کد خبر: 75025

جناب عبدالحمید، خوب می‌دانید آتش این فتنه را چه کسی روشن کرد

برای مردم سیستان‌وبلوچستان

نمازجمعه این هفته نشان داد که ناظر به مشاهدات و اسناد و برخلاف مصلحت‌اندیشی‌های شخصی‌ام، جناب مولوی آتشی را تشدید کرده است که دودش به چشم تمامی مردم بلوچ، چه سنی و چه شیعه رفته و خواهد رفت.

ابوالقاسم رحمانی، دبیرگروه جامعه:سه‌شنبه گذشته و بعد از سفری که به زاهدان داشتم، گزارشی تحت عنوان «رمزگشایی از ماجرای زاهدان» در همین صفحه نوشتم که روایتی بود از ماجرای نمازجمعه دو هفته پیش و جنایتی که در این شهر اتفاق افتاد. جنایتی که البته رسانه‌های دیگر، آنهایی که این روزها با «بگو» و «بنویس» و «فعلا تیتر این باشه» به جان امنیت روان مردم و کشور افتاده‌اند تصویر وارونه‌ای از واقعیت ساختند. در گزارش قبلی، بنابر ملاحظات و البته حفظ حرمت و اهمیت وحدت، سعی شد نه خیلی مستقیم، اما بدون خدشه به واقعیت، آنچه را که در آن روز خونین زاهدان رخ داد، روایت کنم. طبعا برخی موضوعات هم به همین دلایلی که گفتم، از قلم انداخته شد تا شاید عوامل فتنه دست از فتنه‌انگیزی‌هایشان بردارند و بگذارند مردم بلوچ، اهل‌سنت و شیعیان کنار هم زندگی‌شان را بکنند، منتها نمازجمعه این هفته نشان داد که ناظر به مشاهدات و اسناد و برخلاف مصلحت‌اندیشی‌های شخصی‌ام، جناب مولوی آتشی را تشدید کرده است که دودش به چشم تمامی مردم بلوچ، چه سنی و چه شیعه رفته و خواهد رفت. قبل از اینکه جزئیات بیشتری از آنچه در بلوچستان اتفاق افتاد را بنویسم، بد نیست بخشی از خطبه‌های این هفته نمازجمعه بلوچستان را که مولوی عبدالحمید زحمتش را کشیده بخوانیم. 
عبدالحمید که با خطبه‌ها و البته سایر اقدامات سه هفته قبل، مقدمات فاجعه نمازجمعه قبل‌تر زاهدان را فراهم کرده بود دو روز پیش و در نمازجمعه این هفته دوباره همان مسیر را درپیش گرفت و مهر تاییدی بر تعمدی‌بودن و بابرنامه‌بودن اتفاقات اخیر زد. او در بخشی از سخنانش در نمازجمعه اخیر گفت: «ما بسیار متعجبیم که مسئولان رده‌بالا چرا در این رابطه سکوت کرده‌اند. ده‌ها نفر در همین مصلی و خیابان بدون هیچ دلیلی به قتل رسیدند. بسیاری از آنها تیر به سر و سینه‌شان خورده بود. چه‌کسی اینها را و به چه‌جرمی به قتل رسانده است؟ مسئولان و مدیران کشور و رهبری جمهوری اسلامی که تمامی نیروهای مسلح تحت فرمان ایشان هستند، همه مسئول هستند و هیچ‌کسی نمی‌تواند از این مسئولیت شانه خالی کند. من عدد دقیق کشته‌شدگان را نمی‌توانم ذکر کنم و تا حدود ۹۰ نفر هم آمارهایی اعلام شده است. بسیاری هم زخمی و فلج شده‌اند. عده زیادی دست‌ و پایشان قطع شده است یا قطع نخاع شده‌اند. افرادی که این جنایت را رقم زدند الان به‌دنبال دروغ‌سازی هستند. نسبت‌دادن به تجزیه‌طلبی و گروهک‌ها همه کذب محض است. یا گفته‌اند به ما با سلاح حمله کرده‌اند. اگر با سلاح حمله کرده‌اند، چند نفر از شما کشته شده است؟ در صحنه اول که بیشترین تعداد مردم کشته شده‌اند یک نفر هم از آن‌ طرف کشته نشده است. به‌ کدام مجوز در جایی که خدا عبادت می‌شود، شلیک کرده‌اید؟ به چه‌دلیلی دو ساعت مردم را به‌گلوله بسته‌اید؟ اینجا یک مأمور هم کشته نشده و این دلیلی بر آن است که مردم سلاحی با خود نداشته‌اند. بالاترین خواسته اولیای دم، مردم زاهدان و مردم استان {سیستان‌وبلوچستان} این است که تک‌تک مامورانی که مرتکب این قتل شدند، مواخذه شوند و کسی که به آنها فرمان داده است دستگیر شود. مسئولانی که در این جریان کوتاهی کردند، باید پاسخگو باشند.»
