سیدمهدی طالبی، خبرنگار: چند وقتی از جنبش دعوت صهیونیستها برای مهاجرت از سرزمینهای اشغالی در اعتراض به مواضع سیاستمداران مذهبی و حریدی (افراطی ارتدوکس) در مورد مسائل دینی و دولتی نگذشته که یهودیان افراطی در قدس آشوب به پا کردند. یک یهودی حریدی که براساس عقیدهشان هرگونه استفاده یا فروش تلفن همراه اقدامی خلاف شریعت و عامل تخریب روحیه مذهبی جوانان و ترویج فساد در جامعه تلقی میشود، یک مغازه فروش تلفن همراه را در محله صددروازه قدس به آتش کشید. به دنبال این اقدام، پلیس این یهودی را دستگیر کرد تا صدها نفر از یهودیان حریدی در حمایت از این فرد به خیابانها آمده و با نیروهای پلیس درگیر شوند.
یهودیان حریدی یا یهودیان اولترا ارتدکس که حدود 11 درصد از جمعیت رژیم صهیونیستی را تشکیل میدهند، مدعیاند باورهایشان را بهطور مستقیم از حضرت موسی (علیهالسلام) و تورات نازلشده بر او در کوه سینا گرفتهاند.کودکان حریدی در مدرسه عمدتا تورات و تلمود میخوانند.آنها معتقدند جمعهشبها که شبات شروع میشود نباید از دستگاههای الکترونیک استفاده کرد. بسیاری از حریدیها در خانهشان تلویزیون و اینترنت یا کتاب و موسیقی غیرمذهبی ندارند.
نگرانی از همین افراطگرایان در خیابان و روی کار آمدن ائتلاف محافظهکاران در سرزمینهای اشغالی، این جنبش را شکل داده تا در رسانههای اجتماعی صهیونیستها را تشویق کنند به کشورهای دیگر مهاجرت کنند. روزانه پیامی به دهها گروه فعال در رسانههای اجتماعی با این مضمون ارسال میشود که ماهیت کشور به سمت بدتر شدن حرکت میکند. هدفگذاری نخست این گروهها، مهاجرت دههزار نفر از سرزمینهای اشغالی است. جروزالمپست در گزارشی نوشته که سازماندهنده اصلی گروهها «یانیو گورلیک» است که در چند سال گذشته در تظاهراتها علیه بنیامین نتانیاهو، بسیار فعال بوده و اقداماتی در راستای مخالفت با قدرت سیاسی حریدیها صورت داده است. بخشی از نگرانی این گروه به تشدید افراطگرایی در صحنه سیاسی این رژیم بازمیگردد؛ موضوعی که ماه گذشته بنی گانتز وزیر جنگ رژیمصهیونیستی پس از شکست در انتخابات و پیروزی ائتلاف بنیامین نتانیاهو در انتخابات به آن اشاره کرد و گفت: «فکر میکنم که رژیمصهیونیستی به سمت تفرقه و افراطگرایی حرکت میکند.»
عامل نزدیک به افراطگرایان خشن در رژیمصهیونیستی، بنیامین نتانیاهو است. او حاضر است برای پایان دادن به پروندههای علیه خود هر بهایی بپردازد و حتی آن را به دیگران تحمیل کند. نتانیاهو به دنبال سوار شدن بر موج رادیکالی است که در جامعه یهودیان رژیمصهیونیستی موج میزند. حدود 60 درصد از رأیدهندگان اکنون خود را راستگرا میدانند. این رقم در سال 2019 در حدود 46 درصد بود. همین وضعیت باعث شده تا گاردین در گزارشی بنویسد که بحران در سرزمینهای اشغالی بار دیگر در «نقطه جوش» قرار دارد و خون در هر دو طرف ریخته میشود. تور ونسلند، فرستاده صلح سازمان ملل متحد، در گزارش خود به سازمان ملل از افزایش تلفات در کرانه باختری که بدترین آمار از سال 2006 است، اشاره کرد. از ژانویه تاکنون حدود 140 فلسطینی در فلسطین توسط رژیمصهیونیستی به شهادت رسیدهاند. حملات متقابل فلسطینیها نیز به هلاکت 30 صهیونیست انجامیده است.
