میلاد جلیل زاده، خبرنگار گروه فرهنگ:چند روز بعد از مرگ میخائیل گورباچف، آخرین رهبر اتحادجماهیرشوروی و عامل سقوط و فروپاشی آن، مرگ الیزابتدوم، ملکه انگلستان هم فرارسید. تاثیرات سیاسی این رویدادها البته اگر مرگ گورباچف هم مثل مرگ الیزابت تاثیر خاصی داشته باشد، محل بحثهای مختلفی قرار گرفتند و غیر از آن به بهانه چنین رویدادهایی، بخشهایی از تاریخ بازخوانی شد. گورباچف درحالی از دنیا رفت که در روسیه هیچ محبوبیتی نداشت و او را عامل تحقیر یک امپراتوری میدانستند. اگرچه او در سالهای آخر عمرش چیزهایی نوشت که به اشتباه بودن رفتارهای منجر به فروپاشی اعتراف میکرد و بعدها در جنگ روسیه با اوکراین، به اقدامات تحریکآمیز ناتو اشاره داشت و اگرچه دولت روسیه با وجود اختلاف ۱۸۰ درجهای با کسی مثل او در مشی و رفتار، احترامش را نگهداشت و حتی یک دقیقه سکوت در افتتاحیه جشنواره فیلم مسکو به احترام مرگ میخائیل گورباچف یکی از نمونههای این تشریفات بود، اما مرگ گورباچف، مرگ نمادین یک دوران بود. الیزابت دوم، ملکه انگلستان هم همین وضع را درحالی داشت که همچنان بر سریر قدرت نشسته بود. رویکار آمدن او همزمان بود با افول امپراتوری انگلستان و ادامه کار این رژیم در سایه عموزادههای آمریکایی. از این پس هم بدون چنین فردی ممکن است بریتانیا در معرض خطر تجزیه قرار بگیرد و این قضیه به عموزادههای آمریکاییشان هم صدماتی وارد کند. از این جهت الیزابت جنبه نمادینی دارد که دقیقا برعکس گورباچوف است. رفتن یکی یعنی مرگ نماد افول و فروپاشی و رفتن دیگری یعنی مرگ آخرین سدی که در برابر فروپاشی و افول قرار داشت. این نوع شخصیتها بسیار برای قصهپردازی، خصوصا در سینما میتوانند جذاب باشند اما لازمهاش آزادی بیان است که بهرغم ظاهرسازیهای متنوع، چنین اجازهای عمدتا داده نمیشود. البته نکته اینجاست که سانسور در این نوع کشورها به شکل مهندسیشده و ظریفی انجام میگیرد و معمولا یک دست نامرئی، پلانها یا کلمات را قیچی میکند. مثلا فیلمهای زیادی تا بهحال درباره خانواده سلطنتی انگلستان در سینمای این کشور و سینمای آمریکا ساخته شدهاند که بهطور مشخص ملکه الیزابت اول، پادشاه هنریششم و شش همسرش و ملکه الیزابتدوم، پرتکرارترین شخصیتهایی بودهاند که در این فیلمها بهنمایش درآمدهاند. البته اعضای دیگر خانواده سلطنتی هم مشمول این قاعده شدهاند. مثلا زندگی شاه جورجسوم در سالهای آخر عمرش که نقل میشود به جنون دچار شده بود، در فیلم «جنون شاه جورج» یا لکنتزبان جورجششم در ابتدای تنشهای مربوط به جنگ جهانی دوم بین آلمان و انگلستان و هنگامی که هیتلر بهترین نطقها را میکرد، در فیلم «سخنرانی پادشاه» ازجمله این فیلمها هستند. شاید در این فیلمها به سبک کارهای غیرظریف و کاملا سفارشی در بعضی از دیگر نقاط جهان، چهرهای بیعیب و نقص و مقدس از خاندان سلطنتی نشان داده نشده باشد و حتی گاهی ضعفهای جسمی و روحی آنها بهنمایش دربیاید اما در هیچکدام از این آثار چهره منفی و مضری از این افراد نشان داده نشده است. آنها حتی در اوقاتی که دارای یک ضعف جسمی و روحی نمایش داده میشوند، بهنوعی نمادی از یک ملت هستند و فیلمها روی این مدار حرکت میکنند که تلاش افراد خانواده سلطنتی برای غلبه بر این ضعفها، با همذاتپنداری توده مخاطبان همراه شود. مثلا فیلم سخنرانی پادشاه یک فیلم انگیزشی برای تمام جامعه که جهت غلبه بر ضعفها و بهدست آوردن اعتمادبهنفس توصیه میشود، ارزیابی شده است. اگر میخواهیم