کد خبر: 76822

شهید سلیمانی در حوزه اجتماعی چه نگاهی داشت؟

سردار امر اجتماعی

به مناسبت سالگرد شهادت سردار شهید حاج‌‌قاسم سلیمانی در این سیاهه به بُعد مهمی از حیات ایشان خواهیم پرداخت. به تعبیر رهبر انقلاب، آن حضور بی‌سابقه و میلیونی مردم سراسر کشور در تشییع سردار شهید، حاج‌قاسم سلیمانی که در تمامی شهرها به حماسی‌ترین شکل برگزار شد، در هر نقطه دیگری از دنیا اگر بنا بود انجام بشود، همین‌قدر پر شور ‌بود.

به مناسبت سالگرد شهادت سردار شهید حاج‌‌قاسم سلیمانی در این سیاهه به بُعد مهمی از حیات ایشان خواهیم پرداخت. به تعبیر رهبر انقلاب، آن حضور بی‌سابقه و میلیونی مردم سراسر کشور در تشییع سردار شهید، حاج‌قاسم سلیمانی که در تمامی شهرها به حماسی‌ترین شکل برگزار شد، در هر نقطه دیگری از دنیا اگر بنا بود انجام بشود، همین‌قدر پر شور ‌بود. در کشور‌های عراق، لبنان و سوریه برگزار شد و همان‌‌قدر شلوغ و حماسه‌ساز بود. در یمن و پاکستان انجام شد و همان حال‌وهوا را داشت و اگر بنا بود در هر جای دیگر برگزار بشود باز به همان میزان مورد استقبال عموم مردم دنیا قرار می‌گرفت، دلیل این همه محبوبیت چیست؟ چرا مردم از هر ملیت و قومیتی، با هر زبان و نژادی، از هر دسته و جناحی و با هر عقیده‌ای، همه و همه حاج‌قاسم را دوست دارند؟ درواقع سردار شهید بیش از آنکه با آوازه نظامی‌اش در میان مردم شناخته شود، با جنبه‌های اجتماعی و رفتاری‌اش جای خود را در قلوب مردم باز کرد. از وی به‌عنوان پهلوان یاد می‌شود، معنای پهلوان بودن چیست؟ هرکس که با دشمنان پیکار کند پهلوان است؟ هرکس که از جان مردم حفاظت و از مرزهای وطن صیانت کند محبوب و ماندگار می‌شود؟ خیر، پهلوان علاوه‌بر پاسداری از مرز، از حقایقی فرامرزی محافظت می‌کند. پهلوان برای فتح و پیروزی نمی‌جنگد، برای صلح می‌جنگد. نبرد می‌کند تا صلح برقرار بماند، تا امنیت و آسایش ازبین نرود. پهلوان نه ‌به‌خاطر یک ملت که برای خاطر انسانیت می‌جنگد. غالبا شهید را با چهره خندان، گشاده‌رو و در عین حال متواضع، خاکی و مهربانش می‌شناسند. نام سردار سلیمانی برای دشمنان ترسناک بود اما برای مردم منطقه یادآور یک چهره متواضع و سر به زیر، دو دست پینه‌بسته، کفش‌های خاکی و قلبی مهربان و لبی خندان بود. به پاسداشت سومین سالگرد شهادت این اسوه اجتماعی، در اینجا به بازخوانی 5 مورد از مهم‌ترین مصادیق حضور شهید در جامعه و ابعاد اجتماعی و مردمی وی می‌پردازیم. 

