حمیدرضا اسکندری، خبرنگار:مسعود اقبالی بهعنوان یکی از مدرسان کنفدراسیون فوتبال آسیا دیدگاه خوبی نسبت به فوتبال کشورمان ندارد. او اعتقادش این است که فوتبال ایران مسیر خوبی را طی نمیکند و بهخاطر همین است که قدرت خود را در آسیا از دست داده و به تیمهای پنجم و ششم این قاره تبدیل شده است. او برای این ادعای خود دلایل زیادی دارد که خواندن آن خالی از لطف نیست. این مدرس کارکشته در گفتوگو با «فرهیختگان» درباره مسابقات لیگ برتر میگوید: «مدتهاست که دیگر بازیهای لیگ را دنبال نمیکنم؛ چراکه اعتقادم دارم با این کار وقت خود را تلف کردهام، بهجای آن ترجیح میدهم فوتبالهای خارجی را ببینم و لذت ببرم. فوتبال باشگاهی ما نکته فنی ندارد که بخواهیم آن را تحلیل کنیم. مخصوصا در این فصل که تماشاگران را به ورزشگاه راه نمیدهند. الان اگر شما به بازیهای محلات هم بروید میبینید که چند تماشاگر اطراف زمین است اما لیگ برترمان را بدون تماشاگر برگزار میکنند. روح این فوتبال را کشتهاند. نفس و حیات فوتبال تماشاگرانش هستند و وقتی آنها نباید باشند، پس این فوتبال دیگر ارزش تحلیل نباید داشته باشد. خود فوتبالیستها هم از این مساله ناراحت هستند و حق هم دارند. وقتی سکوها خالی باشد برای چه کسی باید خوشحالی کنند؟ اصلا برای چی بازی میکنند؟ برای همین میگویم که این فوتبال ارزش تحلیل و نقد ندارد.»
ادعا نکنیم اولآسیا هستیم
وی با اشاره به اینکه فوتبالمان همه خصوصیات یک فوتبال آماتور را دارد تا اینکه به فوتبال حرفهای حتی نزدیک باشد، در ادامه میگوید: «بهعقیده من فوتبال ایران را باید از زاویه دیگری دید. از دیدگاه من چند باشگاه هستند که یک دوره مسابقات را برگزار میکنند، پولهای زیادی هم در این لیگ هزینه میشود و دلالهای زیادی هم هستند که سودهای هنگفتی میبرند. در این بین هم چند دعوا و درگیری در چاشنی کار قرار دارد که دیگر برای هیچکس جذاب نیست. در این میان هواداران و تماشاگرانی که باید از ارکان فوتبال باشند، هیچ جایگاه و اهمیتی ندارند. درحالیکه در تمام دنیا فوتبال را برای تماشاگران بازی میکنند و آنها هستند که رکن اصلی فوتبال به حساب میآیند، بهخاطر همین میگویم فوتبالی که تماشاگران کوچکترین نقشی در آن نقش ندارند ارزش تحلیل ندارد.»
اقبالی از اتفاقات حاشیهای که در یک مدرسه فوتبال در مشهد رخ داده ابراز تاسف و تاکید میکند: «فوتبال ما همین تعرض به یکسری نونهال و نوجوان را که علاقهمند به فوتبال هستند، کم داشت. واقعا چه کسی مسئول این اتفاق است و مسئولان چه نقشی در این اتفاق زشت داشتهاند؟ این اتفاق هرجای دنیا افتاده بود خیلی از مسئولان ورزشش باید جوابگو بودند. آنقدر اتفاقات ناخوشایند در این فوتبال ما درحال رخ دادن است که به عقیده من باید این فوتبال کاملا دگرگون شود. کلان ورزش ما باید یک شخم اساس بخورد و به اهلش سپرده شود. خیلی از افرادی غیرورزشی به ورزش کشور ورود کردهاند که الان نتیجهاش را میبینیم. علم و برنامهریزی جایگاهی در فوتبال و ورزش ما ندارد تا چندسال پیش به کشورهای عربی میخندیدیم اما الان آنها کجا هستند ما کجا. قطر جامجهانی را برگزار کرد و کشورهای عربی دیگر هم برای اینکه جا نمانند بازیکنان و باشگاههای بزرگ اروپا را به کشورشان میکشانند. بهعقیده من ما الان تیم ششم آسیا هستیم. با این لیگی که نه زمینهایش درست و حسابی است، نه کار علمیوفنی میشود، فقط صحبت از اعتراض به داوری و بیپولی و بدهی باشگاههاست. شما وقتی امکانات سختافزاری و نرمافزاریمان را با کشورهای رقیب مقایسه میکنید نباید ادعا کنید که تیم اول آسیا هستید و این حرف خنده دار است.»