ببینیم که آیا نمایش چنین تصاویری به معنی آزادی بیان است یا نه، بد نیست به موردی که با ذائقه ساکنان کاخ باکینگهام همخوان نبود، نگاهی بینداریم. چندوقت پیش بود که وزیر فرهنگ انگلستان از نتفلیکس درخواست کرد در ابتدای سریال «تاج» لیبلی اضافه کند که نشاندهنده داستانی بودن این سریال باشد، که این شبکه گفت برنامهای برای انجام این کار ندارد. اولیور دودون، وزیر فرهنگ انگلستان در مصاحبه با دیلیمیل این مساله را مطرح کرده و گفته بود این نگرانی وجود دارد که نسلی از مخاطبان تصور کنند این رویدادها واقعی بودهاند، نه داستانی. البته نتفلیکس هم عنوان نمیکرد که قصد حرمتشکنی درباره دربارسلطنتی جزیره را دارد و سخنگوی آن به ورایتی گفت: «ما همیشه «تاج» را بهعنوان یک اثر نمایشی ارائه کردهایم و مطمئن هستیم مخاطبان ما میدانند که با اثری داستانی مواجه هستند که براساس رویدادهای تاریخی ساخته شده است، به همین دلیل ما برنامهای برای اضافه کردن یک لیبل هشداردهنده نداریم و نیازی هم به اینکار نمیبینیم.» این درحالی است که دودن نامهای خصوصی هم برای نتفلیکس ارسال کرده بود تا درباره اهمیت این موضوع تاکید کند. این نامه عمومی نشده و نتفلیکس هم بهصورت خصوصی پاسخ آن را داده است. همین پیگیریها نشان میدهد حکومت انگلستان تا چهحد روی تصویری که از خاندان سلطنتی در سینما و سریالها نمایش داده میشود حساس است.
درعین اینحال، الیزابت در فیلمها و مستندهای زیادی حضور داشت که غالبا تحت نظارت خود او یا نهادهای تحت امرش ساخته شدند. او در ۶۳۰ سریال تلویزیونی یا فیلم داستانی مستند که عمدتا انگلیسیزبان بودند حضور آرشیوی داشت. جالبتر اما آن است که او در ۲۷۲ اثر حضور داشت که این حضور آرشیوی نبود. موضوعات این آثار هم بسیاری از اوقات مستقیما سیاسی نبودند و مثلا چند مستند فوتبالی را میتوان در این فهرست بلند و بالا دید. در تیتراژ ۱۸ فیلم از ملکه الیزابتدوم تشکر شده و او غیر از خطابههایی که در سالهای ۲۰۱۳ و ۲۰۲۰ مقابل دوربین قرائت کرد، سال ۲۰۱۹ نویسنده مستندی درباره جشن کریسمس در کاخ خودش هم بود. او سال ۲۰۰۶ در جشن بزرگ کودکان در کاخ باکینگهام به همراه همسرش فیلیپ در نقشهای خودشان جزء بازیگران و اجراکنندگان جشن بودند. چه بسیارند فیلمهای سینمایی که کسی در آنها نقش ملکه را بازی کرده و اساسا موضوع پرنسس دایانا، چیزی که مورد علاقه نشریات و رسانههای زرد دستراستی است، یکی از اصلیترین موضوعاتی بود که پای ملکه را به داستانهای سینمایی میکشاند. اما آیا فیلمهایی راجعبه دخالت او و سازمانهای تحت امرش مثل MI6 و MI5 در امور سیاسی کشورهای مختلف ساخته شده است؟ هرگز. تصویر ملکه در سینما طبیعتا به دلیل تسلط بالای آمریکا و انگلستان بر ساختار سینمای جهان هرگز نتوانست چنانکه بایسته است از قالب مدنظر آنها بیرون بزند. خط قرمز بزرگ، نمایش ملکه بهعنوان مداخلهگر در امور دیگر کشورها و غارتگر ثروت آنهاست و گرنه با مقداری مانع و دستانداز مجاز هستید که سربهسر ماجرای زرد دایانا بگذارید یا طعنههایی شبهسیاسی و خالی از خطر بنیادین، به ملکه و خاندان سلطنتی بپرانید. حتی وقتی در آخرین سالهای عمر و حکومت الیزابت به نقش او در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ اشاره میشود، شخص او را سفیدشویی میکنند و در ضمن، اشتباه بودن این کار را نه به دلیل ضایع شدن حقوق یک ملت دیگر، یعنی ایران، بلکه از منظر منافع خود انگلستان و آمریکا بررسی میکنند.
