کد خبر: 74865

عباس پسندیده

قرآن و رده‌بندی بحران‌های اجتماعی

چندی است کشور عزیزمان به‌خاطر فوت خانم مهسا امینی دستخوش بحرانی جدید شده است. ریشه این بحران را باید در تقلیل مساله عفاف اجتماعی به حجاب و سپس انتظامی کردن حجاب دانست؛ موضوعی که نشانه تحلیل نادرست و خامی در برنامه‌ریزی و اجراست.

عباس پسندیده، استاد دانشگاه قرآن و حدیث:چندی است کشور عزیزمان به‌خاطر فوت خانم مهسا امینی دستخوش بحرانی جدید شده است. ریشه این بحران را باید در تقلیل مساله عفاف اجتماعی به حجاب و سپس انتظامی کردن حجاب دانست؛ موضوعی که نشانه تحلیل نادرست و خامی در برنامه‌ریزی و اجراست. به‌عنوان کسی که از سال 1384 در دوران دولت اصلاحات بحث خویشتنداری جنسی یا عفاف را غالبا در شهر تهران و نیز برخی شهرهای دیگر مطرح کرده است می‌گویم که نقطه شروع از حجاب یک خطای راهبردی است و انتظامی کردن آن نیز خطای راهبردی بزرگ‌تر. مساله ما عفاف اجتماعی است، نه حجاب و رویکرد نیز باید اجتماعی و فرهنگی باشد. این موضوع، مساله اصلی این نوشتار نبوده و در جای دیگری باید بدان پرداخت. 
این بحران با یک حادثه تلخ و تأسف‌آور شروع و سپس به آشوب و اغتشاش کشیده شد. پس با دو قطعه مواجه هستیم؛ حرکتی که در آن خانم مهسا امینی فوت می‌کند و دیگری واکنش‌های تند و خشنی که جامعه را به آشوب و ناامنی دچار کرده است. در این باره، موافقان و مخالفان از زاویه‌های مختلفی بحث کرده‌اند. اما به‌نظرم یک محور کمتر مورد‌توجه قرار گرفته و آن رده‌بندی این دو قطعه است. در نظر آشوب‌گران، قطعه نخست چنان بزرگ و بلکه فرابزرگ است که همه این آشوب‌ها و ناامنی‌ها را «موجه» می‌کند! هر حرکت اجتماعی، نیازمند مشروعیت و وجاهت است. موافقان و مباشران حوادث تلخ خیابانی، فوت این خانم را دلیل موجهی برای همه این اقدامات ضدامنیتی می‌دانند. اینجاست که مساله رده‌بندی حوادث و بحران‌های اجتماعی اهمیت می‌یابد. سوال این است که کدام‌یک از این دو قطعه بزرگ‌تر است؟ 
یکی از بهترین مرجع‌ها برای تعیین الگوی رده‌بندی، قرآن کریم و موضع خداوند متعال در چنین موقعیت‌هایی است. جالب اینکه در صدر اسلام نیز جامعه اسلامی با چنین بحران‌هایی مواجه بوده و خداوند متعال موضع‌گیری کرده است. این موضع‌گیری می‌تواند مبنایی منطقی و مستحکم در رده‌بندی باشد.
17ماه پس از هجرت تاریخی پیامبر اسلام(ص) و در دهه آخر ماه رجب، رسول خدا یک گروه 8 تا 12 نفره از مسلمانان را برای یک عملیات سری و محرمانه به‌سوی منطقه نخله گسیل داشتند. ماموریت این گروه صرفا شناسایی بود و هیچ مجوزی برای درگیری با مشرکان در دست نداشتند. رسول خدا(ص) در نامه مهرشده‌ای که ماموریت گروه را مشخص می‌کرد و به فرمانده گروه داده تا در میانه راه آن را باز کند، چنین مرقوم فرمودند:
«سر حتی تنزل نخله بین مکه والطائف، فترصد بها قریشاً وتعلم لنا من اخبارهم؛ به‌سوی منطقه نخله (میان مکه و طائف) حرکت کن و تحرکات قریش را به دقت زیرنظر بگیر و ما را از برنامه‌ها و نقشه‌های آنان باخبر ساز»
با این فرمان گروه به سوی محل ماموریت حرکت کرد...
