پاساژ معروف علاءالدین و مجتمع چارسو. البته از صبح و در اولین روز حضوریشدن دانشگاهها و حضور دانشجویان در دانشگاهها و دانشکدهها، اخبار و اطلاعاتی از تجمعات متعدد و مختلف در بعضی دانشگاههای کشور و البته تهران بهگوش میرسید. اما دامنه این تجمعات دانشگاهی به بیرون از آنهم کشیده شد و طبق شواهد، این بار هم شاهد صحنهای متفاوتتر از آن چیزی که پیش از این و در تجمعات و اعتراضات روزهای گذشته وجود داشت، بودیم. بعد از اینکه اعتراضات حوالی خیابان انقلاب، بلوار کشاورز، خیابان حجاب و... بالاگرفت، بخشی از جمعیت که با حضور نیروهای انتظامی بهاطراف پراکنده شده بودند، به خیابان حافظ آمدند و اول سروصدایی بهراه انداختند و در ادامه هم جمعیت عابران و فروشندگان و مشتریان دو پاساژ اصلی این محدوده یعنی علاءالدین و چارسو هم که حالا و با بستهشدن درها در خیابان بودند به آنها اضافه شدند و در چند دقیقه تقاطع حافظ و جمهوری، مملو از جمعیت شد. جمعیتی که بخشی از کسبه محدوده بودند، بخشی از معترضان خیابان انقلاب که حالا به اینجا آمده بودند و بخشی دیگر هم که حسابی اکتیو بودند و با برنامه حرکت میکردند؛ اغتشاشگران همیشه در صحنه!
قدمزنان درجهت حرکت خودروها در خیابان جمهوری جلو میرفتم، زنها و بچهها حسابی ترسیده بودند، طبیعی هم بود، هم شعارها رادیکال بود، هم خبری از آن تینیجرهای چند شب گذشته نبود، هم هیچچیزی قابل پیشبینی نبود. در چندقدمی من، سطل زباله نزدیک دکه روبهروی مجتمع چارسو را دو نفری کأنه شرکتکنندگان مسابقات مردان آهنین هستند، بلند کردند و وسط خیابان بردند و با بنزینی که از قبل همراهشان بود، به آتش کشیدند. حقیقتش قبل از آتشزدن سطل زباله میدیدم چند جوان مدام دنبال بطری کوچک آب معدنی میگشتند، نگو گالن بنزین همراهشان بود و میخواستند بین خودشان تقسیمش کنند و هرکدام یکی از سطلها را بهآتش بکشند. مگر میشود با یک کبریت و حتی شعله معمولی سطل پر از زبالهتر و خشک را با این شدت و حدت به آتش کشید؟ رمزش همین بنزینی بود که یک ازخدا بیخبری از قبل آماده کرده بود و حسابشده بین بقیه آنهایی که به ادعای حاضران جگر بیشتری داشتند و البته بهواقع آموزش بهتری دیده بودند تقسیم کرد و فضای جمهوری را اینطور دودی کرد. ماشینها هم که از همهجا بیخبر، احتمالا فراری از آتشی که به جان انقلاب انداخته بودند به این خیابانها آمدند که اینجا هم اینطور میان اغتشاشگرانِ سطل آشغال آتشزن گرفتار شدند. لاکردارها جوری بقیه را دعوت بههمراهی میکردند انگار قصد توزیع شربت و شیرینی داشتند!
نیروهای انتظامی دیر آمدند، اما خب بهمحض حضور به هرشکل جمعیت تا حدی متفرق شدند، اما خب نه آنطور که ردی از آنها نماند. چند نفر حسابی شعله آتش اعتراضی که حالا نشانهای از اعتراض نداشت را زیاد میکردند. مردم را بهزور به سمت خودشان میکشیدند و دعوت به اعتراض میکردند، گعدههایی میگرفتند و با جمعیت چندده نفری شروع به دادن شعارهای رادیکال میکردند. موتوریها هم با بوقزدن همراه شعارها بودند. اما خب در این مورد جزیرهای بودن اعتراضات و پراکنده بودن جمعیت، تقریبا همهچیز شبیه شبهای قبلتر بود. سطلهای زباله قربانیان اول بودند. آتشی افروخته میشد، دستفروشهای جلوی چارسو و علاءالدین هم که در کسری از ثانیه، باروبندیل جمع کردند و متواری شده بودند.
نمیدانم مبدا حرکت کجا بود، اگر دانشگاه بود طبق اخبار در محیط دانشگاهی خبر از اینطور وحشیگریها نبود، اما بیرون از دانشگاه و در همین محدوده حافظ و جمهوری، بیش از آنکه خبری از اعتراض باشد، سناریوهای امنیتی درحال اجرا بود. همهچیز باید برهم میخورد. حتی بخشی از ساختمان علاءالدین هم آتش گرفت. خبری از مهسا امینی بود؟ بههیچوجه. حتی یک نفر هم نه نامی از او نمیبرد و نه شعاری برای مظلومیت این دختر سر میداد. بازه سنی معترضان که در روزهای گذشته و اعتراضات چند روز پیش در موارد اندکی از 25 سال تجاوز میکرد، حالا اکثرا بالای 25 سال بود. دیگر خیلی خبری از تینیجرها و دخترها نبود. خبری از مساله حجاب هم نبود، چیزی که اینجا دیده شد، همان بود که گفتم، همهچیز باید به هم میخورد و بالاتر از همهچیز هم امنیت روانی مردم. بههرحال اگر یک بار هم گذرتان در روز تعطیل یا غیرتعطیل به این محدوده افتاده باشد، از وضعیت جمعیت زیادی که تردد دارند مطلعید. همهچیز باید به هم میخورد و شعارهای رادیکال با بوق برخی ماشین و موتورها همراه میشد و هدف هم که حالا و در این روزها مشخصتر از قبل و قبلتر شده؛ براندازی! همان چیزی که همراه با اغتشاشگران امروز تهران، در سایر کشورها هم اتفاق افتاد.
در جمعبندی آن چیزی که دیدم و آن اتفاقی که در حال رخدادن است، اگر اعتراض اولیه و عمومی خونخواهی مهسا امینی و مطالبه تغییر در برخی قانونها و رویهها بود، آنچه حالا در کف خیابانهاست هیچ قرابت و ربطی به آن ندارد و ناظر به آنچه آن طرف مرزها در حال رخدادن است، ناظر به مدل اعتراضی که دیروز دیدیم و ناظر به مطالبهای که حالا فریاد زده میشود، عین اغتشاش است، نه اعتراض.
۰۴:۰۰ - ۱۴۰۱/۰۷/۱۰
کد خبر: 74617
پیام بیپرده به ایران
در اعتراض اولیه و عمومی خونخواهی مهسا امینی و مطالبه تغییر در برخی قانونها و رویهها بود، آنچه حالا در کف خیابانهاست هیچ قرابت و ربطی به آن ندارد .
مرتبط ها