عاطفه جعفری، خبرنگار:هفتهنامه فکاهی فرانسوی «شارلی ابدو» سال 99، در اقدامی توهینآمیز کاریکاتورهای موهن علیه پیامبر گرامی اسلام(ص) را روی جلد خود بازنشر کرد. هرچند رفتارهای اهانتآمیز نشریات غربی به ارزشهای غیرغربی مسبوق بهسابقه است اما آنچه در آن زمان باعث شد خیلیها به این اقدام واکنش نشان دهند، دفاع ناشیانه رئیسجمهور فرانسه از این رفتار اهانتآمیز بود. امانوئل مکرون، رئیسجمهور فرانسه در واکنش نسبت به این اهانت، آن را مصداق «آزادی بیان» خواند و عنوان کرد: «ما در نشریاتمان آزادیبیان داریم و سعی میکنیم دخالتی در محتوا نداشته باشیم و آنها در انتشار هر آنچه میخواهند بنویسند، آزاد هستند.» طی چند روز گذشته دوباره مجله شارلی ابدو، اقدام به چاپ کاریکاتوری توهینآمیز علیه جمهوری اسلامی و بیشتر از همه توهین به زن ایرانی کرده که واکنشهای زیادی را درپی داشته است. در این بخش میخواهیم از دوگانگی مواجهه فرانسه با این مدل اتفاقات بگوییم و مصادیقی را که وجود دارد، بررسی کنیم. مطمئنا اینکه بخواهیم فقط روی توهین به یک دین پافشاری کنیم و حمایت همهجانبه داشته باشیم از توهینهایی که صورت میگیرد، نشانه همهچیز میتواند باشد، جز آزادیبیان!
نشریهای زرد با کاریکاتوریستهای بیهویت
مسعود شجاعیطباطبایی کاریکاتوریست در گفتوگو با «فرهیختگان» درباره نشریه شارلی ابدو میگوید: «این نشریه، نشریه زردی است که بارها به پیامبر گرامی اسلام جسارت کرده است، اعتقادی به مذهب و مسائل اخلاقی ندارد و خیلی راحت به دومیلیارد مسلمان توهین میکنند و آنها را مورد هجمه قرار میدهند، این نشریه کلا یک نشریه جنجالی است و کاری جز نفرتپراکنی ندارد. عملا یک تعداد خاصی از آدمهای بیهویت با این نشریه کار میکنند، چرا میگویم بیهویت؟ چون در این اتفاق اخیر میبینید که هیچ کدام از این افراد با امضای مشخص کارشان منتشر نشده است. همه اسمها مستعار است و اساسا حرفهایی که میزنند دروغ است. اینکه میگویند ما 300 کاریکاتور را برای اهانت اخیرشان، جمعآوری و از بین آنها انتخاب کردیم، این اساسا دروغ است، چون 15 کاریکاتوری که در این نشریه چاپشده از نظر تکنیکی و محتوا بسیار ضعیف است و در حد کودکان دبستانی است. بنابراین 15 کار عملا بیربط هستند. 15 کاریکاتور دیگر هم کار چندنفر است، یعنی یک کاریکاتوریست مثل شاهرخ حیدری که در آنجا پناهنده سیاسی شده، سه کار دارد. رضا جنگی، محسن یزدانی، توکا نیستانی و کیانوش رمضانی هم هرکدام دو یا سه کار دارند، بنابراین 15 کاریکاتور دوم هم عملا دست پنج یا شش نفر بودهاند. این جنجالی که اینها راه انداختهاند، معطوف میشود به کار پنج یا شش نفر که آنجا رفتند و در مخالفت با جمهوری اسلامی فعالیت میکنند و به تعبیری دیگر، قلمبهمزد هستند، برای همین محلی از اعراب ندارد، آنقدر این کار سخیف است که خودشان اسمشان را هم حذف میکنند. اگر واقعا کار حرفهای انجام میدهند و به کارشان اعتقاد دارند که باید اسامیشان باشد. این نشان میدهد که نشریه شارلی ابدو نهتنها در بین هنرمندان برجسته مخصوصا هنرمندان فرانسه خاستگاهی ندارد، بلکه اساسا خاستگاه مردمی هم ندارد، نشریهای که درواقع کاری جز نفرتپراکنی نمیکند.»
