کد خبر: 74305

گفت‌وگوی «فرهیختگان» با حمید فاضل درباره جامعه‌شناسی مناسک

کنشگران مناسک عاشورا به‌دنبال معنویتی جدای از دین نیستند

هویت ملی کشور ایران هم بخش مهم و قابل‌توجهی دارد که با عناصری مثل عاشورا و اربعین و مناسک سوگواری برای شهادت امام‌حسین(ع) تعریف و تعیین می‌شود.

علی عسگری، خبرنگار: عاشورا و مناسک معطوف به آن، ظرفیت عظیمی در وحدت جامعه و از بین بردن دوگانه‌های مرسوم را در سطح جامعه دارد تا جایی که افرادی که به‌ظاهر به‌نظر می‌رسد تقیدی به برخی احکام شریعت ندارند، خود را ملزم به شرکت در مناسک می‌دانند و با آن هم‌نوایی می‌کنند، اما آیا این حضور می‌تواند دلیلی بر بطلان دین‌گریزی  یا موید گرایش به دین در بین این افراد باشد؟ در گفت‌وگو با حمید فاضل، عضو هیات‌علمی دانشگاه باقرالعلوم به بررسی این پرسش پرداخته‌ایم که در ادامه از نظر می‌گذرانید.

عاشورا در هسته سخت فرهنگی ما راه‌یافته و به‌نظر نمی‌توان به‌راحتی آن را انکار کرد. دوگانه‌هایی که دنبال ایجاد گسست اجتماعی هستند، مانند بی‌حجاب و باحجاب و... در جریان عاشورا و عزاداری محرم به وحدت می‌رسند. گویی یک‌چیز در همه جامعه ‌ایرانی اشتراک دارد که باعث ‌شده همه بر سر محور عاشورا به یکپارچگی دست پیدا کنند. به‌عبارت‌ دیگر محرم گویی همه نیروهای واگرای اجتماعی را به یک وحدت می‌رساند و تبدیل به جزئی از کل می‌کند. این مساله با امر هویت گره‌خورده، یعنی می‌شود از نسبت میان هویت جمعی و عاشورا پرسید، ضمن آنکه می‌توان از مساله میان عاشورا در دنیای مدرن و حفظ دینداری در شرایطی که عصر مهجوریت دین است، بحث کرد. پس دو محور اول بحث می‌شود مساله هویت جمعی و عاشورا و محور دوم می‌شود مساله دینداری در دنیای مدرن و عاشورا. درخصوص محور هویت و عاشورا یک نکته پیرامون اربعین می‌توان طرح کرد و آن نقش این حرکت در شکل‌گیری هویتی جدید است، یعنی همه نیروهای جهان اسلام، از کشورهای مختلف در قالب یک حرکت امتی گرد هم آمده و مرزهای ملی را نادیده انگاشته‌اند و در یک اجتماع امتی خود را بازمی‌یابند. خواستم در ابتدا تحلیل شما را در این باره بدانیم.
اگر بخواهیم دلالت‌های عاشورا را برای فهم جامعه امروز متوجه شویم باید به عقبه و پیشینه فرهنگ عاشورایی در جامعه مسلمان برگردیم. شهادت امام‌حسین(ع) به‌عنوان یک نقطه عطف در وقایع تاریخی سده نخست هجری همواره موردتوجه اهل‌بیت(ع) بوده است. شما از میان 11 پیشوای شیعی که از دنیا رفته‌اند، درباره هیچ‌کدام از اهل‌بیت این اهتمام را نمی‌بینید که نسبت به شهادت و شیوه از دنیا رفتن و روز شهادت چنین یادآوری جدی وجود داشته باشد و فقط در مورد امام‌حسین(ع) چنین موردی را مشاهده می‌کنید. به‌طور مثال نمی‌توانید گزارشی تاریخی پیدا کنید که امام حسن‌عسکری(ع) نسبت به روز شهادت پدر یا جد خود مراسمی برگزار کرده باشند یا امام رضا(ع) برای شهادت امام موسی کاظم(ع) مراسم گرفته باشند. اما تمام اهل‌بیت نسبت به روز شهادت امام‌حسین(ع) به‌طورجدی این اهتمام را داشتند. امام سجاد(ع) در زندگی روزمره خود تلاش می‌کرد پیوسته به جامعه مسلمان یادآوری کند اهمیت قیام امام‌حسین(ع) و خیزش و نهضتی که ایشان دربرابر یزید برپا کرده است، چیست و این به شیوه‌های مختلف بیان می‌شود. حتی وقتی حیوانی را سر می‌برند سوال می‌کند آیا به این حیوان آب داده شده است یا خیر؟ و همانجا دربرابر جمع تشنگی پدرش را هنگام شهادت یادآوری می‌کند و می‌خواهد ذهن اجتماع را متوجه پدیده عاشورا و شهادت امام‌حسین(ع) معطوف دارد و این اثرگذار بوده است.
