سیدمهدی طالبی، خبرنگار گروه بینالملل: سفر حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه ایران به مالی باعث شده مباحث موجود پیرامون رقابت قدرتهای شرقی با غرب به ساحل آفریقا کشیده شود.
وزیر امور خارجه ایران که هفته گذشته در جریان تور آفریقایی خود توقفی سهروز در مالی داشت طی دیدار با همتایش در این کشور، اولویتهای تهران را همکاریهای اقتصادی، دفاعی و آموزشی با باماکو اعلام کرد.
این سخنان بهویژه تاکید بر همکاریهای دفاعی با مالی در شرایطی رخ میدهد که باماکو از سال 2021 اختلافات گستردهای با پاریس پیدا کرده و در سال جاری میلادی خواستار خروج نظامی فرانسویها از این کشور شده است. در همین مدت روسیه تسلیحات فراوانی به مالی فروخته و بر آتش اختلافات مالی و فرانسه افزوده است.
حال بهنظر میرسد درکنار تقویت حضور چین و روسیه در آفریقا، ایران نیز -که دارای تواناییهای گستردهای در حوزه خارج ساختن مناطق نفوذ غرب از دستان این جبهه است- پا در میدان گذاشته است.
منطقه «ساحل آفریقا» کجاست؟
منطقه موسوم به «ساحل آفریقا» در میان سه منطقه «شمال آفریقا»، «غرب آفریقا» و «شرق آفریقا» قرار دارد. این منطقه میان اقیانوس اطلس در غرب تا دریای سرخ در شرق آفریقا واقع شده است و تقریبا یک کمربند به عرض 1000کیلومتر و طول 5400کیلومتر مابین این دو است. 9کشور در این منطقه قرار دارند که وسعتشان بیش از 10میلیون کیلومترمربع است اما تمام سرزمین آنها جزئی از این منطقه به حساب نمیآیند. شمال سنگال، جنوب موریتانی، مرکز مالی، جنوب الجزایر و نیجر، مرکز چاد، جنوب سودان، شمال سودان جنوبی و اریتره منطقه ساحل آفریقا را تشکیل میدهند. وسعت منطقه ساحل 3.053.200کیلومترمربع است.
تقریبا دوسوم (64 درصد) از وسعت 9کشور عضو بیابان است و تنها یک سوم آن (30 درصد) قابل کشت است. کشورهای منطقه ساحل 182میلیون نفر جمعیت دارند که شامل نژادها، قبایل و زبانهای گوناگونی میشوند. همچنین نوارشمالی این منطقه خشک و جنوبش مرطوبتر و با جمعیت بیشتر است.
آنچه در این منطقه خطرساز شده وجود فعالیتهای گسترده در حوزه فعالیت افراط گرایان، قاچاق اسلحه، مواد مخدر، آدم ربایی و پولشویی است.
چرا وضعیت کشورهای آفریقایی ساحل به هم خورد؟
وضعیت منطقه ساحل در سالهای اخیر زمانی متشنج شد که امواج موسوم به بهار عربی از تونس در شمال آفریقا آغاز شده به سرعت مصر و لیبی را نیز در این ناحیه دچار تغییرات و بیثباتی کرد. کشورهای مزبور در قاره آفریقا بیشتر از کشورهای دیگر دارای ثبات و استحکام بودند به همین دلیل تحول در آنها نمیتوانست در کشورهای مجاورشان بیتاثیر باشد، همانگونه که سقوط دیکتاتور تونس بهسرعت باعث سرنگونی دیکتاتورهای مصر و لیبی شد. ساحل آفریقا درست در جنوب این سه کشور شمال آفریقا واقع شده است. از این رو این منطقه نیز به سرعت یکسال پس از آغاز سقوط دیکتاتورهای شمال آفریقا در سال 2011، در سال 2012 دستخوش آشوب شد.
دو دسته از دلایل هستند که این آشوب را ایجاد و به گسترش آن کمک کردند. بخشی از این دلایل ریشه در گذشته دارند و ماهیت منطقه ساحل را تشکیل میدهند و بخشی از مسائل نیز از کنار بهار عربی به این منطقه سرایت کردند. در ادامه این دلایل آمدهاند.
