مسعود خاموشی، خبرنگار:جامجهانی با همه جذابیتها و هیجاناتی که تا اینجای کار داشته برای فوتبال ما یک زنگ خطر هم داشته است، اینکه اگر نخواهیم فوتبالمان را به دنیا نزدیک کنیم بیشتر از هر زمان دیگری از قافله عقب میمانیم. در قطر نشان دادیم تا همین جای کار هم از رقبای آسیایی خود عقب افتادهایم و دلیل این مساله را از چند زاویه میتوان بررسی کرد. قرار نیست ما همه چیز را تقصیر کیروش بیندازیم و بگوییم چون مقابل انگلیس ترکیب خوبی نداشتیم 6 گل دریافت کردیم و مقابل آمریکا هم فقط بهدلیل اینکه تفکر هجومی نداشتیم بازنده از میدان بیرون آمدیم. این عوامل فقط میتواند بخش کوچکی برای توجیه ناکامیمان باشد. عملکرد تیمهای آسیایی در جام جهانی زنگ خطری جدی را برای تیم ما به صدا درآورد و در این تورنمنت به خوبی مشخص شد که فاصله زیادی بین تیم ما و آنها ایجاد شده است که همین موضوع کار ما را در جام ملتهای آسیا سختتر خواهد کرد. در این شرایط فقط یک مربی بزرگ خارجی میتواند فوتبال ما را از این وضعیت خارج کند و نمیتوان روی استفاده از نفرات بومی ریسک کرد. واقعیت امر این است که ما برای جامجهانی چه کاشته بودیم که توقع زعفران درو کردن داشتیم! وقتی نگاهی به لیگمان میاندازیم یا بازیهای خستهکننده و بدون کمترین هیجان و جذابیت میبینیم، وقتی به بازیکنان میپردازیم، متوجه میشویم که واقعا چرا باید قرارداد بازیکنان لیگ برتری به 20 تا 25 میلیارد برسد، درحالیکه کارایی آنچنانی ندارند و تماشاگری که باید جذب کنند را نمیکنند. به مربیان نگاه میکنیم جز اعتراض به داور، توجیه ناکامی، تخریب تیمهای حریف و توهین به یکدیگر چیزی عایدمان نمیشود. مدیران باشگاه هم جز اینکه سنگینترین بودجه را هزینه کرده و بیشترین بدهیها را بر جای بگذارند، کار خاصی انجام نمیدهند. آکادمی برخی باشگاهها تبدیل شده به منبعی برای درآمدزایی دلالها و وضعیت استادیومها بهجای اینکه هرسال بهتر شود، بدتر میشود و در این شرایط باشگاهها توقع دارند از کنفدراسیون فوتبال آسیا مجوز حرفهای هم بگیرند. حالا از این لیگی که درباره مشکلات و ایراداتش میشود کتاب نوشت نباید توقع داشت یکی دو جین ستاره تحویل تیم ملی دهد یا اینکه برای هدایت تیم ملی بشود روی مربیانش حساب کرد.
در روزها اخیر این بحث مطرح شده که برای جام ملتها یک مربی ایرانی را جانشین کارلوس کیروش کنیم. جالب اینکه افرادی که این نظر را دارند، معتقدند فوتبال آسیا درحال نزدیک شدن به فوتبال اروپاست و اگر غفلت کنیم بیشتر از این عقب میافتیم. حالا اینکه این عقبافتادگی را باید با سپردن هدایت تیم ملی به یک مربی ایرانی جبران کرد از آن حرفهایی است که دوست نداریم بشنویم.
برای اینکه بهتر گزینههای شاخص وطنی که علاقهمند به هدایت تیم ملی هستند را ارزیابی کرده باشیم کارنامه چند سال اخیر آنها را مورد بررسی قرار دادیم.