می‌بینیم حکومت‌های شیعی که عموما از سده‌های سوم و چهارم هجری در گستره جغرافیایی مسلمانان شکل گرفته‌اند، هرکدام وقتی به استقراری رسیدند و ثبات حاکمیتی پیدا کردند، یکی از اولین اقدامات‌شان تعظیم عاشورا و شهادت امام‌حسین(ع) و تعطیلی روز عاشورا بوده است. این را مشخصا در گزارش‌های پیاپی از حکومت آل‌بویه می‌بینیم و مطالعه و مشاهده می‌کنیم. در حکومت فاطمیون مصر نیز گزارش‌های متعددی از سوگواری در روز عاشورا مشاهده می‌شود. اگر از سده چهارم به این‌سو نگاه کنیم حکومت‌ها و به‌ویژه حکومت‌های شیعی به تعظیم و تکریم امام‌حسین(ع) و یادآوری اجتماعی این پدیده به‌صورت مرتب اهتمام ویژه داشتند. به عهد صفوی و عهد قاجار می‌رسیم که در کشور ایران و جامعه ‌ایرانی توجه و یادآوری امام‌حسین(ع) به نقطه اوج می‌رسد. این مساله در سویه‌های فرهنگی مختلف جامعه مشاهده می‌شود و با ادبیات ما گره‌خورده است. اشعاری از شاعران بزرگ فارسی‌زبان و غیرفارسی‌زبان درباره امام‌حسین(ع) و شهادت ایشان و یادآوری واقعه عاشورا موجود است.
در شیوه‌های دیگر فرهنگی و در هنرهای نمایشی، تعزیه را داریم که به‌خوبی ظرفیتی را در جامعه مسلمان ایجاد می‌کند، به‌ویژه از دوره قاجار به این‌سو که این در حکومت قاجار به نقطه اوج می‌رسد و همچنان امتداد پیدا می‌کند. اگرچه در حکومت پهلوی کمی کم‌رنگ می‌شود اما باز هم بعد از پیروزی انقلاب اسلامی می‌بینیم تعزیه ادامه پیدا کرده است.
در آثار پژوهشی مکتوب هم فراوان تلاش اندیشمندان، نویسندگان، پژوهشگران، علما و مورخان را از شیعه و اهل سنت -در تمامی مذاهب چهارگانه- مشاهده می‌کنیم و حتی گاهی در مذاهبی از اهل سنت که زاویه شدیدی با تشیع دارند ولی باز در آثار آنها مواردی را از تعظیم و تکریم قیام امام‌حسین(ع) و شهادت ایشان در روز عاشورا مشاهده می‌کنیم. طبیعی است که نتیجه همه اینها به شکل‌گیری فرهنگ عاشورایی در جامعه مسلمان - نه‌فقط در جامعه شیعه- می‌انجامد. اهتمام و توجه ویژه به پدیده عاشورا و شهادت امام‌حسین(ع) ناظر بر کلیت امت اسلامی است.