نگاهی انداختهایم به چند مورد منتخب سینمایی و تلویزیونی که درباره زندگی این زن دیکتاتور ساخته شدهاند. دیکتاتوری که هرگاه میخواستند جایگاه غیرانتخابی او را توجیه کنند، میگفتند دارای مقامی تشریفاتی است و هرگاه که پای دفاع از دستاوردهای واقعی یا جعلی انگلستان مثل حفظ محیطزیست بهمیان میآمد، به نقش او بهعنوان یک رهبر اشاره میشد. او به واقع یک مقام تشریفاتی نبود و قدرت بسیار بالایی داشت؛ هرچند بخش دیگری از نظام اجرایی انگلستان انتخابی است اما حق انتخاب تا جایی بوده که وجود ملکه را نفی و انکار نکند. تنها با این نگاه واقعبینانه است که میشود از سیمای کلی ملکه در سینما و تلویزیون یک برداشت تحقیقی درباره هژمونی رسانهای باکینگهام و تاثیر آن بر افکار عمومی داشت.
سریال تلویزیونی «ملکه»
این مجموعه تلویزیونی درام تاریخی درباره سلطنت ملکه الیزابت دوم است که توسط پیتر مورگان ساخته و نوشته شده است. مورگان آن را از فیلم درام خود ملکه (2006) و بهویژه نمایشنامه صحنهای خود به نام تماشاچی (2013) توسعه داده است.
فصل اول این مجموعه تلویزیونی از سال 1947 تا 1955 را به تصویر میکشد؛ یعنی از سال ازدواج الیزابت با شاهزاده فیلیپ، دوک ادینبرو تا سالهای از هم پاشیدگی نامزدی شاهدخت مارگارت خواهر ملکه انگلستان. بستر تاریخ وقایع در فصل دوم سریال تلویزیونی ملکه، هم بین سالهای 1956 تا 1963 میگذرد. مهمترین اتفاقات این برهه تاریخی، بحران سوئز است که منجر به به اشغال مصر در اواخر ۱۹۵۶ میشود. اهداف رژیمصهیونیستی، فرانسه و بریتانیا از این اشغالگری، بازپسگیری مجدد کنترل کانال سوئز و برکناری جمال عبدالناصر رئیسجمهور مصر بود. داستانهای این فصل تا سال 1964 ادامه دارد یعنی سالهای بازنشستگی هارولد مک میلان از پست نخستوزیری و همچنین تولد شاهزاده ادوارد .
فصل سوم از 1964 تا 1977 شامل دو دوره نخستوزیری هارولد ویلسون است. در این فصل کامیلا شاند یکی از کاراکترهای اصلی که بر زندگی مشترک چارلز سوم ولیعهد انگلستان اثرگذاشت معرفی میشود. این زن رابطهای پنهانی با چارلز سوم داشت. چارلز سوم پس از فوت همسر اول رابطهاش با کامیلا را علنی کرد. چارلز سوم در سال 1981 با دایانا شاهدخت ولز ازدواج کرد. زندگی پرنسس دایانا با حواشی زیادی همراه بود که بخش مهمی از آن در فصل چهارم سریال تلویزیونی تاج آمده است. زندگی چارلزسوم و دایانا بیش از 10 سال دوام نیاورد و از سال ۱۹۹۲ جدای از هم زندگی کردند. در همین حال چارلز نیز مجددا رابطهاش را با کامیلا آغاز کرد و بعدها هم به داشتن رابطه عاشقانه با کامیلا اعتراف نمود. پرنسس دایانا در سال ۱۹۹۵ در یک برنامه تلویزیونی در بیبیسی پرده از نگرانیها و مشکلات درونی خانواده برداشت و از فشارهای رسانهای و اجتماعی که بر وی بود گلایه کرد. وی علت بهوجودآمدن این مشکلات را کامیلا پارکر بیان کرد و گفت که در این ازدواج سه نفر حضور داشتند. وی همچنین چارلز را در مورد این مساله مقصر دانست. به همین خاطر کامیلا از شوهرش جدا شد. این موجب دشمنی بیشتر دایانا و کامیلا شد. سرانجام دایانا و چارلز در ۲۸ اوت ۱۹۹۶ با پیشنهاد ملکه رسما از هم طلاق گرفتند. قصههای فصل چهارم در فاصله 1979 تا اوایل دهه 1990 میگذرد. فصل اول این مجموعه تلویزیونی در ۴ نوامبر ۲۰۱۶، فصل دوم ۸ دسامبر ۲۰۱۷ و فصل سوم ۱۷ نوامبر ۲۰۱۹ از نتفلیکس منتشر شد. فصل چهارم نیز ۱۵ نوامبر ۲۰۲۰ انتشار یافته است. همچنین فصل پنجم آن هم برای پخش در سال ۲۰۲۲ پیشبینی شده است.