مخالفان نتانیاهو معتقدند با تشکیل دولت وی، وضعیت وخیمتر خواهد شد. یائیر لاپید، رهبر اپوزسیون که هماکنون نخستوزیر موقت رژیم است میگوید متحدان افراطی نتانیاهو از وی خواستهاند تا پس از تشکیل دولت، نیروگاههای برق و جریان برق را در «شبات» قطع کند. یهودیان به اوقات عصر جمعه تا شامگاه شنبه شبات میگویند.
مهاجرت سرنوشت محتوم
رژیمصهیونیستی بهطور رسمی دارای 9 میلیون جمعیت است که از این تعداد تنها 7 میلیون نفر یهودی هستند. براساس آمارهای رسمی 750 هزار نفر از این تعداد، خارج از فلسطین اشغالی زندگی میکنند. در کنار آمارهای رسمی، آمارهای غیررسمی تعداد این افراد را بیشتر از یک میلیون تن تخمین میزنند. با این احتساب، 10 تا 15 درصد از جمعیت رژیم، خارج از دسترس تلآویو قرار دارند. در این حالت صهیونیستها دارای جمعیتی 6 تا 6.5 میلیون نفر هستند.
در کنار این تعداد صهیونیست، 1.8 میلیون نفر فلسطینی در مرزهای 1948، 3 میلیون نفر در کرانه باختری و 2 میلیون نفر نیز در غزه حضور دارند. این مساله نشان میدهد توازن جمعیتی در فلسطین پس از سالها به نفع فلسطینیان برگشته است. از سوی دیگر، باید دستکم 3 میلیون فلسطینی در اردن را درنظر گرفت که مراکز جمعیتی شان کمتر از 50 کیلومتر با مرزهای فلسطین فاصله دارد.
همزمان با نبضگرفتن مهاجرت معکوس از رژیم و افزایش جمعیت فلسطینیها در مرزهای فلسطین و مناطق پیرامونی آن، وضعیت برای رژیم درحال وخیمترشدن است. تلآویو با روی کارآمدن راستگرایان افراطی مذهبی چارهای جز روبهرو شدن با امواج مهاجرتی ندارد.
1- احساس خطر از راستهای افراطی مذهبی
احساس خطر از راستهای افراطی. اینکه اگر بیایند، هم آزادیهای اینها را محدود میکنند و هم با جلب دشمنی دیگران، ضربه به زندگی مهاجران را چند برابر میکنند.
برای مهاجران در مناطق دیگر زندگی مشکل نیست. اگر آمدهاند برای رویای صهیونیست یا شاید رفاه و امنیت بوده. رویای صهیونیست که با راستهای افراطی و ناکارآمدی ازبین رفته و رفاه و امنیت هم ایجاد نشده یا تضعیف شده.
بسیاری از صهیونیستهای ساکن سرزمینهای اشغالی به دلیل آنکه پس از تاسیس رژیم در این سرزمین متولد شده و محیط اجتماعی و کاریشان نیز در این سرزمین است بهراحتی تمایل به مهاجرت نداشتند اما آنها با تشدید تهدیدات، بار دیگر به فکر مهاجرت افتادهاند.
2- بروز تهدیدات جدی و ترس از نفرین دهه هشتم
ساکنان رژیمصهیونیستی امروزه نگرانی بسیاری جدیای در ارتباط با محور مقاومت و ضلعهای قدرتمندش از جمله ایران دارند.
این هراس به میزانی قدرتمند است که باعث شده تا صهیونیستها آن را ناشی از نفرین دهه هشتم بدانند. آنها معتقدند پیش از اسرائیل فعلی، چنین موجودیتی دوبار دیگر در تاریخ وجود داشته که در دهه هشتم ازبین رفته است.
