کد خبر: 75552

تکثیر گفت‌وگو در جامعه

اسلام بیش از هر دینی به گفت‌وگو به‌عنوان اصلی جهت آگاه‌سازی مردم از حقایق هستی و آشنا کردن آنان با روش تکاملی خود و دستیابی به آیین و روش برتر پافشاری کرده است. بزرگ‌ترین معجزه پیامبر(ص) برای آشنا کردن مردم با حقیقت تعالیم اسلامی «کلام» است. اینها همه در اهمیت گفت‌وگو است. 

عاطفه جعفری، خبرنگار:اسلام بیش از هر دینی به گفت‌وگو به‌عنوان اصلی جهت آگاه‌سازی مردم از حقایق هستی و آشنا کردن آنان با روش تکاملی خود و دستیابی به آیین و روش برتر پافشاری کرده است. بزرگ‌ترین معجزه پیامبر(ص) برای آشنا کردن مردم با حقیقت تعالیم اسلامی «کلام» است. اینها همه در اهمیت گفت‌وگو است. 
فکر می‌کنم نمایشگاه کتاب سال 91 بود که رضا امیرخانی را دیدم که با مخاطبانش نشسته بود و علاوه‌بر امضای کتاب درمورد کتابش صحبت می‌کرد، درمورد مسائل روز گفت‌وگو می‌کرد و به قول خودش به گفت‌وگو اعتقاد دارد. دوشنبه همین هفته او در کافه‌ای در خیابان انقلاب حضور پیدا کرد و گفت‌وگوی آزادی را با هوادارانش ترتیب داد و درمورد مسائل این روزها صحبت کرد. در این بخش می‌خواهم از مدل و اعتقاد او به گفت‌وگو بگویم.  او در ابتدای صحبت‌هایش در این نشست از راه‌حل برای اتفاقات این روزها می‌گوید و حرف‌هایش را این‌طور ادامه می‌دهد: «اگر از من راه‌حل بپرسند می‌گویم قصه کمی فرق کرده است. مثلا سال 88، گفت‌وگو واقعا یک راه‌حل بود، یعنی اگر می‌پذیرفتیم که مثلا بخشی از جامعه، دل خوشی از شخص آقای احمدی‌نژاد ندارند و در نسبت آمار رضایت از او به‌گونه‌ای هستند که از هر سه‌نفر، یک‌نفر به او رای نداده است، به‌نظرم باز هم گفت‌وگو قسمتی از راه‌حل یا خود راه‌حل بود. در آن سال‌ها اگر تلویزیون به این نتیجه می‌رسید که از مخالفان خودش دعوت کند و صحبت می‌شد شرایط متفاوت می‌شد. اما در سال 1401، اول باید توجه کنیم به 13 سال گذشته که خیلی‌ چیزها تغییر کرده است و نکته مهم‌تر اینکه به‌نظر من گفت‌وگو اصلا راه‌حل نیست، حتی قسمتی از راه‌حل هم نیست. گفت‌وگو شاید کمک کند که به راه‌حل نزدیک شویم اما راه‌حل نیست، یعنی این‌جوری نیست که ما بیاییم گفت‌وگو کنیم و مساله‌ای که در خیابان‌ می‌بینیم، حل ‌شود. دیگر به این شکل مسائل حل نمی‌شود. این نه برای ما و نه هیچ رسانه‌ای امکان‌پذیر نیست و بهتر بگویم رسانه‌ها دیگر در فضا نیستند. با این حال امروز برای من فرصتی است که بفهمم گرفتاری‌های کارم کجاست.» طبیعتا گفت‌وگو کردن ویژگی‌هایی دارد، در یک سیستم سنتی افراد معمولا به دو دامنه تاثیرگذار یا پذیرنده تاثیر تقسیم می‌شوند و شرایطی که بیشتر به چشم می‌خورد این است که یکی از طرفین گفت‌وگو از نظرات خود صرف‌نظر می‌کند و تصور می‌کند که تسلیم شدن و دنباله‌روی او را در گفت‌وگو موفق می‌سازد، در‌حالی‌که دنباله‌روی و تسلیم صرف با روح گفت‌وگو در تعارض است. 