1. تسلیحات لیبی
لیبی کشوری نفتخیز و ثروتمند است که پس از رویکار آمدن معمر قذافی در سال 1969 با ادعای پانعربیستی و سپس اسلامگرایانه وارد مناسبات جهانی شد. ثروت لیبی و روحیه و شعارهای جهانی آن باعث شد این کشور در دوران قذافی کمکهای مالی و تسلیحاتی فراوانی را به کشورها و جنبشهای انقلابی ارائه دهد. آزادیخواهان ایرلندی که در مبارزه با دولت انگلستان بودند مدتها از کمکهای قذافی بهره میبردند.
قذافی در دوران حکومت خود منابع مالی گستردهای را فراهم آورد که ارزش آنها در اواخر حکومتش به بیش از 100میلیارد دلار میرسید. او همچنین دارای یک ارتش بهشدت مجهز بود. با فروپاشی لیبی بخشی از منابع مالی لیبی که در داخل این کشور قرار داشت و همچنین تسلیحات موجود در پادگانهای ارتش لیبی به دست گروههای مسلح افتاد. پس از آن نیز این منابع مالی و تسلیحات به کشورهای دیگر راه یافتند.
2. قدرتگیری قبایل طوارق
قذافی پس از مواجهه با شورش داخلی هنگامی که گسسته شدن و شکاف در دولت و ارتش خود را مشاهده کرد سعی کرد از طریق جذب قبایل و گروههای مسلح مزدور شورشیان را سرکوب کند. حضور این مزدوران در لیبی باعث شد آنها بتوانند به ذخایر مالی و تسلیحاتی لیبی دسترسی مستقیمتری داشته باشند.
همچنین بخشی از نظامیان و افسران ارتش لیبی از قبایل طوارق بودند که پس از فروپاشی حکومت این کشور به قبایل خود بازگشتند و به خدمت گروههای مسلح درآمدند. همچنین آن دسته از اعضای قبایل طوارق که در لیبی مشغول به کار بودند پس از آنکه کار خود را از دست دادند به قبایل خود بازگشته و راهی بهتر از پیوستن به گروههای مسلح برای تامین معاش خود نداشتند. 1
3. سرکوب اسلامگرایان و پناهگیری در بین قبایل
سرکوب اسلامگرایان در لیبی و الجزایر باعث شد بخشی از آنها به کشورهای مجاوری بروند که دارای دولتهای ضعیفی بودند. اسلامگرایان پس از درگیری با شوروی در افغانستان وقتی به کشورهای خود بازگشتند بلافاصله یا پس از مدتی با آشکار شدن ماهیت و فعالیتهایشان دستگیر شدند. سرکوبهای خونین اسلامگرایان پس از انتخابات 1992 الجزایر و توفیق اسلامگرایان اوج گرفت بهگونهای که این درگیریها تا سال 2002 که پایان یافتند، بین 200 تا 250هزار کشته روی دست این کشور گذاشتند. اسلامگرایانی که از این درگیریها جان سالم به در بردند به سمت مناطق مجاور رفته و به فعالیتهای خود ادامه دادند.
4. تراکم جمعیتی کم و گریز از مرکز شدن قبایل
وجود قبایل زیاد، پراکنده و کم ارتباط با شهرها در نوار شمالی ساحل باعث شده تا گروههای اسلامگرا بتوانند به راحتی در این قبایل دور افتاده و کم اطلاع لانه کرده و به سازماندهی مشغول شوند. شاید به همین دلیل باشد در سالهای اخیر دولت فرانسه اعلام کرده برای مبارزه با اسلامگرایان در منطقه ساحل دیگر دست به سرمایهگذاری در دولتهای آن نخواهد زد بلکه سرمایه گذاریهای مدنی را افزایش خواهد داد.
5. خشکسالیها و جستوجوی منابع جایگزین
بروز خشکسالیهای پیدرپی در نوار شمالی منطقه ساحل باعث میشود آنها به مناطق آبادتر جنوبی مهاجرت یا حمله کنند تا قادر به ادامه حیات فردی و جمعی خود باشند. دستبرد به منابع دولتی، استقلال یا حتی ساقط کردن دولت مرکزی نیز یکی از راههای قبایل برای تامین نیازهایشان است.
قبایل نوار شمالی ساحل هنگامی که میبینند درحالی که آنها با فقر ناشی از کمبود غذا و خشکسالی مواجه هستند، دولت طی قراردادهایی با کشورها و شرکتهای خارجی منابع آنها را میفروشد، به دنبال استقلال و فروش مستقیم منابع خود میافتند.