با چنین جایگاهی نباید تعجب کرد که عاشورا انسجام‌بخش جامعه باشد. در دوره معاصر و در دوره‌ای که به مدد شبکه‌های اجتماعی بسیاری از مجالس و منابر به‌صورت آنلاین و برخط برگزار می‌شود، می‌بینیم که از چند روز مانده به آغاز ماه محرم از سوی مجامع نخبگانی روشنفکر که خیلی هم در چهارچوب سنتی فهم اسلام نمی‌گنجند ولی در جرگه مسلمانی حضور دارند، با وجود داشتن زاویه با رویکردی که مدنظر ماست اما به احترام امام‌حسین(ع) خود را متعهد و پایبند می‌دانند که با استفاده از سازوکارهای نوین، مجالس و محافل و منبرهای برخطی را برای تحلیل واقعه عاشورا و شهادت امام‌حسین(ع) برپا کنند. من در موارد متعددی در سال‌های اخیر مشاهده کرده‌ام که بسیاری از این اندیشمندان حتی مقید هستند دهه محرم را هر شب سخنرانی داشته باشند و واقعه عاشورا را از زوایای مختلف تحلیل می‌کنند و اتفاقا در این جلساتی که از سمت روشنفکران برگزار می‌شود آورده خوبی به‌دست می‌آید و قابل‌استفاده است و نگاه‌های خوبی مشاهده می‌شود.
دوگانه‌هایی به‌ویژه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در جامعه شکل گرفته، مثلا جریان‌هایی که حول دو نوع تفکر روشنفکری و سنتی شکل گرفته است یا پدیده‌ای که اخیرا مشاهده می‌شود و دوگانه بدپوشش و کم‌پوشش یا دوگانه محجبه و بدحجاب که شکل گرفته است در ایام سوگواری امام‌حسین و به‌ویژه در عاشورا و تاسوعای حسینی به یگانگی می‌رسند، یعنی همه اینها با زاویه‌های فکری که نسبت به هم دارند وقتی که پای امام‌حسین و محرم و عاشورا و قیام ایشان به‌میان می‌آید، همه خود را در همان جرگه می‌بینند و در همان دایره تعریف می‌کنند و خود را اساسا خارج از این قلمرو نمی‌بینند که بخواهند ورودی به آن داشته باشند. همه خود را ذیل این پرچم و ذیل بیرق امام‌حسین و در همین دایره تعریف می‌کنند و نباید تعجب کرد که با این سابقه و این عقبه و پیشینه فرهنگی که عرض شد، بخواهیم برای اینها توجیهی بیاوریم. اساسا فرهنگ عاشورایی در جامعه مسلمان نهادینه شده است و شما مشاهده می‌کنید که در شهرهای مختلف ایران غیرمسلمانان‌ها هم حضور دارند و نسبت به پدیده شهادت امام‌حسین(ع) واکنش‌هایی مثبت دارند و هم‌نوایی می‌کنند. من گزارش‌هایی را از کشورهای دیگر مانند هند مطالعه می‌کردم که در برخی شهرها غیرمسلمانانی که حتی اعتقادی به ادیان ابراهیمی و آسمانی ندارند نسبت به شهادت امام‌حسین و سوگواری برای ایشان واکنش مثبت نشان می‌دهند و هم‌نوایی می‌کنند و این همنوایی را چیزی مخالف با انگاره‌های شناختی خود نمی‌بینند و باید بیشتر درباره این انگاره‌های شناختی صحبت کنیم.
چرا مخالف با انگاره‌های شناختی خود نمی‌بینند و با آن همنوا می‌شوند؟ چون قیام امام‌حسین را سازگار با ندای فطرت خویش می‌بینند. فطرت پاک انسانی که در بسیاری از افراد به‌ویژه در روزگار ما و در دوره معاصر با غبار فراموشی پوشیده شده است، وقتی داستان قیام امام‌حسین و شهادت امام و خاندانش را می‌شنود، بلافاصله بازگشتی به ندای فطرت و وجدانش به وجود می‌آید و این را با ندای فطرتش سازگار می‌بیند، چون قیام امام‌حسین را در راستای عدالت‌طلبی می‌بیند و عدالت گمشده اجتماعی انسان است. وقتی انسان به زیست اجتماعی بله گفته و زیست درکنار هم‌نوعان را پذیرفته، عملا بخشی از آزادی‌های خود را ازدست‌داده و این کاملا طبیعی است. آن آزادی مطلق در زیست جمعی امکان‌پذیر نیست، پس انسان عملا بخشی از آزادی‌های خود را از در زیست اجتماعی و در زندگی اجتماعی از دست می‌دهد. حال در این تقابل و تعارض منافع و آزادی‌ها چطور می‌شود به‌صورت بیشینه و حداکثری از نعمت آزادی بهره‌مند بود؟ ما نیازمند قانون می‌شویم. این خود داستانی در حوزه فلسفه تاریخی است و بزرگانی در این زمینه قلم‌ زده‌اند. وقتی پای قانون به میان می‌آید مساله عدالت مطرح می‌شود و اینجا است که بشر همواره در این تقابل و تعارض منافع و آزادی‌ها به‌دنبال این بوده است که عدالت در جامعه برقرار شود و آن مقدار سهم از آزادی‌ها و منافع که باید در زیست اجتماعی به آن برسد، محقق شود و واقعا به آن دسترسی پیدا کند. ما اصطلاحا به این نکته عدالت‌طلبی می‌گوییم و چیزی بوده که بشر از ابتدای زندگی اجتماعی به‌دنبال آن است.