گروه شناسایی در منطقه موردنظر با یک کاروان تجارتی قریش برخورد کرد. از سویی کاروان قریش به هراس افتاد و از سوی دیگر گروه شناسایی به طمع! در این میان گروه شناسایی به یک نیرنگ دست زد و نقطه آغاز یک بحران را رقم زد. مسلمانان برای جلب اعتماد مشرکان سرهای خود را تراشیدند و چنین وانمود کردند که به قصد «عمره» در‌حال حرکت به‌سوی خانه خدا هستند. اتفاقا این نیرنگ کارگر افتاد و پس از اینکه مشرکان احساس امنیت کردند مورد‌ هجوم غافلگیرانه گروه شناسایی قرار گرفتند. نتیجه این حمله عبارت بود از کشته‌شدن یکی از مشرکان و به اسارت درآمدن چندتن دیگر و به غنیمت‌گرفتن اموال کاروان. و البته باید ناکام ماندن عملیات شناسایی را نیز به آن اضافه کرد. این واقعه از آنجا که در ماه حرام اتفاق افتاده بود جامعه اسلامی را با یک بحران جدی و سنگین روبه‌رو ساخت. وضعیت دشواری بود. حرمت ماه حرام (که حتی توسط غیرمسلمانان به رسمیت شناخته می‌شد) این‌بار به‌دست مسلمانان شکسته شد و اسلام به‌شدت زیر سوال رفت.
وقتی رزمندگان اسلام به مدینه رسیدند رسول خدا(ص) از تصرف در غنیمت خودداری کردند و اسرا را زندانی کرده و با ناراحتی و توبیخ به اصحاب خود فرمودند: «ما أمرتکم بقتال فی‌الشهر الحرام» یعنی من که اجازه جنگ در ماه حرام را به شما نداده بودم. و از سوی دیگر مسلمانان نیز به‌شدت آنان را نکوهش کرده و می‌گفتند: «صنعتم ما لم تؤمروا به، وقاتلتم فی‌الشهر الحرام ولم تؤمروا به» یعنی کاری کردید که خارج از برنامه ماموریت شما بود، در ماه حرام نبرد کردید در‌حالی‌که فرمانی برای این نبرد نداشتید.
از این گذشته، اقدام نسنجیده و خام آنان، یک فرصت طلایی و غیرمنتظره دراختیار دشمنان داخلی و خارجی اسلام گذاشت و آنان حمله تبلیغاتی سنگینی را علیه اسلام نوپا به اجرا درآوردند. از یک‌سو «یهودیان» با بهره‌گیری از یک شیوه مخرب تبلیغی فشار روانی سنگینی را بر جامعه اسلامی وارد ساختند و از سوی دیگر مشرکان مکه نیز بهانه‌ای به‌دست آورده و چنین تبلیغ کردند که «محمد و یاران او حرمت ماه حرام را شکستند، در ماه حرام خون بی‌گناهی را ریختند و اموال مردم را غارت کردند.» مجموعه این عوامل ـ‌که از بی‌تدبیری و کوته‌نظری عده‌ای از مسلمانان، به‌خصوص افراد گروه شناسایی سرچشمه گرفت‌ـ صدمات زیادی به اعتبار مسلمانان وارد ساخت.