خب این بخش از سخنان عبدالحمید را با هم خواندیم و من هم برای اینکه «مردم بلوچستان بدانند» همین‌هایی را که امام‌جمعه شهرشان پشت هم قطار کرده و به همه تاخته راستی‌آزمایی می‌کنم با چیزهایی که دیدم و چیزهایی که از شاهدان عینی، از شیعیان و اهل‌سنت شنیدم. در گزارش قبلی و در تشریح ماجرا، با بررسی موقعیت مکانی مصلی، مسجد مکی و پاسگاه، نوشتم دیوارهای مصلی بلندتر از دیوارهای پاسگاه بوده و اساسا این ادعا که ماموران از بالای پاسگاه به‌سمت نمازگزاران در مصلی شلیکی کرده باشند، از اساس کذب است. اما مهم‌تر از این ماجرا که همانجا هم گفتم، این بود که چرا این فاجعه رخ داد و در پس پرده آن چه جریانات و افرادی، با چه کارهایی این‌طور جان مردم و ماموران را به‌خطر انداختند. طبق بررسی‌هایی که انجام دادم و گفت‌وگوهایی که با مطلعان و البته شاهدان عینی داشتم، ماجرای نمازجمعه دو هفته پیش، از هفته قبل‌ترش شروع شد. آنجایی که گفته می‌شد مولوی عبدالحمید، تحت‌تاثیر فضاسازی‌های رسانه‌ای (البته این ادعای خوشبینانه‌ای بود که رد شد) فشار گروهک‌ها و افکار عمومی، در نمازجمعه خطبه تندی خواند و به صغیر و کبیر رحم نکرد. بهانه هم چه‌چیزی بود؟ ماجرای تجاوز به دختر چابهاری که مثل همین ماجرای مهسا امینی هنوز ابعاد مبهم زیادی دارد و قصاص، قبل از محکمه جاری شد. عبدالحمید، با آن خطبه‌ها حسابی افکار عمومی و اهل تسنن را علیه حاکمیت تهییج کرد و این آتش تا نمازجمعه بعدی که آن فاجعه رخ داد زیر خاکستر ماند. البته در این سه هفته فشار سنگین رسانه‌ای ادامه پیدا کرد و حتی پسر عبدالحمید هم در ادامه مشی پدر در فضای مجازی مواضع رادیکالی گرفت و القصه اینکه زمین آشوب حسابی فراهم و آماده شد. آن روز و در آن نمازجمعه که واقعه اصلی اتفاق افتاد، عبدالحمید مثل هفته گذشته نبود و مواضعی آنقدر رادیکال اتخاذ نکرد، منتها بعد از پایان خطبه‌ها، طبق روایتی که من شنیدم، به افرادی که از او کسب تکلیف کرده بودند اذن آشوب داد و همین شد که بلافاصله بعد از پایان نماز خیابان کناری مصلی و روبه‌روی پاسگاه تبدیل به میدان جنگ شد. نیروی انتظامی چرا باید بدون هیچ‌دلیلی به‌سمت نمازگزاران تیراندازی کند؟ آن هم در آن موقعیت مکانی بدون هیچ اشرافی به مصلی؟ ماجرا این‌طور بود که بعد از نمازجمعه ابتدا شعارهای تندی سر داده شد و بعد هم با کوکتل‌مولوتوف و سلاح به‌سمت پاسگاه تیراندازی شد. یک دستگاه اتوبوس هم که از قبل برنامه‌ریزی شده بود، به در پاسگاه کوبید تا با بازشدن در، پاسگاه به تسخیر آشوبگران بیفتد. اما آمادگی نیروهای انتظامی و حضور به‌موقع نیروهای امنیتی مانع از این اتفاق شد. عبدالحمید و حامیان امام‌جمعه زاهدان، از اساس همه‌چیز را تکذیب می‌کنند و هیچ‌نقشی برای خود قائل نیستند. طوری اظهار بی‌اطلاعی می‌کنند که انگار نمی‌دانستند چه برنامه‌ای در سر دارند. آن‌وقت خیلی از مردم شهر از یک روز قبل و صبح همان روز مغازه‌های خود را باز نکردند یا خیلی زود تعطیل کردند. چرا؟ چون با بیسیم بلوچی (همین تلفن‌های همراه اهل‌سنت زاهدان) به یکدیگر اطلاع داده بودند چه برنامه‌ای در شهر خواهد بود و چه بلایی قرار است سر شهر و مردم بیاید. اصلا همین اتفاق خود دلیلی بر بابرنامه‌بودن آشوب بعد از نمازجمعه است. سوای این بعد از آن آشوب، وقتی آشوبگران متفرق شدند و شروع به آسیب‌زدن به اموال عمومی و دارایی‌های مردم کردند چرا فقط مغازه‌ها و دارایی‌های شیعیان مورد تعرض قرار گرفت؟ اینها چطور شناسایی شده بودند و چرا در خیابانی که چندین فروشگاه در آن وجود داشت، فقط آنهایی که تحت مالکیت شیعیان بوده مورد تعرض قرار گرفته است؟ 
