کد خبر: 76418

نقدی بر اظهارات غیرکارشناسی شهاب حائری

چرا مقایسه درآمد با «استاندارد طلا» غلط است؟

اخیرا در یکی از گروه‌های تلگرام به یادداشتی از فردی به‌ نام شها‌ب‌ حائری برخوردم که در آن ادعا شده بود: «حقوق معلم دیپلمه در سال ۱۳۵۰ که برابر ۵۶۴ تومان بود با توجه به قیمت سکه طلا چیزی معادل ۳۶ میلیون تومان اکنون است!»

دانیال داوودی، دانشجوی دکتری توسعه اقتصادی:اخیرا در یکی از گروه‌های تلگرام به یادداشتی از فردی به‌ نام شها‌ب‌ حائری برخوردم که در آن ادعا شده بود: «حقوق معلم دیپلمه در سال ۱۳۵۰ که برابر ۵۶۴ تومان بود با توجه به قیمت سکه طلا چیزی معادل ۳۶ میلیون تومان اکنون است!» درواقع نویسنده در این محاسبه، حقوق یک معلم را بر قیمت سکه‌ طلا در آن سال تقسیم کرده‌ و دیده‌ است معلم با حقوق یک‌ماهش در آن سال می‌توانست تقریبا دو سکه‌ طلا بخرد. حالا قیمت دو سکه معادل 36 میلیون تومان است، پس نتیجه گرفته‌ حقوق معلم دیپلمه در آن سال برابر با 36 میلیون تومان بود. این شیوه‌ استدلال در دانش اقتصاد جایی ندارد و هر اقتصادخوانده‌ای می‌داند که مقایسه‌ درآمد در دو برهه از زمان با استفاده از «استاندارد طلا» به‌وضوح غلط است. در این یادداشت دلایل نادرست بودن این استاندارد و همچنین راهکار صحیحی که اقتصاددانان برای چنین مقایسه‌ای پیش روی ما قرار داده‌اند، بررسی شده است. آمارهای بین‌المللی نشان می‌دهند امروز قدرت خرید سرانه‌ یک ایرانی حتما بیش از دوبرابر همین شاخص در سال 1350 است.

  یک مثال نقض!
بیایید ابتدا از یک‌مثال نقض برای توضیح مساله استفاده کنیم. آمارها نشان می‌دهند قدرت خرید یک آمریکایی از سال 1970 تا سال 2017 –به‌طور متوسط- بیش از دوبرابر افزایش یافته است. این درحالی است که حقوق سالانه یک معلم آمریکایی در سال 1970 میلادی معادل 9268 دلار بود، یعنی تقریبا 772 دلار در ماه. آن زمان قیمت هر انس طلا 35.9 دلار بود. بنابراین یک معلم می‌توانست با حقوق یک ماهش 21.5 انس طلا بخرد. در سال 2017 میلادی اما حقوق سالانه‌ یک معلم معادل 58780 دلار شد، یعنی تقریبا 4898 دلار در ماه. قیمت هر انس طلا در آن سال تقریبا معادل 1260 دلار بود، یعنی یک معلم در سال 2017 با حقوق یک ماهش می‌توانست تنها 3.9 انس طلا بخرد. نتیجه آنکه اگر «استاندارد طلا» روش درستی باشد، باید بپذیریم که در سال 2017 قدرت خرید یک معلم در ایالات‌متحده کمتر از یک‌پنجم سال 1970 شده است. درحالی‌که می‌دانیم اتفاقا قدرت خریدش بیش از دوبرابر شده. این مثال نقض نشان می‌دهد استفاده از «استاندارد طلا» برای مقایسه‌ قدرت خرید در دوسال، کاملا غلط‌انداز است.

  بهترین شاخص در دسترس
اما ایراد تحلیل با معیار «استاندارد طلا» چیست!؟ جواد صالحی‌اصفهانی، دانش‌آموخته‌ دانشگاه هاروارد و استادتمام اقتصاد دانشگاه صنعتی ویرجینیا در یادداشت «استاندارد طلا برای اندازه‌گیری تغییر در رفاه خانوار در ایران» در نقد این معیار می‌نویسد: «معلمان به مقدار مسکن، غذا، بهداشت و سایر چیزهای مفید که می‌توانند بخرند اهمیت می‌‌دهند، نه طلا. بنابراین [معیار] مقایسه باید بسیاری از کالاها را در نظر بگیرد.» ایشان در آن یادداشت توضیح می‌دهند که ده‌ها اقتصاددان سرآمد در بانک جهانی، صندوق بین‌المللی پول و پروژه‌ مدیسون (در دانشگاه‌های Penn، UC Davis و Groningen) برای حل مساله، نرخ «دلار برابری قدرت خرید به قیمت ثابت» را برای همه‌ کشورها محاسبه می‌کنند. محاسبه‌ میانگین حقوق یک معلم برای سال‌های 1350 و مثلا 1396 براساس دلار برابری قدرت خرید آن سال‌ها (به قیمت ثابت مثلا سال 2011) امکان مقایسه‌ قدرت خرید یک معلم در این دو مقطع را فراهم می‌کند. این بهترین راهی است که تاکنون دانش اقتصاد پیش روی ما گذاشته است.