روزی که خوزستان حرم شد
یکی از جلوه‌های حضور و فعالیت بی‌وقفه سردار شهید قاسم سلیمانی در جامعه بدون شک حادثه سیل فروردین‌ماه ۱۳۹۸ در خوزستان است. جایی که حضور شهید و خدمت خالصانه‌اش به مردم خوزستان و سیل‌زدگان برای همیشه در ذهن‌ها ماندگار شد. پس از وقوع سیل، سردار شهید با انتشار پیامی از مشتاقان مدافع حرم خواست همراه وی به کمک سیل‌زدگان خوزستان بشتابند. او خوزستان آن روز را حرم خواند و در این‌باره نوشت: «مشتاقان دفاع از حرم به کمک سیل‌زدگان خوزستان بیایند. جوانانی که سن‌شان اقتضا نمی‌کرد جهاد زمان دفاع مقدس را درک کنند و امروز نیز خیلی اصرار دارند که به‌عنوان مدافع حرم در جبهه حضور پیدا کنند، به نظر من باید بیایند خوزستان؛ چراکه حادثه اخیر یک دفاع از حرم است. هیچ چیزی بالاتر از کرامت انسان نیست.» به دنبال این پیام، شهید ابومهدی المهندس به همراه حشدالشعبی، بسیج مردمی با یکصد خودروی سبک و سنگین، صد دستگاه آمبولانس و تجهیزاتی همچون بیل مکانیکی، لودر و کمپرسی از مرز مهران وارد ایران و روانه نواحی سیل‌زده شدند. سردار احمد خادم سیدالشهدا، فرمانده قرارگاه کربلا توصیفات دقیقی از چگونگی حضور سردار شهید در حادثه سیل خوزستان دارد، به گفته وی؛ «آن مرد آمد، برای خدمت. زمانی که سیل بی‌رحمانه می‌تاخت و شهرهای استان خوزستان یکی پس از دیگری در میان هجوم سیلی ویرانگر به زیر آب می‌رفتند. دو بار سردار در رابطه با سیل به خوزستان آمد و هر دو بار توفیق حضور در کنارشان را داشتم. از نگاه من حضور سردار سلیمانی در سیل خوزستان یک حضور سازمانی نبود، یک حرکت داوطلبانه و جهادی بود. سردار پس از دریافت اطلاعات و ارزیابی اولیه از میزان خسارت، با یک گروه ١٠ ‌نفره وارد خوزستان شد.» این فرمانده در ادامه می‌گوید: «مردم و گروه‌های جهادی سردار را که می‌دیدند با اشتیاق در حال خدمت، انرژی دوچندان می‌گرفتند. در شوش، شوشتر و شادگان، عربی با مردم حرف می‌زد، با آنها می‌نشست، نماز می‌خواند، چای می‌خورد. مردم هم دلبسته همین خصوصیات سردار شدند، استقبال‌ها بی‌نظیر بود. یکی چفیه سردار را به یادگار گرفت، یکی انگشتر. یادم هست پیرمرد سیل‌زده‌ با گلایه و درحالی‌که قاب عکسی از بنیانگذار انقلاب هم در دست داشت، به پیشواز سردار ‌آمد. سردار پس از شنیدن خوش‌آمدگویی، دست او را می‌بوسد و خطاب به مرد سالخورده‌ می‌گوید: «من با شما هستم»؛ حقیقتا هم با مردم بود. دائما تاکید می‌کرد که مبادا مردم را فراموش کنید. برای رسیدگی به افراد آسیب‌دیده و نیازمند واقعا خستگی‌ناپذیر کار می‌کرد. بعد از نماز صبح، کار را شروع می‌کرد؛ بازدیدهای منطقه به منطقه. بلافاصله پس از استراحتی کوتاه‌ منطقه دیگری را برای بازدید انتخاب ‌می‌کرد. اگر احساس می‌کرد فردی نیاز به سرزدن دارد، سر می‌زد. مشکلات را حل‌وفصل می‌کرد. این بود که در دل مردم جای گرفته بود.»