این اما همه ماجرای آن روز نبود. عبدالحمید هم در سخنانش به موضوعات متعددی اشاره کرده است که برای روشن‌تر شدن ماجرا، بد نیست پرده از چند اتفاق بردارم و چیزهایی را رک‌وراست‌تر بنویسم. آن روز، شروع درگیری‌ها، با سلاح‌ها و کوکتل‌مولوتوف‌هایی بود که توسط برخی به‌اصطلاح نمازگزاران و برخی وابستگان گروهک‌های نظامی به‌سمت پاسگاه نشانه گرفته شده بودند. محل وجود پوکه‌ها در تصاویر و فیلم‌های موجود این را به‌خوبی نشان می‌دهد که عده‌ای در بین نمازگزاران مسلح بودند و حتی سلاح هم بین الباقی توزیع می‌کردند. سوای این، بازهم طبق ادعای شاهدان و برخی اسناد موجود، پرتاب کوکتل‌مولوتوف و تیراندازی از سمت مسجد مکی به‌سمت مردم و نیروهای مسلح انجام می‌شد. در همان گزارش هم نوشتیم و اینجا هم دوباره می‌نویسم که فاصله بین مصلی، پاسگاه و مسجد مکی چند قدمی بیشتر نیست. بهتر نیست آقای عبدالحمید، درباره این شبهات و البته اسناد جواب بدهند که چرا باید در مسجد، خانه خدا ادوات جنگی تولید و توزیع و از آنجا به‌سمت نیروهای انتظامی و مردم، تیراندازی شود؟ این را کسی نگفت و مصلحتی هم پشت این نگفتن‌ها بود، منتها حالا که قرار بر مصلحت ناسنجی است و این‌طور واقعیت از پشت تریبون نمازجمعه انکار می‌شود، نمی‌توان چشم بست و برخی از حقایق را ناگفته گذاشت. تعداد زیادی از مردم هم از اهل‌سنت و هم از شیعیان، آن روز آنجا بودند و دیدند که چطور جعبه‌های نوشابه در حیاط مسجد مکی خالی می‌شد و تجهیزات دراختیار آشوبگران قرار می‌گرفت. برخی می‌گویند بیش از 100 نفر از داخل مسجد مکی به‌سمت نیروهای امنیتی و انتظامی شلیک می‌کردند و این بین خیلی از مردم هم جان‌شان را ازدست دادند. مدل تیراندازی و زاویه برخورد تیرهای زیادی از بالا بوده و به‌خوبی نشان می‌دهد از فاصله‌ای دورتر خیلی از ماموران مورد اصابت گلوله قرار گرفته‌اند. اینها را نمی‌گویند و تمام فجایع آن جمعه را برای نظام فاکتور می‌کنند و ژست مطالبه هم می‌گیرند، خب اینها پس از کجا درآمده؟
مولوی عبدالحمید در آخرین خطبه نمازجمعه‌اش ادعا می‌کند که نمی‌تواند عدد دقیق کشته‌شدگان را اعلام کند، درست هم می‌گوید، شاید هیچ‌کس نتواند این عدد را اعلام کند؛ چراکه در جریان آن درگیری تعدادی از کشته‌شده‌ها را به‌سرعت به داخل مسجد مکی بردند و آنجا با بدن‌های بی‌جان، هر سناریویی که برنامه‌اش را چیده بودند، اجرا کردند. خانواده‌های کشته‌شدگان را فراخواندند و آنجا عزاداری را هم ترتیب دادند و عکس و فیلم گرفتند تا باب سوءاستفاده رسانه‌های معارض را باز کنند. سر آخر هم این جنازه‌ها را به روستاها و شهرهای خودشان بردند و دفن کردند و کسی هم نفهمید چه اتفاقی افتاد. پس معلوم است که نمی‌شود آمار گفت و شاید حتی نشود آمار دقیقی هم گفت. منتها چرا نمی‌شود و چرا نمی‌گویند، چون این‌طور می‌صرفد. 
