«مذاکرات احیای برجام دیگر در دستورکار واشنگتن قرار ندارد و تمرکز هم روی آن نیست.» این عبارات را رابرت مالی، نماینده ویژه آمریکا در امور ایران دو روز پیش (25 مهر) عنوان کرده است. اما این گفته او در رسانههای غربی طوری بازتاب داده میشود که گویا یکی از مقامات ایران این جمله را بر زبان آورده، بهعبارت سادهتر حالا با شکست پروژه فشار به ایران از طریق آشوب داخلی، آمریکا بازی مقصرنمایی را از سر گرفته تا ایران را مقصر اصلی توقف در مذاکرات بداند. البته مقصرنمایی تاریخچهای طولانی در سیاستهای کلی آمریکا بهخصوص دموکراتها درقبال ایران دارد، نه فقط امسال بلکه سال 97 بعد از خروج آمریکا از برجام یا سال 88 بعد از بیپاسخ ماندن نامه دوم باراک اوباما رئیسجمهور وقت آمریکا به مقامات ایران هم چنین ادعاهایی از سوی واشنگتن مطرح میشد. اما به لطف تاریخ و ثبت مواضع رسمی مقامات هرکشور، تایید یا رد این ادعاها چندان دشوار نیست. همانطورکه موضع رسمی این روزهای اوباما در فضای مجازی دستبهدست میشود، مواضع پیشین او در سالهای گذشته هم در تاریخ ثبت شده است. اوباما شنبه 22مهر، در مصاحبهای عدمحمایت علنی دولتش از آشوب و براندازی حکومت ایران را «یک اشتباه» توصیف کرد. در این مصاحبه که در قالب پادکستی تحت عنوان «پاد سیو آمریکا» منتشر شده بود، به موضوع آشوب در ایران پس از انتخابات ریاستجمهوری سال 88 موسوم به «جنبش سبز» پرداخته شده و اوباما گفته: «در آن زمان مقامهای کاخسفید درباره حمایت علنی از اعتراضات ایران اختلافنظر داشتند و دراینباره زیاد بحث کردند، برخی بر این عقیده بودند که حمایت علنی رئیسجمهور آمریکا از فعالان جنبش سبز ممکن بود این فعالان را بیاعتبار کند.»
اوباما همچنین تاکید کرده: «اکنون که گذشته را مرور میکنم، آن سیاست کاخسفید «اشتباه» بود و هر جا که بارقهای از امید میبینیم، تلاش مردم برای رسیدن به آزادی را میبینیم و باید از آن حمایت کنیم.»
پیش از این گفتهها هم، اوباما سهشنبه 19مهر همراه با همسرش، میشل اوباما از آشوبها در ایران حمایت و با آشوبگران اعلام همبستگی کرد. این اعلام همبستگی هم در قالب بیانیهای مشترک در صفحه اینستاگرام اوباما منتشر شد. در این بیانیه با اشاره به «روز جهانی دختر» آمده است: «ما با زنان و دختران شجاع ایرانی که این روزها با اعتراضات مداوم خود الهامبخش جهان شدهاند، اعلام همبستگی و حمایت میکنیم. حقوقی که آنها طلب میکنند جهانشمول است.»
البته این روزها علاوهبر مقامات اسبق آمریکا، بایدن و مقامات دولت او هم همصدا با اوباما از آشوب در ایران حمایت کرده و عنوان کردند درکنار آشوبگران ایستادهاند. برای مثال ند پرایس، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا چهارشنبه هفته گذشته (20مهر) اعلام کرد دولت آمریکا بر حمایت از اغتشاشگران در ایران تمرکز کرده و توافق هستهای تمرکز آمریکا نیست. چندی بعد هم یعنی دو روز پیش مالی بر این صحبت پرایس تاکید کرد. درراستای همین صحبتها هم رسانههای غرب و آمریکا مدعی شدهاند ایران موجب این سخنان و توقف در مذاکرات شده است. اما این سناریو تکراری است؛ چراکه سال 88 نیز اجرا شده بود. اوباما در آن زمان (سال88) چند روز پیش از انتخابات ریاستجمهوری ایران، دومین نامه مصالحهجویانه خود را به رهبر انقلاب ارسال کرده بود و ضمن محکوم کردن چگونگی برخورد با معترضان گفته بود: «باید به شجاعت و منزلت مردم ایران و گشایش قابل ملاحظه در جامعه ایران اعتراف کنیم. ما از خشونت علیه شهروندان بیگناه در هرجا که اتفاق بیفتد، اظهار تاسف میکنیم... مردمی که برای عدالت بهپاخاستهاند، همیشه در سمت درست تاریخ ایستادهاند.» این اظهارات اوباما واکنش رهبر انقلاب را بهدنبال داشت، بهطوریکه آیتالله خامنهای در نمازجمعه بعد از انتخابات، با اشاره به اظهارات اوباما، نامه را افشا کردند و اظهار داشتند: «از یکسو نامه به من مینویسند و احترام خود را نسبت به جمهوری اسلامی و برقراری مجدد روابط ابراز میدارند و از طرف دیگر چنین اظهاراتی را مطرح میکنند.»