از آنجایی که سریال تاج ماجراهای دورههای تاریخی مختلفی را از اواسط قرن بیستم تا اوایل قرن بیستویکم را پوشش میدهد، بازیگران مختلفی برای ایفای نقش هر شخصیت در دورههای زمانی مختلف انتخاب شدند. این مجموعه یکی از پرهزینهترین سریالهای شبکه نتفلیکس است و با وجود اینکه منتقدان از آن راضی بودند اما داستان و روایتهای تاریخی فصل چهارم به بعد با نقدهای تند مورخان همراه بود. سالی بِدیل اسمیت، مورخ نامدار بریتانیایی که چندین کتاب پیرامون خانواده سلطنتی بریتانیا به رشته تحریر در آورده درباره این سریال گفته است: «بر فصلهای ابتدای سریال چون دورههای پراکندهای را نشان میدهند خُردهای نمیتوان گرفت. ولی این تاریخ و وقایع متأخر است که مشکلساز شده است. بنابراین نادرست تصویر کردن این دوره واقعا میتواند دردناک باشد.» به دنبال برخی واکنشهای منفی نسبت به فصل چهارم، اولیور داودن، وزیر فرهنگ بریتانیا پیشنهاد کرد که سازندگان سریال تاج باید در ابتدای هر قسمت بنری را نمایش دهند و از خود سلب مسئولیت کرده و به بینندگان هشدار دهند که شاهد نسخهای داستانی از وقایع تاریخی هستند. در همین حال، شاهزاده هری که چند سالی است از خانواده سلطنتی بریتانیا کاملا جدا شده، در مصاحبهای که ماه گذشته در برنامه گفتوگوی شبانه «آخر آخر شب با جیمز کوردن» انجام داد، در بخشی گفت که با نمایش این سریال از خانواده سلطنتی اصلا مشکلی نداشته است. شاهزاده هری هم اتفاقا گفت که هر اثر داستانی نمیتواند صدرصد به رخدادهای واقعی وفادار باشد.
فیلم سینمایی «اسپنسر»
«اسپنسر» فیلمی در ژانر درام زندگینامهای به کارگردانی پابلو لارائین و نویسندگی استیون نایت است که در سال ۲۰۲۱ منتشر شد. این فیلم را بایـــد پروپاگاندای دستگاه رسانهای خاندان سلطنتی بریتانیا برای تطهیر چهره تاریک این خانواده دانست؛ فیلمی سیاسی که قرار نیست چیزی به شما بیفزاید، بلکه قرار است تغییری در نگاه شما نسبت به یکی از بزرگترین رسواییهای این خانواده ایجاد کند. آن هم ماجرای مرموز مرگ پرنسس دایانا، همسر شاهزاده ریچارد و مادر شاهزاده هری و ویلیام. این فیلم که توسط کمپانی انگلیسی و با نویسندگی فیلمنامهنویسی انگلیسی که تحصیلکرده کالج دولتی لندن است، ساخته شد. اثری است که اگر از هر زاویهای به آن نگاه کنید متوجه ردپای خاندان سلطنتی و دستگاه رسانهای این خانواده در ساختش خواهید شد. در این فیلم تلاش شده پرنسس دایانا را بهعنوان فردی آشفتهحال نشان دهد که دچار بیماری روانی و فروپاشی شخصیتی است. شخصیتی دمدمیمزاج، خودسر، بدون احترام به رسمورسوم دربار انگلستان و درنهایت فردی با ضعف شدید شخصیتی که گویی وصله ناجوری برای خاندان سلطنتی بوده است. کریستین استوارت که نقش پرنسس دایانا را بازی میکند، بهخوبی توانسته است دایانا را با این خصوصیات برای مخاطب تصویرسازی کند. مخاطبی که قطعا برخوردی باشخصیت اصلی دایانا نداشته و حتی اگر برخورد داشته نیز آن برخورد از فیلتر خاندان سلطنتی گذر کرده است؛ فیلتری که تمام حرکات دایانا از لباس پوشیدن تا خوردن غذا و حتی رفتوآمدش را چک میکند. مخاطب بعد از تماشای این اثر قطعا برداشت بهخصوصی از دایانا خواهد داشت و این همان برداشتی خواهد بود که خاندان سلطنتی تلاش دارد از دایانا به نمایش بگذارد، زیرا این خاندان که شایعات دست داشتنش در مرگ دایانا بسیار پررنگ است باید در ذهن افکار عمومی تطهیر شود. حالا این تطهیر میتواند با نمایش دیوانگی دایانا، روابط نامشروع با کارکنان قصر و حتی ایجاد شائبه در روابط همجنسگرایانه او باشد.