این موضوع را باید در مدل گفت‌وگوی رضا امیرخانی زیاد دید، او هم حرفش را می‌زند هم حرف طرف مقابل را می‌شنود. یک اتفاق دیگر که در گفت‌وگو کردن باید بیفتد، دفاع از نظرهای خویش است که خود بخشی از گفت‌وگو است. صد البته باید با اطلاعات کافی درخصوص موضوع گفت‌وگو از نظرات خویش دفاع کنیم که القای احساس دانش در عین بی‌اطلاعی و کم اطلاعی خود از ظرایف خاصی برخوردار است. 
امیرخانی در همین گفت‌وگویی که در کافه داشت، یکی از شرایط گفت‌وگو کردن را متفاوت بودن نگاه اعلام می‌کند و می‌گوید: «تشکیل چنین جلساتی مهم است اما باید سعی کنیم با خودمان حرف نزنیم. همه باید تلاش کنیم با کسی که مثل ما نیست حرف بزنیم. این‌طور باشد، گسل‌ها از بین می‌رود. این تنها کاری است که در این قسمت از ایران باید انجام بدهیم. نکته بعدی نداشتن نفاق است. من همیشه می‌گویم باید کار درست را انجام داد. من با فحش دادن مخالفم. حتی اگر با کسی دشمن باشم این کار را قبول ندارم. من با اینکه کشورم به‌هم بریزد مخالفم. با اینکه درمورد اعتراضات حق می‌دهم، ولی دوست ندارم وسط این اعتراض‌ها اتفاقی بیفتد.» 
امیرخانی گفت‌وگو را مهم می‌داند، اما این نیست که گفت‌وگو باید هم جهت با حرف‌های خودش باشد. او گفت‌وگو می‌کند برای اینکه حرف‌های دیگران را بشنود، برای اینکه نگاه‌های مختلف را جذب کند و با شنیدن حرف‌هایشان به دنبال راه‌حل بگردد.  برای همین باید گفت‌وگوی رضا امیرخانی را در کافه گراف، از آن گفت‌وگوهای مهم و درست بدانیم. از آن کارهایی که شاید کمتر این روزها شاهد آن هستیم. 
او در صحبت‌هایش به مواردی اشاره می‌کند که شاید خیلی این روزها آن را درست ندانند، اینکه نوع نگاه به برخی موارد را باید تغییر داد و این تغییر شاید خوشایند برخی نباشد. اما می‌تواند راه‌حلی برای مشکلات این روزها باشد. 
در این روزها بارها شنیدیم که همه می‌خواهند با نوجوانان و جوانان امروز صحبت کنند، برنامه برایشان داشته باشند. اما همین الان اگر این اغتشاشات از خیابان‌ها جمع شود، حتی گفت‌وگو و برنامه برای گفت‌وگو هم دیگر وجود نخواهد داشت. امیرخانی به‌عنوان یک نویسنده که منصبی هم در حکومت ندارد، کافه را برای حرف زدن انتخاب می‌کند و با نوجوان و جوانی که به قول خودش سال‌ها فاصله سنی دارد و حرف یکدیگر را شاید متوجه نشوند، گفت‌وگو می‌کند. 
یادم می‌آید دو سال پیش با او گفت‌وگویی داشتم و خواستم تا دوباره رمان بنویسد که در جواب گفت: «من شناختی از نسل جدید امروزی ندارم، برای همین می‌ترسم مخاطب کتابم نباشد و مخاطب من همان جوان‌های دهه 60 و 70 هستند.» حتی همان زمان هم برای او اینکه حرف نوجوان امروزی را متوجه نشود، مساله است. برای همین امروز که فکر می‌کند کشورش دچار بحران شده، خودجوش یک کافه را (که همین انتخاب کافه برای گفت‌وگو کردن خودش یک موضوع مهم است) انتخاب می‌کند و فارغ از چیزهایی که ممکن است درموردش بگویند. می‌نشیند و گفت‌وگو می‌کند. امیرخانی مدیوم گفت‌وگو را قبول دارد و با اینکه در شرایط فعلی آن را راه‌حل قطعی نمی‌داند، اما باز هم این کار را انجام می‌دهد. گاهی باید از دید دیگر هم به مسائل نگاه کرد. اگر مسئولان در شرایط فعلی نگاهی مانند امیرخانی داشتند و گفت‌وگو را بخشی از راه‌حل برای مشکلات می‌دانستند، امروز وضعیت بهتری داشتیم. 

مرتبط ها