کد خبر: 76047

نقدی بر خط فقر 32 میلیون تومانی

اخیرا وحید محمودی –عضو هیات‌علمی اقتصاد دانشگاه تهران- در مصاحبه با تجارت‌نیوز ادعا کرده است که «خط فقر مطلق برای یک خانوار دو نفره ساکن شهر تهران، 32 میلیون تومان است.»

دانیال داودی، دانشجوی دکتری اقتصاد:اخیرا وحید محمودی –عضو هیات‌علمی اقتصاد دانشگاه تهران- در مصاحبه با تجارت‌نیوز ادعا کرده است که «خط فقر مطلق برای یک خانوار دو نفره ساکن شهر تهران، 32 میلیون تومان است.» این رقم نتیجه‌ به‌روز‌رسانی محاسبات ایشان در کتاب «اندازه‌گیری فقر و توزیع درآمد در ایران» تا آبان‌ماه 1401 است. در آن کتاب خط فقر برای سال‌های 1368 تا 1373 بررسی شده بود. «فقر مطلق» وضعیتی است که در آن افراد از منابع ضروری برای ادامه‌ زندگی به‌کلی محروم هستند و در تداوم زندگی دچار مشکل می‌شوند. آنان از تامین نیازهای اساسی از قبیل خوراک، پوشاک و سرپناه ناتوانند. با این تعریف، روشن است که –در مقایسه با استاندارد‌های بین‌المللی یا حتی به‌طور شهودی- خط فقر 32 میلیون تومانی برای خانواده‌ دو نفره در شهر تهران با واقعیت همخوانی ندارد. شکی نیست که شاخص‌های فقر، نابرابری و رفاه وضعیت مناسبی ندارند و مشکل واقعی کشور ما، اکنون اقتصاد است. اما ارائه‌ آمارهای به‌وضوح غلط نیز کمکی به جامعه نخواهد کرد. 
 
استانداردهای بین‌المللی چه می‌گوید؟
بالاترین معیار بانک جهانی برای فقر مطلق، 5.5 دلار (برابری قدرت خرید) برای هر نفر در هر روز بود. اخیرا این موسسه‌ مالی بین‌المللی با توجه به افزایش قیمت‌های جهانی استاندارد خود را بالاتر برده و رقم 6.85 دلار را انتخاب کرده است. بنابراین برای یک خانواده‌ دو نفره، این رقم در بیشترین حالت 13.7 دلار در روز و 411 دلار درماه  است. اگر این استاندارد را به‌عنوان خط «فقر مطلق» بپذیریم و فرض کنیم 32 میلیون تومان صحیح باشد، درواقع نرخ دلار مورد استفاده در چنین محاسبه‌ای باید 77 هزار و 860 تومان باشد؛ یعنی بیش از دو برابر نرخ ارز در بازار آزاد! این در حالی است که برای کشور در حال توسعه‌ای مانند ایران، حتما نرخ دلار برابری قدرت خرید کمتر از نرخ ارز بازار آزاد است. بنابراین فرض ما (که همان نتیجه‌ محاسبات آقای محمودی است) صحیح نیست. اما نرخ دلار برابری قدرت خرید (Purchasing Power Parity) چیست و چرا کمتر از نرخ دلار بازار آزاد است!؟

دلار برابری قدرت خرید
نرخ دلار برابری قدرت خرید به ما نشان می‌دهد که اگر یک سبد متعارف از کالاها و خدمات در ایالات متحده را مثلا بخواهیم در ایران تهیه کنیم، باید چند ریال بپردازیم. اگر همان سبدی که در آمریکا 100 دلار است را ما در ایران بتوانیم با یک میلیون‌وپانصد هزار تومان بخریم، نرخ دلار برابری قدرت خرید 15 هزار تومان خواهد بود. درحالی‌که مثلا ممکن است نرخ دلار در بازارهای ایران برابر با 35 هزار تومان باشد. هر وقت تمام کالاهای مورد استفاده در ایران وارد شود یا مثلا خدمات (آموزش، پزشکی یا... ) معادل هزینه‌ این خدمات در ایالات متحده باشد، نرخ دلار برابری قدرت خرید به نرخ دلار بازار نزدیک می‌شود. این در حالی است که به دلیل پایین‌بودن سطح دستمزد در ایران به نسبت کشورهای پیشرفته، قیمت عمده‌ خدمات در ایران بسیار پایین‌تر از معادل دلاری همان خدمات در ایالات متحده است. بنابراین حتی اگر ایرانیان -که درآمد ریالی دارند- همه‌ مخارج‌شان به دلار باشد، باز هم نرخ ارز معادل خط فقر 32 میلیون تومانی معقول و منطقی نیست! 

آفتاب آمد دلیل آفتاب
از ماجرای استانداردهای بین‌المللی که بگذریم، به‌صورت شهودی نیز می‌توان پرت بودن ادعای خط فقر 32 میلیون تومانی برای یک خانواده‌ دو نفره در تهران را مشاهده کرد. مطابق تعریف، فقیر مطلق کسی است که توان تامین خوراک، پوشاک و مسکن مورد نیاز برای ادامه‌ حیات را ندارد. این در حالی است که یک بررسی ساده –مثلا در سایت دیوار- نشان می‌دهد که با اجاره‌ ماهانه 15 میلیون تومان (بدون ودیعه) می‌توان یک واحد آپارتمان 60 متری در تعداد زیادی از محلات تهران اجاره کرد. همچنین با 15 میلیون تومان باقی‌مانده هم یک خانواده‌ دو نفره می‌توانند به‌راحتی از خوراک و پوشاک نسبتا مناسب بهره‌مند شوند. این در حالی است که مطابق محاسبات وحید محمودی، یک خانواده‌ 2 نفره با حقوق ماهانه 30 میلیون تومان در تهران باید از تامین حداقل خوراک، پوشاک و مسکن عاجز باشند! وقتی می‌دانیم الان روز است اما کسی روی کاغذ برایمان اثبات می‌کند که شب است، نیازی نیست اثبات‌هایش را بخوانیم و در نقدش دست به قلم شویم؛ کافی است پرده را از پنجره کنار زده و آفتاب را نشانش بدهیم! به تعبیر جناب مولانا در مثنوی: «آفتاب آمد دلیل آفتاب/گر دلیلت باید از وی رو متاب.» 

مرتبط ها