باید از پایه کار کنیم
اقبالی در پاسخ به این سوال که فدراسیون فوتبال کشورمان تقریبا دوماه است که درگیر انتخاب سرمربی تیم ملی بوده و هنوز نمیدانند سرمربی تیم ملی خارجی باشد بهتر است یا ایرانی؟ میگوید: «بهعقیده من اصلا فرقی نمیکند که سرمربی تیم ملی خارجی باشد یا ایرانی. دلیلش هم این است وقتی بازیکنی به سطح فوتبال ملی میرسد باید از نظر فنی و تاکتیکی به سطح استاندارد رسیده باشد، چون این وظیفه سرمربی تیم ملی نیست که الفبای فوتبال را به او یاد دهد. سرمربی تیم ملی فقط میتواند یک استراتژی تاکتیکی در مقاطع کوتاهی که برای تیم ملی اردو میگذارد داشته باشد. کاری دیگری از دست او بر نمیآید و بیشتر از این هم نباید از او توقع داشت. چرا فکر میکنیم که سرمربی تیم ملی اگر مربی طراز اول دنیا باشد خیلی اتفاقات خوبی برای فوتبال مان رخ میدهد؟ درحالیکه اگر قهرمان آسیا که چه عرض کنم قهرمان دنیا هم شویم فقط یک اتفاق زودگذر بوده است، چون در فوتبال ما کار ریشهای و اصولی نمیشود. مشکلات فوتبال ما با کار بنیادی حل میشود. بهترین راهش این است که روی بچههای علاقهمند به فوتبال از ششسالگی کار شود. این استعدادها باید در همان مدارس ابتدایی و حتی از ششسالگی کشف شده و روی آنها تا رسیدن به تیم ملی بزرگسالان کار شود. بهترین مربیان باید به دستمزد بالا با این استعدادها کار کنند تا آینده این فوتبال تامین شود. البته باید روی مدارس فوتبال و آموزشگاهها نظارت دقیق و محکمی باشد باید دست دلالهای بسیاری که در این فوتبال از ریشه بگیرد تا بالا نفوذ کردهاند کوتاه شود. متاسفانه این دلالها فوتبال ما را به لجن کشیدهاند و اگر مسئولان مربوطه آنها را حذف نکنند سرانجام بدی در انتظار فوتبال ایران خواهد بود. فوتبال اگر پاک شود علاقهمندانش هم بیشتر خواهد شد. اگر این کار ریشهای انجام شود 10 سال دیگر به فوتبال ژاپن و کره میرسیم. البته به شرطی که آنها درجا بزنند.»