پیش از نامه دوم و این اظهارات اوباما، رهبر انقلاب نسبت به نامه اول واکنشی مثبت داشت و حتی چنانچه مقامات اسبق مذاکرهکننده هستهای همچون سیدحسین موسویان بیان کرده، رهبری قصد داشتند به نامه دوم اوباما هم پاسخی مثبت دهند، اما بعد از حمایت اوباما از آشوبگران در ایران، رهبری نامه دوم اوباما را بیپاسخ گذاشتند. با این وجود اما حتی بعد از این وقایع هم، ایران هیچگاه چه در سالهای گذشته چه درحالحاضر، مسیر مذاکرات را بنبست اعلام نکرده و همواره برای منافع ملی خود پیشقدم شده است. چنانچه ناصر کنعانی، سخنگوی وزارت خارجه ایران دوشنبه هفته گذشته (18مهر) بیان کرده است: «رویکرد جمهوری اسلامی ایران همچنان پایبندی به مسیر مذاکره است بهمنظور دستیابی به توافقی پایدار که متضمن منافع اساسی جمهوری اسلامی ایران باشد و منافع ملت ایران را تامین کند و درعینحال توافق پایدار و ماندگاری باشد.» با این وجود، طرف غربی و آمریکایی سعی دارد ایران را مقصر توقف در مذاکرات جلوه دهد. اما تاریخ خلاف این جلوهنمایی غربیها را نشان میدهد. در ادامه آنچه میخوانید روند، مواضع و گفتههای مقامات دو کشور درخصوص مذاکرات از سال 88 تا به امروز است.
پل ارتباطی زیر پتک اوباما
سال ۸۸ بعد از آنکه اوباما پیام تبریک عید نوروز خطاب به ایرانیان صادر کرد برخی ترجیح دادند تمام اتهاماتی که تا پیش از این رئیسجمهوری آمریکا در مورد حمایت از تروریسم و ساخت بمباتم علیه ایران مطرح میکرد را نادیده بگیرند و دلخوش به پیام تبریک اوباما نسبت به یک آینده خیالی که در آن آمریکا ارتباط خود با ایران را گسترش داده امیدوار باشند. برخلاف این عده اما رهبر انقلاب ماهیت این اظهارات اوباما را به مثابه دست چدنیای در زیر دستکش مخملی تعبیر کرد. تعبیر دستکش مخملی درحقیقت پیشبینیای بود که بعد از انتخابات ریاستجمهوری به وقوع پیوست. اوباما که تا پیش از انتخابات درحال نامهنگاری با رهبر انقلاب بوده و از اشتیاق خود برای ارتباط با ایران میگفت به یکباره بعد از آشوبهای سال ۸۸ فضا را مناسب دیده و به خیال براندازی به حمایت از اغتشاشات میرود اما برخی با نادیده گرفتن این اقدامات خصمانه رئیسجمهور آمریکا این ادعا را طرح میکنند که اگر ایران دست دوستی اوباما را میپذیرفت الان روابط دو کشور بهبود یافته بود. حسین موسویان، از اعضای پیشین دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی ایران در شرح ماجرای نامهنگاری بین رهبر انقلاب و اوباما و محتوا این نامهها میگویداز منبع موثق شنیده است که اوباما اشتیاق خود را برای برگزاری مذاکرات دوجانبه با هدف بهبود روابط دو کشور و ترویج همکاریهای منطقهای و جستوجو برای حل منازعه بر سر برنامه هستهای ایران به اطلاع رهبر انقلاب رسانده بود. او در اینباره اینطور شرح میدهد: «این پیام از طریق سفارت سوئیس به وزارت خارجه ایران ارسال شده بود. یکی از سیاستمداران پیشین ایالات متحده به من گفت کاخسفید نسبت به این مساله متعجب بود که آیتالله خامنهای با لحنی محترمانه به این نامه پاسخ داده بود. او در این نامه، گلایهها و