کد خبر: 74328

جنگ با استعمار روایت

«واسکودوگاما»، مردی که برای پرتغالی‌ها قهرمان است، استعمارگر بی‌رحمی برای مردمان هندی است.

معین احمدیان، دبیرگروه فرهنگ: 1. هندوستان سرزمین عجایب است و تا چندصد سال بهشت استعمارگران بود. گفته مشهوری است که اصلا کریستف کلمب که به گردبودن زمین اعتقاد داشت به طمع رسیدن به هندوستان، کشتی‌های ملکه اسپانیایی‌اش را به‌سمت دریای غرب روانه کرد و تا مدت‌ها فکر می‌کردند، آن خشکی که در آن سوی اقیانوس اطلس جا خوش کرده، هندغربی است و حتی مردم بومی آن سرزمین تازه کشف‌شده را هم «هندی» نام گذاشته بودند. هندوستان همیشه محل طمع اروپایی‌ها بود و مگر می‌شود در آن سرزمین مبارزی علیه این طمع‌کاری نباشد، قطعا بوده و قصه‌های بسیاری در دل تاریخ این سرزمین مدفون است اما تا سال‌ها طمع‌ورزی اروپایی‌ها به این سرزمین‌ها، اکتشاف نامیده‌شد و جهانگردان اروپایی، قهرمان‌هایی نام گرفتند که مسیر کامیابی پادشاهان و ملکه‌شان را همواره می‌کردند. مثل همین «واسکودوگاما» که پرتغالی‌ها قهرمان ملی‌‌اش می‌دانند و می‌گویند جزء اولین گردشگرانی است که از راه دریا به هندوستان رسیده، که برای سرزمین شرق نه‌تنها خیری نداشته که سراسر جنایت‌های هولناکی بوده است. گفته‌اند این دریانورد پرتغالی یک کشتی بزرگ پر از حجاج‌هندی را غارت می‌کند و همه 400 نفر سرنشینش را با کشتی می‌سوزاند و کشتی را هم غرق می‌کند! همراهانش که مشاهدات خود از این قضیه را با افتخار نوشته‌‌اند می‌گویند هندی‌ها التماس می‌کردند که اجازه بدهید برگردیم به ساحل، ما ثروتی که داریم را دراختیار شما می‌گذاریم. لااقل بگذارید کودکان به ساحل برگردند. اما آن قهرمان پرتغالی توجهی به این التماس‌ها نمی‌کند. قصه استعمار هندوستان پر است از این جنایات هولناک که کمترکسی آن را شنیده است اما مساله دقیقا همین‌جاست. مردی که برای پرتغالی‌ها قهرمان است، استعمارگر بی‌رحمی برای مردمان هندی است. اما قهرمان‌های سرزمین هند چه کسانی‌اند و چه کسانی روایت‌شان می‌کند؟ درست حدس زدید خود هندی‌ها.
2. «خیزش، غرش، آتش»، RRR سومین فیلم پرفروش تاریخ سینمای هند است. فارغ از اینکه قوای فنی و فرمی فیلم یکی از عوامل فروش این فیلم است اما یکی از مهم‌ترین دلایل اقبال هندی‌ها به تماشای این اثر را باید در بستر اجتماعی و ذائقه سینمایی مردم این کشور جست‌وجو کرد. البته در پرانتز بگویم چون فیلم در سالن‌های سینمای ایران به نمایش در آمده، ممکن است مخاطب ایرانی واکنش‌های متفاوتی داشته باشد و وسط فیلم با همان سابقه‌ذهنی از سینمای هند بگوید عجب فیلم هندی‌ای هستش! با این حال RRR قهرمان دارد و پراست از استعاره‌هایی که شدت تنفر هندوستانی‌ها از دوران سلطه‌استعمار را نشان‌می‌دهد. برای هندوستانی‌هایی که سینما رفتن همچون یک آیین است، این فیلم هم می‌تواند روایتگر حماسه اساطیری رامایانا و مهابهاراتا است به‌خصوص که منتقدان هندوستانی تاکید دارند فیلم از این حماسه‌های هندی وام گرفته است. دو قهرمان فیلم براساس کاراکترهای واقعی تاریخ هندوستان به نام‌های آلوری سیتاراما راجو و جمهوریم‌بهم، طراحی شدند.
آلوری سیتاراما راجو یک انقلابی هندی است که مبارزات مسلحانه‌ای را علیه حکومت استعماری بریتانیا در هند به‌راه انداخت. افزایش نارضایتی نسبت به بریتانیا منجر به شورش رامپا در سال 1922 شد که سیتاراما راجو به‌عنوان یک رهبر نقش مهمی در این اعتراضات ایفا کرد و درگیر مبارزات چریکی علیه مقامات استعماری بریتانیا شد و روستاییان محلی به‌خاطر کارهای قهرمانانه راجو به او لقب قهرمان جنگل دادند. جمهوریم‌بهم هم از رهبران انقلابی در ایالت حیدرآباد هندوستان و از قبایل گوند بود. او همراه با دیگر رهبران گوند، شورشی طولانی‌مدت علیه نظام‌های فئودال حیدرآباد در طول دهه 1930 را رهبری کرد. بهم در سال 1940 توسط پلیس‌های مسلح کشته شد، اما بعدها به‌عنوان نماد یک شورش بزرگ شناخته شد.
3. سینمای هندوستان در تمام این سال‌ها بارها سراغ قصه‌ها و آدم‌های تاریخی کشورش رفته است و فیلمسازان هندی با همان لحنی که برای آثارشان انتخاب کردند از دل حوادثی که بر سر سرزمین‌شان آمده، قصه‌های حماسی می‌سازند. اصلا یکی از مهم‌ترین کارکردهای سینما برای یک اجتماع فعال و صاحب ایده همین است؛ اینکه روایت‌هایی حماسی را بارها و بارها برای خودش بازنمایی کند تا گرمابخش هویت جامعه‌اش باشد. «خیزش، غرش، آتش» برای هندوستانی‌ها همین کارکرد را دارد. با این فیلم هم می‌توانند روزهای پر رنج استعمار را بازخوانی کنند و هم اینکه قهرمان‌های آزادی‌بخش را بر پرده سینما به ‌تماشا بنشیند. مخاطب هندی وقتی رنگ‌های روی پرده را با سابقه‌ ذهنی‌اش از قهرمان‌ها و اسطوره‌های کشور ترکیب می‌کند، به همان شورمندی حس تماشای یک فیلم می‌رسد که غایت یک اثر سینمایی است.

مرتبط ها