فرانسه به چه دلیل به دنبال تسلط بر ساحل است؟
شدت تمرکز فرانسه بر ساحل آفریقا شاید این منطقه را بهویژهترین موضوع سیاست خارجی پاریس تبدیل کرده باشد. از همینرو دلایلی که پاریس براساس آنها ساحل را بهعنوان بارانداز اصلی نظامی، اطلاعاتی خود انتخاب کرده است، نیاز به بررسی دارند.
1. مبارزه با مخالفان
حضور جمعیت میلیونی آفریقاییتباران در فرانسه که از مستعمرات پیشین این کشور در آفریقا به این کشور آمدهاند و همچنین ادامه جریان مهاجرت چنین افرادی نشان میدهد در صورت افراطی شدن این جمعیت، پاریس کار سختی را برای مهار آنها در فرانسه پیشروی خود خواهد داشت. این جمعیت افراطی حتی اگر به فرانسه نرسند قادرند تا ساختارهای فرانسوی حاضر در کشورهای خود را نابود کنند.
2. بهرهبرداری از معادن
منابع معدنی گستردهای در بیابانهای ساحل وجود دارد. نیجر در این ناحیه یک تولیدکننده بزرگ اورانیوم است که برای سالها این ماده را به صورت انحصاری به فرانسه صادر کرده است. در سالهای اخیر اما چین موفق به واردات اورانیوم از نیجر شده و قصد دارد با ایجاد نفوذ در دولتهای آفریقایی مجوز آنان برای بهرهبرداری از معادن این کشورها را به دست آورد.
3. بهرهبرداری از نیروی کار
کشورهای پیشرفته با مشکل پیری جمعیت و گریز شهروندان از کارهای خدماتی مواجه اند. به همین دلیل کشوری مانند فرانسه نیازمند حضور مهاجران برای تامین نیروی کار خود است. تامین این افراد از مستعمرات پیشین به دلیل شناخت داشتن مهاجران نسبت به فرهنگ و زبان فرانسه کاری بهصرفهتر است.
4. انحصاریسازی بازار کشورهای منطقه
در سال 2000 فرانسه صادرکننده اصلی به منطقه ساحل بود بهگونهای که در سال 2000 بیش از 10درصد سهم صادرات به آن را در اختیار داشت اما به مرور از این سهم کاسته شد. در سال 2011 این سهم به4.7 درصد رسیده بود.
در سالهای اخیر فرانسه با از دست دادن جایگاه پیشین خود در رتبه اول، امروزه پس از چین، هند، ایالات متحده و آلمان در مقام پنجم قرار دارد.
5. تسلط بر منابع و خطوط انرژی
منطقه ساحل میتواند بر منابع انرژی لیبی و الجزایر در شمال این منطقه و همچنین منابع انرژی نیجریه در جنوبش نظارت کند. کشورهای حاضر در ساحل نیز دارای منابع فسیلی هستند. فرانسه با تسلط بر ساحل ضمن بهرهگیری از منابع انرژی موجود در آن قادر به اثرگذاری بر میادین انرژی مناطق مجاور آن نیز خواهد بود.
6. بهرهگیری از انرژیهای خورشیدی
صفحات تولیدکننده برق از نور خورشید در اروپایی که اغلب بارانی است و بخش بزرگی از شبانه روز را نیز شب تشکیل میدهد، صرفهای ندارد. غرب اگر بخواهد در شرایط محدودیت انرژیهای فسیلی و هستهای، دست به انتخاب بزند راهی جز انتخاب انرژی خورشیدی ندارد. در این زمینه و در نواحی اطراف اروپا نیز جایی بهتر از کشورهای ساحل برای ایجاد نیروگاههای خورشیدی وجود ندارند.
7. جلوگیری از آسیب به وجهه جهانی فرانسه
حضور کشورهای دیگر در مستعمرات سابق فرانسه برای وجهه جهانی پاریس زیان بار است و بهطور همزمان بازیابی شکوه جهانی فرانسه را نیز غیر ممکن میکند.
8. یکپارچهسازی سرزمینهای فرانسه
استفاده از حضور در کشورهای ساحل برای بههم پیوستهسازی مستعمرات فرانسه که در سراسر جهان کشیده شدهاند حیاتی است. فرانسه در منطقه شرق آسیا در حدود 11میلیون کیلومترمربع منطقه انحصاری اقتصادی دارد. در اختیار گرفتن ساحل فرانسه را به شرق آسیا نزدیکتر میکند.