شکایتهای ایران را نیز متذکر شده و سیاستهای آمریکا علیه ایران و کل جهان اسلام را مورد انتقاد قرار داده بود، اما درنهایت به پیشنهاد اوباما مبنیبر تنشزدایی و اساس احترام متقابل و منافع مشترک پاسخ مثبت داده بود.» این حقیقت که آیتالله خامنهای به نامه اوباما پاسخی محترمانه دادند، کافی بود تا اوباما نامه دوم را ارسال کند، بهطوریکه نامه دوم یکی از مهمترین تعاملات نظری بین ایران و آمریکا در بالاترین سطح حکومت از ابتدای انقلاب اسلامی تا آن تاریخ محسوب میشد. براساس آنچه یک سیاستمدار آگاه پیشین ایالات متحده بهصورت خصوصی برای من بازگو کرد، اوباما در این نامه دو نماینده خود ویلیام برنز از وزارت امور خارجه و پونیت تالوار از مشاوران کاخسفید را برای مذاکره با نمایندگان منتخب آیتالله خامنهای معرفی کرد. این نامه تنها چند روز پیش از انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۳۸۸ دریافت شد. بر اساس آنچه یک سیاستمدار آگاه ایرانی به من گفت آیتالله خامنهای بار دیگر آماده واکنشی مثبت بود.» موسویان در اینباره میگوید: «تهران درحال تهیه پاسخ و واکنشی مثبت نسبت به ایالات متحده بوده، اما عصر انتخابات 1388 معترضان به خیابانهای تهران ریختند و ایالات متحده جانب معترضان را گرفت. همین تحلیل و واکنش غلط ایالات متحده منجر به تردید رهبر انقلاب درباره اهداف واقعی آمریکا شد که دلیلی بر عدم پاسخگویی رهبر انقلاب به نامه دوم رئیسجمهور اوباما بود. بااینحال دولت اوباما تغییری در رویه مکانیسم تحلیلی خود نداد.» درحالیکه برخی سعی دارند پاسخ ندادن به نامه اوباما آن هم با وجود حمایت علنی او از اغتشاشگران را عامل شکل نگرفتن یک ارتبط موثر بین ایران و آمریکا معرفی کنند که پیش از ماجرای نامهنگاری رهبر انقلاب با اوباما محمود احمدینژاد مسیر نامهنگاری با اوباما را آغاز کرده و برای ایجاد ارتباط تلاش میکند اما این تلاش هر بار با بیتوجهی اوباما پاسخ داده میشود. موسویان در کتاب ایران و ایالات متحده این ماجرا را اینطور روایت کرده است: «او (احمدینژاد) نخستین رئیسجمهور ایران بعد از انقلاب اسلامی بود که در آبان 1387 نامه تبریک برای همتای آمریکایی خود با شروعی به این شرح ارسال کرد که علاقهمندم تبریکات خود را به مناسبت انتخاب شما بهواسطه کسب اکثر آرای رایدهندگان آمریکایی تقدیم کنم. نامه با لحن آشتیجویانه نگارش شده بود و با استقبال از تغییرات اساسی در سیاستهای دولت آمریکا بهصراحت اظهار میکرد ایران تغییرات واقعی، منصفانه و اساسی آمریکا در سیاستها و اقدامات بهویژه در منطقه خاورمیانه را مورد استقبال قرار میدهد.» احمدینژاد بعد از شکست نامه اول، تلاش دوم خود را آغاز کرد. محمد البرادعی در خاطرات خود افشا میکند که احمدینژاد در سال ۱۳۸۸ طی نامهای به اوباما و از طریق او، نسبت به آغاز مذاکرات دوجانبه بدون پیششرط و برمبنای احترام متقابل اعلام آمادگی میکند. او همچنین در این نامه به چشمانداز همکاری با ایالات متحده در افغانستان و سایر موارد اشاره میکند، اما این تلاش نیز به سرنوشت نامه اول دچار شد.