زلزله بم و ماجرای لذت‌بخش‌ترین خدمت شهید پس از دوران جنگ 
«از حضور سردار در سیل خوزستان شنیده‌اید اما من خاطرم هست شهید همیشه و از قدیم در میدان کمک و خدمت به مردم حاضر بود.» محمدباقر قالیباف با اشاره به حادثه زلزله بم در سال 1382، خاطره‌ای از شهید سلیمانی را بدین‌گونه روایت می‌کند: «خاطرم هست در زمان وقوع زلزله بم، فرمانده نیروی انتطامی بودم. منزل ما، شهید احمد کاظمی و شهید سلیمانی دقیقا در کنار هم بود و سال‌ها همچون دوران دفاع مقدس همسایه دیوار به دیوار یکدیگر بودیم. هنگام اذان صبح صدای زنگ تلفن ما به صدا درآمد. گفتند از بم با مرکز فرماندهی تماس گرفته شده و گشت مبارزه با مواد مخدری که پیش از اذان صبح از کنار بم در حال عبور بوده، متوجه وقوع زلزله‌ای در این شهر شده است، این‌گونه بود که ما پیش از همه و قبل از رسیدن اخبار و مشخص شدن ابعاد حادثه، از زلزله خبردار شدیم. اتاق من دقیقا از سمت حیاط دیوار به دیوار اتاق حاج‌قاسم بود و می‌دانستم که او پس از نماز صبح بیدار است. صدایش زدم حاج‌قاسم، گویا در استان شما زلزله آمده، همان لحظه با هم شروع به پیگیری ماجرا کردیم و به محض اینکه ابعاد حادثه مشخص شد با شهید سلیمانی و شهید کاظمی تقسیم کار کردیم. آن دو شهید در اولین پروازی که از سوی نیروی هوایی سپاه برای ارسال کمک‌ها به مقصد کرمان انجام شد، حضور یافته و به بم رفتند و تا روز آخر آنجا ماندند و به مردم شهر کمک کردند.» به گفته ابراهیم شهریاری، همرزم حاج‌قاسم در دوران دفاع مقدس: «درواقع می‌توان گفت نجات‌دهنده 50 درصد مردم مجروح زیر آوار مانده بم، حاج‌قاسم و نیروهایش بودند. وقتی حاج‌قاسم به بم رسید، همه‌چیز به‌هم ریخته بود و شدت تخریب‌ها به حدی بود که هیچ کس نمی‌توانست اوضاع را مدیریت کند. اما حاج‌قاسم آمد و با همان مدیریت جهادی‌اش و ارتباطاتی که در کرمان داشت، اوضاع را به دست گرفت. همزمان از سراسر کشور، تمام نیروهایش و تمام بچه‌های لشکرش در دفاع مقدس و دیگر رزمنده‌های آن دوران هم خبردار شدند و خودشان را به بم رساندند و شروع به خدمت‌رسانی کردند.» آن حضور در بم و خدمت‌رسانی به مردم این شهر چنان برای شهید سلیمانی شیرین بود که در این باره گفته بود: «اگر من بعد از دوران دفاع مقدس خدمتی انجام داده باشم که برایم رضایت‌بخش و لذت‌بخش بوده باشد همان کمک‌رسانی به مردم در زلزله است.» همچنین سردار محمد رئوفی‌نژاد استاندار اسبق کرمان که در زمان زلزله بم فرمانده وقت لشکر ۴۱ ثارالله و قرارگاه عملیاتی جنوب‌شرق کشور بود در توصیف خدمات شهید پس از وقوع زلزله بم گفته است: «فرودگاه بم بعد از زلزله آسیب زیادی دیده بود و امکان ناوبری برای هواپیما وجود نداشت، اما با جسارت و شجاعت احمد کاظمی و حاج‌قاسم سلیمانی هواپیماهای سپاه در این فرودگاه نشستند.» این یادگار دوران دفاع مقدس ابراز داشت: «من از نزدیک شاهد ایثارگری حاج‌قاسم در بم بودم، او مجروحانی که از زیرآوار بیرون آورده بودند را روی دست و شانه خود با سختی و مشقت از پله‌های هواپیما بالا می‌برد تا برای مداوا به دیگر استان‌ها منتقل شوند. سردار سلیمانی حتی شب‌ها نمی‌خوابید و به بازماندگان زلزله بم خدمت بزرگ و ماندگاری کرد، تاریخ کرمان نقش بی‌بدیل حاج‌قاسم در زلزله بم را فراموش نمی‌کند، زیرا شهید سلیمانی درحالی‌که وظیفه و مسئولیتی نداشت، با دلسوزی به مردم بم خدمت کرد.»