  تغییرات قدرت خرید
بانک جهانی، آمار درآمد سرانه ایرانیان براساس برابری قدرت خرید را از سال 1990 تا سال 2020 دارد؛ براساس این بانک داده، متوسط درآمد سرانه‌ سالانه‌ یک ایرانی در این بازه از 9346 دلار در سال به 14971 دلار (دلار برابری قدرت خرید – به‌ قیمت ثابت سال 2017) رسیده است. صندوق بین‌المللی پول، این آمار را برای سال‌های 1980 تا 2022 دارد و حتی برای سال‌های پیش‌رو (تا سال 2027) نیز برآورد کرده است. براساس این بانک داده، درآمد سرانه‌ سالانه‌ یک ایرانی از 5750 دلار در سال 1980 به 18660 دلار در سال 2022 رسیده و برآورد صندوق بین‌المللی پول این است که این رقم در سال 2027 به 21980 دلار در سال می‌رسد. با وجود این، داده‌ها و محاسبات پروژه‌ مدیسون به بازه‌ موردنظر آقای حائری نزدیک‌تر است. براساس این محاسبات درآمد سرانه‌ یک ایرانی در سال 1971 میلادی (تقریباً معادل 1350 شمسی) برابر با 6677 دلار (برابری قدرت خرید- قیمت ثابت سال 2011) بود. این رقم در سال 2018 میلادی (تقریبا سال 1397) به 17011 دلار رسید. روند آمارهای صندوق بین‌المللی پول نشان می‌دهد از 2018 تاکنون نیز قدرت خرید سرانه درمجموع درحال رشد بوده است.

  قدرت خرید؛ بیش از دوبرابر 1350
واقعیت این است که با پایان جنگ تحمیلی دو دهه قدرت خرید ایرانیان رو به افزایش بود. از سال 2011 میلادی (1390 شمسی) با تشدید تحریم‌ها شاهد افت قدرت خرید سرانه بودیم؛ تا جایی که درآمد سرانه در سال 2015 (برابر با 1394 شمسی) آنقدر کاهش یافت که با سال 2004 (برابر با 1383 شمسی) برابر شد. به‌مرور اما اقتصاد بزرگ و نسبتاً پیچیده‌ ایران توانست در مقابل شوک‌های خارجی تاب بیاورد و قدرت خرید سرانه مجددا و به‌آرامی رشد کرد. البته وضعیت توزیع درآمد و شاخص فقر مطلق خوب نیست و ضروری است دولت برای حمایت از طبقات پایین درآمدی برنامه‌ای ویژه داشته باشد. بااین‌حال اما برخلاف ادعای شهاب حائری، براساس همه‌ آمارها و محاسبات بین‌المللی امروز قدرت خرید یک ایرانی به‌طور متوسط، حتما بیش از دوبرابر سال 1350 است نه کمتر از نصف آن!

  مقاومت وهم دربرابر فهم
نگارنده ابتدا این نقد را برای جناب حائری ارسال کردم تا در کانال تلگرامی خودش منتشر کند. او اما پس از چند روز، پیام داد که «واقع‌بینانه نیست!» برایم جالب شد و کمی کانالش را بالا و پایین کردم و یادداشت‌هایش را خواندم. دیدم آقازاده‌ای است که براساس نوشته‌هایش سودای ورود به مجلس خبرگان را داشته ولی شورای نگهبان صلاحیت سیاسی‌اش را تایید نکرده است! ممکن است در برخی موارد به شورای نگهبان نقد وارد باشد، اما در این مورد باید به ایشان «دست‌مریزاد» گفت. حضور طلبه‌ای که فقه و اصول خوانده ولی بهره‌ای از دانش اقتصاد ندارد و درعین‌حال تقوا را زیر پا گذاشته، روزانه چند اظهارنظر غلط در حوزه‌های غیرتخصصش منتشر می‌کند، در جایگاهی مانند مجلس خبرگان خطرناک است! خصوصا که زمین و زمان را نقد کرده و مقاومت در مقابل نظرات فنی و کارشناسی را مذموم بداند اما وقتی نوبت خودش می‌شود، وهمیات شخصی را بر آمارهای بین‌المللی و تحلیل‌های کارشناسی ترجیح دهد!

مرتبط ها