گلمحمدی؛ بهترین گزینه برای هدایت پرسپولیس
مربیگری را از صبا شروع کرد و خیلی زود دچار قلب درد شد تا به نیمکت پرسپولیس برسد. تیم بدی را از مانوئل ژوزه تحویل نگرفت، اما نتوانست در لیگ به مقامی بهتر از هشتمی برسد. همان سال در جامحذفی نیز تا فینال با پرسپولیس پیش رفت اما نتوانست بازی برده با سپاهان را تا آخر حفظ کند و درنهایت بازی به تساوی کشیده شد. تلختر از شکست پرسپولیس در مقابل یکصدهزار هوادار در آزادی، خداحافظی بد مهدی مهدویکیا بود که برای گلمحمدی حواشی زیادی در پی داشت؛ رویانیان هم درنهایت برکنارش کرد. یحیی در ادامه هدایت تیمهایی چون نساجی، تربیت یزد، راهآهن، ذوبآهن، تراکتور و شهرخودرو را برعهده داشت و فقط با ذوب بود که توانست قهرمان جام حذفی شود. اما سرنوشت طوری برای گلمحمدی رقم خورد که او مجدد به پرسپولیس برگشت. این بار شرایط فرق میکرد و او سرمربی تیمی شده بود که چهار دوره با برانکو ایوانکوویچ قهرمان لیگ شده بود و با گابریل کالدرون هم نیمفصل را با صدرنشینی به پایان رساند. روندی که با یحیی هم حفظ شد و سرخپوشان غیر از قهرمانی دوباره لیگ باز هم به فینال آسیا رسیدند. پرسپولیس میتوانست با یحیی قهرمان آسیا هم شود اما در فینال مقابل تیم نهچندان قدرتمند ژاپنی ناکام ماند تا حسرت بزرگی برای هواداران سرخ بماند. بعد از این فینال بود که پرسپولیس کمکم دچار تغییرات در کادر بازیکنان شد و بازیکنان جدید هم با شرایط خاص به این تیم پیوستند. بازیکنانی که از همان ابتدا میشد تشخیص داد که برای پرسپولیس کوچک هستند. پرسپولیس در سال دوم هم با گلمحمدی قهرمان لیگ شد، اما در لیگ قهرمانان آسیا با یک باخت سنگین به الهلال نتوانست فینالیست شود. همین شکست سنگین آغاز ناکامیهای یحیی با پرسپولیس بود و او در سال سوم بدون جام ماند. این اتفاق درحالی رخ داد که اکثر بازیکنانی که برانکو به پرسپولیس آورده بود از این تیم رفتنی شدند و درواقع نفرات جدیدی که با نظر یحیی آمده بودند نتوانستند عملکرد خوبی داشته باشند. با توجه به همین مساله برای سال چهارم یحیی باز هم یک خانهتکانی اساسی در تیمش کرد و جدا از اینکه چند بازیکن شاخص لیگ برتری را به خدمت گرفت برای اولینبار باشگاه پرسپولیس را نیز مجبور کرد بازیکن یکونیم میلیون دلاری جذب کند. با گذشت 11 هفته از لیگ پرسپولیس صدرنشین لیگ است، اما هنوز نتوانسته با نوع فوتبالش تماشاگران خود را راضی نگه دارد. ناگفته نماند پرسپولیس در زمان گلمحمدی از هر لحاظ بیشترین هزینهها را داشته است و از این رو این مربی به مربی پرتوقع و پرهزینه معروف شده است. گلمحمدی شاید یک مربی مناسب برای پرسپولیس باشد، اما خیلی سخت بتوان تصور کرد که او بتواند از پس تیم ملی و حواشی آن برآید. در همین پرسپولیس نیز بازیکنانی چون کمال کامیابینیا، امید عالیشاه، سیامک نعمتی، حامد لک، رامین رضاییان و... در مقاطعی حواشیای برای تیمشان ایجاد کردهاند که شاید نیاز بود گلمحمدی بهتر آنها را مدیریت کند. یحیی بهعنوان یک مربی خوشفکر و با اخلاق میتواند تا سالهای سال در لیگ برتر مربیگری کند اما او برای رسیدن به نیمکت تیم ملی نیاز به دانش بیشتر، جسارت و شهامت بیشتر، مدیریت قویتر و از همه مهمتر افتخارات بینالمللی دارد. شاید کسب عنوان قهرمانی با پرسپولیس در آسیا بتواند این مربی را به نیمکت تیم ملی نزدیکتر کند.
