کد خبر: 75519

فواد ایزدی

آمریکا نسبت به بهره‌ هوشی و سواد مهره‌های سنتی اپوزیسیون ناامید شده است

 بعد از دنبال کردن اخبار و جزئیات تحولات ریزودرشتی که کشور طی چهل‌وچند روز اخیر در کف خیابان‌ها شاهد آن بوده، نمی‌توان نسبت به صحنه‌گردانی برخی رسانه‌ها و همچنین حمایت‌های جدی دولت‌های خارجی از این‌ آشوب‌طلبی‌ها‌ چشم‌پوشی کرد. به‌همین بهانه و با هدف واکاوی بیشتر دخالت‌ دولت‌های غربی به‌خصوص آمریکا در روشن نگه داشتن آتش ناآرامی‌ها، با فواد ایزدی، کارشناس مسائل بین‌الملل گفت‌وگو کرده‌ایم که در ادامه آن را می‌خوانید.

 بعد از دنبال کردن اخبار و جزئیات تحولات ریزودرشتی که کشور طی چهل‌وچند روز اخیر در کف خیابان‌ها شاهد آن بوده، نمی‌توان نسبت به صحنه‌گردانی برخی رسانه‌ها و همچنین حمایت‌های جدی دولت‌های خارجی از این‌ آشوب‌طلبی‌ها‌ چشم‌پوشی کرد. به‌همین بهانه و با هدف واکاوی بیشتر دخالت‌ دولت‌های غربی به‌خصوص آمریکا در روشن نگه داشتن آتش ناآرامی‌ها، با فواد ایزدی، کارشناس مسائل بین‌الملل گفت‌وگو کرده‌ایم که در ادامه آن را می‌خوانید.

