواتار دنیای زندگی کاملا همراه با طبیعت است. درحقیقت زیستبوم ریشهها دنیای کاملا هماهنگ با مرکز است. مرکز، درخت بزرگ زندگی است و ریشههای درخت در همهجای سیاره با ساکنانش ارتباط دارند. اما آواتار دعوت مخاطب به آشتی با طبیعت هم هست. این مجموعه کاملا در ستایش طبیعت و احترام گذاشتن به محیطزیست است.
زیستبوم آواتار اگرچه زیستبوم الزاما صلحطلبانهای نیست و شکار و شکارچی هم دارد اما زیستبومی است که حیات در آن بیش از مرگ بهچشم میآید. اگر رویکرد مهاجمان، خشونت و سرقت و نابودی است، پیام سیاره پاندورا، صلح و سرسبزی و بکربودن طبیعت است.
کامرون بهعنوان آدمی که در دنیای ترمیناتور یا نابودگر، خطر نابودی کره زمین و جمعیتش توسط قیام هستهای رباتها را به همه هشدار داده، در دنیای آواتار زیباترین زیستبوم ممکن را خلق میکند و این بار انسان را بهعنوان دشمن و تهدید به نمایش میگذارد. این تغییر رویکرد طی دو، سهدهه شاید ناشی از فجایع زیستمحیطی و افزایش تهدیدهای انسان صنعتی و مصرفکننده علیه کره زمین باشد. شاید کامرون میکوشد به این صورت توجه مردم را به حفاظت از منابع زیستمحیطی باقیمانده کره زمین جلب کند.