امیر قلعهنویی؛ مربی ایدهآل برای یک دهه قبل
خیلی قصد نداریم به گذشته دور قلعهنویی بپردازیم. مربی که با استقلال و سپاهان چند سال فوقالعاده را در دهه هشتاد سپری کرد اما بعد از آن دیگر قهرمانیای در کارنامه او دیده نشد. آخرین قهرمانی ژنرال به فصل 92-1391 در لیگ برتر و با استقلال برمیگردد. در ادامه چند سالی در استقلال ناکام ماند تا اینکه هواداران خواهان جداییاش شدند. او برای اینکه ثابت کند هنوز بهترین مربی ایران است راهی تراکتور شد تا این تیم را قهرمان کند که در آنجا هم علیرغم هزینههای سنگینی که روی دست مدیریت وقت باشگاه گذاشت ناکام بود. قلعهنویی در ذوبآهن و سپاهان هم نتوانست افتخاری کسب کند.
در سپاهان همه امکانات برای این مربی فراهم شد اما نتیجهای در برنداشت. او با طلاییپوشان اکثر بازیهای بزرگ را باخت و به این خاطر مدیران این باشگاه را مجبور کرد به فکر یک مربی دیگر باشند. از آنجا که شرایط مالی گلگهر ایدهآل بود، قلعهنویی این بار به آنجا رفت تا هم بیشترین دستمزد را بگیرد و هم اینکه فصل نقل و انتقالات پرکاری را داشته باشد. گلگهریها با قلعهنویی به ثبات خوبی در نتیجهگیری رسیدند اما نه در حدی که بتوانند در جامحذفی به فینال یا به کسب سهمیه آسیا برسند.
برای این فصل هم گلگهر همچنان در نقل و انتقالات جزء تیمهای پرهزینه بود و از این رو انتظار میرود این تیم با این همه هزینه بتواند سهمیه آسیا را به دست آورده یا به فینال جام حذفی راه یابد. تا زمانی که این اتفاق رخ نداده قلعهنویی را نمیتوان مربی موفقی در این تیم دانست. او در یکی دو ماه اخیر خوابهای رنگارنگ زیادی برای رسیدن دوباره به نیمکت تیم ملی دیده، اما کارنامه یک دهه اخیر او به قدری با ناکامی همراه بوده که او شاید حتی برای هدایت دوباره استقلال هم نمیتواند گزینه ایدهآلی باشد چه برسد به تیم ملی.
جواد نکونام؛ بیش از حد محتاط و کمتجربه
برخلاف اینکه برخی فکر میکنند چند سال بازی کردن در فوتبال اروپا میتواند یک رزومه خوب برای یک مربی باشد اما معمولا اینطور نیست و این مساله فقط در کشور ما یک امتیاز محسوب میشود. درحالیکه در فوتبال اروپا اگر بخواهند به یک مربی جوان بها دهند اول به این نگاه میکنند که او در دوران بازیگری چه وضعیتی در تیمهایش داشته و آیا یک فرمانده واقعی در زمین بوده است یا نه. کاپیتانهای بزرگ از این حیث اکثرا مربیان خوبی هم شدهاند؛ مربیانی مثل گواردیولا و زیدان. جواد نکونام در دوران بازیگریاش شاید بازیکن توانمندی برای تیم ملی بود اما بهخاطر محافظهکار بودنش، نه فرمانده خوبی در رختکن بود و نه بازیکن چندان محبوبی. نکونام حتی زمانی که به استقلال هم رفت در آنجا با مهدی رحمتی، فرهاد مجیدی، امیر قلعهنویی و... به مشکل خورد. از این لحاظ او در استقلال که تیم بزرگی است نتوانست نقش یک فرمانده بزرگ را بازی کند. جواد دوران کوتاه مربیگریاش توانسته با فولاد قهرمان جامحذفی و همچنین سوپرجام شود اما کسب این عنوانها نمیتواند او را در زمره مربیان پرافتخار ایران قرار دهد. فولاد درواقع اوج دوران مربیگری نکونام بوده که الان 12 امتیاز از 11 بازی کسب کرده و جزء چند تیم پرهزینه لیگ هم بوده است. فولادی که انتظار میرفت در سال سومش با نکونام جزء تیمهای مدعی قهرمانی باشد، نهاینکه برای کسب عنوان یکرقمی بجنگد. در چنین شرایطی باید نگران آینده فولاد در لیگ قهرمانان آسیا بود تا اینکه بخواهیم هدایت تیم ملی را بعد از ناکامی در جامجهانی به نکونام بسپاریم.