همان‌طور که می‌دانیم دولت‌های آمریکا طی دهه‌های بعد از پیروزی انقلاب همواره تلاشی جدی برای نفوذ در سطوح حکمرانی جمهوری اسلامی ایران داشته‌اند. در نگاهی کلی به‌نظر می‌رسد بخشی از مهاجران ایرانی به‌ویژه آن دسته که آمریکا را مقصد خود انتخاب کرده‌اند طی سال‌های اخیر بیش از هرچیز موردتوجه واشنگتن برای تحقق این هدف بوده‌اند. با توجه به این مساله، فلسفه شکل‌گیری نهادهای مرتبط با ایرانیان مقیم آمریکا را تا چه اندازه مرتبط با نیت‌‌های سوء سیاسی علیه جمهوری اسلامی ایران می‌دانید؟ حوزه‌های فعالیت این گروه‌ها بیشتر متمرکز بر چه قسمت‌هایی است؟
نکته‌ای که در ابتدا باید نسبت به «ایرانیان مهاجر تحت‌حمایت آمریکا» به آن توجه کرد آن است که سیاست آمریکا به‌هیچ‌وجه مبتنی بر حمایت از مهاجران نیست؛ چه ایرانی و چه غیرایرانی. سیاست  دولت آمریکا در مواجهه با افراد با هر ملیتی آن است که می‌بیند افراد با آن ملیت به‌درد او می‌خورند یا خیر. افرادی را که فکر کند به دردش خواهند خورد در آمریکا مستقر می‌کند. این یک بخش از سیاست آنهاست. بخش دیگر سیاست آنها هم مرتبط با افرادی است که به هر دلیلی تصمیم گرفته‌اند در آمریکا زندگی کنند. از این افراد نیز، برخی موفق هستند و کار و شغلی پیدا می‌کنند بعضی هم نه؛ دچار مشکلاتی می‌شوند. پس یک بحث مهاجرت به آمریکاست که درباره آن باید گفت اتفاقا دولت این کشور، برخلاف بعضی کشورهای دیگر تسهیلاتی به مهاجران نمی‌دهد و مهاجری که به ‌هر دلیلی در آمریکا مستقرشده و به مشکل مالی برخورده است کمکی از طرف دولت دریافت نمی‌کند، یعنی آمریکا برای مهاجران، خدمات ویژه‌ای درنظر نمی‌گیرد پس استفاده از اصطلاح مهاجران برای این دسته از افراد (افراد غیرآمریکایی که به‌دلیل همکاری با دولت آمریکا هزینه‌هایی دریافت می‌کنند) چندان درست نیست، چون در آمریکا اصولا چیزی به‌‌نام حمایت از مهاجران وجود ندارد. 
موضوع دیگر سیاست دولت آمریکا درقبال ایران است. با این مشخصه که آمریکا از ابتدای انقلاب تاکنون به‌دنبال آن بوده که حکومت ایران را سرنگون کند و با خود محاسبه کرده چنانچه قصد دارد حکومت ایران را سرنگون کند، نیازمند آن است که در این مسیر، به بعضی از ایرانی‌ها که می‌توانند با دولت این کشور در رسیدن به این هدف همراهی داشته باشند، کمک کند (این سیاست درمورد ایران است، سیاست آمریکا درباره همه کشورها این‌گونه نیست.) از این جهت است که دولت آمریکا افرادی را شناسایی کرده و در این مسیر به آنها کمک می‌کند. این کمک‌ها هم در قالب حمایت از مهاجران نیست، بلکه به‌عنوان مزدور و دست‌پرورده از آنان حمایت می‌شود. منتها آمریکایی‌ها در این مسیر چهل‌وچندساله چالشی هم در این‌ رابطه داشته‌اند. چالش‌شان آن بوده که از افرادی حمایت کرده‌اند که مانند رضا پهلوی، ‌آدم‌هایی بی‌سواد، نادان و کم‌بهره از هوش کافی بوده‌اند یا مثلا از گروهک‌هایی حمایت کرده‌‌اند که مانند منافقین و گروهک‌های مختلف سلطنت‌طلب دائم با یکدیگر درگیر هستند. با توجه به این موارد، مهره‌های سنتی اپوزیسیون برای آمریکا تبدیل به مهره‌های سوخته‌ شده‌اند، یعنی متوجه شده که با این اراذل‌واوباش نمی‌تواند به اهدافش برسد. از این جهت به‌دنبال پیدا کردن چهره‌های جدید است. افرادی که شاید جوان‌تر هستند و نسبتا به‌تازگی در خدمت دولت آمریکا قرار گرفته‌اند. درباره نقش این افراد در اغتشاشات اخیر هم می‌توان گفت دولت آمریکا، با شبکه‌سازی از این مستخدمان جدید بخشی‌ از پروژه دامن زدن به اغتشاشات را مدیریت کرده و جلو می‌برد. 
جمع‌بندی دولت آمریکا درخصوص مهره‌های سنتی اپوزیسیون آن بوده که اگر این دسته از مستخدمان قبلی می‌توانستند کاری کنند تا الان کرده بودند. به همین دلیل آمریکا دارد به‌تدریج از آنها قطع امید می‌کند و به‌سمت گزینه‌های جدید می‌رود. البته در این پروژه جدید هم به‌جایی نخواهند رسید، چون هرکسی که به‌نوعی با دولت آمریکا مرتبط می‌شود، در بین اکثریت و قریب‌به‌اتفاق مردم ایران به یک چهره منفور تبدیل می‌شود و آنها، با این سبک‌کاری، مهره‌های جدید را هم مانند مهره‌های قبلی از دایره توجه مردم خارج می‌‌کنند.

این افراد که اشاره کردید موردحمایت و حقوق‌بگیر دولت آمریکا هستند در قالب گروه‌ یا بنیادهای خاصی به‌کار گرفته می‌شوند؟ حوزه فعالیت آنها به چه صورت است؟ به‌طور مثال می‌توان کارزار اخیر در برلین را بخشی از این حوزه فعالیت عنوان کرد؟
فعالیت این افراد فراتر از تجمع برلین است، یعنی اگر هدف، سرنگونی حکومت یک کشور باشد که هست، برخی از اینها حاضر می‌شوند جلوی دوربین قرار بگیرند تا از آنها استفاده‌های تبلیغاتی شود. از برخی دیگرشان هم به‌عنوان نفوذی و جاسوس استفاده می‌شود. برخی‌‌شان هم که چندان ظرفیت جلوی دوربین برده‌شدن را نداشته‌اند در حوزه مترجمی مشغول می‌کنند، درمجموع پروژه‌های مختلفی برای این افراد تعریف شده است. افرادی که به استخدام دولت آمریکا درآمد‌ه‌اند براساس ظرفیت‌‌شان جاسازی می‌شوند. نهایتا هم آمریکایی‌ها براساس همان تصور و برنامه‌ای که از ابتدای انقلاب با هدف سرنگونی جمهوری اسلامی در سر می‌پروراندند با این نسل جدید از مهره‌های خود مواجه خواهند شد و حالا قصد دارند با این نسل جدید تجربه‌های سابق را تکرار کنند.

