عاشورا بهعنوان الگویی برای عدالتخواهان جهان و شناخت آنچه که آدمیان برای رسیدن به رستگاری نیاز دارند؛ سرمشقی برای تولی به حجت خدا و تبری از دشمنان آنها تبدیل شده است. این مقوله در آثار صفاییحائری نیز بهعنوان امر «اضطرار به حجت خدا» طرح شده است. او در بخشی از روایت عاشوراپژوهانه خود در بیان وظیفه امروز «وارثان عاشورا» به ضرورت اقتدا به حجت خدا میپردازد. عین صاد میگوید: «رابطه انسان با دین و اولیای آن، نباید تنها در حد اثبات وجود آنها و یا انتظار از ایشان باشد؛ بلکه باید این نگاه از انتظار از ولی به اضطرار به ولی تغییر کند و آدمی معیار صحیحی در شبهات و فتنهها برای یافتن حق در برخورد با ایشان داشته باشد و به آن ملتزم شود. وارثان عاشورا باید بدانند که چگونه میتوانند امر اهلبیت را احیا کنند؟ ویژگیهای ممتاز اصحاب آنها چه باید باشد؟» عین صاد بر این باور است که اگر امروز دنیای ما به سامان نیست و کارها را به زعم خود تمام شده میدانیم اما جامعهمان اصلاح نمیشود، علتش این هست که اضطرار به وحی، رسول و حجت خدا را باور نداریم و تا با این نگرش زیست کنیم ما هم همان سپاهیان جبهه دشمن در سال 61 هجری در مقابل امام هستیم. امت رسول خدا در آن روز ضرورت اقامه و اقتدا به حجت خدا را نفهمیدند و درمقابل او ایستادند، مقابلهای که مسیر تاریخ و بشریت را تغییر داد و تا ابد مردم زمین را در سرزمین گریهآباد کربلا باقی گذاشت.»
عینصاد علاوه بر اینکه در غایت و هدف، از کربلا و عاشورا میگوید، قصه خود در مساله قیام حسینبنعلی(ع) را اینگونه دنبال میکند: «او قیام کرد تا عاشورا آینه تمامنمای خیر و شر شود. عاشورا ابتدای شناخت هر شری در عالم و مرز تمایز بخشیدن بین خوبی و بدی شد. عاشورا شقیترین آدمیان را درمقابل پاکتری و زلالترین مردمان خلقت در ایمان و اخلاق قرار داد تا آینه تمامنمای خلقت شود. عاشورا نقطهعطفی است که عقل و خیر با تمام قوا و در تمام زوایا نمود پیدا کرد و جهل و شر نیز با تمام قوا و در تمامی زوایا خودنمایی کردند.»
بر این اساس علی صفاییحائری در تعبیر خود از این قیام الهی میگوید، عاشورا آینه تمامنمای خلقت است. علی صفاییحائری، در غایت آثار و سخنرانیهای خود با موضوع عاشورا اینگونه قضاوت میکند که قطعاً وجود امام برای دین، پرثمرتر و برای یزید خطرناکتر است. این درست که مرگ او مجاهد میسازد، اما آیا ما میتوانیم با قاطعیت بگوییم زندگانی او، هم بیشتر و هم بهتر سازندگی ندارد؟ آیا صرف این که کسی جانشین او هست و خداوند دیگری را معین کرده، از بزرگی مصیبت او میکاهد؟ وجود امام، جگر گوشه رسول خدا، نور چشم فاطمه و ادامه علی(علیه السلام) برای یزید و دستگاه اموی آن قدر خطرناک و ضررآمیز بود که یزید با تمام وجودش، برای نابودی او کوششها کرد و تا خونش را نریخت آرام ننشست. پس یزید میدانست که وجود امام یعنی مسیر سازندگی و توسعه دین؛ وقتی که مرگ عالم، شکافی میآورد که چیزی آن را تا روز قیامت پر نمیکند (إِذَا مَاتَ الْعَالِمُ ثُلِمَ فِی الْإِسْلَامِ ثُلْمَةٌ لَا یَسُدُّهَا شَیْءٌ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ)، پس معلوم است که مرگ امام و فقدان رهبر، چه گرفتاریهایی را برای عالم تا روز قیامت به دنبال میآورد. عاشورا هر روز در قامت فقدان رهبر و امام برای ما تا قیامت رخ میدهد و این قیام است که باقی میماند تا جانشین منتقم خون خدا برای احقاق آن از جوار درگاه حق ظهور کند.
پینوشت
علی صفاییحائری (۱۳۳۰-۱۳۷۸ش) معروف به عین صاد، روحانی، نویسنده و اندیشمند شیعی است که کتب متعددی در زمینههای تربیتی و اخلاقی دارد. یکی از حوزههای مطالعاتی و پژوهشی وی واقعه عاشورا و قیام حضرت اباعبدالله الحسین(ع) است که او با نگاهی نو به این واقعه از منظر انگیزهها و اهداف قیام، به تحلیل این واقعه پرداخته است؛ از صفاییحائری دو اثر عاشورایی با عناوین عاشورا (بررسی و تحلیل حرکت امام حسین) و وارثان عاشورا (سخنرانیهای ماه محرم بین سالهای ۷۲ تا ۷۷) تاکنون چاپ شده است.