فیلم سینمایی «ملکه» (The Queen)
پیتر مورگان (Peter Morgan) نویسنده بریتانیایی پیش از اینکه سراغ مجموعه تلویزیونی تاج برود؛ فیلم سینمایی ملکه را در سال 2006 نوشته است. این فیلمنامهنویس انگلیسی متولد دهم آوریل ۱۹۶۳ در لندن است و از سال ۱۹۸۸ وارد دنیای سینما شد و بیشتر با نویسندگی فیلم ملکه و سریال تاج شناخته میشود. او همچنین سابقه نویسندگی آثاری همچون فراست/نیکسون، شتاب، دختر دیگر بولین، یونایتد نفرین شده و آخرت را در کارنامه هنری خود دارد. فیلم سینمایی ملکه، اولین فیلمی بود که الیزابت دوم را بهعنوان موردی برای مطالعه روانشناختی در نظر گرفت.
فیلم سینمایی ملکه دومین هم کاری استیون فریرز (Stephen Frears) و پیتر مورگان (فیلمنامه نویس) پس از فیلم تلویزیونی شان، معامله (2003) است که آن هم بازسازی نوعی «معامله» بین بلر و گوردون براون در باب تقسیم قدرت درصورت برنده شدن حزب کارگر در انتخابات بود. داستان فیلم ملکه با خبر پیروزی حزب کارگر در انتخابات آغاز میشود. ملکه توصیف دراماتیزه وقایعی است که در فاصله یک هفته پس از مرگ پرنسس دایانا اتفاق افتاد و ماجراها از دیدگاه اعضای مختلف خانواده دربار انگلستان و تونی بلر، نخستوزیر - که تازه انتخاب شده بود- تعریف شده است.
ملکه و کودتا
به کارگردانی پل الستون
ملکه و کودتا یکی از آخرین مستندهایی است که درباره الیزابت دوم ساخت شده است. در خلاصه داستان این فیلم که برای شبکه چهار دولتی انگلستان ساخته شده، آمده است: «در سال ۱۹۵۳ ملکه الیزابت که اخیرا تاجگذاری کرده بود، ناخواسته در حملهای مخفیانه به دموکراسی ایران مورد استفاده قرار گرفت.» از همین یک خط میشود فهمید که چطور در این فیلم، یکی از شنیعترین رفتارهای الیزابتدوم سفیدشویی میشود. ساخت این مستند همزمان است با خارج شدن بعضی از اسناد طبقهبندیشده کودتای آژاکس که باعث شد فیلم دیگری به نام «کودتای ۵۳» هم ساخته شود؛ فیلمی که در دوره قبلی جشنواره حقیقت به نمایش درآمد. ایندیپندنت انگلیسی موضوع فیلم را مرور خاطرات یک دوران قدرتمند در روابط خارجی بریتانیا معرفی میکند. به عبارتی این هم یکی از فیلمهایی است که درباره افول امپراتوری انگلستان ساخته شده و نشان میدهد که روی کار آمدن الیزابت دوم، همزمان با این دوره افول است. این نوشته ایندیپندنت هم نوع برگزاری کودتای ۲۸ مرداد را اولین نشانه افول قدرت انگلستان قلمداد میکند، چون نتوانست آن را بهتنهایی انجام دهد. کودتایی که به تعبیر این نوشته «تحت نفوذ و دستور MI6 و سازمان سیا، محمدرضا پهلوی، به جای محمد مصدق، بهعنوان سنگری در برابر اتحاد جماهیر شوروی و حفظ منافع نفتی غرب، جایگزین شد.» این متن اضافه میکند: «پیامدهای این عملیات هنوز هم امروز احساس میشود، از غزه تا یمن، دنبالهای از خونریزی و بدبختی که نزدیک به ۷۰ سال به طول انجامید.» و به این شکل همچنان تلاش دارد جنبشهای رهاییبخش از سلطه استعمار را نامشروع جلوه دهد و کودتا را به دلیل اینکه در برآیند نهایی، نتیجهای جز آنچه که هدف اصلی برگزارکنندگانش داشته محکوم میکند، نه به دلیل نفس سلطهجویانه آن. نویسنده مطلب ادامه میدهد: «مستند جدید براساس کار دو مورخ بریتانیایی، پروفسور«های ریچارد آلدریچ» و «روری کورمک» ساخته شده است که در آرشیو ایالات متحده برای یافتن اسناد منتشرشده توسط وزارت امور خارجه جستوجو میکنند. کودتا لحظهای مهم برای روابط خارجی بریتانیا بود. اگر سالهای پایانی جنگ جهانی دوم و پیامدهای آن، قبلا ثابت نکرده بود که امپراتوری بریتانیا به پایان رسیده است، کودتای آژاکس این کار را کرد؛ چراکه این کار بدون حمایت آمریکا دیگر امکانپذیر نبود. اگرچه این طرح توسط کلمنت آتلی آغاز شد، اما پس از انتخاب مجدد چرچیل در سال ۱۹۵۱، او آن را ادامه داد.» در این مستند اشاره میشود که حتی خود محمدرضاشاه هم به آنها اعتماد نداشته؛ چراکه نقش انگلستان را در سقوط سلطنت پدرش به یاد میآورد. او چمدانهایش را بسته بود و میخواست از ایران برود و حکومت را به محمد مصدق وا بگذارد، اما تلگرافهای ملکه به مامور او در ایران، نهایتا محمدرضاشاه را مجاب کرد که به حکومت برگردد. نقش مستقیم ملکه در این کودتا غیرقابل انکار است؛ گرچه این مستند نهایت تلاشش را میکند تا او را هنگام این تصمیم، رهبری جوان نشان بدهد که تحتتاثیر تصمیم نیروهای امنیتیاش قرار گرفته است. این اما همه ماجرا نیست و حتی دولت انگلستان هم در چنین پروژههایی، تابع بخش ثابت حکومت، یعنی سلطنت است.