تبلیغات و جو روانی دشمنان داخلی و خارجی اسلام به اوج خود رسیده بود که آیه 217 سوره بقره نازل شد و چونان آبی که روی آتش بریزند، شعله فتنه و بحران فروکش کرد. خداوند متعال آیات رحمت خود را درباره این ماجرا این‌گونه نازل فرمود:
(یسالونک عن الشهر الحرام قتال فیه، قل قتال فیه کبیر) یعنی از تو درباره نبرد در ماه حرام سوال می‌کنند، بگو جنگ در ماه حرام «گناهی بزرگ» است، و سپس خداوند متعال با بر شمردن اقدامات مشرکان چنین ادامه می‌دهد: (وصد عن سبیل‌الله وکفر به والمسجد الحرام واخراج اهله منه اکبر)، ولی سد کردن راه خدا و کفر به خداوند و بازداشتن مردم از مسجدالحرام [=حج] و بیرون راندن ساکنان آن از آنجا، نزد خداوند «گناهی بزرگ‌تر» از جنگ در ماه حرام است. و سپس در یک جمله کوتاه، اصلی بنیادین را مطرح کرده و چنین می‌فرماید:
(والفتنه اکبر من القتل) یعنی «گناه فتنه‌انگیزی» از خون‌ریزی در ماه حرام «بزرگ‌تر» است.1 با نزول این آیه بحران فروکش کرد2 و درس‌های گرانبها و روشنی را برای همیشه در حافظه تاریخ ثبت کرد.
از این آیه و این ماجرا چند درس باید آموخت:
1_ نیروهای انقلابی نباید تحت‌تأثیر هیجانات زودگذر قرار گیرند و دست به اقدامات نسنجیده‌ای بزنند که جامعه اسلامی را با بحران روبه‌رو کند. تدبیر و دوراندیشی بر همه نیروهای انقلابی لازم است، زیرا فتنه‌انگیزان و بحران‌سازان همواره در کمینند تا از یک اشتباه کوچک یا بزرگ مسلمانان سوء‌استفاده کرده و خنجر انتقام خود را از پشت بر پیکر دین و دینداران وارد سازند. این همان سخن مقام‌معظم‌رهبری است که فرمودند اگر حادثه فوت این خانم جوان نیز پیش نمی‌آمد، بهانه دیگری درست می‌کردند.
2‌- هرچند برخی اقدامات و تعرض به برخی حریم‌ها نادرست است و خداوند متعال نیز آن را تقبیح می‌کند. اما کسانی که خود پرونده‌های بسیار سنگین و سیاه و پر از جنایت و خباثت و شیطنت دارند، حق طعنه‌زدن و جوسازی و بحران‌آفرینی ندارند. افراد، جریان‌ها و کشورهایی باید شاکی باشند که پرونده خودشان در این موضوعات پاک باشد. جریان‌ها و به‌ویژه  کشورهایی که پرونده‌ای قطور در ظلم به زن و انسانیت دارند، شایسته اظهارنظر نیستند.
3ـ نکته مهم دیگر «رده‌بندی مسائل» و شناخت تفاوت میان آنها است. درست است که ماه حرام حرمت دارد، اما حرمت خداوند و رسول خدا و دین خدا و انسان‌های پاکی که به خدا ایمان آورده‌اند به‌مراتب بیشتر از ماه حرام است. هرگز نمی‌توان حرمت خدا و یا حرمت رسول خدا و یا حرمت دین خدا و یا حرمت جامعه دینداران را با چیزهای حرمت‌داری همانند ماه‌های حرام در یک ردیف دانست. شیوه طبقه‌بندی و درجه‌بندی پدیده‌ها، یکی از نقاط مهمی است که در آن خطوط «حق» و «باطل» از یکدیگر متمایز می‌شوند. در «تفکر ابوسفیانی (غیردینی)» ماه‌های حرام «حرمت» دارند، اما الله و ارزش‌های الهی از حرمت و قداست بی‌بهره‌اند و بر همین اساس مشرکان دربرابر شکسته‌شدن حرمت ماه حرام برآشفته می‌شوند، ولی خود نه‌تنها برای منشأ مقدسات هیچ حرمتی قائل نیستند، بلکه بیشترین بی‌حرمتی‌ها و هتاکی‌ها را نسبت به آن روا می‌دارند.
اما در «تفکر قرآنی و نبوی» به «همه مقدسات» توجه شده است3 و هرکدام از آنها براساس میزان اهمیتی که دارند در «رده مشخص» خود طبقه‌بندی می‌شوند. در این میان آنچه برای جامعه اسلامی جنبه حیاتی پیدا می‌کند پیروی از «الگوی قرآنی رده‌بندی مسائل اجتماعی» است.