نقش سردار شهید در شکست تحریم دارو و تجهیزات پزشکی
جامعه ایران دهه‌هاست که به سبب تحریم‌های ظالمانه بین‌المللی آماج بحران‌های تلخی است که هر یک به تنهایی ممکن است کشوری را به زانو درآورند. تحریم، واژه‌ای است که احتمالا آیندگان با شنیدنش بخش مهمی از تاریخ سیاسی‌اجتماعی ایران را مرور خواهند کرد. لازم به بازگو کردن این موضوع نیست که  تحریم‌ها در سال‌های گذشته چه سختی‌ها و مصیبت‌هایی را برای جامعه ایران رقم زد و مانع تامین برخی نیاز‌های ضروری، معیشت و رفاه هموطنان‌مان شد. یکی از ظالمانه‌ترین اقسام تحریم‌ها نیز تحریم دارو و تجهیزات پزشکی است که مخصوصا در دهه اخیر بحران‌های دارویی متعددی را رقم زده. هنگامی که کودکی شب‌هنگام به تب‌و‌لرز افتاده، گشتن داروخانه‌های مختلف در سطح شهر در جست‌وجوی دارو و جواب رد شنیدن از داروخانه‌ها برای والدین از دردناک‌ترین مصیبت‌هاست. مصیبت و معضلی که در همین چند ماه اخیر نیز گریبان نظام سلامت کشور را گرفته است و درباره آن گزارش‌های متعددی نیز نوشتیم. با این مقدمه جالب است بدانید اکثر مصادیق حضور و فعالیت شهید سلیمانی مانند حضور در مناطق زلزله‌زده و سیل‌زده ملموس و قابل مشاهده نبود. در شمار زیادی از فعالیت‌های اجتماعی ایشان دوربینی حاضر نبود تا عکسی ثبت کند و خبرنگاری حضور نداشت تا اقدامات ایشان را روایت کند. اقداماتی همچون شکستن محاصره تحریم‌های ظالمانه و حل معضل کمبود دارو و تجهیزات پزشکی که این‌گونه توسط سعید نمکی، وزیر سابق بهداشت کشور پس از شهادت سردار و در حاشیه مراسم تشییع پیکر ایشان روایت شد: «سردار شهید قاسم سلیمانی به همه مردم ایران و مردم منطقه که او را از ناجیان ضدتروریسم می‌شناختند، چه در سوریه، عراق و یمن و چه در اقصی نقاط جهان تعلق داشت و امیدواریم در ذهن مردمان این سرزمین، همواره جاودان باشد. سردار قاسم سلیمانی در زمین‌گیر کردن تروریست‌ها و حذف آنان از منطقه نقش‌آفرینی اصلی داشت و کمک موثری نیز برای ما در نظام سلامت بود. سردار قاسم سلیمانی در یک‌ونیم‌سال گذشته، علی‌رغم ادعاهای آمریکا که دارو و تجهیزات مشمول تحریم‌ها نمی‌شوند، ولی بیشترین فشار را بر ما و شرکت‌های دارویی که قصد فروش دارو و تجهیزات را به ما داشتند، آورد و می‌خواست به هر مکانیسمی ما را به زانو درآورد، به‌شدت ما را همراهی کرد و از مسیرهای مختلفی، حلقه تحریم دارو و تجهیزات پزشکی را شکست تا ما با کمبود جدی روبه‌رو نشویم و امیدواریم روحش با معشوقش سیدالشهدا محشور شود.»

جای خالی سردار این روزها عمیقا احساس می‌شود
هنگام شهادت سردار سلیمانی در جامعه بر سر یک موضوع اجماع نظر وجود داشت. خیلی‌ها معتقد بودند شهید سلیمانی از سردار سلیمانی برای دشمنان خطرناک‌تر خواهد بود و این‌گونه نیست که حضور و اثرگذاری شهید را تنها در زمان حیاتش خلاصه کنیم، چراکه حیات شهید با پایان زیست مادی تمام نخواهد شد و حاج‌قاسم نیز یکی از روشن‌ترین مصادیق این حقیقت است. سردار زنده است و این را به‌وضوح می‌توان در قلب‌های شمار زیادی از مردم منطقه دید، اما این ابدا به معنای آن نیست که جامعه جای خالی شهید را حس نکند. بالعکس، اکنون که جای خالی حاج‌قاسم را با تمام وجود احساس می‌کنیم می‌توانیم به عمق شخصیت و عظمت نگاه وی پی ببریم. بله جای سردار شهید این روز‌ها به‌شدت خالی است. خصوصا در ماه‌های اخیر، هنگامی که برخی افراد تنگ‌نظر معترضان به مکانیسم‌های هزینه‌زایی همچون گشت ارشاد را علنا به فحشا، هرزگی و شهوت‌رانی متهم می‌کردند و برخی دیگر چنان به جان گروه‌های اجتماعی و خرده‌فرهنگ‌های مختلف در کشور افتادند که گویا فراموش کرده بودند پس از این ناآرامی‌ها قرار است چشم در چشم همین اعضای جامعه زندگی کنند. جای سلیمانی دقیقا آنجایی خالی است که عده‌ای با داس به جان تفاوت‌ها افتادند و گفتند آن جوان معترض بیکار، بی‌سواد و بی‌بند‌وبار است، آن دختری که حجاب کامل ندارد و روسری از سر برداشته به دنبال فحشا است و آن ورزشکار جز پول چیز دیگری نمی‌شناسد و لیاقت شهید شدن ندارد. جای سردار آنجایی خالی است که عده‌ای تاب و تحمل تفاوت‌ها و صدای مخالف را از دست دادند و جامعه اسلامی را به نوعی پلورالیسم دینی در نگاه خود تقلیل دادند. جای آن شهید مظلوم خالی است که بار دیگر به بسیاری یادآوری کند؛ «من و آدم‌های خودم. من و رفقای خودم. من و مریدهای خودم. این بی‌حجاب است، این باحجاب است. این چپ است، آن راست است، این اصلاح‌طلب است، او اصول‌گراست، خب پس چه کسی را می‌خواهید حفظ کنید؟ همان دختر کم‌حجاب دختر من است. دختر ما و شماست؛ نه دختر خاص من و شما، اما جامعه ماست. دختر ماست. فقط رابطه حزب‌اللهی با حزب‌اللهی معنا ندارد. رابطه حزب‌اللهی با کسی که دینش ضعیف‌تر است موضوعیت دارد. جامعه ما خانواده ماست. اینها همه مردم ما هستند. اینها بچه‌های ما هستند.»