وقتی گزارش‌های تاریخی را در دوران مختلف مطالعه می‌کنیم، می‌بینیم انسان همواره نسبت به این قضیه دغدغه داشته است. قیام امام‌حسین(ع) پاسخگوی ندای عدالت‌طلبی است که بشر همواره برای آن دغدغه دارد. لذا فرد عظمت کار امام‌حسین و شکوه عدالت‌طلبی ایشان و قیام امام‌حسین را بالفطره نمی‌تواند انکار کند. وقتی که فطرتا خودش را با او هم‌نوا می‌بیند در عمل هم این هم‌نوایی را نشان می‌دهد و شما این را در پیاده‌روی اربعین مشاهده می‌کنید. سالیان‌سال است که موجی از توجهات اجتماعی در جوامع مختلف نسبت به پیاده‌روی اربعین وجود دارد و دیده می‌شود. گزارش‌هایی که مرتبا ارسال می‌شود مبنی‌بر این است که از ادیان، مذاهب و گرایش‌های اعتقادی مختلف در این پیاده‌روی مشارکت می‌کنند. مسیحیان و ارمنی‌ها و حتی یهودی‌ها و غیرمسلمانان که شاید به دینی پایبند نباشند در اینجا سازگاری با فطرت خود را در قیام و شهادت امام‌حسین فریاد می‌زنند و فریاد زدن عملی، مشارکت در پیاده‌روی اربعین است.
پس فهم جامعه امروز براساس دلالت‌هایی که از عاشورا بیان شد، فهمی پیچیده نیست و آسان‌یاب است. اگر نسبت به این سابقه و این پیشینه و این فرآیند آگاهی داشته باشیم و اگر این نکته را بپذیریم که قیام امام‌حسین(ع) پاسخ به ندای وجدان و فطرت بشریت - در تقابل با ظلمی که از سوی یزید بر جامعه مسلمانان آن زمان اعمال می‌شد- بود، در تاریخ سویه‌هایی از این واقعه را می‌توان در هر جامعه‌ای دید. این ایستادگی و قیام دربرابر ظلم و ایستادگی اجتماعی و محور مقاومت دربرابر ظلمی اجتماعی در قیام امام‌حسین(ع) بازنمایی می‌شود و هرکسی این بازنمایی را مشاهده کند به‌راحتی با آن سازگار می‌شود.
کارکرد هم برای آن مشاهده می‌کنند. کارکردهای اجتماعی که وجود دارد، باعث می‌شود اقبال بیشتری نسبت به آن ایجاد شود. مصونیت فرهنگی جامعه و اینکه هرکسی براساس فطرت و غریزه پاک انسانی خود این پدیده را تحلیل می‌کند، آن را مصونیت‌بخش جامعه خود می‌داند و احساس می‌کند جامعه می‌تواند در قبال بسیاری از آسیب‌ها بیمه شود. این بیمه شدن کارکرد مهمی است و مصونیت‌بخشی و امنیتی که در قبال گسترش فرهنگ عاشورا در جامعه و قیام دربرابر ظلم در جامعه ایجاد می‌شود، برای هر انسانی می‌تواند قابل‌احترام، اعتنا و توجه باشد. از این رو هم در گذشته تاریخی گزارش‌هایی را از آن مشاهده می‌کنیم و هم در عصر کنونی می‌بینیم که با سویه‌های مختلف فکری به مناسک عاشورایی و آیین عاشورا پیوند می‌خورند و آن را فراتر از محاسبات مادی و زمینی و یک امر معنوی بسیار بالا می‌بینند. از این رو حرمتش را نگه می‌دارند و در بی‌اعتقادترین افراد می‌بینیم در ایام سوگواری امام‌حسین(ع) حرمت نگه می‌دارد و به احترام ایشان در جامعه از بسیاری از منکراتی که شاید در روزهای دیگر به‌آسانی مرتکب شوند، اجتناب می‌کنند.