تهدیدات پیچیدهای مانند افزایش نفرت افکار عمومی بینالمللی از صهیونیستها، تقویت قدرت فلسطینیان و دسترسی زمینی محور مقاومت به مرزهای رژیم و تواناییهای برجسته تسلیحاتیاش، عواملی هستند که نفرین دهه هشتم را در ذهن صهیونیستها پررنگ ساختهاند.
3 -تضعیف امنیت و رفاه
صهیونیستها با وعده امنیت و رفاه به رژیم آمدند. فارغ از مباحث کلان درباره این دو وعده مانند امنیت یهودیان در غرب امروزی، حتی از لحاظ حداقلی نیز این دو وعده دیگر در سرزمینهای اشغالی وجود ندارند.
تعدد اتفاقات مشکوک مانند انفجارهای بیوقفه در تاسیسات برق و کارخانجات رژیم تنها یکی از مواردی است که هر دو وعده را از فاصلهای نزدیک برای صهیونیستها بیاثر ساخته.
4- فضای عقلانی برای تفکر
در دهههای پیشین، صهیونیستها فضای فکری متناسب با دریافت واقعیتها را نداشتند اما این زمینهها در سالهای اخیر رشد کرده است. پیشتر آنها در بمباران یکجانبه رسانههای وابسته به صهیونیسم بودند اما این حصار امروز شکسته شده است. از سوی دیگر محیط نسبت به گذشته تغییر کرده. بهعنوان نمونه موشکهای بالستیک در گذشته چندان موثر نبودند اما امروزه موشکها و پهپادها حتی در دستان گروههای فروملی قرار دارند. چنین فضایی موجب شده تا صهیونیستها به درک عمیقتری نسبت به مشکلات رژیم برسند.
5 -غرب دیگر یهودیستیز نیست
رژیمصهیونیستی در سایه کشتار یهودیان در اواخر قرن نوزدهم و نیمه اول قرن بیستم شکل گرفت. این وضعیت دیگر وجود ندارد. یهودیان حتی در کشورهایی که در گذشته کشتار میشدند، وضعیت مطلوبی برای زندگی دارند. به همین دلیل یهودیان حاضر به رها ساختن کشور خود و حضور در فلسطین اشغالی نیستند. از سوی دیگر یهودیانی که هنوز پیوندهایی با کشورهای خود دارند، با بهبود شرایط در این کشورها مانند آلمان، لهستان، رومانی به دنبال بازگشتند. باید در نظر داشت یهودیان همانند دیگر ملتها تمایل به کشورهای مهاجرپذیر آمریکا، کانادا، استرالیا و نیوزیلند دارند زیرا این کشورها میتوانند برای اقلیتها فراهمکننده وضعیت بهتری باشند. یهودیان هم از لحاظ کلی اقلیت هستند و هم آن دسته از یهودیان مخالف مذهبیها با شرایط جدید در فلسطین اشغالی منزوی خواهند شد و در وضعیت اقلیتگونه دوگانهای قرار خواهند گرفت.
هرچند شرایط در کشورهای سابقا ضدیهودی بهتر شده، اما در مقابل وضعیت در فلسطین اشغالی و منطقه برای آنها بدتر شده است. در سایه رشد کشورهای منطقه، دیگر ایران، ترکیه و حتی اعراب کشورهای منفعل یا کمتوان گذشته نیستند، بهگونهای که صهیونیستها حتی در برابر سازمانهای فروملی عربی نیز متحمل شکستهایی شدهاند.
6 -الحاق و جنگ
روی کار آمدن راستگرایان مذهبی ساکن کرانه باختری و در اختیار گرفتن اختیارات امنیتی گسترده توسط ایتمار بنگویر و اسموتریچ که آنها نیز ساکن شهرکهای صهیونیستنشین کرانه باختری هستند، موجب میشود الحاق این منطقه به رژیم عملا انجام شود. موضوعی که میتواند انفجار اوضاع انتفاضه داخلی و تهاجمات خارجی مانند نفوذ دستههای مسلح را تشدید کرده و بر بروز جنگ با غزه و لبنان اثرگذار باشد.