حیات حاج‌قاسم در قلوب مردم ادامه یافت
گفتیم که حیات شهید سلیمانی در قلوب مردم ایران و منطقه ادامه یافته و زین پس نیز خواهد یافت. برای این مردم سردار شهید بیش از آنکه با دستاورد‌های نظامی‌اش شناخته شود، یک شخصیت مهم اجتماعی و چهره‌ای فوق‌العاده محبوب در میان جوامع مختلف است. اما چگونه؟ چگونه یک چهره نظامی این چنین محبوب شده و به یک اسوه اجتماعی بدل می‌شود؟ حاج‌قاسم زمانی که در عراق مشغول مقابله با داعش بود، برایش فرقی نداشت از چه کسانی دفاع می‌کند، شهید از مسلمانان شیعه و اهل تسنن گرفته تا مسیحیان، ایزدی‌ها یا کرد‌ها دفاع می‌کرد. برای حاج‌قاسم انسانیت مهم بود. او از مفهوم انسانیت دفاع ‌می‌کرد. می‌جنگید اما جنگ نمی‌خواست. عاشق صلح بود، هر زمان در کنار خانواده‌اش بود آنقدر مشغول بازی با نوه‌های کوچکش می‌شد که دلش طاقت ترک آنها را نداشت. برای جوان‌های اطرافش پدری می‌کرد و به مراسم خواستگاری‌شان می‌رفت و واسطه امر خیر می‌شد. در روستاهای محل زندگی‌اش تا می‌توانست به محرومان کمک و از نیازمندان دستگیری می‌کرد. دختران بدحجاب را هم دختر خود می‌دانست و هیچ‌گاه بین مردم فرق نمی‌گذاشت. حتی به خانواده یکی از اشراری که با او در سیستان‌وبلوچستان جنگیده بود و دشمنش محسوب می‌شد، رسیدگی می‌کرد. نقل است زمانی که حاج‌قاسم یکی از افرادش را به ماموریت می‌فرستد، مطلع می‌شود که فرزند کوچک وی در بیمارستان است و نیاز به جراحی دارد، حاج‌قاسم سریعا خودش را به بیمارستان می‌رساند و آنقدر بالای سر آن دخترک می‌ماند و از او مراقبت می‌کند تا به هوش بیاید و در آن هنگام به او می‌گوید: «من بابای تو را به جای خودم فرستادم ماموریت و حالا من به جای او اینجا هستم و از تو مراقبت می‌کنم.» سردار اصلا و ابدا یک فرمانده عادی نبود، حتی در فضای حرفه‌ای کار نیز فرماندهان مختلف سپاه معترفند دیدار‌های مردمی و جنبه‌های اجتماعی در ارگان‌های نظامی را از وی وام گرفته‌اند. شهید سلیمانی فردی بود با لباس و کفش‌های همیشه‌خاکی و دست‌های پینه‌بسته، اما هیچ کجا و در برخورد با هیچ‌کس لبخند، گشاده‌رویی و تواضع را فراموش نمی‌کرد. 

مرتبط ها