سنگتمام اوباما برای 88
شاید کسی که تحولات تلخ و شیرین سال 88 از جمله مواضع چهرههای سیاسی، رویکرد رسانهها و دخالت دولتهای خارجی در اتفاقات تلخ بعد از انتخابات ریاستجمهوری را بهچشم خود دیده و با گوش خود شنیده باشد، هیچوقت فکرش را هم نمیکرد روزی باراک اوباما، رئیسجمهور اسبق آمریکا که در اوج تحولات سال 88، ریاستجمهوری این کشور را برعهده داشت و اظهارنظرهای او و دیگر اعضای دولت دموکراتش در حمایت از ناامنیهای خیابانی شهرهای ایران در حافظه تاریخ ثبت شده است، روزی [که از قضا همین روزها باشد!] در اظهارنظری عجیب ادعا کند در سال 88 بهطور علنی از اغتشاشگران حمایت نکرده و از این بابت پشیمان است! بله، درست خواندید. آقای اوباما، دموکرات 61ساله آمریکایی اخیرا در گفتوگو با پادکست «پاد سِیو آمریکا» گفته: «عدمحمایت علنی آمریکا(!) از اعتراضات جنبش سبز اشتباه بود.» افرادی که در وقایع سال 88 اخبار و تحرکات طرفها را دنبال میکردند حتما موضع مداخلهجویانه و صریح اوباما درباره اتفاقات داخلی ایران، آنهم تنها 10 روز بعد از انتخابات رئیسجمهوری را بهخاطر دارند. روزی که رئیسجمهور آمریکا در کنفرانسی خبری که در حاشیه اجلاس هشت کشور صنعتی جهان موسوم به جی8 برگزار میشد در حمایتی آشکار و مداخلهجویانه گفت: «موسوی به منشأ الهام آن دسته از هموطنان خود تبدیل شده است که خواهان گشایش بهسوی غرب هستند. او نماینده بسیاری از افراد است که در خیابانها هستند و شجاعت فوقالعادهای از خود نشان میدهند.» البته تمجید دولت آمریکا از «افراد شجاع داخل خیابانها(!)» و حمایت از آشوبهای داخلی ایران به همینجا ختم نشد و همانطور که هیلاری کلینتون، وزیر خارجه وقت آمریکا در کتاب خاطرات خود «انتخابهای سخت» روایت کرده است، دولت دموکرات اوباما، علاوهبر لفاظیهای گاهوبیگاه علیه ایران، در پشتصحنه هم تلاشهای قابل توجهی داشته تا حداقل اگر نتوانسته جمهوری اسلامی را سرنگون کند، با دامن زدن به اختلافات داخلی مردم را دلسرد کرده و حاکمیت را تضعیف کند.
کلینتون در خاطرات خود از «دهها میلیون دلار» و بیش از «پنج هزار» نیرویی خبر میدهد که دولت آمریکا برای حمایت از نیروهای مخالف در ایران، چند سال بعد از اتفاقات 88 «در سرتاسر جهان» آموزش داد تا در زمینه آنچه آمریکا آن را دموکراسی میداند فعالیت کنند. همچنین طی همان هفتههایی که ایران درگیر التهابات داخلی بود، با حمایتهای همهجانبه از شبکههای ماهوارهای فارسیزبان ازجمله «صدای آمریکاVOA» که تقریبا بازوی رسانهای وزارت خارجه آمریکا بهزبان فارسی محسوب میشد، سعی داشتند تا افکار عمومی ایران را نسبت به اتفاقات رقمخورده در خیابانها، در التهاب و خشم حداکثری نگه دارند.
علاوهبر شخص باراک اوباما و وزیر خارجه او، دیگر مقامات رسمی دولت آمریکا هم در میدان حمایت همهجانبه از اغتشاشات و عوامل ایرانی آن قرار داشتند. مثلا مایکل پوستر، معاون وقت وزارت امورخارجه آمریکا با حضور در مجلس سنای این کشور گفت: «ما دامنه تلاشهایمان را که هدف آن به چالش کشاندن حکومت ایران بهدلیل نقض تاسفبار حقوقبشر بود، افزایش دادهایم. در میان این برنامهها، همکاری پنهانی با نهادهای جامعه مدنی در ایران را ادامه دادیم تا ابزارهایی را که آنها برای توسعه فضای سیاسی و پاسخگو کردن دولت به آن نیاز دارند، در اختیارشان بگذاریم.» اظهاراتی که علنا خبر از یک مداخله آشکار همزمان با همکاریهای پنهانی که پوستر از آنها پرده برداشته بود، میداد.