9. ایجاد نقطه تماس با مجموعههای امنیتی دیگر
فرانسه زمانی مهم تلقی خواهد شد که بتواند در منطقه یا کشوری نفوذ مستقیم داشته باشد یا در مجاورت کشورهای قدرتمند قرار گیرد. حضور فرانسه در کشورهای ساحل به معنای مجاورت فرانسه با مجموعه اطراف اقیانوس هند از جمله خود هند و کشورهای عربی غرب آسیا خواهد بود. مجاورت با مجموعههای امنیتی و کشورها باعث ورود فرانسه به معادلات دیگر مناطق جهان به شکل جدی میشود.
10. نظارت بر آبراههها
فرانسه از طریق تسلط بر ساحل به دنبال کشیده شدن تواناییهای نظارتی خود بر مسیرهای تجارت دریایی در شرق آفریقاست. شکلگیری یک منطقه بههم پیوسته در ساحل باعث ایجاد یک مجموعه امنیتی در اطراف آن میگردد که باعث میشود فرانسه با استفاده از ساختارهای کم هزینه و در پوشش آن، دستگاههای نظارتی خود را در آنجا برپا کند.
11. جلوگیری از ظهور دیگران
آنچه از جایگاه نسبی قدرتهای سنتی جهان کاسته است ظهور دیگران است. خیزش چین و هند و ظهور قدرتهایی مانند ایران، ترکیه و آفریقایجنوبی چنین وضعیتی را رقم زدهاست. فرانسه اگر بخواهد جایگاه نسبیاش را حفظ کند راهی جز بستن حوزههای نفوذ بهروی دیگران ندارد.
مشکلات کشورهای ساحل چیست؟
آنچه کشورهای ساحل را دربرابر مداخلات فرانسه گشوده ساخته، ضعف دولتهای این منطقه است. هر کشوری که قادر به پر کردن این شکافها در کشورهای ساحل باشد، میتواند جایگزین فرانسه در این منطقه شود.
1. عدمدسترسی به تجهیزات نظامی
ارتشهای منطقه ساحل از تجهیزات بسیار قدیمی بهره میبرند، درحالیکه امروزه تسلیحات نوینی پا به میدان گذاشتهاند. آنچه این کشورها از آن محرومند سامانههای ارتباطی، پهپادهای شناسایی و رزمی، موشکهای هدایتشونده و راکتهای دقیق است.
2. آموزشهای نظامی ناکافی
نظامیان کشورهای ساحل اساسا آموزشهای معمول و لازم را بهخوبی فرانگرفتهاند و حفظ مواضع ازجمله پادگانها بهخوبی صورت نمیگیرد. از این رو آنها نیازمند دریافت مداوم آموزشهای نظامی هستند.
3. بیتجربگی در مدیریت جنگهای طولانی
مدیریت یک جنگ طولانی با درگیریهای کوتاهمدت متفاوت است. در یک درگیری کوتاهمدت یک کشور ازلحاظ نظامی وارد عمل میشود و مواضعی را گلولهباران و نابود میکند اما در یک جنگ طولانی به اقدامات بیشتری نیاز است. یک ارتش باید با ساکنان منطقه همکاری کند تا بتواند یک شبکه اطلاعاتی محلی برای شناسایی مواضع و تحرکات دشمن ایجاد کند. این ارتش همچنین باید قادر به حفاظت از چنین منابع اطلاعاتی در قلب دشمن باشد. در یک جنگ طولانی ارتش باید راهی جهت کاهش کشتهشدگان خود بیابید، زیرا یک درگیری هرچه تلفات گستردهای داشته باشد بهدلیل آنکه یکبار رخداده چندان مناقشهبرانگیز نیست اما کشته شدن مداوم نیروها باعث فرسایش میشود. از این رو دولتهای ساحل نیازمند تجربه برای مدیریت جنگهای طولانیمدت هستند.
4. عدم ارتباط با میانجیگران
مهلکترین نیروی حاضر در شمال ساحل نه قبایل، بلکه گروههای افراطگرا هستند. درحالیکه فرانسه از قدرت میانجیگری برای آرامسازی این گروهها برخوردار نیست صرفا بر نیروی نظامی برای سرکوب آنها تکیه میکند. اگر کشورهای ساحل به میانجیگران دسترسی داشته باشند بهتر قادر به مدیریت مشکلات خود خواهند بود.
پینوشت:
1-جعفری، کریم؛ جمشیدی، محمد. (1391). تحولات شمال آفریقا - مداخله نظامی فرانسه در مالی و بحران در الجزایر، مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی، صص ۱۰-۹