7- یهودیان لیبرال
راستگرایان سکولار بنا به دلایل فرهنگی به دولت یهودی و سرزمین تاریخی فلسطین و راستگرایان مذهبی بنا به دلایل مذهبی به اماکن و شهرهای مقدس فلسطین علاقهمندی شدیدی دارند.
این دو دیدگاه هرچند اشتراکاتی دارند اما تفاوتشان حتی در مناطق مطلوب سکونتشان در سرزمینهای اشغالی جالب توجه است. درحالیکه سکولارها بیشتر در نوار ساحلی زندگی میکنند، مذهبیها متمایل به زندگی در قدس و کرانه باختری هستند.
در کنار این افراد، لیبرالها نیز حضور دارند که دست کم 45 درصد از ساکنان سرزمینهای اشغالی را تشکیل میدهند. این قشر سکولار بوده و در عین علاقهمندی به دولت یهودی، در ملیگرایی از راستگرایان، افرادی ملایمتر به نظر میرسند. این دسته با فرهنگ غربی و جوامع آن منطبقترند و به همین دلیل بهتر میتوانند در کشورهای غربی مورد پذیرش قرار گرفته و ادغام شوند. از سوی دیگر آنها تحصیلات بیشتری نسبت به مذهبیها دارند درحالیکه یهودیان مذهبی صرفا به تحصیل علوم دینی میپردازند.
به همین دلیل بسیاری از قشر لیبرالمسلک رژیم، به دلیل تحصیلات بالا میتوانند بهراحتی در کشورهای دیگر جذب کسبوکارها شده یا خود دست به کارآفرینی بزنند. تشدید خروج این گروه از جامعه رژیم میتواند به تضعیف نوآوریهای علمی و فناوری در آن منجر گردد. رژیم سرپل فناوری غرب است و برای مطرح شدن در منطقه و جهان همواره برخی از فناوریها در اختیار این رژیم قرار میگیرد. یکی از تاثیرات این اقدام، افزایش امنیت رژیم است. غرب کشورهای دیگر را وا میدارد برای دستیابی به فناوریهای غربی ناچار به روی آوردن به تلآویو شوند تا جایگاه بینالمللی این رژیم ارتقا یابد.
خروج قشر تحصیلکرده رژیم از فلسطین اشغالی این حربه را نیز غیرموثر میکند زیرا در نبود آنان، تلآویو قادر به دریافت و مدیریت فناوریهای غربی نخواهد بود.
8 -اختلال در مسیر دریافت رانت از غرب
درگیر شدن راستگرایان افراطی مذهبی حاضر در دولت رژیم با متحدان غربی تبعاتی جدی برای آنها دارد. به دلیل پیوستگی میان جوامع و احزاب حاضر در قدرت، اقدامات راستگرایانه صهیونیستها میتواند به اختلافات توامان آنها با جوامع و دولتهای غربی منتهی شود. اتفاقی که درصورت رخ دادن مواهب دریافتی تلآویو از این دولتها را کاهش میدهد.
صهیونیستها کمکهای اقتصادی متفاوتی را از غرب دریافت میکنند. برخی از این کمکها بهصورت مستقیم است که نمونههای آن در حوزه نظامی دیده میشود. رژیمصهیونیستی سالانه 4 میلیارد دلار سلاح از آمریکا دریافت میکند. این وضعیت باعث شده تلآویو برای ایجاد و نگهداری از نیروی هوایی قدرتمند خود هزینهای صرف نکند. حتی در حوزه دفاع هوایی آمریکا از طریق شرکتهای خود فناوری تسلیحات پدافند هوایی رژیم مانند آرو و گنبد آهنین را تامین کرده و منابع مالی آن را اختصاص میدهد. در حوزه نیروی دریایی نیز زیردریاییهای رژیم توسط دولت آلمان به تلآویو هدیه شدهاند.