مولوی در ادامه، حضور اعضای گروهک‌های تروریستی را در این ماجرا و آشوب انکار می‌کند، درحالی‌که هم مردم و هم ماموران و مطلعان، خبر از دستگیری برخی از این افراد می‌دهند و از آن بالاتر، خود این گروهک‌ها هم مسئولیت را قبول می‌کنند. البته این مورد اشکالی ندارد، اتفاقا این به‌نفع مولوی عبدالحمید بود که همه کاسه‌کوزه‌ها بر سر گروهک‌ها بشکند. 
امام‌جمعه زاهدان یک‌جای دیگر ادعا می‌کند همه کشته‌شدگان از مردم هستند و از نیروهای انتظامی و امنیتی کسی جانش را ازدست نداده. این هم مثل ادعاهای قبلی واقعیت ندارد. به‌هرحال کنتور که نمی‌اندازد، ژست مطالبه‌گری و نقد هم که این روزها حسابی خریدار دارد. کسی هم پیگیر نمی‌شود فلانی در فلان جایگاه چه‌چیزی می‌گوید. صرفا یک‌چیزی بگو، همه‌اش را هم برای کشور فاکتور کن، خودش می‌گیرد، چه‌جور هم می‌گیرد. طبق آمار موجود و اطلاعاتی که من در سفر زاهدان به‌دست آوردم، تعداد زیادی از نیروهای انتظامی و امنیتی مجروح شدند و 6 نفر از آنها هم به درجه شهادت رسیدند که دو نفر از این 6 نفر، از اهل‌سنت بودند. آن‌وقت چطور مولوی عبدالحمید، نیروهای انتظامی و امنیتی را رویین‌تن تصویر می‌کند و آشوبگران را مظلومان بی‌سلاح، الله‌ اعلم. این 6 نفر هم به‌زعم جناب امام‌جمعه، احتمالا خودشان به خودشان زده‌اند و شهید شده‌اند! واقعا آدم حیرت می‌کند، چطور در این جایگاه، یک نفر به خودش جرات چنین اظهاراتی را می‌دهد و این نفر چطور بلافاصله بعد از سخنان رهبری درباره وحدت بین شیعه و سنی آن‌هم در هفته وحدت، چنین آشوبی را با اظهاراتش به‌پا می‌کند که الان حدود سه هفته است که بعد از هر نمازجمعه مردم به خیابان‌ها می‌ریزند و ضمن سردادن شعارهای رادیکال، به اموال عمومی و دارایی‌های شیعیان آسیب می‌زنند. آخرین مورد هم همین جمعه قبلی، دو روز پیش، که بعد از برگزاری نمازجمعه گروهی از نمازگزاران اهل‌سنت با سردادن شعارهایی به خیابان‌های شهر ریختند و به اموال عمومی و مغازه‌ها و اموال شیعیان آسیب زدند. البته سطح این اغتشاشات از هفته گذشته نازل‌تر بود، اما خب بود و اصل همین درگیری‌ها و عمیق شدن این زخم، خطرناک‌ترین اتفاق ممکن است. 
در گزارش قبلی نوشتم، سال‌های سال است که مردم دغدغه‌مند، از شیعیان و از اهل‌سنت، فعالان فرهنگی و اجتماعی و... در استان سیستان‌وبلوچستان، سعی در ایجاد وفاق بین شیعه و سنی و وحدت بین این دو دارند و موفقیت‌های زیادی هم حاصل شده و این پیوند هم به این سادگی‌ها گسستنی نیست. اما خب، اتفاقات اخیر و آتش‌افروزی‌هایی که از سوی چهره‌های خاص صورت می‌گیرد، رفته‌رفته آنچه در طول سالیان رشته شده بود را پنبه می‌کند و این نه به ‌صلاح پیروان این دو مذهب و نه به‌ صلاح کشور است و متاسفانه باعث دلسردی فعالان و دلسوزان منطقه است. 

مرتبط ها