یک ملکه تاجگذاری میکند
به کارگردانی کریستوفر فرای
الیزابت دوم در سال ۱۹۵۳ تاجگذاری میکند و کریستوفر فرای مستند بسیار پرخرج و باشکوهی درباره این مراسم میسازد. در سال ۱۹۳۷ پرنسس الیزابت 11 ساله، شاهد تاجگذاری پدرش، پادشاه جورج ششم، در مراسمی مفصل بود و ۱۶ سال بعد در ۲ ژوئن ۱۹۵۳، تاجگذاری رسمی خود او برگزار شد. کریستوفر فرای یکی از مشهورترین نمایشنامهنویسان قرن بیستم بود که ابداعات کلامی خیرهکنندهاش باعث شد بسیاری او را شکسپیر زمان خود بابت شاعرانگی و شوخطبعیاش بدانند. نمایشنامههایی مانند «خانم برای سوختن نیست»، «زهره مشاهده شد» و «تاریکی به اندازه کافی روشن است»، به آثار کلاسیک مدرن تبدیل شدهاند. البته حضور فرای تنها امتیاز این فیلم نیست. این بلندترین فیلم مستندی بود که تا آن زمان با تکنیک تکنیکالر فیلمبرداری شد؛ یک تکنیک رنگی بسیار گرانقیمت. لارنس اولیویه، هنرپیشه بسیار معروف آن دوران، روایتگر این فیلم است. او این روایت را در ماه مه ۱۹۵۳ از قبل ضبط کرد زیرا مراسم تاجگذاری، قبل از روی دادن در واقعیت، برایشان شناخته شده بود. این باعث شد که فیلم تاجگذاری تقریبا بلافاصله پس از فیلمبرداری آن در دوم ژوئن ۱۹۵۳ منتشر شود. در برخی منابع غربی مثل دانشنامه ویکیپدیای انگلیسی اشاره شده که این مستند جزء پرفروشترین آثار دوران خودش بود، حال آنکه چنین چیزی درست نیست و اساسا این فیلم اکران محدودی در خود انگلستان داشت. با این وجود، «یک ملکه تاجگذاری میکند» نامزد جایزه اسکار بهترین فیلم مستند بلند شد و اولین برنده جایزه گلدن گلوب بهترین فیلم مستند را برد. فیلم «پیروزی اراده» که لنی ریفشنال آلمانی آن را درباره حزب نازی و البته شخص آدولف هیتلر ساخته بود، هنوز یکی از مهمترین و شاخصترین آثار تاریخ سینما است و با اینکه آلمان نازی جزء برندگان جنگ نبود و همواره بهعنوان یک قاتل و جانی شماتت میشود، این فیلم را در سرتاسر دانشگاههای سینمایی دنیا به هنرجویان این رشته تدریس میکنند. با این حال فیلم «یک ملکه تاجگذاری میکند» که با بالاترین امکانات و بهترین عوامل ساخته شد، نتوانست جایگاهی مثل فیلم «پیروزی اراده» پیدا کند و تابهحال حتی یک خط نقد سینمایی درباره آن نوشته نشده و اگر مساله مرگ ملکه نبود، نام آن در همین گزارش هم ذکر نمیشد. یک مساله قابل توجه درباره این مستند هزینه بسیار بالایی است که برای تولید آن صرف شد. هزینهای که از جیب مالیاتدهندگان انگلیسی پرداخت شد و خاصیت معنای خاصی به جز تبلیغ جذابیت ملکه و شکوه محل زندگی او نداشت. در این مستند یکساعته، ملکه الیزابت دوم با آلستر بروس، افسر تشریفات سلطنتی انگلستان و مفسر سلطنتی رسانهها، ازجمله اسکای نیوز، درمورد تجربه خود از تاجگذاری و برخی از جواهرات تاج مورد استفادهاش در مراسم صحبت میکند. البته ملکه شأن خودش را بالاتر از مصاحبه مستقیم با هر خبرنگاری، حتی سرلشکر بروس میدانست و هرگز مقابل دوربین مصاحبه نشده است؛ بلکه تبادل گفتوگو که اغلب شبیه به یک مصاحبه به نظر میرسید، رسما بهعنوان یک مکالمه توصیف شد. ۶۵ سال پس از مستند کریستوفر فرای، الیزابت باز هم دلش خواست که درباره تاج و جواهراتش حرف بزند. روی همین حساب سال ۲۰۱۸ مستند به نام «تاجگذاری» ساخته شد که هاروی لیلی کارگردان آن بود و کیلی هاوز، بازیگر بریتانیایی، صدای راوی را داشت.