برخی بر این باورند که وجود جمعیت عظیم شرکت‌کننده در مراسم‌هایی چون عاشورا و اربعین – از طیف‌ها و گرایش‌های مختلف-، نه دین‌گریزی را ابطال می‌کند و نه گرایش به دین را اثبات. به نظر می‌رسد باید میان دین و معنویت تفکیک کرد. اربعین خیزش عظیم مردم نسبت به معنویت است و افشاگر عطش مفرط آنها به معنا. اما در باب گرایش به دین نمی‌توان با قطعیت سخن گفت. مردم بدون تقید به دین در این مراسم‌ در جست‌وجوی معنویت هستند درعین‌حال که از دین‌گریزانند. نظر شما در این باب چیست؟
معناجویی و معناگرایی، امری ذاتی و سرشتی برای انسان است. انسان‌ها به‌صورت فطری، معناگرا هستند و در زندگی، همواره آن را جست‌وجو می‌کنند. اگر آدمی در زندگی خود، معنایی را نجوید درواقع به بن‌بست رسیده و چنین زندگی را بهتر از مرگ نمی‌بیند. گرایش انسان به معنویت، حتی در نظام‌های فکری سکولار نیز انکار نمی‌شود فقط از دخالت آن در بُعد زندگی اجتماعی انسان جلوگیری می‌کنند و آن را امری فردی می‌انگارند. این امر فرازمانی و فرامکانی چگونه در دسترس بشر قرار گرفته است؟ به نظر می‌رسد دین، مهم‌ترین خاستگاه معنا برای زندگی انسان است و مهم‌ترین دلیل روی‌آوری انسان‌ها به دین، همین وجه تامین معنویت در زندگی آدمی است. ادیان همواره معنا را به زندگی انسان هدیه کرده‌اند. اما هر دینی در گذر زمان، از سوی متولیان امر دین به‌سوی جمود بر مناسک و احکام سوق داده می‌شود و معمولا گرفتار نوعی تاخر فرهنگی در جامعه می‌شود. وقتی که پویایی دین در جامعه، مشهود نباشد شهروندان آن جامعه، رغبت و‌ انگیزه اولیه برای پذیرش دین را نخواهند داشت، زیرا آن را متناظر با نیازهای روزآمد خود نمی‌یابند. اما ادیان آسمانی، دارای آموزه‌های بنیادینی هستند که عموما پاسخگوی نیازهای سرشتی و دائمی انسان‌هاست و در این زمینه، هیچ‌گاه دچار تاخر نمی‌شوند. درعین‌حال، برخی ادیان مانند اسلام، از زمینه لازم برای پویایی دائمی بهره‌مند هستند و اگر زنگارهای زمانه از آن زدوده شود در هر شرایطی بهترین معنای زندگی را متناسب با اقتضائات عصری ارائه می‌کند. قیام امام‌حسین و پایداری او بر اصول تا مرز شهادت و ایثار جان، تاکید بر مرگ با عزت به‌جای زندگی با ذلت، از ریل‌گذاری‌های مناسبی است که یک پیشوای دینی به‌منظور معناجویی در زندگی، در اختیار انسان‌ها گذاشته است. تمام انسان‌هایی که در این چهارچوب، عاشورا و اربعین را منبع الهام خود برای معناجویی و معنویت‌گرایی یافته‌اند درواقع، آموزه‌های دینی را برگزیده‌اند و خواسته یا ناخواسته در چهارچوب دین‌گرایی جای گرفته‌اند. البته آن وجهی از دین است که آدمی بالفطره و به‌صورت سرشتی، سازگاری آن با نهاد و فطرت خود را درک می‌کند. بنابراین نمی‌توان پذیرفت که بسیاری از طرفداران آیین‌های گرامیداشت عاشورا و اربعین، در جست‌وجوی معنویتی جدای از دین بوده‌اند.