در سال‌های اخیر کشور کانادا به مامن آن‌ دسته از اختلاس‌گران و مفسدان مالی ایرانی تبدیل شده است که پس از شناسایی و تحت‌پیگرد قرار گرفتن‌شان از سوی نهادهای قانونی، به این کشور می‌گریزند. می‌توان این افراد را که به‌دلیل اهمیت اقدامات غیرقانونی‌شان مورد پیگرد قرار گرفته‌اند برای دولت‌های غربی ظرفیتی دانست که بتوانند در زمان آشوب‌ها از آنان استفاده کنند؟ شما نقش این افراد را در چنین مقاطعی چگونه می‌بینید؟
آن افرادی که از ایران پول‌هایی دزدیده‌اند و با خود به خارج از کشور برده‌اند، آدم‌های دزدی بودند و پول را برای خودشان دزدیدند نه برای فرد یا افرادی دیگر.
دولت آمریکا، رژیم‌صهیونیستی و سعودی مستقلا بودجه‌های کلانی برای حمایت از اپوزیسیون خارج‌نشین اختصاص می‌دهند و نیازی به پول دزدی افرادی که از ایران فرار کرده‌اند، ندارند. اپوزیسیون تحت‌حمایت خود را هم با حقوق‌های بالا ساپورت می‌کنند و چندان مشکلی در حوزه تامین مالی آنان ندارند، چون یک کشور نیست که از آنان حمایت می‌کند، چند دولت هستند که دارند از این جریان حمایت می‌کنند.

دولت‌های آمریکا هیچ‌گاه برای این حمایت‌های علنی و غیرعلنی خود از اپوزیسیون خارج‌نشین ایران از سوی رقبای سیاسی خود موردانتقاد قرار نگرفته‌اند؟ آیا از ابتدا ردیف بودجه مشخصی برای این کار تعیین شده است؟
بله، مدتی در بودجه رسمی آمریکا، به نام ایران مشخص بود. اتفاقا در زمان ریاست‌جمهوری بوش پسر هم که کنگره در اختیار دموکرات‌ها بود، نمایندگان، خانم سوزان رایس، وزیر خارجه وقت آمریکا را بازخواست کردند که چرا شما گزارش این پول‌هایی را که دارید برای [سرنگونی حکومت] ایران هزینه می‌کنید، اعلام می‌کنید؟ که او جواب داده بود ما این کار را در زمان شوروی هم با هدف فروپاشی حکومت آن به همین سبک انجام دادیم.
دولت بوش که به پایان رسید و اوباما رئیس‌جمهور آمریکا شد، دموکرات‌ها به‌دلیل آنکه نقدشان نسبت به دولت جمهوری‌خواه بوش در این زمینه بود، تصمیم گرفتند از دوره اوباما این بودجه‌ها را کمتر به‌صورت علنی اعلام کنند. اما نکته قابل‌توجه آن است که علی‌رغم تغییر این سیاست، حجم بودجه‌های اختصاص‌یافته، طی دولت‌های بعد از بوش پسر افزایش هم داشته است.

این بودجه‌ها در چه قالبی به افراد و گروه‌های ایران‌ستیز اختصاص داده می‌شود که علنی شدنش دردسر زیادی برای دولت آمریکا به‌وجود نیاورد؟ می‌توان گفت یکی از قالب‌های حمایتی، کمک به گروه‌های به‌ظاهر مردم‌نهاد یا همان NGOهای ضدایرانی است؟
این بودجه‌ها در پروژه‌‌ها و قالب‌های مختلفی به آنان اختصاص داده می‌شود. بله، مثلا یکی از این قالب‌ها، کمک به گروه‌های به‌ظاهر مردم‌نهاد یا NGO هاست. پروژه‌های متعددی با عناوین متعدد طراحی می‌شود. بودجه‌‌هایشان هم بودجه‌های قابل‌توجهی است، مثلا همان‌طور که سندش منتشرشده شما شاهد هستید مسیح علینژاد از دولت آمریکا 600 هزار دلار پول دریافت کرده است. این مقدار، پول کمی نیست. اینها بسیار کلان است؛ برای همین هم خودفروختگی وجود دارد. ایرانی‌ها حتی آن دسته که با جمهوری اسلامی مشکل دارند نسبت به وطن‌شان عرقی دارند که آن تعلق‌خاطر اجازه نمی‌دهد به کشورشان خیانت کنند. از این جهت، رقم‌های پیشنهادی از سوی دولت آمریکا باید بسیار کلان باشد تا فرد وسوسه شود که به کشور خود خیانت کند.

مرتبط ها