نکونامی که هنوز نتوانسته تیم پرستارهاش را از بحران نجات دهد و چهبسا اگر لیگ تعطیل نمیشد باختهای این تیم ادامه پیدا میکرد، قطعا در شرایط فعلی گزینه مناسبی برای تیم ملی نیست. این مربی جوان برای اینکه در آینده بتواند خودش را به سطح مربیان پرافتخار و خوشفکر فوتبال ایران برساند اول از همه باید یک نگرش جدید در نوع فوتبال تیم یا تیمهایش ایجاد کند. صرفا نمیشود با بازی تدافعی و بسته، هم نتایج خوبی گرفت و هم از فوتبال لذت برد. آن هم در خوزستانی که بازیکنانش تشنه بازی تهاجمی و رو به جلو هستند. حتی در بازی دفاعی هم باید مدام تغییرات بهروزی را ایجاد کرد تا از یکنواختی دربیاید. نکونام شاید بهتر باشد در شرایط فعلی به آینده فولاد در لیگ و لیگ قهرمانان آسیا فکر کند چراکه ممکن است در صورت ناکامی در دو سه بازی آینده از کار برکنار شود. برای امثال نکونام فرصت برای فکر کردن به تیم ملی زیاد است.
فرهاد مجیدی؛ در مسیر پیشرفت
مجیدی مربیگری را از استقلال شروع کرد و در فاصلهای کوتاه رفتوآمدهای عجیبی به این تیم داشت. شروع کار او با دستیاری شفر آغاز شد و پایان کارش با آبیپوشان نیز به قهرمانی ختم شد. البته فرهاد دو فینال را هم با استقلال بهعنوان سرمربی تجربه کرد که ناکام ماند. مجیدی در چند سالی که در استقلال بود در مقاطع مختلف در جمعکردن حواشی تیمش ناکام بود. از اختلاف با بازیکنان گرفته تا مشاجره با بازیکنان و مربیان حریف و همچنین اختلاف نظرهای عمیق با مدیریت باشگاه. البته همه این موارد در سالهای اول مربیگری میتواند برای هر مربیای رخ دهد. استقلال سال پیش توانست بدون باخت قهرمان لیگ شده و به قهرمانیهای پرسپولیس پایان دهد اما صرفا نمیشود فرهاد را بهخاطر کسب این عنوان گزینه خوبی برای هدایت تیم ملی بدانیم. او فعلا برای کسب تجربه و آرامش بیشتر راهی امارات شده و با یک تیم معمولی نتایج نسبتا خوبی کسب کرده است. در کل فرهاد مسیر خوبی را درپیش گرفته که کمک میکند او در آینده مربی کاملتری شود. میتوان گفت که فرهاد تازه در اول مسیر پر از پیچوخم مربیگری قرار گرفته و سالهای سال نیاز به تجربهاندوزی دارد. قطعا نیمکت تیم ملی جایی برای تجربه اندوختن نیست و این نیمکت نیاز به مربیان بسیار باتجربه، با افتخارات متعدد و بینالمللی دارد. مربیانی که ستارههای تیم ملی که اکثرا لژیونر هستند بتوانند در شرایط سخت روی تجربه و دانش سرمربی تیم ملی حساب کنند.