توصیه کاریکاتوریست معروف فرانسوی
او در ادامه صحبتهایش به سفری که به فرانسه داشته است، اشاره میکند و میگوید: «من سال 1371 که برای تحقیقاتی به فرانسه رفتهبودم، با یکی از هنرمندان کاریکاتوریست فرانسه، ژان پیر دگلوزو -که دهه 70 فرانسه را مهد کاریکاتور نوین دنیا کرد- دیدار داشتم، او یکی از موسسان انجمن کاریکاتور آنجاست، طی دیداری که با هم داشتیم توصیهای برای کار خواستم و او تاکید کرد سراغ هر نشریهای که میخواهید بروید فقط سراغ نشریه شارلی ابدو نروید. من این را آویزه گوشم کردم و در ارتباط دیگر هنرمندان مطرح کاریکاتوریست فرانسه هم که صحبت کردم؛ همین نظر را داشتند.»
شجاعیطباطبایی در ادامه این گفتوگو میگوید: «با یکی از کسانی که در این نشریه کار میکرد در داوری یکی از مسابقات از نزدیک آشنا شدم. او میگفت ما اعتقادی به خدا نداریم. در نشریهشان هم دقت کنید بحث خدا و اعتقاد به ادیان برایشان چیزی بیمعناست. برای همین اینها محلی از اعراب ندارند که بخواهیم واکنش هنرمندانهای به آنها داشته باشیم، چون آنقدر کار ضعیف است که خودش هویت اینها را برملا میکند.»
رفتار دوگانه درمورد آزادی بیان
این کاریکاتوریست با بیان اینکه آزادی بیان برای این افراد به موضوع بستگی دارد، میگوید: «اما یک نکته را باید در نظر بگیریم؛ اینها وقتی به پیامبر اسلام توهین کردند، گفتند که آزادیبیان در دنیای غرب حدومرز ندارد. این نکته را مکرون هم تایید کرد و گفت که ما درکنار اینها ایستادیم. بعد از این اتفاق بود که ما مسابقه «فلسطین تنها نیست» را برگزار کردیم و کارهایی که انجام دادیم براساس منطق بود اما در مقابل کارهای آنها مبتنیبر نفرتپراکنی و نژادپرستی است. اما اگر کوچکترین چیزی درمورد هولوکاست گفته شود جرایم نقدی و حبس در انتظار افرادی است که کوچکترین تردیدی درمورد این موضوع داشته باشند. آنها در این مورد هم رفتاری دوگانه دارند.»
لابی صهیونیست
شجاعیطباطبایی به نقش صهیونیستها در این موضوع اشاره میکند، میگوید: «نکتهای که خیلی مهم است، این است که تمام این اتفاقات توسط لابیهای صهیونیستی رقم میخورد، یعنی یک شخصیت بسیار منفور به اسم رامان لری -که جایزهای هم به اسمش هست- پایهگذار این نشریه بوده و از او حمایت میشود. نشریه دست کسانی است که ماهیت صهیونیستی دارند. شما مواجهه آنان را با افرادی مثل روبر فوریسون و بعد روژه گاردی ببینید که چه مجازات سنگینی را برایشان درنظر میگیرند. اگر کسی در کشور دیگری در اعتراض به هولوکاست تعبیری داشته باشد و اینها بخواهند او را مجازات کنند، فرد را به فرانسه میکشانند، مثل دیوید ایروینگ که از او دعوت مجازی کردند و بعد در بزرگراهی او را گرفتند و مجازاتش کردند و الان هم در زندان است. آزادی بیانی که اینها از آن دم میزنند، وقتی به برخی مسائل میرسد چهره واقعیشان را نشان میدهند و اعتقادی به آزادی بیان ندارند.»
تناقضها در آزادی فرانسوی
در 16 دسامبر 1998 میلادی روژه گارودی فیلسوف و نویسنده مسلمان فرانسوی به جرم انکار جنایت علیه بشریت در کتاب خود به نام اسطورههای بنیادین سیاست اسرائیل، در دادگاه تجدید نظر پاریس محکوم شد. گارودی در این کتاب، ثابت کرد که صهیونیستها با نازیها در جنگ جهانی دوم همکاری داشتند و صهیونیستها برای جلب نظر افکار عمومی بهمنظور ایجاد کشوری در فلسطین، کوشیدهاند با مظلومنمایی خود، جنایات آلمان هیتلری علیه یهودیان را بزرگ نشان دهند. گارودی همچنین در این کتاب، رقم شش میلیون یهودی را که گفته میشود توسط آلمان نازی قتلعام شدهاند، بسیار اغراقآمیز خواند؛ چراکه کل جمعیت یهودیان در آن زمان، این مقدار نبوده است. با محکومیت گارودی در این دادگاه که با فشار صهیونیستها بود، آزادی بیان و قلم در فرانسه که ادعا میکند مهد آزادی است، مخدوش شد.