4ـ در مرحله «برخورد» با ناهنجاری‌ها و حرمت‌شکنی‌ها نیز باید از منطق قرآن در رده‌بندی مقدسات و رده‌بندی حرمت‌شکنی‌ها پیروی کرد و بر این اساس «اولویت برخورد» با حرمت‌شکنی‌ها و نیز «شدت برخورد» با حرمت‌شکنی‌ها، متناسب با درجه اهمیت حرمت‌ها و قداست‌ها متفاوت خواهد بود.
5 ـ مشکل امروز جامعه ما نادیده گرفتن درجه‌بندی حرمت‌ها براساس منطق قرآن و الگوی دین است. با همه حرمت‌شکنی‌ها باید مقابله کرد، اما «شدت» هجوم به یک حرمت‌شکنی و «اولویت» برخورد با حرمت‌شکنی‌ها باید براساس مراتب حرمت‌ها (که در منطق دین مشخص است) متفاوت باشد.
چیزی که ظاهرا امروز (خواسته یا ناخواسته) عکس آن درحال اجرا است. چه شده که در برابر توهین به مقدسات هیچ‌کس برآشفته نمی‌شود؟ چه شده است که به دین خدا و رسول خدا و حتی به خداوند متعال توهین می‌شود اما خواب کسی پریشان نمی‌شود؟ چه شده است که برای تعرض به فلان شخص همه خشن می‌شوند امام در برابر توهین به ولایت و رهبری اهل مدارا می‌شوند؟ چه شده است که در حوادث متعددی که برخی را پشت‌سر گذاشته و با برخی دیگر دست‌به‌گریبانیم، همه چشم خود را روی ناهنجاری‌های «اشد» و «اکبر» بسته‌اند و فقط در تکاپوی برخورد با ناهنجاری‌های «کبیر»ند؟ به‌راستی چه منافعی باعث ایجاد تغییر در نگرش برخی افراد و گروه‌ها شده است که اینچنین شاهد چرخش در مواضع آنانیم و به‌راستی ما به کجا می‌رویم؟!
«درهم ریختن رتبه ارزش‌ها» و «جابه‌جا شدن اولویت‌ها» یکی از بیماری‌های نهفته‌ای است که چندی است نظام اجتماعی ما به آن مبتلا و از آن رنج می‌برد. «بزرگنمایی» هدف‌دار برخی حوادث بزرگ و «بی‌توجهی» معنی‌دار به پاره‌ای از حوادث بزرگ‌تر از پیامدهای شوم «تغییر نگرش» به ارزش‌ها است که این تغییر خود موجب «تغییر الگوی طبقه‌بندی» پدیده‌های اجتماعی شده است. آه و صد آه اگر در طبقه‌بندی پدیده‌ها، «الگوی ابوسفیانی» را بر «الگوی محمدی» ترجیح دهیم که در آن صورت باید گفت: «وعلی الاسلام السلام» بر همه دین‌باوران غیرتمند لازم است که نسبت به ارتکاب هر عملی در برابر «تغییر الگوی درجه‌بندی» ارزش‌ها به‌شدت هوشیار بوده و نسبت به تغییرات هرچند کوچک حساس باشند و الا فردا دیر خواهد بود.

پی‌نوشت
1. در آیه 191 سوره «بقره» نیز آمده است والفتنه اشد من القتل یعنی جرم فتنه‌انگیزی «شدیدتر» از جنگ و ‏خونریزی است.‏
2. رجوع کنید به: ابن سعد، الطبقات الکبری، ص 10 و 11 / ابن هشام، السیره النبویه، ج 2 ص 252 ـ 256 / ‏طبری تاریخ الامم والملوک، ج 2 ص 410 ـ 415 / واقدی، کتاب المغازی، ج 1، ص 13 و 19 / ابن أثیر، ‏الکامل فی التاریخ، ج 1، ص 523 و 524 / ذهبی، تاریخ الاسلام، ج 2، ص 48 ـ 50.‏
3. به همین دلیل است که در آن حادثه با متخلفان برخورد شد و عملکرد آنان توجیه نشد.‏

مرتبط ها