پشت نقاب دوستی
اگرچه برخی با نادیدهگرفتن تمام اظهارات آشوبطلبانه مقامات آمریکایی در حمایت از اغتشاشات سال 88 و ورود اوباما رئیسجمهور وقت آمریکا به این کارزار اقدام واکنشی ایران در بیپاسخ گذاشتن نامه وی را مانع شکلگیری همکاری دو کشور معرفی میکنند و با خوشبینی درباره آیندهای که میتوانست شاهد ارتباطات گسترده بین تهران و واشنگتن باشد خیالبافی میکنند اما واقعیتهای میدانی و تجربه تاریخی مواجهه ایران با آمریکای اوباما خلاف این باور را اثبات میکند. درحالیکه اوباما در نامه اول خود به رهبر انقلاب در اردیبهشت 88 علاوهبر تصریح این موضوع که دولت او پیگیر تغییر رژیم در ایران نیست از موضع 1+5 مبنیبر اینکه ایران از یک برنامه صلحآمیز هستهای برخوردار باشد حمایت کرده بود. زمانی که کار از مرحله ادعا به اجرا رسید اوباما هر دو گزاره ذکرشده را زیر پا گذاشت و نشان داد «احترام به برنامه صلحآمیز هستهای ایران» همچون «عدم پیگیری تغییر حکومت ایران» صرفا دو گزاره شعاری در ذهن رئیسجمهور آمریکا بوده است. مرور مسیر مذاکرات محرمانه ایران و آمریکا در سال 92 و طفره رفتن طرف آمریکایی برای پذیرش حق غنیسازی بهعنوان لازمه فعال نگهداشتن برنامه هستهای این واقعیت را بهتر نشان میدهد. زمانی که هیات ریاستجمهوری ایران در سال 92 برای شرکت در اجلاس سازمان ملل وارد نیویورک شد، خزاعی سفیر و نماینده دائـم ایران نزد ملل متحد، پیشنهاد آمریکاییها مبنیبر ملاقات روسای جمهور دو طرف، روحانی و اوباما را منتقل کرد. این پیشنهاد را سوزان رایس که زمانی همتای وی در سازمان ملل متحد بود، با او در میان نهاده بود. وقتی روحانی در جریان این پیشنهاد قرار گرفت، گفت: «من درصورتی ملاقات میکنم که نتیجه ملاقات این باشـد که اوباما اعلام کند غنیسازی ایران را به رسمیت شناختیم.» سرانجام اوباما نمیپذیرد که به این خواسته تمکین کند. اوباما بر خلاف اظهاراتش در نامه به رهبر انقلاب که در آن مدعی بود به برنامه صلحآمیز هستهای ایران احترام میگذارد حاضر نشد حق غنیسازی ایران را بهعنوان لازمه فعالیتهای هستهای به رسمیت بشناسد تا اثبات کند آنچه مدعی آن بوده است چیزی جز یک حربه سیاسی نبوده است. پیش از این در دور اول مذاکرات محرمانه بین ایران و آمریکا در مسقط نیز سرانجام پس از دو روز مذاکره، طرف آمریکایی به ارائه متنی رضایت داد که دیدگاه آمریکا درباره هدف غایی مذاکرات را به این شرح بیان کرده بود: «هدف این مذاکرات دستیابی به یک راهحل جامع در مورد مساله هستهای است که در آن ایران وفق تعهدات خود ذیل معاهده منع اشاعه، بهصورت کامل از حقوق خود درباره استفاده از انرژی هستهای برای اهداف صلحآمیز بهرهمند شده و جامعه جهانی اعتماد پیدا کند که فعالیتهای هستهای ایران منحصرا صلحآمیز است. این راهحل در عمل مشتمل بر یک برنامه غنیسازی خواهد بود که طراحی شده است تا نیازهای فزاینده ایران به سوخت (هستهای) را برآورده کند و همراه با اقدامات عملی تعریفشدهای است که نگرانیها را برطرف کند. این راهحل همچنین شامل برداشته شدن کامل همه تحریمهای چندجانبه و ملی مرتبط با برنامه هستهای ایران خواهد بود.» نکته جالب توجه درباره این متن این است که آمریکاییها به این بهانه که از رسانهای شدن محتوای محرمانه جلوگیری کنند تا دولت آمریکا تحت فشارهای سیاسی داخلی