پیشبینی این عملکرد را داشتم
مدرس آسیا با اشاره به عملکرد تیمهای آسیایی در جامجهانی قطر نیز خاطرنشان میکند: «من سهماه قبل از جامجهانی گفتن انشاءالله که تیم ملی در قطر تحقیر نشود و تاکید داشتم هیچ شانس صعودی نداریم، چون فوتبالی بازی نمیکنیم که دلخوش به آن باشیم. دیدید که ژاپن، کره، استرالیا و حتی عربستان چه فوتبال خوبی در جامجهانی ارائه دادند درحالیکه تیم ملی ما از نظر فنی یک تیم کاملا معمولی بود. متاسفانه مقابل انگلیس هم تحقیر شدیم. اگر غیر از این اتفاق میافتاد باید شک میکردیم. وقتی هیچ کار علمی و حسابشدهای در این فوتبال نمیشود، چرا باید انتظار صعود به مرحله حذفی جامجهانی را از ملیپوشان داشته باشیم. با این نوع برنامهریزی نمیتوان با کشورهای بزرگ دنبال رقابت کرد. نهفقط در فوتبال، بلکه در خیلی از رشتههای المپیکی ما نیاز به برنامهریزی اصولی، نیروها و مدیران متخصص، سرمایهگذاری کلان داریم. تا دلتان بخواهد استعداد و علاقهمند به همه رشتههای ورزشی در آموزشگاههای ما وجود دارد اما کوچکترین توجهی به آنها نمیشود. بعضیوقتها از خودم میپرسم اصلا مسئولان دوست دارند ورزش جایگاهی در کشور داشته باشد یا نه؟ اگر واقعا میخواهیم در همه رشتههای پرطرفدار دنیا اهمیتی به استعدادها و علاقهمندان نشان دهیم باید با پارامترهایی که گفتم کار کنیم تا نتیجهاش را ببینیم نه وضعی که بر ورزش کشور حاکم است، مثل یک بچه که وقتی متولد میشود باید تا زمانی که بتواند یک فرد مفید برای جامعه باشد هوای او را بهطور کامل داشت و به بهترین شکل راهنمایی و کنترلش کرد.»
اقبالی درمورد اینکه آیا مربیان زیادی که در کلاسهای او مدرک گرفتند به جایگاهی رسیدهاند که از بین آنها سرمربی تیم ملی را انتخاب کرد، میگوید: «بله؛ چراکه نه. به شرطی که وقتی یک مربی ایرانی را سرمربی تیم ملی میکنیم به او توجه کرده و امکانات در اختیارش قرار دهیم. کاری که با مربیان خارجی انجام میدهیم. شما نگاه کنید تیم امید ایران چند سال به مربی ایرانی داده شد اما هیچ یکمورد حمایت فدراسیون قرار نگرفتند تا حدی که نمیتوانستند همه بازیکنان خود را در اردوهای کوتاهمدت در اختیار داشته باشند. مهدی مهدویکیا را مثال میزنم که کمترین حمایتها از او شد و بارها گلایه داشت که چرا به تیم او توجه نمیشود. درحالیکه اگر مهدویکیا حمایت میشد قطعا حرفهای زیادی برای گفتن داشت. او هم نام و اعتبارش را برای هدایت تیم امید داشت و هم علم و تجربهاش را اما به آن شکل جدا شد. اگر امثال مهدویکیا و همبازیان سابقش در تیم ملی را چند نفری بالای سر تیم ملی بگذارند و همه امکانات سختافزاری و نرمافزاری به آنها داده شود شک نکنید، موفق خواهند بود. به شرطی که بهمعنای واقعی از سوی فدراسیون حمایت شوند و نهفقط در حد حرف. مگر کره و ژاپن از کره مریخ مربی آوردهاند؟ مربیان آنها هم از کشور خودشان است. ما مدرسان همه آنچه در دورههای پیشرفته تدریس میکنیم همان مواردی است که در تمام دنیا تدریس میشود. سرفصلها یکی است اما مهم این است که مربیانی که از کلاسها بیرون میآیند چطور مورد حمایت مدیران فدراسیون و باشگاههای قرار میگیرند. متاسفانه در باشگاهها مدیران بدون آنکه از فوتبال سر دربیاورند، انتخاب میشوند و فقط دنبال نتیجهگیری مقطعی هستند. حالا آن مربی جوان و علمی هزار دلیل فوتبالی برای این مدیر بیاورد، طبیعی است که او متوجه نشده و مربی را درک نمیکند. باید روی مربیان جوان کار کنیم که به جایگاه بالا برسند. مگر همین گواردیولا یکشبه به این مرحله رسید؟ او هم از تیمهای پایه مربیگری را شروع کرد و مورد حمایت باشگاهش قرار گرفت تا به تیم بزرگسالان رسید. تا وقتی هم گوش شنوایی نباشد امثال من 30 سال تمام حرف بزنند اتفاق مثبتی رخ نمیدهد.»