الیزابت: ملکه، همسر، مادر
به کارگردانی پیتر هیگینز
کموبیش همه میدانند که معنی خلاصه داستان، آن هم وقتی قرار است در دانشنامه درج شود چیست. باید یک روایت بیطرفانه و موجز از اثر ارائه شود تا مخاطب با خواندن آن بهطور کلی بفهمد با چهنوع اثری مواجه خواهد شد. حالا به خلاصه داستان این فیلم در سایت مرجع imdb توجه کنیم؛ «روایتی لذتبخش و صمیمی از ملکه الیزابت که نزدیکترین افراد به او گفتهاند. مصاحبههای نادر با همسرش، شاهزادهاندرو، دوک یورک و نوههایش، شاهزاده ویلیام و شاهزاده هری، حکایتهای خصوصی را در مورد ملکه الیزابت نشان میدهد؛ از جمله اینکه چطور ملکه الیزابت بزرگ شد، ازدواج کرد و یک مادربزرگ دوستداشتنی شد. این فیلم با دسترسی بینظیر به کاخ باکینگهام و کلارنس هاوس و همچنین ارائه مطالب خصوصی که قبلا دیده نشده بود، یک مکاشفه کامل درمورد الیزابت واقعی -همسر، مادر و مادربزرگ- و همچنین طولانیترین ملکه است.» همچنان ملکه الیزابتدوم گفتوگوی مستقیم با رسانهها را کسرشأن خودش میداند، حتی سفارشی سازمانی که برای مدح از او و بهدستور خودش به کاخ باکینگهام آمده. او تا روز مرگش این قاعده را حفظ کرد. در این مستند هم دوربین سراغ سایر اعضای خاندان سلطنتی میرود نه خود الیزابت؛ آن هم با اینکه موضوع فیلم الیزابت است. آلن تیچمارش، راوی فیلم، بخش زیادی از برنامه را در راهروهای خانههای سلطنتی میگذراند. او به کاخ باکینگهام میرود تا با شاهزاده اندرو گپ بزند و اندرو میگوید اینجا جایی بود که آنها کریکت و فوتبال بازی میکردند. این یک دوران کودکی کاملا عادی بود، البته، درست مثل دوران کودکی دیگران. آلن هم مثل همه میخندد. سرش را تکان میدهد و دستهایش را با تحقیر و ناراحتی بههم میزند. نویسنده گاردین درباره این صحنه نوشته بود که با دیدنش دچار حالت تهوع شده است. این نهایت تلاش اعضای کاخ سلطنتی است که ثابت کنند رانت و امتیاز ویژهای نسبت به باقی مردم جامعه نداشتهاند اما وقتی در راهروهای همان کاخ دیده میشود که مردی ۷۰ ساله به یک جوان ۳۰ ساله با عنوان «قربان» خطاب میکند و با افتخار جلویش خم میشود، این حس خوبی در ذهنهای قاعدهمند ایجاد نمیکند. دیدن این فضا سوالی ایجاد میکند که ساکنان و صاحبان این کاخ برای آمدن به اینجا و رسیدن به این جایگاه، چه تلاشی کردهاند و شایستگیشان چه بوده است؟
در بخشی از مستند، جایی که آلن تیچمارش در مورد ملکه صحبت میکند، از شاهزاده اندرو میپرسد: «در اوقات فراغت به او چه میگویید؟» شاهزاده اندرو پاسخ میدهد: «مومیایی» معمولا ما اینطور به او اشاره میکنیم اما اگر ما بهطور خاص چیزی میخواهیم، ممکن است احترام بیشتری قائل باشیم و بگوییم «اعلیحضرت». خب در خانواده شما هم همینطور است؛ اگر چیزی بخواهید، لحن خود را تغییر میدهید. کارگردان این فیلم پیتر هیگینز است و آلن تیچمارش که بار اولش نیست درباره کاخ و تاج و ملکه انگلستان برنامه میسازد، راوی کار شده است.