اما بخش بعدی بحث درخصوص دلالت‌های عاشورا برای علوم اجتماعی مدرن است. آیا عاشورا و مناسک حول آن می‌تواند به‌عنوان یک مولفه اصلی در فهم علوم اجتماعی از جامعه ظاهر شود؟ ابتنای جامعه‌شناسی دین موجود بر ریشه‌های تقلیل‌گرایانه همچون ماتریالیسم، اومانیسم و... در مواجهه با یک امر معنوی آیا چهارچوبی را ایجاد نمی‌کند که فهم دانش اجتماعی از عاشورا را عین نفهمیدن آن قرار می‌دهد؟ آیا از اساس دانش علوم اجتماعی موجود قادر به فهم این پدیده هست؟ عاشورا چه ظرفیتی را پیش پای دانش اجتماعی بومی و دینی در این راستا می‌گذارد؟
این پدیده اجتماعی نمی‌تواند از دید اندیشمندان و پژوهشگران علوم اجتماعی پنهان بماند، گویا اینکه نوظهور هم نیست و درواقع در فرهنگ جامعه مسلمان نهادینه شده است. هیچ جامعه‌شناسی نمی‌تواند امر نهادینه‌شده در فرهنگ جامعه مسلمان را انکار کند اما شیوه تحلیل و توصیفی که از این پدیده مشاهده می‌کنیم، متفاوت است. علم اجتماعی مدرن خاستگاهی دین‌گریز دارد و با رویکردی پوزیتیویستی و اثبات‌گرا آغاز شده و به‌ویژه این نکته در جامعه‌شناسی بیشتر خود را نشان داده است. رویکرد پوزیتیویستی صرف در دانش جامعه‌شناسی و به‌ویژه در اندیشمندان اولیه و بنیانگذار دانش جامعه‌شناسی مشهود بود ولی این‌طور نیست که آنها نسبت به مطالعه و بررسی عاشورا و قیام امام‌حسین(ع) و سوگواری در ایام محرم بی‌تفاوت باشند. مطالعات زیادی در گزارش‌های مستشرقان صورت گرفته که در رابطه با مشاهدات آنها از جامعه مسلمانان است و می‌شود به وفور به مواردی اشاره کرد که نسبت به این قضیه حساس بودند و این مساله برایشان موردتوجه و چشمگیر بوده است. پس آنها هم نسبت به این قضیه بی‌تفاوت نبودند.
جامعه‌شناسان معاصر هم تحلیل‌ها و نشست‌های مفصلی در این رابطه دارند و همایش‌هایی در این موضوع برگزار شده و مقالات و آثار پژوهشی گوناگونی در این قضیه تحریر شده و به آن توجه داشتند. این توجه داشتن، طبیعتا نمی‌تواند آن‌گونه باشد که ما از دانش اجتماعی بومی یا اسلامی و دین انتظار داریم. با توجه به خاستگاه غربی این دانش که رویکردی سکولار بر آن حاکم بوده به این قضیه نگاه می‌کند و دانش اجتماعی مسلمانان و دانش اجتماعی دینی و علم مدنی که فارابی از آن سخن گفته است به نحوی دقیق‌تر و با توجه به سویه‌های بیشتری، عاشورا و قیام امام‌حسین(ع) را بررسی و تحلیل می‌کند. آورده‌هایشان هم سطوح و تراز‌های متفاوتی دارد. اما در هر صورت حتی برای جامعه‌شناسانی که با مبانی علمی دانش جامعه‌شناسی به سراغ پدیده عاشورا و قیام امام‌حسین(ع) می‌آیند، این‌گونه نیست که فهم پدیده عاشورا و قیام امام‌حسین(ع) امری ناممکن باشد یا حتی فهم ناقصی باشد. در گستره‌ای که دانش جامعه‌شناسی به آنها اجازه داده فهم کامل برایشان حاصل می‌شود و اتفاقا قابل‌استفاده است اما او در چهارچوبی که متعهد به تحلیل و توصیف قیام امام‌حسین است کار می‌کند و همین هم قابل‌احترام و قابل‌استفاده است.