قرار نگیرد حاضر نشدند اصل ورقه یا تصویر متن را به هیات ایرانی بدهند و صرفا موافقت کردند یکی از اعضای هیات مذاکرهکننده ایرانی از روی آن رونوشت بردارد. طرف آمریکایی عملا یک بازی تکراری را به نمایش درآورده بود. پیش از این سلطان قابوس به استناد نوشتهای که مدعی بود مورد تایید آمریکاست مدعی بود آمریکاییها حق غنیسازی ایران را پذیرفتهاند. این درحالی بود که هیچ سند رسمی برای اثبات این مدعا وجود نداشت. نگاه شعاری آمریکاییها به مساله غنیسازی و برنامه صلحآمیز هستهای ایران را میتوان در اظهارات ویلیام برنز در مذاکرات دوجانبه و محرمانه نیویورک بین ایران و آمریکا مشاهده کرد. مسئول تیم مذاکرهکننده آمریکا در پایان مذاکرات دوجانبه و محرمانه نیویورک متن طرف آمریکایی را مطرح کرده و یک برنامه از گامهای لازم برای طرفین را ارائه داد و گفت: «باید روشن باشد که برنامه ایران در چشم انداز۱۵-۲۰ ساله آن چیست... فردو، اراک و ظرفیت غنیسازی در نطنز سه عنصر اصلی در گام نهایی و تامین سوخت تلقی میشوند. از ابتدا، بحث تناسب نیاز و تولید سوخت مدنظر آمریکا بوده است و در حال حاضر تولید اورانیوم پنج درصد غنیشده برای شما توجیهی ندارد، زیرا نیاز فعلی و واقعی شما به سوخت بسیار محدود است. فقط یک نیروگاه هستهای دارید که روسها تامین سوخت آن را تضمین کردهاند، ضمن اینکه از نظر فنی هم امکان جایگزینی آن با سوخت تولید داخل برای شما وجود ندارد. سوخت رآکتورهای بعدی هم توسط پیمانکاران برای دورههای بلندمدت تعهد میشود. سوخت ۲۰ درصد کافی هم برای رآکتور تهران دارید و به تولید بیشتر در دوره گام نهایی نیاز نخواهید داشت. لذا نیازی به حجم فعلی ذخیره سهونیم درصد ندارید و ادامه گسترش غنیسازی زیر پنج درصد در این شرایط توجیهی ندارد. ذخیره اورانیوم ۲۰ درصد نیز باید متناسب با نیاز کشور کاهش پیدا کند. این امر میتواند از طریق فروش، نگهداری در خارج از کشور با اهدا مواد به بانک سوخت و... انجام شود.» این اظهارات نشان میدهد که ورود مذاکرهکنندگان آمریکایی به موضوعاتی مهم با قید عباراتی چون «برنامه ایران در چشم انداز ۱۵-۲۰ساله» استمرار همان ادبیات مسقط در شهریور ۱۳۹۲ بود که غنیسازی برای ایران را تنها در «چهارچوب نیازها» پذیرفتی میدانستند و سپس میکوشیدند با اشاره به فقدان نیازهای عملیاتی، غنیسازی ایران را در حد یک امر نمایشی و نمادین محدود نگه دارند.
علاوهبر حق غنی سازی، ارتباط با آمریکا باید متضمن مهمترین مطالبه ایران در مذاکرات یعنی رفع تحریمها نیز میبود اما خروجی نهایی این ارتباط را میتوان در عبارتی که فروردینماه سال 95 یعنی در ماههای پایانی دولت اوباما ولیالله سیف برای توصیف دستاوردهای برجام به کار برد مشاهده کرد. رئیس بانک مرکزی در مصاحبهای با تلویزیون بلومبرگ گفته توافق هستهای ایران و گروه 1+5 موسوم به برجام، تاکنون «تقریبا هیچ» دستاورد اقتصادی برای تهران در بر نداشته است.
مانعتراشی آمریکا در مسیر بهرهمندی ایران از حق غنیسازی و منافع برجام واقعیت دست چدنی واشنگتن که در آستین مخملی پنهان شده را بهتر آشکار میکند. دستی که همواره در بحبوحه اغتشاشات ایران از آستین بیرون زده و به امید ایجاد یک انقلاب رنگی در حمایت کامل از اغتشاشگران عمل میکند اما هر بار با دیوار واقعیت جامعه ایران برخورد کرده و میشکند.