عاطفه جعفری، خبرنگار گروه فرهنگ:سریال «بینشان» این روزها از شبکه سه سیما در حال پخش است، سریالی که میخواهد به موضوع مبارزه با فساد اقتصادی بپردازد، آن هم در قالب یک تیم خبری و وجود خبرنگار. این سریال درباره «شهاب ادهم» سردبیر یک سایت خبری و خبرنگاری پیشکسوت است که دغدغه مبارزه با فساد اقتصادی را دارد، به مشکلات اقتصادی مردم میپردازد و شخصیت درستکار و جسوری است. موازی با این موضوع، ماجرای ازدواج دختر «شهاب» با جوانی به نام «مسعود» که خانواده ثروتمندی دارد نیز روایت میشود و همین ازدواج این خانواده را دچار چالشهایی میکند.
وقتی برای اولین بار میخواهیم کاراکتری را برای مخاطب معرفی میکنیم، باید خواسته او را مشخص کنیم. این هدف، آغازگر داستان است و باید واضح و تعریف شده باشد. فیلمنامه باید جوری باشد که بتواند کاراکتر را در طول داستان بهجلو پیش ببرد. خواسته آنها میتواند مرتبط با تم داستان باشد. میتواند نشاندهنده نقطهضعفی در آنها باشد. اگر کاراکتر هدفی نداشته باشد، داستان اوج نمیگیرد. کاراکترها باید ما را در طول داستان به تکاپو بیندازند. آنها تصمیماتی میگیرند و آن تصمیمات به اعمالی منجر میشود. در فیلمنامه، نویسنده و کارگردان باید اجازه دهد، کاراکترها هدایتگر داستان باشند. آنها به دنبال چیزی هستند و میخواهند بهدستش بیاورند. همه این نکات را گفتم تا برسم به تحلیل سریال جدید شبکه سه. سریالی که موضوع مهمی را برای روایت انتخاب کرده و بهسراغ یکی از شغلهای سخت در این روزگار رفته است.
مطمئنا یکی از اولین کارهایی که برای نوشتن فیلمنامه باید انجام داد تحقیق و پژوهش است، اینکه مثلا قرار است درمورد یک حرفه مثل خبرنگاری سریال و فیلمی ساخته شود، اولین کار تحقیق در مورد آن است.
فکر کنید شما خبرنگار یک رسانه هستید و یک موضوعی را برای گزارش انتخاب کردهاید، موضوعی مثل مفاسد اقتصادی که نیاز به یک همکاری سیستمی در درون یک رسانه دارد. درست است که خبرنگار نقش اصلی را برای نوشتن این گزارش ایفا میکند، اما مطمئنا بهتنهایی نمیتواند این کار را انجام دهد. اما در این سریال، تصویر غیرواقعی از حرفه خبرنگاری به تصویر کشیده شده است. «شهاب» بهعنوان یک فرد کارکشته و باسابقه، بدون مستندات و مدارک کافی درباره منشأ ثروت اشخاص صحبت و آنان را به استفاده از رانت متهم میکند. استقبال کاراکتر «شهاب» از دردسر و دادگاهی شدن، کار کردن تا دیروقت در تحریریهسایت بهتنهایی نیز از مواردی است که کاراکتر او را به شخصیتی اغراقشده و غیرقابل باور تبدیل کرده است.
زمانی که درمورد حرفهای مثل خبرنگاری صحبت میکنیم این را میدانیم که یک هیجانی برای مخاطب با توجه به موضوع وجود دارد. طبیعتا افشاگریهای شخصیت اصلی این سریال علیه رانت، واجد نوعی هیجان است که جذابیتهایی برای تماشاگر دارد. شخصیتی که البته برای مبارزه با فساد، هزینه میدهد و بازداشت میشود و میتواند به نوعی یک قهرمان در امر مبارزه با فساد اداری و اقتصادی لقب گیرد. اما این شخصیت مسئولیت سردبیری «بیدارنیوز» را برعهده دارد، اما در دو قسمت ابتدایی سریال دیدیم که بیشتر وظایف یک خبرنگار را انجام میدهد و برای مخاطب مشخص نیست که او سردبیر است یا خبرنگار. موضوعی که در دنیای واقعی کاملا مشخص و واضح است و تفکیک کار خبرنگار و سردبیر برای همه کسانی که در حوزه رسانه فعالیت میکنند، روشن است. اما در این سریال حتی به این موضوع فکر نشده است.
موضوع دیگر که در این سریال به کرات دیده میشود، جملات شعارگونه و مستقیمگویی است. این شعارزدگی و مستقیمگویی درهمه دیالوگها و اتفاقات و اجزای مختلف سریال دیده میشود. بگذارید یک سکانس را با هم مرور کنیم. در یکی از سکانسهای قسمت اول، شخصیت «شهاب» سراغ خواهرزادهاش میرود که به دنبال اخبار زرد و افشاگری درباره سلبریتیهاست. او «متین» را نصیحت میکند، باید و نبایدهای پرداختن به این اخبار و راه و رسم کار برای «مردم» را به او میآموزد. نصیحتها در دیالوگهای متین هم به شیوه دیگری ادامه پیدا میکند و او در پاسخ میگوید، هدفش این است که مردم از سلبریتیها بت نسازند و هویت واقعی آنها را بشناسند!
این سکانسی که در اینجا گفتم، کاملا شعاری و با جملات مستقیم است، جوری که مخاطب با دیدنش کاملا دلزده میشود و برایش جذابیتی ندارد. درحالیکه میتوان همین حرفها را جور دیگری عنوان کرد و از مستقیمگویی پرهیز کرد.
در این رابطه بیشتر بخوانیم:
بعضی الگوهای بینشان تحتاختیار من نبودند(لینک)
با شعار، بی اثر(لینک)