جشن کودکان در کاخ
به کارگردانی کلر پوپلول و بن وارویک
میهمانی کودکان در کاخ، رویدادی بود که توسط پیتر اورتون از تلویزیون بینالمللی هنسون (Hit Entertainment یک شرکت سرگرمی کودکان بریتانیایی-آمریکایی بود که در سال 1982 تشکیل شد) و دیوید جانستون از DJI consult ترتیب داده شد و در باغ کاخ باکینگهام در ۲۵ ژوئن ۲۰۰۶ به افتخار هشتادمین سالگرد تولد ملکه الیزابتدوم برگزار شد. باغ کاخ باکینگهام، یک پارک خصوصی بزرگ است که به محل اقامت پادشاه لندن متصل میشود. در این مراسم که موضوع آن ادبیات کودک بریتانیا بود، ۲ هزار کودک و هزار بزرگسال که از طریق رایگیری سراسری انتخاب شدند، شرکت کردند. در بدو ورود، همه میهمانان یک حباب بنفش با تنقلات که توسط جیمی الیور تهیه شده بود دریافت کردند. به همین مناسبت، محوطه کاخ به صحنههایی از کتابهای کودکان، از جمله مکانهایی مانند چوب صد هکتاری، با ۸۰ شخصیت لباس پوشیده و مدلی از BFG که پشت یک پیانوی بزرگ نشسته بودند، تبدیل شد. محوطه همچنین گوشهای برای نویسندگان داشت، جایی که نویسندگانی مانند جیکیرولینگ، فیلیپ پولمن، اریک هیل و ریموند بریگز از روی کتابهای خود میخواندند و به مراجعان امضا میدهند. این جشن تولد ۸۰ سالگی ملکه بود که در واقع با دو ماه تاخیر برگزار شد. پخش این برنامه از ساعت 7:30 بعدازظهر از بیبیسی آغاز شد و با تصاویری از ستارگان بزرگی که اعلیحضرت در طول ۷۰ سال سلطنت خود ملاقات کرده بود، از جمله فرانک سیناترا، جنیفر لوپز، مرلین مونرو و بیتلز آغاز شد. اعضای خانواده سلطنتی به همراه جورج و شارلوت که در ردیف جلو در باکس سلطنتی نشسته بودند و پرچمهای یونیون جک را تکان میدادند. پس از ادای احترام به تئاتر موزیکال، افراد مشهوری از جمله دنیلکریگ و میشلاوباما ادای احترام کردند. همچنین پیامی از سوی ملکه وجود داشت که میگفت از سالها خدمت خود به کشور «پشیمان» نیست. بعد قبل از اجرای هانسزیمر، یک پیام ویدئویی از سردیوید آتنبرو نمایش داده شد که سلطنت را به خاطر اقداماتی که برای محافظت از محیطزیست و تنوع زیستی روی کرهزمین انجام داده است، تحسین کرد. با پخش تم سریال سیاره زمین ۲ آتنبرو، پیامهایی از ملکه پخش شد که در مورد محیطزیست صحبت میکرد. یک لحظه احساسی از سرالتونجان هم رقمخورد که شخصا ظاهر نشد، اما نسخهای از آهنگ تو را خواند که به پادشاه تقدیم شده بود. بعد هواپیماهای بدون سرنشینی عبور کردند با این پیامی که روی آن نوشته شده بود: «خانم متشکرم». بهسختی میتوان جشن تولدی در این ابعاد و تا این اندازه پرخرج در طول تاریخ سراغ گرفت، آن هم برای پیرزنی ۸۰ ساله که میخواهد خاطرات کودکیاش را مرور کند و تولدش روز فرخندهای برای کودکان بسیاری در انگلستان یا احتمالا سراسر دنیا باشد. کسانی که سال ۲۰۰۶ در این مراسم شرکت کردهاند، همه امروز بزرگسالانی هستند که وارد اجتماع شدهاند. ملکه و همسرش هم جزء بازیگران این مراسم بودند که در نقشهای واقعی خودشان ظاهر شدند. سناریوی این جشن و برنامه تلویزیونی را دیوید وود نوشته که متولد ۱۹۴۴ در انگلستان است و بهعنوان بازیگر و نویسنده شناخته میشود.
در این رابطه بیشتر بخوانیم:
پایان ملکه آتش(لینک)
تولد کاریکاتوری(لینک)