برخلاف آزادیبیان!
طبق آخرین سرشماری در پایان سال 2022 میلادی، فرانسه بیشترین تعداد مسلمان را در خود جای داده است. بهگونهای که تعداد مسلمانان در فرانسه حدود 6 میلیون نفر یعنی حدود 9 درصد از جمعیت این کشور ارزیابی شده است. بیشتر این مسلمانان منسوب به کشورهای مغرب عربی و شمال آفریقا هستند که تعداد آنها بعد از جنگ جهانی اول و نیاز فرانسه به نیروی کار، افزایش چشمگیری یافت. اما بیشترین توهین به مسلمانان در این کشور رقم میخورد و در مقابل ژست آزادی بیان هم گرفته میشود، مشخصا عملکرد و ادعاهای مکرون و فرانسه در مورد آزادی بیان متناقض است، رئیسجمهور فرانسه ادعا میکند که بهطور جدی حامی آزادی بیان است و از سوی دیگر یک روزنامهنگار را بهدلیل انتشار مطلبی (در مورد یهودیان یا در مورد آمریکا اشاره به چاپ مطلبی در نشریه فیگارو که درمورد سیاستهای آمریکا منتشر شده بود) سرزنش میکند.
مسعود شجاعیطباطبایی، خاطرههایی که از جشنواره کاریکاتور هولوکاست و «فلسطین تنها نیست» را برایمان تعریف میکند و در این باره میگوید: «ببینید این آزادیای که غرب همیشه درباره آن صحبت میکند، آزادی دوگانه است. یعنی یک رویه دوگانه دارند. این رویهشان هم به این صورت است که توهین به پیامبران ادیان بهخصوص پیامبر اسلام را آزاد میدانند و میگویند آزادی بیان است، از طرف دیگر وقتی مثلا درمورد هولوکاست کوچکترین تردیدی ایجاد میشود، آن کسی را که تردید ایجاد کرده و هرکسیکه مسبب این تردید بوده است، مقصر میدانند و بهشدت با آن برخورد میکنند، بله، همین مکرون که چنین اظهاراتی دارد و حرف از آزادی بیان میزند باید به این سوال جواب بدهد که پس چرا فرانسه بالاترین جرایم نقدی و بالاترین حبسها را در کشورش دارد. اگر آزادی بیقید و شرط مدنظرشان است و از آن دم میزنند پس باید برای همهچیزشان این آزادی باشد. مساله بعدی این است این کاری که در مجلات غربی اتفاق میافتد و چهره رحمانی پیامبر اسلام یا توهینهایی که در این سالها داشتهاند را چنین با خشونت نشان میدهند و باعث اسلامهراسی میشوند، اینها همه برخلاف همان آزادی بیانی است که آنها خودشان مطرح میکنند. کاش رسانههای جهان از مکرون بپرسند شما که دم از آزادی بیان میزنید درمورد کسی که تردید به مساله هولوکاست وارد میکند، چرا زندان و بدترین مجازات درنظر گرفته میشود؟ این صحبتهای آزادی بیان با برخی حرفهایشان در تناقض است. با یک جستوجوی ساده به اسمهایی میرسیم که چون تردیدی را برای هولوکاست ایجاد کردند برایشان مشکلات زیادی در همین فرانسه که به قول خودشان مهد آزادی است، بهوجود آوردند. ولی از آنطرف با کار نشریه شارلی ابدو به آزادی بیان میرسیم که باید وجود داشته باشد. دولت فرانسه به تبع رژیمصهیونیستی بهدنبال اسلامهراسی است که همیشه به دنبالش بودهاند و همین باعث میشود که دوباره به پیامبر مهربانی ما توهین کنند و مردم مسلمان دنیا بسیار از این مساله ناراحت هستند.»
