کد خبر: 76700

قصه‌های نیمه‌کاره و نسخه‌های اشتباهی

علاقه‌مندان شنیدن قصه‌‌های عاشقانه، احتمالا در برخورد اول با سریال بی‌گناه، همراه خواهند شد.

عاطفه جعفری، خبرنگار:علاقه‌مندان شنیدن قصه‌‌های عاشقانه، احتمالا در برخورد اول با سریال بی‌گناه، همراه خواهند شد. یک درام اجتماعی که این روزها از پلتفرم فیلیمو پخش می‌شود. بی‌گناه، داستان یک خانواده ایرانی است کـه اتفاقات و کشف رازهایی که پیش‌روی هرکدام از اعضا قرار می‌گیرد، رابطه‌های آنها را دگرگون می‌کند. بهمن مردانی برای کشف راز آنچه ۲۵ سال قبل باعث فرار او به خارج از کشور شده بود به ایران باز می‌گردد و خانواده رشید فرشباف را در موقعیت تازه‌ای قرار می‌دهد.  پیش از پخش سریال و با آمدن تیزر و پوستر سریال این تصور شکل گرفت که مصطفی کیایی تهیه‌کننده این کار می‌خواهد سریال قبلی‌اش را تکرار کند. نه‌تنها در اسم شبیه تولید قبلی‌اش «هم‌گناه» بود که در نوع پرداخت روایت، طراحی بعضی از کارکترها و حتی گریم و حرکت دوربین هم شباهت‌هایی دیده می‌شد. اما اینجا ما با هم‌گناه طرف نیستیم و کارگردان کار هم مهران احمدی است نه مصطفی کیایی. طبیعتا در بازی گرفتن‌ها و جنس ورود و خروج کاراکترها به سریال، نظر مهران احمدی، کار را متفاوت کرده است. وجه مشترک «هم‌گناه» و «بی‌گناه» و موتور محرک قصه آدم‌ها، رازهایی هستند که کارگردان در همان ابتدای سریال برای مخاطب بازگو می‌کند تا مخاطب را با خودش همراه کند. در نیمه اول، همه‌چیز خوب پیش می‌رود اما از جایی که به پاسخ دادن به رازها می‌رسد، انگار که روایت دچار آشفتگی می‌شود و به‌جای اینکه دنبال راه‌های خلاقانه برای جواب دادن به این سوال‌ها باشد، راحت‌ترین و کلیشه‌ای‌ترین راه را انتخاب می‌کند. از ابتدای قصه با یک قصه عاشقانه طرف هستیم و مخاطب این عشق و به‌ثمر نشستنش را می‌خواهد اما به یکباره داستان به سمتی می‌رود که می‌بینیم چاره‌ای برای رسیدن در این عشق وجود ندارد و مخاطب بیشتر از اینکه از کشف این راز هیجان‌زده شود، سرخوردگی را در خودش می‌بیند و ترجیح می‌دهد دیگر سریال را نبیند. عنصر خلاقانه‌ای که کارگردان و نویسنده برای طراحی سوال‌ها داشتند در جواب این سوال وجود ندارد و بدون اینکه فکری برایش داشته باشند، این عشق را به بالیوودی‌ترین شکل ممکن پاسخ داده‌اند. 
کیایی می‌گوید که تیم نویسندگان چندین ماه برای این کار وقت گذاشتند اما نتیجه کار چیزی دیگری است؛ انگار بخش‌های پایانی فیلمنامه باشتاب و بی‌تامل نوشته شده است. اگرچه مخاطب رفته‌رفته با جزئیاتی روبه‌رو می‌شود اما هیچکدام آنقدرها جان ندارند که نبض قصه را به دست بگیرند. اولین ملاقات مهتاب با استاد فرشباف و ابریشم که بناست منجر به یک قرارداد کاری مهم شود بدون دلیل با شتاب از سوی مهتاب تمام می‌شود؛ موضوعی که با توجه به روند قصه (حساسیت و مدیریت ابریشم در فروشگاه و راز مخفی زندگی استاد فرشباف) اساسا نمی‌بایست این‌گونه رقم می‌خورد. 
مساله «بی‌گناه» ارتباط آدم‌ها است و فیلمساز با ادعای اینکه این ارتباط در انواع مختلفش دچار اختلالات حادی است برای هرکدام‌شان نسخه می‌پیچد. شکاف نسلی، عدم فهم ارتباطی بین والد و فرزند، روابط پیچیده دنیای مجازی و قصه آدم‌های واقعی همه پر از قصه‌های پرگره‌ای هستند که بازکردن هرکدام از این گره‌ها، نیازمند داشتن ایده در فهم مساله اجتماعی است. نکته اینجاست که سازندگان این ملودرام اجتماعی برای تمام روابطی که در قصه‌ها طراحی کرده‌اند، دم دستی‌ترین راه‌حل را انتخاب می‌کنند. افق دید برای اجزای این گراف ارتباطی هم کم‌کردن هرگونه تنش و البته پذیرش بی‌گناهی متهمان است. به‌عنوان نمونه به قصه استاد کثرتی نگاه کنید؛ استاد نقاشی که مورد هجمه و اتهاماتی در فضای مجازی قرار گرفته است. سازندگان سریال بی‌گناه، از دل زندگی این استاد نقاش، به سراغ جنبش می‌تو رفتند. قصه با بحران شروع می‌شود و با تطهیر استاد نقاش و رفع اتهامات او ادامه پیدا می‌کند. انداختن همه تقصیرها گردن یک زن و اینکه می‌توانست وارد این بازی نشود، ابتدایی‌ترین راه‌حل سازندگان سریال برای این مساله مهم اجتماعی است.  نمونه دیگر را در خانواده عطا معصومی (با بازی مهران احمدی) ببینید. خانواده‌ای که مادر همیشه نگران فرزندانش، مخصوصا دخترش است و همین نگرانی‌ها اعضای خانواده را از هم دور می‌کند. در این خانواده به‌جای اینکه راه‌حل‌های بهتر ارائه شود، دور شدن از هم و به‌حق بودن فرزندان مورد توجه کارگردان و نویسنده قرار دارد. کارگردان حتی یک مورد هم به مادر خانواده حق نگرانی نمی‌دهد و همه را با عینک شکاف نسلی قضاوت می‌کند. رازها و ارتباط بین آدم‌ها خیلی کلیشه‌ای به سرانجام می‌رسند اما از آن بدتر نسخه‌هایی است که خیلی دم‌دستی برای هرگونه اختلال ارتباطی بین اجزای یک اجتماع انسانی ارائه می‌شود. 

مرتبط ها