در حوزه اقتصادی نیز وضعیت مشابه اما غیرمستقیمتری برقرار است. غربیها با ارائه امتیازاتی به رژیم، اقتصاد آن را سرپا نگه داشتهاند. همچنین تبلیغات گسترده برای جمعآوری کمک برای طرحهای عمرانی رژیم و خرید کالاهای ساخت فلسطین اشغالی با ادعای دفاع از این موجودیت در برابر دشمنانش، باعث شده تلآویو عملا اقتصادی رانتی داشته باشد.
بروز وضعیت دشوار اقتصادی در غرب و همچنین نفرت جوامع و بعضا احزاب غربی از رژیمصهیونیستی میتواند بر کمکهای دریافتی رژیم تاثیر گذاشته و شرایط زندگی را در فلسطین اشغالی سختتر کند.
راهبرد فرار روبه جلو
راهبرد حمله پیشدستانه توسط رژیمصهیونیستی بهدلیل عمق کم سرزمینهای این رژیم طراحی شده است. صهیونیستها معتقدند بهدلیل این عمق کم آنها فرصتی برای اشتباه ندارند و باید در صورت بروز تهدید بهسرعت آن را بیرون از سرزمینهای تحت سلطهشان از بین ببرند.
وضعیت رقتبار شدت تهدیداتی که رژیم را احاطه کرده باعث شده این راهبرد طی دو دهه اخیر به شکل موثری ناکارآمد شود.
امروزه آشکار شده که بهدلیل شکنندگی بیش از اندازه رژیم، هر میزان قدرت تهاجمی دیگر پاسخگوی نیازهای آن نیست. برای فهم دقیق این مساله بررسی بیشتری لازم است که در آن باید رژیمهای چند کشور مقایسه شوند. بسیاری از کشورها با وجود عدمدسترسی به تسلیحات و یگانهای هجومی کافی قادر به حفاظت از کشور و ادامه حیات ملی ساکنانش هستند. این کشورها حتی زمانی نیز که قادر به دفاع از خود نبوده و با قرار گرفتن تحت سلطه بیگانگان حیات سیاسیشان را از دست دادهاند، از بین نرفتهاند.
بهعنوان نمونه عثمانی بهمدت دستکم 300 سال در دوره نزولیاش، سرزمینهای بسیاری را از دست داد. این سرزمینها ترکنشین نبودند اما عثمانیها از طریق تسلط بر آنها، پادشاهیشان را از طریق حکومت بر ملتهای مختلف به امپراتوری تبدیل ساخته بودند. با این حال پس از فروپاشی عثمانی، کشور ترکیه فعلی از آن باقی ماند.
ایران از قرن هجدهم تا قرن نوزدهم بخش بزرگی از سرزمینهای خود را از دست داد، مورد نفوذ جدی قدرتهای بزرگ قرار گرفت و در جنگ جهانی اول و دوم نیز اشغال شد اما از بین نرفت.
برخی از کشورها مانند مصر هرچند برای مدتها تحت تسلط حکومتهای مختلف از عثمانیها تا انگلیسیها قرار داشتند، اما مصر از بین نرفت. مصر تحت سلطه نیز تقریبا به چیزی جز این نام خطاب نمیشد و ساکنان غیرمصری کمی داشت.
این مساله به هیچ شکل برای رژیمصهیونیستی صدق نمیکند. آنها قادر به تحمل بحرانهایی که عثمانی و ترکیه، ایران یا مصر از سر گذراندهاند نیستند.
اولین شکست کامل موثر نظامی برای رژیمصهیونیستی سوت پایان است، چه رسد به اینکه صهیونیستها موارد دیگری مانند زندگی تحت سلطه دیگران را تجربه کنند.
از این رو قدرت تهاجمی رژیم هرچند مهم است اما بیظرفیتی رژیم در تحمل حتی یک شکست کامل نظامی باعث ادامه یافتن وضعیت بغرنج برای آن شده است.