لیست مرگ برای کاریکاتوریست برزیلی
مصداق برای کارهایی که فرانسه انجام داده و آدمها را از ورود به کشورش به بهانه کشیدن کاریکاتور منع کرده زیاد است، یکی از این افراد کارلوس لتوف، کاریکاتوریست برزیلی است که در مسابقه کاریکاتور هولوکاست شرکت کرد و با مشکلات زیادی مواجه شد. رژیمصهیونیستی این فرد را در لیست مرگ قرار داد و فرانسه ورودش را به کشورش ممنوع کرد. بعد از این اتفاق همه همکارانش و هنرمندان کاریکاتوریست برزیلی واکنش نشان دادند و خواستار آن شدند که اسامیشان در لیست مرگ قرار بگیرد.
شجاعیطباطبایی درمورد نفرتپراکنیای که در فرانسه و به تبع آن در دنیا علیه اسلام اتفاق میافتد، میگوید: «اینها با نفرتپراکنی کارشان را انجام میدهند اما ما با منطق مخاطبمان کار داریم. با منطقی که درواقع میتواند هرمسلمان و غیرمسلمانی را مجاب کند. ما دنبال نفرتپراکنی نیستیم. اما این افراد همیشه چون میترسند، به دروغ کاری را که انجام میدهیم، تحریف میکنند. هر دو باری که مسابقه هولوکاست را گذاشتیم و موضوعمان این بود که چرا تاوان هولوکاست را مردم فلسطین باید بدهند، آنها عنوان نفی هولوکاست را برداشت کردند، درحالیکه ما اصلا بهدنبال نفی این مساله نبودیم. ما اصلا دنبال این نیستیم که به مباحث اینچنینی بپردازیم، بلکه میخواهیم بگوییم چرا غرب درمورد آزادی بیان دوگانه رفتار میکند.»
ماجرای بهنام بهرامی و تناقضهای غرب
تناقضهایی که غرب برای آزادی بیان دارد بهراحتی قابل اثبات است. اینکه در ظاهر یک مساله را بگوییم و بعد خیلی راحت آن را در عمل نقض کنیم، کار راحتی است و بهوفور توسط غربیها صورت گرفته است. بهنام بهرامی نمونهای است که میتوان برای همین مساله آزادی بیان مثال زد. کاریکاتوریست مشهدی که در جشنواره کاریکاتور هولوکاست شرکت کرد و بعد هم برای ادامه تحصیل به سوئیس رفت. شجاعیطباطبایی درمورد این هنرمند میگوید: «بهنام بهرامی ازجمله هنرمندانی بود که برای مسابقه بینالمللی کارتون و کاریکاتور هولوکاست اثر ارسال کرده بود. پس از آن بود که برای ادامه تحصیل به سوئیس رفت. این هنرمند در شهر ژنو یک نمایشگاه برپا کرد اما عدهای از منافقین رد او را زدند و با شعارهایی مانند «مرگ بر بسیجی» سبب برهمخوردن این نمایشگاه شدند. مدتی بعد پلیس سوئیس، این هنرمند ایرانی را دستگیر و او را بابت کاریکاتور هولوکاست مواخذه کرد و بابت همین موضوع تذکر جدی گرفت. همان زمان وقتی از اداره پلیس بیرون میآید عدهای به او حمله میکنند و لپتاپ و کیفش را میدزدند. بهنام بهرامی پس از این اتفاق، شرایط ناامنی را تجربه کرد. او درنهایت آبانماه سال ۹۸ تصمیم به بازگشت به ایران را میگیرد و به خانوادهاش نیز این موضوع را اعلام میکند اما در بحبوحهای که اینترنت در ایران قطع میشود، تلفن او نیز خاموش میشود و اوایل آذرماه پلیس سوئیس جسد او را کشف میکند و بعد از 10 روز، گواهی فوت این هنرمند به دست خانوادهاش در ایران میرسد و در گواهی فوت علت مرگ «نامعلوم» ذکر شده که از این منظر اتفاقی مشکوک است و به اعتقاد من این هنرمند به شهادت رسیده است. البته این را هم باید بگویم که دولت سوئیس اجازه خروج پیکر شهیدبهرامی را نداده و او را در ژنو به خاک سپرد و نمایندگان کنسولگری ایران در ژنو اعلام کردند دولت سوئیس از ارائه هرگونه اطلاعات درباره مرگ و مکان وقوع مرگ این هنرمند ایرانی سر باز زده و حتی لوازم شخصیاش را نیز تحویل ندادهاند.»