مهم این است که برای جامعه‌شناسی که در چهارچوب قواعد و اصول دانش جامعه‌شناسی به‌معنای دقیق کلمه این پدیده را تحلیل می‌کند قیام امام‌حسین و شهادت امام‌حسین و ندای عدالت‌طلبی و ظلم‌ستیزی امام‌حسین و سازگاری آن با امر فطری بشر قابل‌انکار نیست. چون نمی‌تواند انکار کند درصدد توصیف و تحلیلش برمی‌آید و می‌تواند در چهارچوب‌های هرچند محدود خود، توصیف و تحلیل خوبی ارائه کند و حتی برای ما هم قابل‌استفاده باشد. بسیاری از جامعه‌شناسان شیعه نیز در چهارچوب قواعد و اصول دانش جامعه‌شناسی مدرن به تحلیل عاشورا و مناسک عاشورایی در فرهنگ جامعه مسلمان پرداخته‌اند و پژوهش‌های خوبی شکل گرفته است. این‌طور نیست که دانش جامعه‌شناسی ناتوان از فهم عاشورا و مناسک عاشورایی و سوگواری شیعیان و مسلمانان در شهادت امام‌حسین باشد و اتفاقا نسبت به این قضیه بسیار توانمند برخورد کرده‌اند ولی با محدودیت‌های دانشی که داشتند حداکثر تلاش خود را کرده‌اند و نتایج و دستاورد‌های پژوهشی آنها کاملا قابل‌استفاده و قابل‌احترام است.

مساله هویت تاسیسی عاشورا و اربعین در جهان اسلام در تقابل با هویتی ملی که در دنیای مدرن و ادبیات علوم انسانی تکوین یافته می‌تواند در این بخش هم به بحث گذاشته شود. از اساس گویا برای علوم انسانی مدرن چنین هویتی امروزه تئوریزه نشده است.
من تقابلی بین هویت فرهنگی جامعه مسلمان که مبتنی‌بر عاشورا و قیام امام‌حسین و شهادت امام‌حسین است و درحقیقت تقابلی بین هویت تاسیسی عاشورا و اربعین با هویت ملی نمی‌بینم. نباید به چنین دوگانه‌ای دامن زد. مهم این است که باید عاشورا و قیام امام حسین(ع) و مولفه‌های فرهنگی شکل‌گرفته ذیل آن، مثل انواع مناسک عاشورایی و سوگواری‌های مسلمانان و شیعیان را به‌صورت مولفه‌ها و شاخص‌های متمایز‌کننده هویت ملی خود در نظر بگیریم. چون هر هویتی وجوه متمایزی دارد و وجه‌متمایز هویت ملی ایرانیان و کشوری که شیعیان در آن اکثریت دارد می‌تواند همین مناسک عاشورایی باشد که ذیل قیام و شهادت امام‌حسین(ع) شکل گرفته است. پس نگوییم که در این تقابل میان هویت ملی و هویت عاشورایی چه باید کرد، اتفاقا هر کشوری هویت ملی خود را دارد و هویت ملی کشور ایران هم بخش مهم و قابل‌توجهی دارد که با عناصری مثل عاشورا و اربعین و مناسک سوگواری برای شهادت امام‌حسین(ع) تعریف و تعیین می‌شود و کشور دیگری ممکن است مولفه‌های هویتی متفاوتی برای هویت ملی خود تعریف کرده باشد. هویت ملی آمریکایی‌ها المان‌ها و مولفه‌ها و عناصر دیگری دارد و انگاره‌های شناختی متفاوتی دارد و اینجا هویت ملی ایرانیان بر این اساس شکل گرفته و توانسته به هویت ملی متمایزی تبدیل شود. پس تمایزی وجود ندارد و وجه‌تمایز هویت ملی ایرانیان نسبت به هویت‌های ملی دیگر این می‌تواند باشد.

 

مرتبط ها